خرید تور تابستان

علیه خشونت

گزارش دریافتی انصاف نیوز از گروه جامعه‌شناسی حقوق انجمن جامعه شناسی ایران به همراه مقدمه‌ی دکتر عباس نعیمی جورشری، مدیر این گروه در پی می‌آید:

سخن آغازین

جامعه ایران در دوره معاصر فراز و فرودهایی چند تجربه نموده است که بسیاری از آنها متصف به خشونت بوده اند. تحولات جاری ایران در سال‌های اخیر نیز همواره وجهی از خشونت را پر رنگ کرده است.پژوهش های اجتماعی بر این موقعیت صحه می نهند بدان معنا که نمونه های فراوانی از بروز اعمال خشن در ایران مشاهده می گردد. این خشونت سطوح متفاوت خرد و متوسط و کلان را در بر می گیرد از رویدادهای بزرگ تا امور روزمره را شامل می شود. اگرچه آمارهای دقیقی از این سطوح وجود ندارد اما مطالعات موردی بیانگر افزایش ابعاد خشونت و مصایب ناشی از آن بوده است و بر این مبنا ضرورت برگزاری نشستی با محور خشونت و اعلام هشدار نسبت به آن محسوس بوده و ضرورت داشته است. در این راستا پژوهشگران و متخصصانی از شاخه های مختلف گردهم آمدند تا ابعاد خشونت در ایران امروز را بررسی نمایند. چنانکه بیست تن از صاحب نظران رشته های جامعه شناسی، حقوق، علوم سیاسی، فلسفه و روانشناسی در این سمپوزیوم ملی به طرح بحث پرداخته اند. علاوه بر تنوع تخصص تفاوت سنی مشخصی نیز در سخنرانان لحاظ شده تا زوایای وسیع‌تری از بحث طرح گردد و صداهای بیشتری شنیده شود. بلکه درک ما از وضعیت خشونت در ایران کامل‌تر باشد.

برای برگزاری این نشست سراسری قریب به یک ماه زمان صرف شد. فشردگی کار در هفته پایانی تشدیدگردید. فشارهای بسیاری برای تحقق این برنامه گسترده متحمل شدیم اما باور به ضرورت اجرا، اهمیت سخن گفتن و هشداردادن نسبت به خشونت های جاری و آرایه تحلیل در این باب، مجالی برای انصراف و تعلل و خستگی نمی گذاشت.

نشست از نظر شیوه اجرا متفاوت و جدید بود و آفلاین برگزار شد. فایلهای سخنرانان و چکیده های آنها بارها مورد ادیت فنی و بازنگری قرارگرفت تا با بهترین کیفیت و بدون هرگونه نقصی در اختیار عموم مخاطبان قرارگیرد و برای مصرف ذهنی و فکری عرصه عمومی کارایی داشته باشد. اینگونه گروه جامعه شناسی حقوق انجمن جامعه شناسی ایران مدیریت برنامه را عهده داربود. درطی مسیر و فرایند انتشار از یاری و دوستان عزیزمان در انجمن جامعه شناسی ایران و پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز همواره بهره مند شدیم.

این هم اندیشی تلاشی است برای ارزیابی دقیق تر خشونت و واکاوی ابعاد آن. این سمپوزیوم بر امید و راهبردهای امیدبخش و آگاهی ساز برای مردم ایران تاکید و تمرکز داشته است. برهمین اساس سوگیری آن علمی و تخصصی و در عین حال علیه خشونت می باشد. خطری که به طور جدی جامعه ایران را تهدید نموده و خسارت هایی چند به بار آورده است. سرمایه های اجتماعی بسیاری در این تنازعات از بین رفته اند. دراین راستا نکات بسیار ارزشمندی دراین سخنرانی مطرح شده است که می توان نسبت به آن ها نگاه تاییدی یا انتقادی داشت. اساسا کوشش کنونی  و مباحث مذکور چنان دریچه ای است به سمت روشنایی تا نور دانایی را بربحث بتاباند و فرصت گفت و گوی بیشتر فراهم آوزد و افق های تازه بگشاید. لذا تداوم بحث پیرامون آنچه در اینجا طرح شده ضرورت عقلانی دارد.

ازشما به عنوان مخاطبان فرهیخته این سمپوزیوم دعوت می کنم تا با همرسانی و بازنشرمطالب و پادکست ها، این کنشگری آگاهی بخش را ادامه دهید و خودکنشگر عرصه خرد باشید.

باسپاس

عباس نعیمی جورشری

مدیر علمی و اجرایی سمپوزیوم علیه خشونت

23خرداد1403

مساله اجتماعی خشونت | سعید معیدفر، رئیس انجمن جامعه شناسی ایران

خشونت اگرچه امری اجتناب‌ناپذیر در جامعه بشری است، لیکن وسعت، ابعاد و کم و کیف آن از جامعه‌ای به جامعه دیگر و در طی زمان تغییر می‌کند. طی قرون و اعصار گذشته، فجیع‌ترین اشکال خشونت مانند زنده زنده پوست کندن، دو شقه کردن، به صلیب کشیدن، شمع‌آجین کردن، گردن‌زدن و انواع شیوه‌های شکنجه و  اعدام در مرئی و منظر عموم افراد جامعه انجام می‌شد و وجدان کمتر کسی جریحه‌دار می‌شد. بنابراین این اشکال خشونت نه‌تنها بد شمرده نمی‌شد بلکه در اذهان عمومی قابل توجیه و پذیرش بود. تلقی این بود که چنین اعمال خشونتی بازدارنده و قطع کننده چرخه خشونت است. معلم در مکتب‌خانه و مردان در خانه حق داشتند که شدیدترین خشونت را بر کودکان و زنان اعمال کنند و نام این اعمال خشونت نیز تربیت گذاشته بودند. اکنون در جهاني زندگی می‌کنیم که چنین تلقی زیر سوال رفته و حتی حکم اعدام یک قاتل و کسی که خشونت عریانی را موجب شده اجرا نمی‌شود. تنبیه معلم مردود دانسته شده و احکام قصاص بازدارندگی پیشین را ندارند و خود موجب تشدید خشونت می‌شوند. تحولی در اذهان و وجدان جمعی ایجاد شده مبنی بر نفی خشونت حتی علیه کسی که خشونتی را موجب شده است. یک قاتل یا فرد خشن، خود قربانی خشونت شناخته می‌شود و جزای او اعمال خشونت و قصاص نیست. به‌میزانی که چنین رویکردی در اذهان تقویت شود و هر نوع خشونتی از سوی هر کسی که باشد از جمله دستگاه حاکمه و حتی دیدن صحنه‌های خشونت‌بار، وجدان عمومی را به ‌درد آورده و عملی قبیح شمرده شده و از سوی مردم مساله اجتماعی شناخته شود می‌توان امیدوار بود که جهان آینده جهان بهتری خواهد بود که در آن خشونت کمتری اتفاق می‌افتد. امروز در ایران در دو عرصه هنوز مشکل جدی وجود دارد و لذا بیشترین خشونت‌ها نیز در این دو حوزه اعمال می‌شود. یکی خانواده است که در عرف و قانون کشور اعمال خشونت از هر نوع کلامی و جسمی را به ولی می‌دهد و بیشترین قتل‌ها و خشونت‌ها در آن نسبت به تابعین از کودک و زن و سالخوردگان اعمال می‌شود. دوم حکومت است که هم بدلیل ناکارآمدی و هم با معیارها و قوانینی برخلاف عرف رایج جامعه خشونت را در اشکال گوناگون آن علیه شهروندان اعمال می‌کند. این خشونت هم به لحاظ کمی و کیفی و در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه را به‌شدت تهدید و چرخه خشونت را تقویت می‌کند. تحول اذهان و وجدان جمعی در این دو عرصه و تبدیل شدن ابعاد خشونت و گستردگی آن به مساله اجتماعی راه برون رفت از چرخه خشونت سازمان‌یافته است. البته تغییر اذهان نسبت به خشونتی که نسبت به همه انسانها صرف نظر از ملیت، نژاد، مذهب، فرهنگ و هرنوع تفاوت و نیز محیط زیست و همه موجودات جهانی که در آن زندگی می‌کنیم نیز لازمه خروج از چرخه خشونت است.

