تحلیل روزنامهی حزب کارگزاران از کاندیداهای میانهرو
اکبر منتجبی، سردبیر روزنامه سازندگی، وابسته به حزب کارگزاران سازندگی، در تحلیل کاندیداهای میانهرو برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نوشت:
دو روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری، اصلاحطلبان با سه مساله روبهرو شدهاند. مساله اول ظریف است، بعد لاریجانی و سومی کاندیدای اصلاحطلب. این درحالی است که این جناح 11 نامزد اصلی و فرعی دارد و احزاب و اشخاص درحال سنجش این کاندیداها هستند. اگرچه نامهایی به عنوان کاندیدای اصلی جبهه اصلاحات یا اصلاحطلبان منتشر شده است اما هیچ یک از آنها نهایی نیست و نمیتوان به قطعیت گفت که اصلاحطلبان با چه کسی پا به انتخابات میگذارند زیرا تا نظر نهایی شورای نگهبان و بررسی صلاحیتها باید منتظر ماند. با این حال این 11 نامزد، روزنهای از امید هستند که شرایط را تغییر بدهند و با پایان دادن به دولت موجود، اقتصاد و جامعه را به ریل اصلی کشور بازگردانند و فشاری که از سه سال پیش بر مردم شدت گرفته است، بردارند تا هم مردم نفسی بکشند و هم روزنه امید به ایران و آینده دوباره باز شود.
خداحافظی همیشگی با ظریف؟
اصلاحطلبان درخصوص مساله اول تا انجای کار مطمئن شدهاند که محمدجواد ظریف کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری نمیشود. او اگر میآمد بدون تردید مورد اقبال وسیع جامعه اصلاحطلب ایران و میانهروها قرار میگرفت و بسیاری از کسانی که امروز در صف ثبتنام هستند به خود این جرأت را نمیدادند که کاندیدا شوند زیرا بنا بر نظرسنجیها او تنها فردی است که آرای تضمین شده دارد. با این حال ظریف اگرچه دیروز صراحتاً گفت که کاندیدا نمیشود اما به صورت غیررسمی نیز بارها به افراد و احزاب گفته بود که قصد کاندیداتوری در این دوره از انتخابات را ندارد. او امروز 65 ساله است و اگر رئیسجمهور دوره بعد 8 ساله باشد، بدون تردید بعید است که ظریف در 73 سالگی سودای ریاستجمهوری آن هم برای یک دوره داشته باشد. لذا با قانون فعلی انتخابات باید با محمدجواد ظریف برای همیشه خداحافظی کنیم.
از آن گذشته در چند روز اخیر در گروههای اصلاحطلب نیز بحثی درخصوص آمدن و نیامدن محمدجواد ظریف درگرفت و برخی نیز این مساله را یادآوری کردند که سیدمحمدخاتمی چندان موافق کاندیداتوری او نیست و هنوز از وی نخواسته که کاندیدا شود و بهتر است که آقای خاتمی از او بخواهد به صحنه بیاید. ظاهراً دلخوری خاتمی از ظریف به نامهای انتقادی برمیگردد که مدتی پیش او برای خاتمی نوشته بود. با این حال تحت همان نوشته، خاتمی نیز این دلگیری را از او دارد و این بار قلم قرمز بر نام ظریف کشیده تا جایی که محمد صدر 73 ساله که (در صورت پیروزی) تنها یک دور میتواند رئیسجمهور شود را بر ظریف که یک دیپلماتی جهانی است ترجیح داده است. اگرچه یکی از نزدیکان آقای ظریف یادآوری کرد، سال ۱۴۰۰ آقای خاتمی ازجمله کسانی بود که اصرار بسیاری داشت که ظریف کاندیدا شود اما وی همان موقع این پیشنهاد را رد کرد و جمله دلایلی را در رد این پیشنهاد بیان کرد که ظاهراً همچنان آن دلایل پا برجا هستند پس لزومی به شرکت در انتخابات نمیبیند و گفته است که حتی اگر خاتمی هم از او حمایت کند، یا کلید کاخ ریاستجمهوری را با تضمین به او بدهند، باز کاندیدا نخواهد شد. بدینترتیب اولین مسالهای که برای اصلاحطلبان حل شد، این بود که او نمیآید و این نیامدن بسیاری را دلخور کرده است.
