برخی برداشتهای نادرست در مناظره دوم اقتصادی
محمدرضا یوسفی، استاد دروس خارج فقه حوزهی علمیهی قم در کانال تلگرامی خود نوشت: «مناظره دوم اقتصادی کاندیداهای ریاست جمهوری برگزار شد. در مورد همه محورهای بحث نمی توان سخن گفت بدین جهت بر چند نکته در این مناظره تاکید می شود.
اول: به نظر می رسد چیزی به نام کمیابی در قاموس کاندیداها وجود ندارد. آنان در دنیایی با منابع نامحدود زندگی میکنند. در حالیکه اصل اول در اقتصاد منابع کمیاب است. هر کاندیدایی موظف است برای تامین هزینه های هر طرح، منابع آن را بیان کند.
دوم: حداقل سه نفر از کاندیداها به این نکته اشاره کردند که ایران کشور ثروتمندی است. منظور آنان ثروتمند از نظر منابع طبیعی است. تو گویی تازه این منابع کشف شده اند. پرسش این است که چرا با وجود منابع به تعبیر آنان بسیار، جامعه دچار فقر شدید و اقتصادی توسعه نیافته شده است. آنچه در ادعاهای این کاندیداها مغفول مانده است این است که مهمترین عامل در توسعه یک کشور، مدیریت و کارآمدی است.
در ادبیات اقتصاد توسعه آمده است که زمانی تصور می شد کشورها به دلیل فقر منابعشان، شرایط جغرافیایی، مذهب و مانند آن عقب مانده اند، ولی اکنون با نگاه به تجارب کشورهای جهان، این نتیجه به دست آمده است که کشورها به دلیل فقر مدیریت و فقدان کارآمدی و فقدان نهادهای تاثیرگذار فقیرند. ژاپن با فقدان منابع طبیعی کشوری توسعه یافته است و ایران و امثال ایران توسعه نیافته اند. همین نکته نشان می دهد که مشکل ایران فقدان سازوکار مناسبی جهت بر کشیدن مدیران کارآمد است. مدیر ناکارآمد توانایی بهره برداری از منابع ثروتمند را ندارد.
سوم: فقدان نگاه توسعه محور به اقتصاد ایران و عدالت و رفع فقر از شاخصه های مناظره دوم اقتصادی بود. یکی از شاخصه های مدیریت کارآمد، نگاه توسعه محور است. ژاپن با وجود فقر منابع طبیعی به دنبال سیر کردن شکم گرسنگان نبود بلکه به دنبال توسعه و پیشرفت کشور بود. چین نیز با همین نگاه استراتژی خود را طراحی کرد. نتیجه چنین استراتژی برای چین که در سال 1965 جزء فقیرترین کشورهای دنیا بود و در سال 1980، بالغ بر 700 میلیون نفر فقیر در این کشور زندگی می کردند. با اتخاذ سیاست های توسعه محور در چین، این رقم در سال 2000 به 200 میلیون نفر و در سال 2015 به 50 میلیون نفر کاهش یافت.
این مسیر با نگاه توسعه کشور حاصل شد. توسعه کشور با خلق ثروت و نه تکیه بر منابع طبیعی و توزیع آن ممکن است. تمامی کشورهای توسعه یافته کنونی و نوظهور از طریق رشد بالا و پایدار اقتصادی این مسیر را طی کرده اند. ورود به تجارت بین الملل، روی آوردن به سیاست های تنش زدایی، انتقال تکنولوژی های پیشرفته، افزایش سهم دانش در تولید و بهبود فضای کسب و کار از عواملی بود که نه تنها از تعداد فقیران کاست بلکه سطح رفاه کل جامعه را افزایش داد. این دیدگاه در میان کاندیداها مفقود است.
چهارم: تحلیل علمی از چگونگی شکل گیری و گستره یک معضل، شرط اصلی مواجهه با آن است. پیشنهادها برای رفع فقر نیز از این قاعده پیروی می کند. هر راه حلی بدون توجه به این نکته نمی تواند معضل را حل کند. در اکثر راه حلهای کاندیداها، به بیان چگونگی رسیدگی به فقیران اشاره دارد و نه اصلاح سیستمی که منجر به کاهش بسترهای فقر در جامعه شده است. نکته دوم اینکه همین سیاست ها نیز جامع دیده نشده است. به عنوان مثال، یکی از کاندیداها اعلام کرده است که به هر خانوار به ارزش 20 گرم طلا داده می شود.
ادعا شده است که این سیاست از همان نخستین مرحله موجب رفع فقر مطلق می شود. اما این پیشنهاد به معنای افزایش نقدینگی در جامعه و در نتیجه منجر به تورم خواهد شد. کاهش قدرت خرید پول منجر به افزایش نرخ ارز در بازار آزاد ارز شده و از آنجا که قیمت طلا تحت تاثیر قیمت های جهانی، نرخ ارز و بازارهای رقیب است در نتیجه به طور طبیعی قیمت طلا نیز افزایش خواهد یافت و آن امر منجر به افزایش نقدینگی و تورم و مارپیچ نقدینگی و تورم خواهد شد. از سوی دیگر این نگاه به عواملی که موجب کاهش سطح رفاه جامعه در این دهه شده است توجهی ندارد. نگاه سیاستی باید به صورت بسته پیشنهادی جوانب یک معضل را دیده باشد.»
انتهای پیام