***

بر صدر نشاندن خشونت | محمدمهدی مجاهدی، عضو هیات علمی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

در دوران مدرن، مهار خشونت ویژگی شاخص سیاست است، چرا که با برآمدن دولت‌-‌ملت مدرن که گسترده‌ترین نهاد و در عین حال، نهادی ناگزیرکننده و گریزناپذیر است، زمینه‌های خشونت ساختاری، فراگیر، و بی‌مهار بیش از هر زمان و زمانه‌ی دیگری فراهم شده است. نظریه‌های کاملا متعارض در فلسفه‌ی سیاسی مدرن همگی سیاست و دولت مدرن را بر محور خشونت تعریف کرده‌اند. در قطب‌نمای اندیشه‌ی سیاسی، در منتهاالیه اندیشه‌های راست، جایی که متفکرانی مانند کارل اشمیت و لئو اشتراوس حکمرانی می‌کنند، محوریت خشونت در قالب مفهوم‌بندی سیاست به عنوان عرصه‌ی منازعه‌ی دوست و دشمن خود را آشکار می‌کند. ماکس وبر در میانه‌ی طیف اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی دولت را با حق و توان انحصاری برای اعمال قدرت/خشونت تعریف می‌کرد. در منتهاالیه اندیشه‌های چپ، جایی که کارل مارکس خدایی می‌کند، تضاد طبقاتی و منازعه دائمی است که منطق درونی و محور شکل‌گیری و تحول جامعه و دولت را توضیح می‌دهد. حساسیت به این زمینه‌های ساختاری و مهار کردن اقسام خشونتی که در این زمینه‌ها جریان دارد، مهمترین مؤلفه‌ی ممتاز و متمایز سیاست هنجاری در دوران مدرن است هرچند سیاست‌ورزی در دوران مدرن تا تحقق این ویژگی هنجاری هم‌چنان فاصله‌ای معنادار دارد. در جامعه‌ی ما و جوامعی مشابه که در سراسر جهان پراکنده‌اند ولی همسایگان و خویشاوندان فرهنگی و تاریخی و اجتماعی ما به شمار می‌آیند، دولت‌ـ‌ملت هنوز در مراحل شکل‌گیری است و راه‌های طی‌نشده‌ی بلندی پیش رو دارد. 

زمینه‌های خشونت در دولت‌ـ‌ملت‌های ناتمام

۱. اخلاق سیاست‌گریز در برابر اخلاق مسؤولیت‌پذیر مدنی: در چنین جوامعی، سلطه‌ی روانی و ذهنی اخلاق سیاست‌گریز و اخلاق سیاست‌پرهیز یکی از زمینه‌های فعال خشونت‌ورزی است، یعنی اخلاقی که از یک‌سو، واحد تحلیل و توصیف و تجویز آن تک‌تک افراد اند، افرادی منعزل از پیوندهای و تعلقات هویتی آن‌ها، و ثانیا، در آن، کناره‌گیری از امر عمومی و امر سیاسی شرط کسب فضایل است. در چنین اخلاقی، اندیشیدن به ثروت و قدرت و کوشیدن برای کسب آن‌ها و هم‌چنین دغدغه‌مندی‌های ناظر بر امر عمومی و امر سیاسی همگی به عنوان زنجیرهای تعلق و بلکه آلودگی‌هایی روحی و روانی تلقی می‌شوند که با نزاهت و پاکی اخلاقی و البته با سعادت و نجات و رستگاری نمی‌سازند. از این رهگذر، فقدان حساسیت نسبت به انواع خشونت‌ و زمینه‌های آن در مناسبات سیاسی و اجتماعی به فضیلتی اخلاقی تبدیل می‌شود. و این‌چنین، این اخلاق سیاست‌گریز و بلکه سیاست‌ستیز جانب مسؤولیت مدنی در قبال سرنوشت عموم مردم در مقیاس یک ملت و در ابعاد یک دولت را یک‌سره فرو می‌گذارد و با گستردن دامنه‌ی انقیاد یا بی‌تفاوتی، زمینه‌ی توسعه‌ی انواع خشونت را می‌گسترد.

۲. «حکومت انحصاری» دربرابر «حکمرانی کثرت‌‌پذیر»: زمینه‌ی دیگر خشونت در چنین جوامعی تداوم یافتن فهمی سنتی و پیشامدرن از حکومت است که تا بن دندان یکه‌انگار (monistic) و حذف‌گرا و انحصارطلب است. در این فهم از حکومت، جامعه و حکومت عرصه‌ی سلطه‌ی حاملان و عاملان و حامیان یک نظام ارزشی واحد بر همه «دیگران» است. در این فهم، حکومت حق و بلکه وظیفه دارد حاملان و عاملان و حامیان دیگر نظام‌های ارزشی را یا حذف کند یا با توسل به هر شیوه‌ای چنان هدایت کند که به نظام ارزشی حاکم، به زبان تسلیم شوند و بلکه قلبا ایمان بیاورند و در عمل به آن ملتزم شوند. در دوران جدید، این تصور یکه‌انگارانه از حکومت جای خود را به تصویری کثرت‌پذایرانه داده است. یکی از عناصر مقوم دولت‌ـ‌ملت مدرن پروردن حکمرانی کثرت‌پذیرانه در تقابل با حکومت یکه‌انگارانه است. حکمرانی کثرت‌پذیرانه از جای‌گاه خود‌حق‌پنداری انحصارطلبانه حکومت نمی‌کند، بلکه نقش داور و تنظیم‌کننده و بانی رقابت منصفانه میان گروه‌های اجتماعی مختلف را بر عهده می‌گیرد. به بیان تمثیلی، حکمران کثرت‌پذیر در دوران مدرن خودش یکی از تیم‌های رقیب نیست که در بازی حذفی در صدد غلبه بر دیگر رقبا باشد. حکمران مدرن فدراسیون را می‌گرداند تا همه‌ی تیم‌های رقیب و بدیل درون جامعه در منصفانه‌ترین شرایط ممکن با یک‌دیگر رقابت کنند. برنده یا بازنده شدن هیچ‌یک از این تیم‌ها غبار کدورت ناکارآمدی یا عدم مشروعیت بر دامن یا خاطر حکمران کثرت‌پذیر نمی‌نشاند. در حالی که حکومت یکه‌باور خودش یکی از تیم‌های رقیب است و مشروعیت و کارآمدی‌اش در گرو غلبه بر همه‌ی رقبا در یک بازی نابرابر و بردن همه‌ی جام‌ها به خانه‌ی خودی است.

۳. گسست پیوندهای درونی دولت‌‌ـ‌ملت: خط تیره‌ای که در اصطلاح «دولت‌ـ‌ملت»، حاکی از وصل و پیوند دولت و ملت است، در برخی جوامع به شکلی فزاینده به خط فصل و گسست میان دولت و ملت دگردیسی می‌کند. در چنین جوامعی، نهاد دولت که مطابق تعریف بزرگترین و فراگیرترین و قدرتمندترین نهاد جامعه است، به جای این که عرصه‌ی نمایندگی و بازنمایی نیروهای خرد و کلان جامعه باشد و نظام‌های ارزشی آن‌ها را منعکس‌کند، به عرصه‌ی منازعه‌ای حذفی میان دولتی یک‌پارچه از یک سو و ملتی متکثر از سوی دیگر تبدیل می‌شود. در این منازعه هدف نیروهای اجتماعی بی‌قرار کردن و بلکه از ریشه در آوردن نهاد دولت است، و هدف دولت تسطیح همه‌ی تکثرات و پستی‌ها و بلندی‌های جامعه است. و البته، نزاع نهاد فرادست با مجموعه‌ی نهادهای فرودست خشونت‌بارترین نزاع است.

۴. فقدان شناسایی و به رسمیت شناختن و فقدان توزیع منابع و بازتوزیع منافع: فقدان سازکارهای نمایندگی و بازنمایی تکثرات جامعه درون ساخت سخت قدرت در اغلب موارد با فقدان‌های دیگری همراه است، و بلکه فقدان نمایندگی و بازنمایی ریشه در این فقدان‌های دیگر دارد، ازجمله فقدان به رسمیت شناختن تکثرات و شناسایی آن‌ها و هم‌چنین فقدان توزیع منابع و فقدان بازتوزیع منافع. فاقدان منابع که هم زمان دست‌رسی‌شان به منافع گردونه‌ی قدرت محدود و بلکه مسدود شده است، به‌مرور به جای‌گاه فرودستیِ همیشگی و آستانه‌های حذف رانده و کشانده می‌شوند. در فقدان منابع، رقابت میان گروه‌های اجتماعی نابرابرانه و نامنصفانه خواهد بود. انباشت این نابرابری نامنصفانه در گذر زمان، گروه‌های فاقد منابع را به بازندگان همیشگی همه‌ی رقابت‌ها تبدیل می‌کند و از آن‌ها جیره‌خوارانی سرکوب‌شده و سرخورده می‌سازد که برای بقای خود محتاج اعانه‌ی رقبای خویش اند، رقبایی که سهام اصلی نهاد عمومی دولت را در اختیار دارند. این سرباری و نیازمندی از این گروه‌های نابرخوردار از منابع رقابت به‌مرور دشمنان و مزاحمانی خطرناک می‌سازد که جامعه باید از شرشان خلاص شود. 