احیای شعار دولت وحدت ملی
دومین مساله حضور علی لاریجانی در انتخابات است. لاریجانی اگرچه از اصولگرایان اصیل است اما با اصولگرایی به معنای امروزی آن فاصله بسیاری گرفته و پیش از آنکه او را اصولگرا بدانیم باید او را میانهرو بخوانیم. نامزدی او در انتخابات ریاستجمهوری این روزها بسیار محتمل شده و دور از ذهن نیست که با مجموعه مشکلاتی که به آنها خواهیم پرداخت، ثبتنام کند. برخی میگویند اگر لاریجانی تا امروز هنوز سخنی به صراحت نگفته که میآید به این دلیل است که در حال سبکسنگین کردن موضوع است. یک سیاستمدار همچون شطرنجباز حرفهای، حرکت نهایی را به سرعت انجام نمیدهد. وضعیت را میسنجد و پیامهای مختلف میگیرد و منتظر میماند تا ببیند که جامعه تشنهای او هست یا نه. وضعیتش، چه در لایههایی از حکومت و چه در بطن جامعه رو به بهبود هست یا نه. با سبکسنگین کردن این مسائل است که تصمیم میگیرد و حرکت بعدی خود را برای پیروزی انجام میدهد. لاریجانی در چنین وضعیتی است. او صرفاً نظر از تایید صلاحیت که به نظر میرسد راهش به نسبت سال 74 هموارتر شده است، مشکلش پایگاه رای و عدم مشارکت مردم است. در دو انتخابات اخیر، آرای مردم روزبهروز کمتر شد. آنها به شدت از سیاستهای جاری کشور به خصوص در دولت گلایهمند بودند و هستند و این خشم و ناراحتی را با عدم رای خود نشان دادند. جمهوری اسلامی اگر آرای مردم و مشارکت آنها در انتخابات برایش مهم است، ناگزیر است که سیاستهای جاری دولت را در بخشهای اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاست خارجی تغییر بدهد. این سیاستهاست که مردم را به مشارکت و مشروعیت دادن به حاکمیت تشویق یا آنها را دور میکند. دولت رئیسی نتوانست وعدههایی چون احیای برجام، از بین بردن بیکاری، کاهش فاصله طبقاتی، اینترنت بدون فیلترینگ، کنترل تورم و از بین رفتن گرانی را اجرایی کند. نه تنها نتوانست آنها را از بین ببرد بلکه در جهت حل آنها هم عمل نکرد. اینچنین شد که حتی رهبری نیز در دیدار با کارگزاران نظام، اگرچه به کارهای زیربنایی دولت اشاره کردند اما صراحتاً از افزایش فاصله طبقاتی، بیارزش شدن پول ملی، افزایش نقدینگی و گرانی و تورم به صراحت صحبت کردند.
اکنون لاریجانی میداند که مردم به دلیل مشکلات زیاد، در دو انتخابات شرکت نکردهاند و محتمل است که اگر کاندیدای درخوری نبینند، در این انتخابات نیز شرکت نکنند پس نیازمند سازماندهی رایدهندگان است. اصلاحطلبان این پتانسیل را کموبیش دارند و هنوز بخشی از آن را هم حفظ کردهاند. پس یک چشم لاریجانی به حمایت سیدمحمد خاتمی است و یک چشم دیگرش به حسن روحانی و شیوخی چون ناطقنوری و میانهروهایی که پیش خاتمی بروند و نظر او را برای حمایت لاریجانی بگیرند.
اما آیا لاریجانی میتواند رئیسجمهور مقبولی باشد؟ به نظر میرسد که اگر بتواند در همان دور اول اجماع اصلاحطلبان را داشته باشد احتمالاً پیروز میشود و از آنجایی که مورد اعتماد رهبری و مجموعهای از تصمیمگیران نظام است، کارش راحتتر خواهد شد. چه آنکه محمدباقر قالیباف که با آرای فراکسیون مستقلین و اصلاحطلبان توانست رئیس مجلس بماند، میتواند در مجلس ضربهگیر در مقابل پایداریها باشد. شاکله کشور نیز اگرچه در دست اصولگرایان است اما دیگر نمیتوان لفظ حاکمیت یکدست را برای آن در نظر گرفت. چه آنکه لاریجانی حتی با توجه به ریشههایی که دارد اما از جنس پایداری و خالصسازان نیست و میتواند بهبودهایی را در حوزه سیاست خارجی، اقتصادی و اجتماعی به وجود آورد. حتی محتمل است که لاریجانی، ایده سالیان قبل علیاکبر ناطقنوری را برای دولت وحدت ملی اجرایی کند و دولتی تشکیل دهد که پیشرفت و توسعه محور آن باشد تا تبلیغات و شعار.
