مجاهدین و مظلومنمایی، هم استراتژی هم تاکتیک
ابوالفضل نجیب، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
بهانه این یادداشت ذوق زدگی سایت مجاهدین از یادداشت حقیر با عنوان روز جهانی آزادی مطبوعات و حاج محسن قرائتی است. مصداق ماهی گرفتن از آب گل آلود که از سال 57 تا امروز برای مجاهدین هم حکم تاکتیک و هم استراتژی داشته و دارد.
سایت مزبور بنا به همین سنت تا توانسته به استناد یادداشت حقیر برای حقانیت ایدئولوژیکی و سیاسی روضه مظلومیت و تحمیل مبارزه مسلحانه بر سازمان دمکراتیک! مجاهدین خوانده است.
نکته قابل تامل کامنت یکی از خوانندگان انصاف نیوز ذیل یادداشت روز جهانی آزادی… بود، که بر خلاف مجاهدین که حقیر را به یک بریده و مزدور جمهوری اسلامی تنزل داده، ایشان اما به زبان بی زبانی حقیر را به مقام نفوذی مجاهدین در مطبوعات داخلی مفتخر! کرده اند. پاسخ اتهام این هموطن را ارجاع می دهم به یادداشت آن سوی آبی (مجاهدین خلق نبرد تاریخی با ارتجاع قهار) و لاجرم در خصوص ایشان دفاعی ندارم. اما پاسخ مجاهدین را واجب عینی! می دانم و در این خصوص یادداشت نویس مجاهد را به خاطره ای مربوط به سال 58 اشارت می دهم.
پیش تر اشاره کنم در همان فکتی که مجاهدین برای اثبات بریدگی! و مزدوری حقیر! برای جمهوری اسلامی (منظور گفتگوی سایت انصاف نیوز با حقیر است) استناد نموده، به تفصیل درباره دلایل رابطه کوتاه مدت به مجاهدین و همچنین دستگیری بعد از یک سال و نیم قطع ارتباط توضیح داده ام، که حتمن یادداشت نویس مجاهد ضرورتی به یادآوری این توضیحات ندیده! بگذریم، اما آنچه در قالب خاطره مربوط به آن سال ها نقل می کنم هم در پیوند با تنظیم رابطه مجاهدین با سمپات ها و بدنه تشکیلاتی و ایضن در پیوند با حال و هوای حقیر از همان سال ها تا امروز و به مثابه یکی از مهمترین دغدغه های عمرم و دلیل حضور و تنفس در فضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بوده و هست. و آن باور قلبی به آزادی و برنتابیدن هر گونه انقیاد و سرسپردگی فکری و تشکیلاتی از هر جنس است.
و اما خاطره نگاری، شاید به همین دلیل و انگیزه در همان سال های 58 و 59 یکی از دغدغه های حقیر فراهم آوردن زمینه بحت های آزاد سیاسی و فکری با حضور نمایندگان جریان های سیاسی و فکری آن هم در شهر نسبتن بسته و مذهبی کاشان بود. لازم به ذکر است در همین شهر مذهبی جریان های مختلف سیاسی از جمله مجاهدین، حزب توده، جنبش مسلمانان مبارز(خط دکتر پیمان) جنبش جاما (شادروان دکتر سامی) سازمان چریک های فدایی خلق و حتی سازمان پیکار دفتر و تشکیلات علنی و حتی حزب توده در سطح شهر کتابفروشی رسمی داشت.
در خصوص مجاهدین یادآور شوم بعد از تخلیه کانون پرورشی دو سه مکان تجمع و کتابخانه از جمله در زیارتگاه موسوم به قدمگاه علی در محله معروف به سرسنگ دائر کردند، که تا آخرین روزهای اردیبهشت 60 در آنجا متمرکز و فعالیت می کردند. بقیه جریان های سیاسی هم همزمان در مدرسه عالی علوم کاشان دفتر و نمایندگی داشتند. در آن سال و فضا تصمیم و اقدام به برگزاری بحث آزاد با حضور تمامی نمایندگان جریان های سیاسی نموده و با هماهنگی و دعوت از تمامی جریان های سیاسی و جلب رضایت امام جماعت مسجد صاحب الزمان قرار شد این نشست بعد از اقامه نماز مغرب و عشا در مسجد برگزار شود. یکی از دوستان دوران کودکی و تحصیلی حقیر که در سال 56 با رتبه بالا در دانشگاه بین المللی شیراز پذیرفته شده بود، به سازمان گرایش پیدا کرده و به لحاظ فکری و سیاسی و روابط عمومی صاحب چنان وزن و اعتباری بود که مورد توجه و در نتیجه به یکی از مسئولین شاخه دانشجویی دفتر مجاهدین در کاشان انتخاب شده بود. از او به عنوان نماینده مجاهدین در این میزگرد دعوت کردم که به گرمی استقبال کرد.