این زمینه‌های عمومی خشونت در جامعه‌هایی مانند جامعه‌ی ما به‌شدت فعال اند و به شکل خشونت‌هایی ساختاری و با بروزات برجسته‌ی ادواری و رجعی و تناسخی در قالب‌هایی مختلف مانند حذف دیگران و سرکوب بی‌قراران خود را آشکار می‌کند. رهایی از این چرخه‌ی خسارت‌بار در نخستین گام در گرو کوشش برای گشودن مجال ژرف‌اندیشی درباره‌ی خشونت و زمینه‌های آن است، و این سمپوزیوم نمونه‌ای از چنین کوشش‌های مسؤولانه‌ای است که امیدوارم قدر دانسته شود و جریانی اثرگذار از اندیشه‌های مسؤولانه در این باب را بر انگیزد.

***

تکوین تاریخی خشونت در ایران معاصر، تصویری شماتیک | اسمعیل خلیلی، پژوهشگاه جامعه شناسی معرفت و علم، عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی وزارت علوم

فرهنگ ایران، عمدتاً زنانه و واجد بن‌مایه‌های دیرمان «صلح با خود، با دیگری و با طبیعت» بوده است. تهاجم و حضور قبایل غیر شهرنشین با فرهنگ خشونت‌آمیز مردانه موجب بحران‌های عدیده و از سدۀ نهم موجب یک آنومی ژرف، تعارض لایه‌های رویین با لایه‌های زیرین فرهنگ و پیدایش انواع حاشیه‌ها شده که در هیأت قبایل نوین دائماً به نفی یکدیگر و تخریب فرهنگ می‌پردازند. ایرانیان که واجد جوامع مستقل از دولت بوده‌اند، از سدۀ دوازدهم با ضرورت ایجاد دولتی مواجه شدند که مستلزم سلب استقلال و نافی کثرت‌گرایی تاریخی جوامع ایرانی است؛ انواع دولت‌سازی بر مبنای هویّت سلبی موجب جنگ دائم هویّت‌ها شده و حاشیه‌ها، دیگری‌سازی و ایدئولوژی‌‌های نفی، دائماً متن را می‌خراشند و خشونت می‌پرورند. شهرهای گسترش‌یابنده دائماً انسان «بیگانه» ایجاد کرده و «شخصیّت محقّر» می‌پرورند، که حاصل ناترازی وجودی، برون‌افتادگی تاریخی، انفعال، آنومی و طی چرخۀ حقارت و تحقیر، مملو از نفرت و بالقوه موجد انواع خشونت است. خشونت، «هر نوع اِعمال رنج بر موجود زنده است» و دال بر فعلی که از کمیت و یا کیفیّت زندگی بکاهد. در ایران معاصر، قهر آگاهانه در «خشونت عام خودخواهانه» به اشکال گوناگون جریان داشته: تجاوز ممتد به جامعه و طبیعت در سطوح گستردۀ فردی تا سیستماتیک و کلان، ترور سیاسی و عقیدتی، خشونت فرداستان برای نابودی فکر، سبک زندگی یا نفس وجود فرودستان، کینۀ برخی فرودستان علیه فرادستان سیاسی و اقتصادی، کینۀ انقلابی و خود فعل انقلاب، تملّک دیوان توسّط فرادستان مناصب دیوانی و هزاران نمود دیگر. نمود مُمثل این خشونت، شکنجه است؛ عوامل تاریخی و اجتماعی ایجاد خشونت، از آنومی دیرمان تا تعارض لایه رویین با لایه زیرین فرهنگ، جنگ حاشیه‌ها با هم و با متن، هویّت سلبی، ایدئولوژی، قبلیه‌گرایی، شخصیّت محقّر و غیرهم در وقوع شکنجه، ماهیّتی تاریخی را به‌طور پدیدارشناسانه بارز می‌کنند و خشونت تام رُخ می‌دهد. این مفهوم بدوا دالّ بر رفتار حکومت‌ها با مخالفان نیست؛ بل‌که دالّ بر رفتار شخصیّت محقّر است که در موقعیّت آنومیک حدّی از نفی تامّ «دیگری» را بارز می‌کند؛ مثلا حتّا در رفتار اشغال‌کننده یک پُست دانشگاهی، در رفتار جاری درون سازمانهای چریکی، مدلول بسی گفتارها، روشهای تملّک اقتصادی و دیگر نمودهای بیشمار شکنجه، که نوعاً «روش تحقّق نفس» شخصیّت محقّراَند. امّا متن تاریخی به حیات خود ادامه داده و بیشترین مقاومت صلح‌آمیز را در برابر این آشوب تاریخی بارز ساخته است. همین فرهنگ زنانه بود که در دهه 60 سدۀ گذشته فرمان صلح داد و به‌رغم قدرت ویرانگر ایدئولوژی و قبایل نوین، نگذاشت ایران در حمام خون غرق شود. این فرهنگ که در سراسر این دوران در همۀ زندگی در نمودهای غیر سیاسی جاری بوده، در جنبش «زن، زندگی، آزادی» واجد یک نمود سیاسی نیز شد، که بر خلاف مشروطه تا 57، بر نفی و کین‌توزی استوار نبوده است. پس از این نیز آنچه می‌تواند امیدی به پایان عصر خشونت برانگیزد، تداوم فرهنگ زنانه است که اتفاقاً نه در تقابل با مردانگی، که در کلیّت انضمامی تاریخی بر منطق حیات (زندگی) لذا مشتمل بر مردانگی، جریان بیابد.

***

خشونت و وضعیت های تروماتیک در ایران | فهیمه نظری، جامعه شناس، پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران، مدرس دانشگاه

آیا جامعه ایران جامعه ای خشن است؟ خشونت ساختاری چگونه عمل می کند؟ تروماهای جمعی چگونه چرخه خشونت را بازتولید می کنند؟ در دنیای مدرن امروز، انسان، به ناگریز بر سر دوراهی ها یا دوگانه های«پیش به سوی زندگی راحت» یا «پیش به سوی بحران های قطعی وتشدید شده» پیش می رود. ماهیت دنیای امروز از هر نظر با تهدیدات، عدم قطعیت ها، اضطراب و تنش و خشونت همراه است. ما بدون آگاهی از نوع و چرایی خشونت، پیشینه و شناخت بسترهای تاریخی، راه به جایی نخواهیم برد. تاریخ گواهی می دهد ایران ما از قدیمی ترین سرزمین هایی بوده که از دوره های گذشته دارای دولت بوده است. از این حیث، در کارنامه خود انواع تلاطم های سیاسی، نظامی، هرج ومرج ها و آشوب ها را تجربه کرده است. به لحاظ جغرافیایی در مسیر حوادث قرار گرفته و پهنه جغرافیایی گسترده، تنوع قومی و فرهنگی، نظام باورها و اعتقادات به همان دلیل است.کمبود منابع آب، تنش های محیط زیستی، مدیریت ناصحیح منابع زیر زمینی، حملات و تهاجم بیگانگان از خارج و در داخل، تنش های قومی و فرهنگی از مشخصه های همین جغرافیاست که بسترساز خشونت بوده است. مسیر تاریخی – وضعیت محیط جغرافیایی، محیط های یادگیری اجتماعی و نظام های فرادست و فرودست، ظرفیت های چشمگیر دیگری را جهت تولید خشونت و هیجان های جمعی شکل داده اند. ساختارهای پنهان خشونت زا در ایران زمینه بقای وضعیت ترومایی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را فراهم نموده اند و بقا و ماندگاری هژمونی ها و سلطه سیاسی؛ تفوق گفتمان های ایدئولوژیک؛ عدم امکان گفت و گو؛ تبعیض و نابرابری و بی عدالتی؛ شکاف میان ملت – دولتها؛ اسطوره گرایی وگذشته گرایی و قانون گریزی گویی موجب شدند تا درمان و التیام تروماها با تاخیر روبرو باشند.  

***

خشونت در سیاست ایرانشهری | شروین وکیلی، مدیرگروه جامعه شناسی تاریخی انجمن جامعه شناسی ایران

خشونت که عبارت است از «اعمال زور آسیب زننده یا مهار کننده بر بدن دیگری» شاخصی پایه است که ماهیت  نظام‌های سیاسی را تعیین می‌کند. شیوه‌های تولید، توزیع و ساماندهی خشونت به الگوهایی نهادی منتهی می‌شود که طیفی وسیع از سازمان‌ها و ساختارهای اجتماعی- از ورزش‌های رزمی تا ارتش‌ها و از جرایم خشن تا نظام کیفری- را زیر پوشش قرار می‌دهد. پرسش مرکزی این گفتار شیوه‌های مرزبندی خشونت مجاز و غیرمجاز در سیاست ایرانشهری است، بر اساس اسناد و داده‌های تاریخی که در این مورد در دست داریم. مسئله‌ی اصلی اینجاست که سازماندهی جنگ چگونه خشونت را حصربندی یا تشدید می‌کند؟ و این به پرسش دیگری باز می‌گردد که به ارتباط میان انضباط و کنش جنگاورانه باز می‌گردد. پاسخ پیشنهادی‌مان به طور فشرده آن است که: ۱) سازماندهی جنگ ماهیتی تمدنی دارد و بر اساس زیرساخت‌های تاریخی و سیر تکامل ویژه‌ی هر تمدن پیکربندی می‌شود/ ۲) حوزه‌ی تمدن ایرانی درباره‌ی ساماندهی جنگ و خشونت دست کم در شش شاخص با سایر تمدن‌ها تفاوت دارد/ ۳) دلیل این تمایز بنیادین و یکه بودن تجربه‌ی ایرانی از خشونت، به ارکانی جامعه‌شناسانه مثل غیاب اقتصاد برده‌دارانه و توزیع ویژه‌ی مهارت‌های رزمی در جمعیت مربوط می‌شود.