گره اصلی اصلاحات
با این حال اصلاحطلبان بین او و کاندیدای اصلی ماندهاند. بخشی از اصلاحطلبان بر این نظر هستند که از همین امروز باید از لاریجانی حمایت کنیم، برخی نیز گذشته او را در صداوسیما بیرون کشیدهاند و با یادآوری ستاد ضداصلاحات تاکید میکنند که به هیچ عنوان نباید به سوی او رفت و از وی حمایت کرد. به همین دلیل نیز الان لاریجانی گره اصلاحطلبان شده است. در این میان برخی نیز میگویند، محتمل است به دلیل کاهش مشارکت، انتخابات به مرحله دوم برود. در این مرحله چه اتفاقی رخ میدهد؟ از سه حال خارج نیست. یا دو کاندیدای اصولگرا به مرحله دوم میروند که طبعاً شکست است و بعید نیست که مشارکت در مرحله کمتر از مرحله اول باشد و رئیسجمهوری حداقلی انتخاب شود که این موضوع به گره اصلی حاکمیت تبدیل میشود. اما اگر لاریجانی با یک اصولگرا به مرحله دوم برود، اصلاحطلبان و میانهروها همگی از لاریجانی حمایت میکنند و به احتمال زیاد در احساس خطری که جامعه میکند، احتمال پیروزی لاریجانی در مقابل مثلاً سعید جلیلی بسیار است و اما اگر لاریجانی با یک اصلاحطلب به مرحله دوم برود، بازی دو سر برد است و فرقی ندارد که کدام یک رئیسجمهور شود. به همین دلیل نیز برخی امیدوارند در مرحله دوم یاریگر لاریجانی باشند. اما همیشه آنطور که فکر میکنیم، نمیشود. معادلات، پیچیدهتر میشود و ما به آن پاسخی که میخواهیم نمیرسیم.
محمد صدر فقط برای یک دوره؟
مساله سوم اصلاحطلبان، خبری بود که دیروز سیدمحمد صدر، سیاستمدار 73 ساله ایرانی اعلام کرد. او خبر داد که «آقای خاتمی پیشنهاد کاندیداتوری را به بنده دادند ولی هنوز تصمیمی درباره ورود به انتخابات نگرفتم. برای تصمیمگیری در این خصوص درحال مشورت با دوستان هستم. در واقع هنوز مردد هستم. فکر میکنم تا آخر این هفته تصمیم نهایی گرفته خواهد شد».
بدینترتیب، محمد صدر با اعلام این خبر خود را تا کاندیدای نهایی جبهه اصلاحطلبان بالا کشید اما این به منزله آن نیست که همچنان توافق نهایی بر او باشد. با این حال محمد صدر از نیروهای اصلاحطلبی است که پیوندهای محکمی در بین علمای کشور دارد. محمد صدر از خانواده بزرگ صدر میآید. خاندان صدر، یکی از اصیلترین بیوت روحانیت شیعه است. پدرش آیتالله سیدرضا صدر از علمای سرآمد در فقه و اصول و عرفان و فلسفه بود. افتخاری شاگردی امام خمینی را در توشه داشت و برادر بزرگتر امام موسی صدر بود. خانواده صدر خانواده بزرگ و ذینفوذی هستند. از تهران تا عراق و لبنان گسترده هستند. با خانوادههای بزرگی چون خمینیها، خاتمیها و بجنوردیها پیوند دارند. چهرههای مهمی از آنها در سالیان متفاوت در حاشیه یا متن جمهوری اسلامی نقشآفرینی کردهاند. ازجمله آنها میتوان به صادق طباطبایی در دولت موقت اشاره کرد که سخنگویی آن دولت را بر عهده داشت همچنین خانم فاطمه طباطبایی، عروس امام و همسر مرحوم سیداحمد خمینی. سیدرضا صدر و امام موسی صدر، دایی طباطباییها بودند. محمد صدر نیز خود در طول سالیان مختلف از دولت محمدعلی رجایی تا دولت حسن روحانی به تناوب پستهای مختلفی را داشته و اکنون نیز با حکم رهبری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است. بسیاری او را یک اصلاحطلب کامل میدانند. نزدیکی وی به هسته اصلی جبهه مشارکت بیشتر از احزاب دیگر است. نزدیکی خانوادگی او با سیدمحمد خاتمی نیز ممکن است در انتخاب بیتاثیر نباشد اما به هر حال باید به این نکته اذعان کرد که او 73 سال دارد و اگر کاندیدای نهایی اصلاحطلبان باشد حتی اگر رای هم بیاورد با توجه به قانون انتخابات بیش از یک دوره نمیتواند رئیسجمهور بماند و اصلاحطلبان برای دوره دوم ریاستجمهوری که چهار سال دیگر برگزار خواهد شد، دوباره دچار مشکل میشوند. معلوم نیست که در انتخاب صدر به این نکته دقت کرده باشند یا نه. اما همین موضوع فعلاً به عنوان یک پاشنه آشیل مطرح است.