میزگرد با حضور نمازگزاران و بخشی هم از هواداران جریان های مورد اشاره برگزار شد. نقش حقیر تنها به عنوان مجری و اداره کننده میزگرد و گاهی افاضات درباره اهمیت و ضرورت آزادی های سیاسی بود. آن شب و آن میزگرد به یکی از خاطره انگیزترین خاطرات روزهای بعد از انقلاب حقیر و حتی تا امروز تبدیل شد. بعد از آن شب دوست مجاهدم بهطرز غیرمنتظره ای غیب شد. غیبت او از آن جهت سوال برانگیز بود که بدون استثنا روز و شب در ارتباط و از حال هم با خبر بودیم. کنجکاوی حقیر در نهایت باعث مراجعه به منزل و پرس و جو از والدین شد. چهره افسرده و نگران مادر این دوست و بعد توضیحات غیر قابل فهم از ترس و نگرانی و بیماری و بستری شدن فرزند حکایت می کرد. و سوال برانگیز این که با ملاقات و دیدن دوستمان به شدت مخالف بود. اصراری برای ملاقات نکردم اما نگران و کنجکاو ماندم تا یک هفته بعد که سرزده به خانه آمد. آنچه او درباره دلیل غیبت و بیماری و ترس و اوضاع روحیاش تعریف کرد، تمام و کمال در خصوص برخورد تشکیلاتی و بهخاطر شرکت در میزگرد بحث آزاد از سوی مسئولین بالای مجاهدین بود. ظاهرن بعد از آن میزگرد مسئولین مجاهدین چنان برخورد تحقیرآمیزی با او دارند که به لحاظ روحی و ذهنی کاملن به هم می ریزد. مضاف بر این که وی را به اتهام آنچه خودسری روشنفکرانه تعبیر می شود به ترک مراوده با حقیر و بهعلاوه خانه نشینی تا اطلاع ثانوی یا همان خودبایکوتی محکوم می کنند. فقط به این جرم که در یک بحث آزاد به عنوان یک فرد تشکیلاتی خودسرانه شرکت و از مواضع سازمان دفاع کرده است.
برای حقیر این نوع برخورد مجاهدین با یک سمپات اگر چه غیرمنتظره اما به مرور و بهخصوص وقتی دوستمان بعد از توضیحات تکمیلی درباره دلایل قطع ارتباط با مجاهدین، کاملن عادی و قابل فهم شد. این شیوه به اصطلاح نظم درون تشکیلاتی در سال های بعد و بهخصوص بعد از ریزش های جمعی به ممنوعیت هر گونه گفتگو و دیالوگ نه تنها با افراد بیرون از تشکیلات که حتی با افراد درونی منجر شد. فرمان رجوی به تشکیلات و سمپات ها بر ممنوعیت پاسخگویی به سوالات دیگران و واگذار کردن آنها به رهبری در همین راستا قابل فهم و تاکید است. و جالب این که علیرغم چنان ادعایی رجوی چهل و اندی سال است به هیچ روی نه تنها تن به گفتوگو و مناظره و تعامل با هیچ رسانه ای در دنیای آزاد نداده، که اساسن بعد از به غیبت رفتن طرح هر سوال درباره خود را به خط قرمز تبدیل کرده.
مخلص کلام این که رابطه مجاهدین با گفتگو و پاسخگویی از همان ابتدا رابطه جن و بسم الله بوده و هست، و اساسن شریان حیاتی نه تنها مجاهدین که همه نظام ها و تشکیلات بسته، فرقه ای و اتوریته غیرپاسخگو بودن به جهان ذهنی نه تنها بیرون از خود که حتی زیرمجموعه های تشکیلاتی است. لازم به یادآوری است که آن دوست بریده از مجاهدین در نهایت هزینه مدت زمان کوتاه ارتباط با مجاهدین را به جمهوری اسلامی هم پرداخت. آنچه سال ها بعد و تا امروز مجاهدین بر سر سمپات و هوادار و حتی عضو و بنیانگذاران معاصر حنیف نژاد آوردند، در اشل های مختلف در واقع بازخورد تفکر بسته، جزمی و به تعبیر خودشان نظم یا درست تر دیوار آهنینی است که هیچ روزنه ای برای ارتباط و تعامل با بیرون از خود و حتی اندیشه و سوال و تحلیل کردن به بدنه تشکیلاتی را نمی دهد.
الغرض که مجاهدین یا به نام و آدرس دقیق تر فرقه رجوی اصرار و رویکرد البته ناشیانه ای در موج سواری با شیوه تحریف و تقطیع بخصوص در مصادره به مطلوب کردن خاطرات و تاریخ و بخصوص از نوع شفاهی آن دارند. این ادعا و رویکرد ناظر بر هزاران منبع نوشتاری و شنیداری در فضای مجازی و منابع تاریخی است که اصحاب فرقه با ناشی گری و تقطیع سعی در سواستفاده و بهره برداری از آن دارند. فرقه رجوی با این شیوه سالهاست رویه مظلوم نمایی در پیش گرفته و به مثابه تاکتیک و استراتژی جدید وارد جنگ رسانه ای نموده. غافل از این که مطالبات جامعه ایران سالهاست از مجاهدین و هر آنچه رنگ و بوی آنها را بدهد عبور کرده.
انتهای پیام
مچکرم از یادداشت روشنگرایانتون …