***

سعید مدنی: خشونت و خشونت پرهیزی | فاطمه گوارایی، فعال حقوق بشر

کتاب “علیه خشونت” از نتایج و دستاوردهای چهاردهه فعالیت سیاسی و اجتماعی دکتر سعید مدنی در سپهر عمومی ایران به شمار می‌آید. مدنی منتسب به جریانی است که رهبران آن در بیش از صدسال اخیر از پیشگامان مبارزه خشونت‌پرهیز در ایران بوده و هستند. خشونت به مثابه آسیب‌اجتماعی و نیز محوری مهم در جنبشهای اجتماعی همواره یکی از دغدغه‌های مدنی به عنوان یک پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی و متخصص آسیب‌های اجتماعی بوده و هست. برای دریافت دیدگاه مدنی درباره خشونت باید علیه خشونت (1399)، جنبش‌های اجتماعی و امید(۱۴۰۰)،۱۰۰ سال و ۱۰۰ روز ( زندان ۱۴۰۱) و گفت وگوهای زندان با حسین رزاق  (۱۴۰۲) را با هم و درامتداد هم دید. در مقدمه کتاب علیه خشونت، ضرورت پرداختن به خشونت را به عنوان یک ضرورت ملی ودر فصل اول خشونت و گونه‌های آن، پارامترهای موثر در تبیین آن، محل بروز، ماهیت، دامنه، قربانیان، خشونت علیه کودکان، سازمان خشونت، ماهیت حقوقی و خشونت سیاسی و غیر سیاسی را مطرح می‌کند. در فصل دوم رويكردها و ديدگاه های نظری در باره خشونت و این که اغلب انها در بررسی پديدة خشونت به يک عامل یا پارامتر توجه نموده و نیز نظریه‌های خشونت به تفکیک حوزه های زیست‌شناختی، روانشناختی، جامعه‌شناختی و فمینیستی مورد بحث قرار می گیرد. در فصل سوم؛ خشونت و جامعه مدنی معتقد است نگاه و رویکرد جهانی به خشونت با برچسب‌های شدید منفی همراه است و کاربرد ان را به دلیل داشتن پیامدهای اقتصادی،  افزایش نابرابری و امثال آن تهدیدی برای سلامت فردی و اجتماعی می‌داند. همچنین در بحث خشونت و توسعه، خشونت را از عوارض اجتناب ناپذیر توسعه در جوامع توسعه نیافته دانسته و دلایل افزایش خشونت و تغییر الگوی خشونت‌ و تغییرپراکندگی آن به حوزهی عمومي و مناطق شهري بیشتر و مقیاسهای کوچکتر را در عوامل ضعف نهادها و ساختارها، بي‌ثباتي سياسي, عدم مسئوليت‌پذيري حکومت و جامعه، به حاشیه رانده شدن بخش‌هایی از جامعه، آسیب فرهنگ و طبیعت، تهدید موجودیت بخشهایی از کشور، حکمرانی ضعیف، تشدید فقر و نابرابری عظیم، تداوم سلطه و قدرت طبقات برخوردار از قدرت اقتصادی و سیاسی جستجو می‌کندکه به دلیل تاثیر افزایش قدرت گروه‌های نظامی در مدار کسب درامدهای غیر قانونی تحت حمایت قدرتهای سیاسی و تعارض فرهنگ سنتی و مدرن تشدید نیز می‌شود. رابطه خشونت و دموکراسی ،خشونت و سرمایه اجتماعی، خشونت و نابرابری و خشونت مذهبی از دیگر محورهای این فصل می‌باشد. فصل چهارم به خشونت درایران و جهان (بر اساس آمار )و فصل پنجم به چگونگی مکانیسم های کنترل و کاهش خشونت پرداخته است . مدنی در فصل پنجم بر اساس رویکرد سلامت عمومی با تمرکز بر محافظت از کودکان و حمایت‌های قانونی و اجتماعی از زنان امیدوار است بتوان مکانیزمهایی برای کنترل و کاهش خشونت تدبیر نمود. درجنبش‌های اجتماعی و امید مسئله خشونت در جنبش‌های اعتراضی مورد توجه سعید مدنی قرار می‌گیرد. او معتقد است دفاع از “خشونت دفاعی”یا “خشونت دموکراتیک” به دلیل مبهم بودن خود می‌تواند به خشونت محض تبدیل شود. زیرا تجربه جنبش‌های اجتماعی نشان داده که اگر خشونت بی‌قید و شرط نفی نشود، می‌تواند به سرعت ابعاد گسترده و غیرقابل‌کنترلی پیدا کند و در نهایت به تشدید اعمال خشونت از سوی قدرت سرکوبگر نظام‌های سیاسی منجر شود. هم‌چنین در تحلیل صد سال وصد روز با طرح تمایل جنبش‌های اجتماعی چند دهه اخیر به سوی خشونت‌پرهیزی دلایل آن را چنین برمی‌شمارد: عدم خشونت به مثابه روش زندگی اخلاقی، ضرورت عوض کردن میدان بازی در کنش‌های جمعی، کاهش مشارکت جمعی در صورت کاربرد خشونت، محکومیت اخلاقی نیروی به کاربرنده خشونت برای پیشبرد اهداف، امکان بازتولید خشونت، افزایش درصد موفقیت جنبش‌های خشونت پرهیز به دلیل توجه و اهتمام به حرمت انسانی. و بازدرگفتگوهای حسین رزاق وی دوباره به مسئله “خشونت نه ! مقاومت آری ! ” می‌پردازد. سعید مدنی با عنایت به تجربه‌ی آخرین جنبش‌اجتماعی ایران تلاش می‌کند یک بار دیگر منطق مبارزه خشونت پرهیز و نقش محوری یافتن آن را در جنبش‌های اجتماعی جدید به بحث بگذارد. او سوگیری جنبش‌های دموکراتیک به سمت خشونت‌پرهیزی را محصول یک جمع‌بندی از تجربه بشری در مبارزات آزادی‌خواهانه دموکراتیک دانسته و دستاوردهای آن را بیش از دستاوردهای مبارزات متمایل به خشونت می‌داند.

***

تبعیض و رواداری خشونت به اتکا‌‌ی قانون عباسقلی انصاری | دکترای حقوق جزا و استادیار دانشکده ی حقوق دانشگاه آزاداسلامی

صرف نظر از طرح مباحث بسیار دقیق و بنیادین در تعریف خشونت و زمینه های شکل گیری فردی و اجتماعی آن از منظر جامعه شناسان و روانشناسان، به نظر بنده چالش اساسی در مقابله با توسعه‌ی خشونت درک علل بنیادین آن است، که از زمره اساسی ترین آن، بستر مهیای اِعمال آن است که بر اساس مبتنیاتِ دینیِ برخواسته از یک قرائت خاص در وضع قوانین بروز یافته. فلذا تا زمانی که قانونِ مرد سالارانه‌ی برخاسته از تلقیّات خاصی که از قرائت انحصاری از مبانی دینی برخاسته است، مورد واکاوی قرار نگرفته و ارج شایسته‌ی عرف در قانون گذاری تجلّی نیافته، نمی‌توان امیدی به اصلاح اَعمال خشونت آمیز در جامعه داشت. قوانین رایج در کشور خصوصاً مبحث قانون مجازات اسلامی که با ترجیح مجازات های بدنی و رواداری آن بدواً بر اساس محوریت اولویت ”مرد” و در توالی آن ”مردانِ در حاکمیت” به تنظیم قواعد اجتماعی میپردازد بالطبع نه تنها اثر بازدارندگی نخواهد داشت بلکه به واسطه‌ی گناه تبعیض الود خود تلوحیاً جواز اِعمال خشونت را ترویج و رویداد های خشونت امیز را بیش تر دامن خواهد زد.