حزب رئیسجمهورساز با سه نامزد
اما اگر از آن سه مساله بگذریم، اصلاحطلبان چندین گزینه دیگر برای انتخابات ریاستجمهوری دارند که برخی از آنها بدون تردید پا در انتخابات نخواهند گذاشت، برخی درحال ارزیابی وضعیت هستند و برخی بدون توجه به دیگران ثبتنام میکنند.
کارگزاران سازندگی ایران به عنوان حزبی که از بدو تاسیس یکی از اهدافش، خلق چهرههای ملی بوده همیشه یک یا دو چهره در قامت ریاستجمهوری به جامعه معرفی کرده است. از معرفی افرادی چون عطاالله مهاجرانی، غلامحسین کرباسچی و محمدعلی نجفی در دورههای گذشته تا اسحاق جهانگیری، سیدحسین مرعشی، محسن هاشمی و فائزه هاشمی در دورههای اخیر میتوان تاکید کرد که این حزب عموماً حزبی رئیسجمهورساز بوده است. افرادی که در این حزب رشد کردهاند عموماً به دلایل تواناییهایی که در حوزه اقتصاد و فرهنگ داشتهاند نه تنها از سوی خود حزب بلکه از سوی احزاب و حتی جامعه مورد توجه بودهاند با این حال هنوز هیچ یک از اعضای حزب به این پست نرسیدهاند.
سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب اگرچه این روزها در حال درمان است و دستی از دور بر سیاست و سیاستهای حزب دارد اما یکی از آن چهرههایی است که نامش به عنوان یکی از نامزدهای محتمل ریاستجمهوری ذکر میشود و حتی برخی این گزاره را مطرح کرده بودند که اگر ظریف رئیسجمهور شود، سیدحسین مرعشی در مقام معاون اول او میتواند با تشکیل یک دولت ایدهآل، کشور را به سرعت به سوی تولید و توسعه پیش ببرد.
اکنون نیز شورای مرکزی حزب تاکید کرده است که مرعشی در انتخابات پیشرو به عنوان کاندیدا ثبتنام کند اما دبیرکل این پیشنهاد را نپذیرفته و اولویت را به افراد دیگری داده و خواهان آن شده است که در این شرایط باید رئیسجمهوری انتخاب کرد که وفاق ملی و اصلاحطلبان روی آن باشد و همگی نیز از او حمایت کنند.
به همین دلیل، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران رسماً پیشنهاد کاندیداتوری را رد کرده است. او در حزب به دو گزینه دیگر هم رای داده که اسحاق جهانگیری و محسن هاشمی هستند و حزب از آنها خواسته است که ثبتنام کنند. با این حال نباید نقش مرعشی را تمام شده دانست. چه آنکه او را در زمره بهترین مدیران اجرایی کشور میدانند و این امیدواری وجود دارد که از پتانسیلهای او برای دولت احتمالی آینده بهره بسیاری باید جست.
اسحاق جهانگیری دیگر نامزد مطرحی است که نامش در هر انتخاباتی مطرح میشود. در این انتخابات نیز شورای مرکزی ضمن حمایت از او خواست کاندیدای این دوره شود. اما دیروز خبری منتشر شد که بیانگر آن بود که اسحاق جهانگیری نیز به تیم اصلاحطلبانی که درصدد انتخاب کاندیدای نهایی هستند، اضافه شده است و به همین دلیل احتمال عدم کاندیداتوری او افزایش یافت. جهانگیری از مدیران تکنوکراتی است که هم میداند که چگونه موتور اقتصاد را روشن کند و هم میتواند کشور را از دستانداز موجود رهایی دهد. او تجربه کار زیر فشارهای خردکننده تحریمهای ترامپ را دارد که توانست اقتصاد را از فروپاشی نجات دهد. چنین تجربهای را کسی از مدیران ندارد.