***

خشونت پرهیزی و میراث سقراطی | امین رضا نوشین، مدرس فلسفه 

نسبت خشونت و مونولوگ که سخن گفتن یک طرفه است به حدی روشن است که محتاج طرح و شرح نیست. در مقابل نسبت وثیق خشونت پرهيزی و دیالوگ که گفت و گوی دو طرفه هست نیز کاملا روشن است. همین‌جا ارزش میراث سقراطی در تاریخ فلسفه روشن می‌شود؛ آن‌گاه که سقراط در میانه‌ی هم‌قطاران خود _ سوفیست‌های زمانه _ و شاگرد خویش _ افلاطون قرار گرفت _

تا با طرح نوعی معرفت شناسی سلبی باب گفت‌گو را گشوده نگاه داشته، از جولان خشونتی که در غیاب گفت‌وگو سراسر جامعه را درمی‌نوردد جولو بگیرد. این سخرانی شرح چنان فعالیتی است که توسط شخص سقراط در تاریخ یونان صورت بست.

***

بررسی خشونت خانگی و ابعاد آن درجامعه ایرانی | پرنیا رضی پور، دکترای جامعه شناسی

 خشونت یکی از آسیب‌ها و کجروی‌های اجتماعی  عمده  در جهان امروزی است که معمولا توسط کنشگران فردی یا جمعی علیه خود و یا علیه دیگری اعمال می شود. در ایران خشونت خانگی دارای ابعاد مختلفی است که شامل بدرفتاری فیزیکی (ضرب و جرح و قتل های خانوادگی )، بدرفتار جنسی (تعرض، تجاوز توسط اعضای خانواده)، بدرفتاری روانی و روحی (تحقیر، تهدید، فحاشی)، بدرفتاری اجتماعی (محروم کردن دایره دوستان و ارتباطات)، بدرفتاری اقتصادی(عدم دسترسی به منابع  اقتصادی)، بدرفتاری های مجازی (سواستفاده‌گری های آنلاین)و خشونت علیه خود(خودکشی) نام برد. درواقع می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که پدیده خشونت پدیده‌ای تک عامل نیست و بلکه با مجموعه‌ای از شرایط و عوامل به هم پیوسته مانند شرایط اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی، سیاسی، فقرو نابرابری‌های اجتماعی، نارسایی  دستگاه های انتظامی  در اجرایی عادلانه قوانین، قوانین ناکارآمد و کهنه، ضعف های فرهنگی مانند  ضعف  گفت وگو و عادی سازی فرهنگ خشونت در نهادهای مانند مدرسه و شبکه ها و رسانه های اجتماعی و جمعی مرتبط است. اقداماتی نظیر بهره‌گیری از متخصصان حوزه‌های مختلف در تصویب قوانین کارآمد و درست، کشف به موقع جرایم  و حمایت های قانونی و روانی  اقتصادی از قربانیان و گروه های آسیب پذیر نظیر زنان، کودکان و معلولان، باز اجتماعی و جامعه پذیر نمودن دوباره مجرمان، تعلیم و تربیت کودکان و آموزش مهارت کنترل خشم، آموزش ارزشها و هنجارهای اخلاقی نظیر گذشت، بخشش و… و دوری از سبک زندگی نادرست می‌تواند درکاهش جرایم خشن موثر واقع گردد.

***

اسطوره‌زدایی از خشم در زمینه و زمانه‌ی اکنون | آیدین ابراهیمی، دانش‌آموخته جامعه‌شناسی و پژوهشگر

بررسی ابعاد خشم در ایران با رویکردهای علمی و جامعه‌شناسانه خود دچار آسیبی جدی و مساله برانگیز شده است. خشم که همواره در بررسی‌های روشمند، علت و معلول حوزه‌های مختلف آسیب شناسی اجتماعی قرار گرفته است، گاهی به عنوان معلول و گاهی به عنوان علت، بدیهی، مورد سوظن و همچنین از بین برنده‌ی نظم اجتماعی پنداشته شده و در پارادایمی محافظه‌کارانه صرفا یک آسیب و نه یک مساله اجتماعی در نظر گرفته شده است. در این گفتار و نوشتار سعی خواهم کرد که ضمن آسیب‌شناسی و فراتحلیلِ خشم به مثابه یک مفهوم مورد مناقشه در بررسی آسیب‌های اجتماعی، جنبه‌های پنهان و نظری و همچنین عملی خشم در جامعه را با تکیه بر دیگاههای فرارشته‌ای و همچنین استفاده از پیمایش‌ها و پایش‌های ملی و منطقه‌ای مورد بحث و مناقشه قرار دهم. خشم نه به عنوان یک آسیب در این متن، بلکه به مثابه یک مساله و یک واقعیت که در تمامی ساحات عرصه‌ی روزمره در جامعه ایران در صدر بررسی‌ها و تحقیقات دانشگاهی و آسیب‌شناسانه بوده است، خود دچار سوگیری‌ها و پیش‌فرض‌هایی‌ست که نیازمند واکاوی عناصر و مولفه‌های پیشینی و پسینی دارد. بنابراین دچار شدن به خشم در بررسیِ مفهوم خشم، از کلیشه‌ها و رویکردهای محافظه‌کارانه و گاه سیاسی بر‌میخیزد که پدیدار “خشم” را همچون آسیبی ابدی و فرااجتماعی می‌پندارد که راهی جز مقابله و کاهش صددرصدی آن نمی‌بیند، در این نوشتار و گفتار سعی خواهم کرد با عبور از این کلیشه‌ها نگاهی پدیدارشناسانه به وضعیت خشم در ایران و نقد فضای خشمگینانه با هرآنچه خشم نامیده می‌شود، داشته باشم.

***

رمز گشایی از ابعاد خشونت حکومت و جامعه علیه یکدیگر | مهران صولتی، دانش آموخته دکتری جامعه شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، دبیر رسمی آموزش و پرورش

پدیده خشونت از موضوعات مهم در جامعه شناسی معاصر محسوب می‌شود. در ایران هم این پدیده از سوی جامعه شناسان و روان شناسان مورد توجه قرار گرفته و ابعاد مختلف آن هم‌چون فردی، اجتماعی، آشکار، پنهان، عاملیتی و ساختاری مطالعه و بررسی شده اند. اگر چه بخش مهمی از مطالعات خشونت در ایران امروز ناظر به خشونت خانوادگی می‌باشد ولی این امکان وجود داشته که این پدیده در زمینه وسیع تری هم مورد بررسی قرار گیرد. در این سخنرانی سعی شده تا با  ارائه تعریفی متفاوت از خشونت از ابعاد پیدا و پنهان میان حکومت و جامعه رمز گشایی شود. در همین راستا سخنران کوشیده است تا مبتنی بر تعریف خود از خشونت وجوه چهارگانه آن یعنی خشونت؛ حکومت علیه جامعه، جامعه علیه حکومت، جامعه علیه جامعه، و حکومت علیه حکومت را با ذکر مصادیقی از کنش‌ها، سیاست‌ها، استراتژی‌ها و تصمیم‌ها مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.

***

سرکوب، من کوب و خشونت در ایران معاصر | حسین حجت پناه، دبیر گروه جامعه شناسی کشورهای اسلامی

در ایران امروز با جلوه ها و نمونه های متنوعی از خشونت مواجه ایم. انواع خشونت های کنش گرایانه و کنش پذیرانه در سطوح مختلف از خرد تا کلان در ایران معاصر وجود دارد.  با توجه به گستردگی اعمال و پذیرش خشونت در ایران معاصر، ساده لوحی است اگر بازتولید خشونت را به عامل سیاسی و زمان اکنون نسبت دهیم،  باید ریشه های فرهنگی و تربیتی که در روند جامعه پذیری ایرانیان از مهم ترین عوامل نهادینه شدن خشونت در طرح واره ذهنی و عادت واره رفتاری ایرانیان هستند را جست و جو نمود. قطعا این خشونت گرایی و خشونت پذیری که دو روی یک سکه هستند، تک عاملی نیست، اما در حد اقتضا به یکی از عوامل اشاره می کنم.  

هنر و ادبیات شاخص هوشمندی برای فهم  ویژگی های فرهنگی هر جامعه است. هنر و ادبیات ظریف ترین و نادیده ترین ویژگی های یک جامعه را بازتاب می دهد. در دوران معاصر، در ادبیات ایران تحولات مهمی رخ داد، در نظم، سرایش شعر نو و در نثر رمان نویسی از مهم ترین تحولات ادبی ایران معاصر است. رمان ویژگی هایی دارد که خاص دوران مدرن است، و به دلیل طولانی بودن نسبت به شعر، وجود شخصیت های متنوع و توصیف فصاهای مختلف، قابلیت زیادی در بازتاب شرایط اجتماعی دارد. رمان ((بوف کور))  صادق هدایت،  از مهم ترین رمان های ایرانی است، که با بررسی این رمان می توان ابعاد نامکشوفی از جامعه ایران را درک کرد. این رمان اشاره دارد که بوف (نماد حکمت)  ایرانیان کور شده است. شخصیت روای داستان از هنرمندی نقاش تبدیل به فردی معتاد گشته،  و زن اثیری لکاته شده است. روای دچار ناتوانی جنسی است و امکان ارتباط با زن خود را ندارد، در چنین شرایطی نکبت روابط زن خود را با فاسق های طاق و جفت را نیز پذیرفته است. در داستان بوف کور،  اشاره به تاراج منابع ایران می شود، ((بیا بریم تا می خوریم،  شراب ملک ری خوریم))  و زمانه، دوره رجاله ها و لکاته هاست. در چنین شرایطی که راوی تحت خشونت است، خود نیز زن خود را می کشد و اعمال خشونت می کند. اما به راستی هدایت چه نکاتی را به تصویر کشیده است؟ از نگاه فرویدی (که هدایت با آثار فروید آشنایی داشت) امر جنسی هدایت گر کنش های ما هست. (drive) این سائق، غریزه نیست، بلکه غریزه تربیت شده است و تربیت نیز در بستر جامعه رخ می دهد. جامعه ای که امر جنسی را انکار می کند (سرکوب)،  این انکار منجر به نادیده گرفتن روشنگری و عدم  مواجه با واقعیت می گردد. نبود جسارت مواجهه با واقعیت، تا جایی پیش می رود، که کنش گر واقعیت های زندگی خود را نیز انکار می کنند(من کوب). مهم ترین دروغ که دروغ به خود است، با انکار و سرکوب امر جنسی آغاز می گردد. دیالکتیک، سرکوب و من کوب،  منجر به برساخت ساختاری می گردد، که خشونت گرا و خشونت پذیر است.

***

خشونت و توسل به زور در مدیریت تجمعات و تظاهرات در پرتو اسناد بین المللی | امیر فامیل زوار جلالی، محقق دوره دکتری حقوق بین الملل دانشگاه تهران 

دغدغه حقوق بشر و حقوق بشردوستانه هردو حمایت از افراد است اما این کار را به اشکال‌ مختلف و در شرایط متفاوتی انجام می‌دهند. به این ترتیب که حقوق بشر در همه حال از افراد حمایت می‌کند و بشر در همه زمان‌ها و مکان‌ها مشمول چتر حمایتی حقوق بشر می‌باشد ولی حقوق بشردوستانه یک نظام حقوقی است که فقط در زمان وقوع جنگ قابلیت اجرا می‌یابد. جنگ‌ها خود نیز به دو دسته مخاصمات مسلحانه بین‌المللی و غیر بین‌المللی دسته بندی می‌شوند. حال ممکن است درگیری در داخل سرزمین یک کشور به آستانه یک مخاصمه مسلحانه نرسد و صرفاً درگیری‌هایی باشد که بدون سلاح و در اعتراض به یک وضعیت به وقوع می‌پیوندد که از آن به عنوان تنش یا اغتشاش یا آشوب یاد می‌کنند. در مرتبه‌ای پایین‌تر ممکن است گروه‌هایی از مردم در اعتراض به یک وضعیت به صورت مسالمت آمیز راهپیمایی و یا تجمع نمایند، همانگونه که در ماده 21 میثاق حقوق مدنی و سیاسی مصوب 1966 پیش‌بینی شده است. موضوع اغتشاش و شورش‌های اجتماعی از دیرباز در جوامع گوناکون از دغدغه‌های مهم حکومت‌ها و مردم بوده است. در تحلیل شورش‌های اجتماعی، مسائل فراوانی وجود دارد. محرک‌های شورش، انگیزه‌های پیدایش شورش، سازمان‌دهندگان شورش‌ها و اغتشاشات عمومی، نقش احزاب و گروه‌های سیاسی در شورش‌ها، انواع و شیوه‌های گوناگون شورش و اغتشاش از جمله مسائلی است که بایستی هم از دیدگاه نظری مورد مطالعه قرار گیرد و هم شیوه‌های عملی مقابله با آنها بررسی شود. به عبارت دیگر باید شیوه مناسب برخورد و مدیریت آن را آموخت تا این پدیده به جای تهدید به فرصتی برای پیشرفت یک کشور تبدیل گردد. در این میان، نقش پلیس شهری به عنوان نیرویی که به طور مستقیم با تجمعات و اعتراضات رو در رو می‌شود بسیار مهم است تا بتواند با مدیریت درست و بدون کاربرد زور و خشونت، این جریانات را مدیریت نماید. اگر اغتشاشاش عمومی با گستردگی و شدت بالا تحقق یابد، نیروی پلیس ممکن است اختیارات گسترده‌ای را در این شرایط اضطراری بدست آورد. البته اختیارات مجریان قانون و از جمله پلیس شهری نامحدود نیست و به وسیله مقررات داخلی و بین‌المللی تنظیم می‌گردد. در این رابطه دو سند نیز وجود دارد. یکی «کردارنامه برای مجریان قانون» که در 17 دسامبر 1979 به موجب قطعنامه 169/34 مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید و دیگری «اصول اساسی توسل به زور و سلاح‌های گرم توسط مجریان قانون» که در هشتمین کنگره ملل متحد در خصوص پیشگیری از جرم و درمان مجرمین که در تاریخ 7 سپتامبر 1990در هاوانا برگزار شد، تصویب شد. این دو سند مجموعاً، استانداردهایی را برای مجریان قانون از جمله نیروی پلیس در کنترل وضعیت‌های که به آستانه مخاصمات داخلی نمی‌رسند ارائه می‌دهد تا دولت‌ها را در مدیریت درست و نحوه استفاده از زور وخشونت برای کنترل آنها را تنظیم‌گری نماید. 

***

تبیین رخدادهای اجتماعی-سیاسی و تاثیر آن بر خشونت در ایران | ویدا یاقوتی، دکترای علوم سیاسی و مدرس دانشگاه

تحلیل خشونت بخش مهمی از روانشناسی و جامعه شناسی است. در حالی که گاهی اوقات به حاشیه جامعه شناسی کشیده شده است، با این وجود، خشونت بارها در تحلیل زندگی روزمره و تغییرات اجتماعی مهم ظاهر می شود. امروزه روش‌های جدید برای آشکار کردن خشونت، تصورات قدیمی را درباره ماهیت و جهت خشونت را تغییر داده است. فرضیات چالش برانگیز مبنی بر اینکه افراد محروم خشن تر از قدرتمندان هستند. و اینکه در کشورهای توسعه یافته  به طور فزاینده ای خشونت روند کاهشی دارد. به این ترتیب، تحقیقات جدید در مورد خشونت علیه زنان و اقلیت ها و در جهان توسعه نیافته یک مورد قوی برای گنجاندن خشونت به عنوان یک موضوع اصلی در جامعه شناسی ایجاد می‌کند. تحلیل جامعه‌شناختی خشونت مستلزم توسعه هستی شناسی مناسب مفهوم خشونت است که به رابطه خشونت با جنبه های بیولوژیکی بدن، با سایر اشکال قدرت، سیاست، دولت، اقتصاد و فرهنگ مربوط می‌شود. ما در جوامع، دست‌کم با سه نوع خشونت مواجهیم؛ خشونت سیاسی درونی، خشونت سیاسی بین‌المللی و خشونت مدنی. منظور از خشونت مدنی، همین خشونتی است که در سطح جامعه از خانواده گرفته تا مردم و سیستم اجتماعی و… رخ می‌دهد. خشونتی که در جهان سوم شاهد آن هستیم یک امر عمومی است. اگر منطقه خاورمیانه از ایران تا چین و آسیای جنوب شرقی را با تمامی فرهنگ‌های قومی و پیشینه‌هایش بسنجیم، یا آفریقا، چه آفریقای شمالی و مسلمان و چه آفریقای زیر صحرا که فرهنگ اسلامی و مسیحی دارد و حتی آمریکای لاتین، در تمام این کشورها که امروزه کم‌وبیش و اغلب بر اساس یک پیش فرض نادرست  به عنوان «جهان سوم» طبقه‌بندی شده‌اند، شکل تقریباً مشابهی از خشونت وجود دارد. در این خشونت هرچند دلایل درونی  یعنی عزیمت خشونت از خانه به خیابان بی‌تأثیر نیستند، اما علت اصلی آن صرفا دلایل درونی نیست. در واقع، آن دسته از خشونت بیرونی که ناشی از انتخاب های جامعه انسانی در گذشته بوده و شرایط جغرافیایی خاص حاکم بر مناطق و همچنین ساختارهای سیاسی داخلی و حتی نظام بین الملل به شرایط درونی جوامع منطقه اضافه یا منتقل شد. امروزه جامعه ایرانی نیز به شدت به سمت خشونت حرکت می‌کند و از این امر مستثنی نیست. زندگی سیاسی درمیانه بحران دائمی و بازگشت مستمر چرخة بحران موجب میشود که ثبات اجتماعی، برنامهریزی هدفمند کاهش و امکان بروز خشونت افزایش یابد.