محسن هاشمی، سومین کاندیدای حزب کارگزاران سازندگی ایران است. او نیز نامش از سال 1400 مطرح است اما به دلایلی هنوز اعلام نکرده است که میآید. شورای مرکزی حزب از او خواست کاندیدا شود اما محسن هاشمی که نام پراعتبار آیتالله هاشمی را در توشه دارد هنوز اظهارنظر صریحی در این خصوص نکرده است. او نیز مانند پدر بیشتر تماشاگر صحنه است. اگر شرایط برایش مهیا باشد و اگر سران اصلاحطلب و عموم نیروها و چهرهها از وی بخواهند کاندیدا شود، ممکن است بپذیرید و بیاید.او ریاست شورای شهر تهران و رئیس دفتر رئیسجمهور در دولت دوم سازندگی را نیز در کارنامه خود دارد. با این حال محسن هاشمی با 63 سال سن، یکی از جوانترین کاندیداهاست و این امیدواری برای او وجود دارد که حتی اگر این دوره کاندیدای ریاستجمهوری نشود، دورههای بعد بتواند. این امتیاز را بسیاری از نامزدهای فعلی ندارند.
مدیران خاتمی در صف کاندیداتوری
از میان نامزدهای دیگری که نامشان این روزها مطرح است، محمدرضا عارف، مسعود پزشکیان، محمد شریعتمداری و عبدالناصر همتی هستند که به غیر همتی آن چهار نفر دیگر همگی از مدیران ارشد دولت خاتمی بودند. همتی نیز در سالهایی که سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور ایران بود، رئیس کل بیمه مرکزی ایران بود که این سمت را از دوره هاشمی تا دوره احمدینژاد هم بر عهده داشت. البته میتوان به محمدجواد آذریجهرمی نیز اشاره کرد که البته او خود گفته هنوز تکلیفش با خود روشن نیست و به همین دلیل نیز نامش چندان مطرح نشده است.
اما از میان مدیران خاتمی بدون تردید محمدرضا عارف ارشدترین آنهاست. او معاون اولی دولت خاتمی را در توشه خود دارد و سالهای سال نیز عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده و هست. در دو دوره نیز در مظان کاندیداتوری بود. سال 88 یکی از نامزدهایی که اعلام کرد در انتخابات شرکت میکند، او بود. او قید کرده بود که اگر خاتمی بیاید، نمیآید و چنین نیز شد. سیدمحمد خاتمی در سال 88 خود را در معرض کاندیداتوری قرار دارد و به پاسخها جواب مثبت داد اما تا انتهای راه نماند و به محض اینکه مهندس میرحسین موسوی اعلام کاندیداتوری کرد، خاتمی از رقابتها کنار رفت و از موسوی حمایت کرد. به همین دلیل، عارف که تجربه معاون اولی دولت خاتمی را داشت دیگر کاندیدا نشد و انتخابات 88 با حضور موسوی، کروبی، احمدینژاد و رضایی به راه دیگری رفت که نتیجهاش از بین رفتن بسیاری از سرمایههای سیاسی و اجتماعی بود.
عارف در سال 92 نیز یک بار دیگر شانس خود را به بوته آزمایش گذاشت اما نهایتاً اصلاحطبان حسن روحانی را بر او ترجیح دادند و عارف کنار رفت. این بار نیز محتمل است که او کاندیدا شود. اما باید دید میماند یا نه. البته عارف نیز همچون محمد صدر 73 ساله است و همین یک دوره را فرصت دارد که کاندیدا شود.
از میان افراد دیگر باید به مسعود پزشکیان اشاره کرد که این روزها در مجلس نقشآفرین است. او خود نیز گفته از وی خواستهاند کاندیدا شود. محتمل است که ثبتنام کند اما بعید است که تا پایان راه بماند. دیگری محمد شریعتمداری است که اگرچه نام او نیز در چند انتخابات مطرح شد اما او نیز چندان شانسی برای آنکه آرای عموم اصلاحطلبان را داشته باشد، ندارد و آخرین نفر عبدالناصر همتی است که در انتخابات 1400 با رئیسی رقابت کرد. در سه سال گذشته منتقد جدی او ماند اما از آنجایی که آرای ناچیزی در رقابت با رئیسی به دست آورد، بعید است که اصلاحطلبان نیز این بار به سوی او بروند. چه آنکه در 1400 نیز فقط یکی دو حزب از او حمایت کردند. همتی نیز محتمل است که کاندیدا شود اما اینکه تا پایان رقابت میماند یا نه یک سوال بزرگ است.
با این حال باید به سوی نامزد واحد برای اثرگذاری و گشودن روزنه امید حرکت کرد و آن نامزد واحد یکی از این 11 چهره است ولاغیر.
انتهای پیام