***

خشونت | منوچهرثابتی، جامعه شناس

تاریخ جامعه بشری گواه بر وجود خشونت به اشکال مختلف است. چرا انسان‌ها نسبت به همدیگر خشونت می کنند؟ شاخه های علمی مختلف اعم از جامعه شناسی، روان شناسی، زیست شناسی، پزشکی و… هرکدام باتوجه به اصول موضوعه وچشم انداز خود دلایل گوناگونی برای بروز خشونت عنوان می‌کنند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت خشونت موضوعی میان رشته ای است و هرکدام از شاخه های علمی بخشی از واقعیت را در شناخت دلایل بوجود آمدن خشونت درجامعه و بین انسان‌ها بیان می‌کنند.

ازمنظرجامعه شناختي خشونت هررفتار یا کنشی که باعث آزارو اذیت فرد یا افراد دیگر هم به لحاظ جسمی هم روحی و روانی گردد مصداق خشونت است. بنابراین خشونت بصورت یک طیف وسیع از کوچک ترین رفتار یا کنش مانند نگاه غضب آلود توام باسکوت تا ضرب وجرح و قتل خشونت محسوب می‌شود. آمارهای جهانی و پژوهش‌های انجام شده درجوامع مختلف نشان می‌دهند خشونت به شکل‌های مختلف در اکثر جوامع اعم از جوامع توسعه یافته و توسعه نیافته، جوامع مذهبی وغیرمذهبی وجود دارد و به لحاظ آماری روند افزایشی دارد. مصادیق بارز خشونت که همگان نسبت به آنها شناخت دارند مانندخشونت های خانگی، خشونت علیه زنان، کودکان، سالمندان و… درزندگی روزمره افراد شاهد آنها هستند، اما نکته مهم در جهان مدرن این است که اشکال جدیدی ازخشونت بوجودآمده و دامنه وسیع‌تری به خود گرفته است. خشونت ایدیولوژیک، خشونت تکنولوژیک و خشونت سیاسی هرکدام به بطور جداگانه وگاهی با تلفیق وترکیب با همدیگر جسم وروح بشریت را آزرده خاطر کرده و جامعه مدرن را تبدیل به خشن ترین دوره تاریخی کرده است.

ایدئولوگ ها باترویج ایدئولوژی های خاص گاه بصورت ایدئولوژی سیاسی مانند نازیسم و امثالهم وگاه به صورت یک ایدئولوژی دینی-مذهبی -فرقه ای مانند داعش مرتکب  شنیع ترین و خونبارترین نوع خشونت عریان(کشتارانسانها) دریک جامعه می شوند و ازطریق تکنولوژی های ارتباطی درسطح جهان خشونت روحی-روانی رابرای کل جامعه بشری منتشر می‌کنند. توسعه پرشتاب تکنولوژی امروزه و به کارگیری آن درصنایع نظامی توسط نخبگان علمی مخوف ترین سلاح های پیشرفته وکشتارجمعی را تولید کرده و درجنگ ها به کارگرفته می شوند. خشونت تکنولوژیک به شکل های دیگری از طریق بسط وگسترش آن به انحاء مختلف باعث انواع خشونت ها می شود. درحوزه آسیب های اجتماعی بعنوان مثال می‌توان پورنوگرافی و تبدیل آن به صنعت پورن نام برد که ازطریق تکنولوژی های ارتباطی درسطح کلان جامعه بشری پخش شده وموجب خشونت روانی وترویج آن می‌گردد. اخلاق سیاسی جهان مدرن متاثر از اخلاق ماکیاولی است. تاحدی که می‌توان گفت بشریت درجهان معاصر در بدترین شرایط اخلاقی خود قرار دارد. سیاست‌ورزی های توام باخشونت کلامی-رفتاری وعملی(درقالب جنگ)در جهان معاصر نشان می دهد بیشترین خشونت ها در قرن بیستم و اوایل قرن بیست ویکم صورت گرفته است. امروزه جهان شاهد تلفیق خشونت سیاسی-ایدیولوژیکی- تکنولوژیکی است و همه افراد امکان مشاهده انواع خشونت ها را در سطح جوامع و از طریق رسانه‌های ارتباطی دارند. بیشترین و بدترین نوع خشونت درانتهای طیف یعنی قتل وکشتار طی دهه های اخیر درکشورهای توسعه نیافته و متطقه خاورمیانه صورت گرفته‌اند. جنگ ایران وعراق، جنگ عراق وکویت، حمله آمریکا به عراق، جنگ افغانستان، ظهور طالبان، جنگ داعش درعراق وسوریه، جنگ عربستان ویمن، حمله آمریکا به لیبی، اتفاقات زندان ابوقریب وشکنجه زندانیان، زندان گوانتانامو و… اینها نمونه های بارزی ازخشونت هستند که طی دهه های اخیر رخ دادند که گواه بر توسعه خشونت های سه گانه فوق الذکرهستندکه بیشترین خشونت علیه زنان، کودکان، سالمندان وکشتار نیروهای نظامی، ویرانی کشورها وعقب ماندگی شان شد.

***

خشونت علیه کودکان | سمانه سادات سرکشیکیان، کاندیدای دکترای جامعه شناسی گروه های اجتماعی، دانشگاه آزاد تهران مرکز/ تهران

خشونت علیه کودکان از جمله مسائلی هستند که تاثیرات مخرب و طولانی‌مدتی بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی کودکان دارند. خشونت می‌تواند به صورت فیزیکی، روانی، جنسی یا اقتصادی بروز یابد و در محیط‌های مختلفی چون خانه، مدرسه و محل کار رخ دهد. کودکان به ویژه در جوامع فقیر و توسعه‌نیافته، گاهی در شرایط ناامن و نا مناسبی قرار میگیرند .علل اصلی خشونت، فقر اقتصادی، عدم دسترسی به آموزش، ضعف قوانین و اجرای نادرست آن‌ها، و نابرابری‌های اجتماعی است. مقابله با این مشکلات نیازمند رویکردهای چندجانبه از جمله تقویت قوانین، آگاهی‌بخشی، حمایت‌های اجتماعی و اقتصادی، و همکاری‌های بین‌المللی است. 

در این ارائه به بررسی انواع خشونت علیه کودکان علل آن و راهکارهای مقابله با این پدیده می‌پردازد.

***

گروه‌های در معرض خشونت در ایران امروز | فریبا نظری، دکترای جامعه‌شناسی گروه‌های اجتماعی 

سازمان جهانی بهداشت خشونت را این‌طور تعریف می‌کند: استفاده عمدی از زور یا قدرت فیزیکی، تهدید شده یا واقعی، علیه خود، شخص دیگر، یا علیه یک گروه یا جامعه، که منجر به جراحت، مرگ، آسیب روانی، توسعه نادرست یا محرومیت می‌شود. خشونت در انواع مختلف و در تمامی ابعاد آن بر روی برخی از گروه‌های جامعه تاثیر بیشتری داشته و احتمال آسیب به آنها را دوچندان می‌کند. آسیب پذیری بیشتر برخی از این گروه‌ها در بسیاری از مناطق جهان مشترک است، و البته در معرض آسیب بودن برخی گروه‌ها نیز خاص جوامعی مانند ایران است. اگر بخواهیم گروه‌های در معرض خشونت در ایران را با ترتیب تقریبی از نظر شدت و کمیت جامعه آماری اولویت بندی کنیم، عبارتند از گروه‌های ده‌گانه‌ی :زنان، کودکان، سالمندان، معلولان، اقلیت‌های جنسی، صاحبان گرایشات مذهبی متفاوت، زندانیان به‌ویژه زندانیان سیاسی، سربازان، خانواده‌های زندانیان با جرائم مختلف، و مهاجرین غیرقانونی. دلایل وجود و اعمال خشونت بر علیه گروه‌های دهگانه‌ی نامبرده، متعدد هستند اما معتقدم سه عامل نقش اساسی‌تر و مهم‌تری در این پدیده دارند که به همراه نوع خشونت مختص هر کدام از این گروه‌ها در ادامه اشاره خواهد شد.

***

تجدد و خشونت | رحیم محمدی، مدیرگروه جامعه  شناسی ایران

متفکران و واضعان “عصر روشنگری” و “مدرنیته” این ایده‌ی خوشبینانه را داشتند که با گشوده شدن و توسعه مدرنیته، انسان‌ها و اجتماعات و دولت‌ها به مرتبه‌ای از آگاهی و بلوغ و کمال خواهند رسید که از خصومت و نزاع و جنگ گذر خواهند کرد و به یک زندگی مسالمت‌آمیز خواهند رسید و صلح و مدارا و ارزش‌های انسانی گسترش خواهد یافت. اما این خوشبینی و آرزو چندان جامه‌ی عمل نپوشید، بلکه کشمکش و ستیزِ ارزش‌ها و نیروهای مدرن و ضدمدرن سرآغاز تداوم انواع خشونت‌ها شد که دو جنگ جهانی مأیوس کننده از آشکارترین نمودهای این رخداد بود. پس خشونت از منظر “تاریخِ مفاهیم”، مفهوم مدرنی است که در جامعه‌‌شناسی و علوم و فلسفه برساخته شده است، البته معنای این سخن آن نیست که در اجتماعات و گروه‌های قدیم جنگ و کشتار و شکنجه و نزاع و اعدام نبوده است، بلکه همه اتفاقات و رفتارهای خشن با شدّت کامل به وقوع می‌پیوست، ولی همه‌ی آنها در ذیل یک مفهوم فلسفی و علمی مورد شناسایی واقع نشده بود و مورد تأمل و تفکر و نقد قرار نگرفته بود. اینکه همه‌ی رخدادها و رفتارهای خشن در علم و فلسفه مدرن به سان خشونت مفهومینه شده و به پرابلماتیک زمانه تبدیل شده است و “گفتمان ضدِ خشونت” تکوین یافته است،  همه‌ی این اتفاقات در عصر جدید رخ داده است. پس امروزه خشونت مفهوم دامن‌گستری است که رخدادها و رفتارهای پرشماری از جنگ و کشتار تا خشونت کلامی و نگاه آزاردهنده را در بر می‌گیرد. در رویکرد جامعه‌‌شناختی، خشونتِ سیستماتیک و غیرسیستماتیک دو وجه ممیزه‌ی مهمی است که گروه‌ها و جوامع و دولت‌ها را به دو دسته تبدیل می‌کند. یعنی گروه‌ها و جوامع و دولت‌هایی که خشونت عنصر سازنده‌ی هویت و سیستم آنهاست و آنهایی که خشونت عنصر غیرسیستماتیک در هویت آنهاست.

***

خشونت و تروما، وجوه رواني-اجتماعي | شقايق داداشي قزويني، روانشناس بالینی

زيست‌ جهان ما مملو از خشم و بيانات رفتاري خشونت‌آميز است و پژوهش‌ها اقسام آشكار و پنهان خشونت در ايران امروز(خشونت رواني خانگي-فردي-اجتماعي-سياسي-قومي-جنسيتي-محيطي و …) را نشان مي‌دهند. خشم تجربه‌ي هيجاني كاركردي و پیچیده‌ با کارکرد كارآمد و گاه غيركارآمد است. كارآمدي اين هيجان در خدمت بقا نسل بشر و ناكارامدي آن واكنشي است نامتناسب به عامل برانگیزاننده‌اش. اين‌گونه خشم در فرم خشونت نمود مي‌يابد و پيامد‌هاي آن تجربه مي‌شود. از جمله پيامد‌هاي رواني-اجتماعي آن تروماي فردي و اجتماعي است. تروما تجربه هیجانی پیچیده در مواجهه با واقعه تنش‌زا است که ظرفیت فرد برای مقابله را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد و پیامدهای روان‌شناختی ماحصل تجربه یا تهدید خشونت، آسیب را توضيح مي‌دهد. موقعيت تروماتيك ممكن است مواجهه با بلاياي طبيعي، جنگ، فقدان ناگهاني،قتل و خشونت سازماندهی شده بلند مدت و .. باشد و تجربه‌اي است كه در دستگاه روان يكپارچه نمي‌شود و با نشانه‌هاي مرضي همچون اختلال در تنظيم هيجاني، مسائل شناختي و معنايي و استفاده از مكانيزم‌های دفایی ناکارآمد در سطوح مختلف آن تا تجربه گسست بروز دارد. تروما از ظرفیت تحمل فرد خارج است و می‌تواند به صورت گروهی در مواجهه با رویداد تنش‌زای اجتماعی رخ بدهد و روند‌های اجتماعی بلندمدت را متاثر کند. نجات یافتگان موقیت تروماتیک ممکن است فرمی تغییریافته از احساس خود به خودشان، در رابطه با دیگران و اجتماع و جهان خود داشته و از گروه کناره‌گیری کنند یا در زایش مجدد آسیب نقش ناسازگار ایفا کنند. این آسیب در صورت عدم رسیدگی می‌تواند رد‌پای خود را در نسل‌های بعدی بصورت ترومای اجتماعی و فردی میان‌نسلی به تظاهر برساند و این‌گونه چرخه‌ای از تجارب آسیب‌زا در نسل‌های آتی ایجاد کند. بنابراین فراهم کردن سنت‌ها، نهاد‌ها و سیستم‌های ارزشی برای کنش‌گران جامعه که بتواند از آنان در درماندگی از شرایط تنش‌زا محافظت کند بسیار اهمیت دارد. فضای اجتماعی فضایی انسان‌ساز است و زمانی که میدان اجتماعی ایران تروماتیک باشد شاهد بازتولید چرخه خشونت خواهیم بود.

***

حمله به آگورا؛ تأملی بر خشونت ساختاری و ساختار خشونت علیه حوزه عمومی | عباس نعیمی جورشری، جامعه شناس و مدیر گروه جامعه شناسی حقوق

هنگامی که در باب خشونت سخن گفته می شود نیاز به الگوهایی است که حداقل وجهی مهم از آن را تئورایز نمایند. این الگوها چنان توصیف‌گر، تبیین کننده و راهبردساز عمل خواهند کرد‌. بررسی ابعاد خشونت در ایران امروز نیز تابعی از همین ادراک معرفت شناختی است. اینگونه تمرکز اصلی این سخن بر آگورا agora قرار دارد. پدیداری کهن از یونان باستان که بیانگر عرصه عمومی، سپهر عمومی یا حوزه عمومی بود. در اینجا تلاش شده نشان داده شود عرصه عمومی چیست، چه مختصاتی دارد، اهمیت آن در نسبت به سیاست و آزادی در جهان کنونی چگونه می باشد و نهایتاً اینکه چگونه توسط حوزه دولتی مورد هجوم واقع گردید. استدلال اصلی سخن بر این ایده استوار است که حوزه عمومی مهمترین فضا برای تجلی آزادی و بالندگی اجتماعی است. این ایده توسط آرای یورگن هابرماس در تاکید بر کلیدواژه های «مفاهمه» و «گفتگوی عقلانی» تقویت یافته و در دیگرسو بر آرای هانا آرنت تکیه دارد. آنچنان که عمل action در تمایز از دو سنخ دیگر فعالیت بشری یعنی تلاش برای معاش labour و کار خلاق work ، متعالی ترین تظاهر انسانی است، معنا بخش است و از مرزهای مشترک با حیوانات متمایز می شود. همانطور که از مرز مصنوعات بشری تمایز خواهد یافت. این کنشی است معطوف به آدمیان و از این حیث عالی ترین سطح وجودش سیاست است. خود سیاست نیز آرمانی ترین فضا برای نمایان سازی آزادی است. سیاست در این وجه با آگورا گره خورده و الزاما اقتدار را از خشونت دولتی مرزگذاری می کند. در واقع مشروعیت دولت در گرو عرصه عمومی است. همانطور که خشونت، آن اعتبار را از بین خواهد برد. موقعیت فضای عمومی مکرراً طی تاریخ پسامسیحیت، کوچک شده تا قرون وسطی و بعد از آن. حوزه عمومی که پیش‌شرط ها و کارکردهایی دارد در دوره مدرن شدیداً لطمه خورد. این تحولات ابعادی تاریخی و جهانی دارد که در قلمروهایی نظیر ایران امروز دارای ابعاد تشدید شده است. در این سخنرانی کوشش شده نشان داده شود که قلمرو دولتی به دلایل ایدئولوژیک یا تمامیت خواهانه یا منفعت طلبانه اغلب به قلمرو حوزه عمومی هجوم برده و کوشیده آن را کوچک نماید. اینها تجلیات ساختاری خشونت بوده است. در کنار این هجوم، نشان داده شده است که حوزه دولتی در مناسبتی پارادوکسیکال با حوزه خصوصی اجازه داده گاه آن نیز با تبلیغ ابتذال، امکان معناسازی و گفتگوی عقلانی را از بین ببرد و اینگونه حمله ای دیگرسان به حوزه عمومی رقم بخورد. درواقع شکل های مختلف خشونت سیاسی، جنسیتی، قومیتی، مذهبی، زبانی و طبقاتی تا خشونت خانگی در بستری گسترده می شوند که مشخصه اش همانا تضعیف حوزه عمومی در ایران کنونی است. بنابراین خشونت ساختاری و نیز ساختار خشونت در نسبتی مشخص با آگورا قابل شناسایی و ردیابی خواهد بود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا