رسانه، پیشران جامعهی چند ضلعی | یادداشت ابوالفضل فاتح به مناسبت روز خبرنگار
ابوالفضل فاتح، موسس ایسنا، در یادداشتی به مناسبت روز خبرنگار نوشت:
بسمه تعالی
ایران عزیز ما به دلیل ظرفیت های فرهنگی، سیاسی، جمعیتی، اقتصادی و جغرافیایی و به دلیل نقش آفرینی های منطقه ای می توانست و می تواند آقای رسانه در منطقه باشد، مشروط به آن که مفهوم آزادی، استقلال تحریری و رسانه ی حرفه ای به رسمیت شناخته می شد. سالهاست از «مرجعیت رسانه ای» می گوییم، اما از مقتضیات آن یا بی خبریم و یا نادیده می گیریم.
موضوع توانستن نیست، موضوع عموما نشناختن جهان جدید، نداشتن افق و نپذیرفتن معیارها و رموز توسعه بوده است. بارها عرض شده که مسئله اصلی کشور ما فقط تکنولوژی و آموزش و بودجه و امثال آن نیست که تحت تاثیر تحریم ها باشد. البته همه این موارد بسیار مهم اند و باید در توافق داخلی و توازن خارجی رفع شوند، اما، مسئله ی اصلی در بسیاری از عرصه ها تن ندادن به اصل آزادی، اخلاق، قانون، عدالت، انصاف، کرامت انسان ها و در افتادن در مهلکه فساد و استعلا و استیلا طلبی است. مسئله اصلی تن ندادن به عقلانیت و دانش و حکمت جمعی است. اگر روزی تحریم ها هم رفع شود، تا به این مفاهیم و ارزش ها تن ندهیم، و تا به معیارهای حرفه ای پایبند نباشیم به توسعه واقعی نائل نخواهیم شد و اگر تن بدهیم، گامی بزرگ به سوی جامعه ای متوازن و رو به آینده برداشته ایم.
در نیل به چنین جامعه ای رسانه ها نقشی حیاتی ایفا خواهند کرد. آنها نقطه ی تلاقی و خیر مشترک ملت، نخبگان و حاکمیت بوده و «پیشران» رشد عقلانیت و بینش و درک واقعیت ها و یافتن راه حل ها خواهند بود. هر چه رسانه ها بتوانند دامنه ی وسیعتری از اندیشه ها و افکار و صداها را پوشش دهند، و لایه های زیرین را بشکافند به همان میزان به جامعه ی خود بعد و عمق و ضلع بیشتری بخشیده اند.
در انتخابات اخیر، و آنجا که نفس ها تنگ و شکاف ها عمیق شده بود، خداوند روزنه ای گشود و ضلع سومی منشاء اثر شد. نقش بزرگ رسانه های معدود اما مستقل و رسانه های فردی و اجتماعی غیر رسمی و جوامع کوچک و بزرگ پدید آمده از دل تکنولوژی های ارتباطی در تولد یا پر رنگ شدن این «ضلع سوم» بی بدیل بود. علاوه، مردم نه تنها آموختند که از آزادی های غیر رسمی بهره برده و با عبور از سد فیلترینگ، ارتباطات اجتماعی خود را شکل دهند، بلکه آموختند بین آموزه های مجازی و واقعی ارتباط بر قرار کرده، و به شکل هوشمند، فیلترینگ شورای نگهبان را نیز بی اثر کنند و از دل آن تصمیمی جمعی و جدید بیافریند.
اینک با احیاء «ضلع سوم»، هر روز از مناره ی این ضلع باید برای گسترش آزادی های رسمی فریاد زد و یادآور شد که در جهانی که اینترنت، «زندگی دوم» مردم را شکل می دهد و کاربست «هوش مصنوعی»، تحولات شگرفی را رقم زده و با «فرا جهان» یا همان «متاورس» حیرت انگیز مواجه هستیم، نمی توان عرصه ی رسمی را با سیاست های تک بعدی و یا ناکارآمد پیشین و بدون درک این واقعیت های جدید، سیاستگذاری نمود. سخن از تسلیم بی چون و چرا در برابر همه چیز «جهان جدید» و پذیرش هر نوع فرهنگ به عنوان ملزومات تکنولوژی نیست، سخن از رویکرد انتخاب گر فعال و آگاه است. بدانیم که اگر جهان جدید ارتباطی درک نشود، و صرفا به روش های انقباضی و کنترلی نظیر فیلترینگ تکیه شود، این روش ها و رویکردها نه تنها خیلی زود کارکرد خود را از دست خواهند داد، بلکه شکافی عظیم تر بین «جهان واقعی و مجازی مردم» با «جهان سیاست های رسمی» ایجاد شده و موجبات عقب ماندگی ها و چالش های فوق تصور کشور پدید خواهد آمد.
دولت جدید با نگاهی ملی و آینده نگر، می تواند راه گشای توسیع آزادی های رسمی و احترام به تعامل افکار و تنوع زیست ها باشد و گام نخست آن است که درها را به روی نخبگان آشنا با جهان جدید بگشاید، رسانه ها را به اهلش بسپارد و از اعمال دیکتاتوری رسانه ای و ترویج تک صدایی و تحمیل سلائق پرهیز کند و به ویژه افراد بی اطلاع را از تسلط بر زندگی ارتباطی مردم کنار بگذارد.
نگاهی به شوراهای تصمیم سازی و تصمیم گیری ارتباطی و توزیع تریبونها در کشور، به روشنی نشان می دهد که فضای رسمی، قویا در انحصار طیفی از حاکمیت آن هم با اندیشه ای خاص است که کمتر نگاه ملی و توسعه محور و آینده نگر از آن دیده شده است. در این میانه، رویکردهای نخبگانی و رسانه های غیر حکومتی و نهادهای مدنی و دپارتمان های دانشگاهی در سیاستگذاری ها و تصمیم گیری ها عموما شعله های کم فروغی بیش نبوده اند. وقتی همه چیز حکومتی باشد، و با نگاه از «بالا به پایین» شکل گرفته باشد، اساسا گفت و گویی در نمی گیرد و در پمپاژ یک سویه ی سیاست و دستور و تحمیل، با خمودگی و عدم قبول و یا قطبی شدن مواجه خواهیم بود که دود آن به چشم همه خواهد رفت.
دولت جدید که خود برخاسته از ضلع سوم است، انتظار می رود قدر فضای «چند ضلعی» را بداند و بپذیرد که پیش نیاز جامعه چند ضلعی، پذیرش تنوع تریبون ها و افکار و «چند صدایی» است و اقتضای این امر، فراهم نمودن چندین مولفه است: آن که اقتضائات و تحولات جدید ارتباطی را درک و زیر ساخت های ارتباطی کشور را تقویت نماید، نهادهای آموزشی را توسعه دهد، دخالت های حاکمیتی در رسانه را تقلیل داده و استقلال تحریری را چنان که در جهان معمول است به رسمیت بشناسد و آزادی رسانه ای را تضمین کند و بپذیرد که آزادی جوهر حیات و بقای رسانه است. تا می تواند مجوز رسانه های غیر دولتی در سطح ملی و منطقه ای و بین المللی را برای همه نخبگان و صاحبان صلاحیت صادر و تلاش نماید و زمینه ی حضور جدی و بین المللی شدن رسانه های مستعد ایرانی را فراهم نماید، با انحصار زدایی دامنه ی رسانه های صوتی و تصویری غیر حاکمیتی را گسترش دهد و حاکمیت ارتباطی در همه اشکال از جمله حاکمیت اینترنتی را از سلايق حزبی و تنگ نظری های غیر علمی رهایی دهد. حق دسترسی آزاد به اطلاعات را به رسمیت شناخته و شفافیت و پاسخگویی به مردم به ویژه از مسیر رسانه های غیر دولتی را مطمح نظر قرار دهد و موانع ژورنالیزم تحقیقی و عمیق و ضد فساد را بر طرف نماید و …. تلاش کند برای همه اضلاع جامعه از جمله ضلعی که در انتخابات مشارکت نداشتند، فرصت رسانه های رسمی فراهم بوده و از تریبون هایی که در اختیار دارد، امکان ارايه ی دیدگاه های غیر رسمی و صدای بی صدایان را ممکن سازد.
در این صورت و در چنین فضایی، شاهد توسعه و دوام «جامعه ای ارتباطی و چند ضلعی» خواهیم بود. جامعه ای که فراتر از جامعه ی تک قطبی و یا دو قطب متنافر بوده و براي همزیستی و برای حل مسائل، راهحلهای مشترک بينابينی بيشتری خواهد داشت. بی تردید در این مسیر، رسانه ها بهترین تسهیل کننده و مشروع ترین میانجی ها خواهند بود، به شرط آنكه در قدرت حل نشوند، مسووليتهای خود را بشناسند و اصالتهای خود را حفظ كنند.
به عنوان نمونه ربع قرن پیشتر و در بهار رسانه، جوانانی مومن و توانمند، با دستانی تهی اما خلاق، با شناخت مسئولیت و تعهد به اصالت های رسانه ای پنجره ای جدید به روی میهنمان گشودند که سکوی گفت و گو و نقطه ی تلاقی مردم، نخبگان و حاکمیت شده و مرجعیت داخلی و بین المللی یافت. اگر می گذاشتیم «ایسنا» راه خود را برود و آن «فلسفه»، ملاک عمل قرار می گرفت و محدود و منکوب نمی شد، و گام های بعدی که بین المللی کردن این رسانه بود برداشته می شد، امروز، عرصه های جدیدی گشوده و وضع دیگری داشتیم و از فقر مرجعیت رسانه ای به خود نمی پیچیدیم. پس از ایسنا خبرگزاری های فراوانی شکل گرفت اما، گویی فلسفه ی اصلی که تعهد به معرفت و آگاهی و نه قدرت بود، به فراموشی سپرده شد. حساب فداکاری های خبرنگاران و دبیران و سردبیران آزاده و جوانان دیروز و امروز این رسانه و رسانه های دیگر و اساتید و پیشکسوتان گرانقدر که هر کدام پرچمی و قلمی از شرافت در دست دارند و نبض رسانه را زنده نگاه داشته اند جدا، اما افسوس که به جز دولت آقای خاتمی تمام دولت ها، بلا استثناء، همتشان را متوجه کنترل رسانه ها نمودند و ساز خود را زدند و اغلب رسانه ها را به روابط عمومی دولت ها یا بنگاه های اقتصادی و معاملات سیاسی تنزل دادند. مطالعه سرگذشت همین نمونه کافی است تا بدانیم که چرا در حالی که می توانستیم در اوج پرواز کنیم، نیمه راه فرونشستیم و از مقصد دور افتادیم و چگونه بهترین فلسفه ها و الگوها را زمین گیر ساخته ایم.
آیا وقت آن نرسیده است که با عبرت از فراز و فرود گذشته، بهره گیری از ظرفیت ها و توانمندی های داخلی و تجربه ی در دسترس بشری، راه جدیدی آغاز کنیم و باب های مرجعیت داخلی و بین المللی رسانه های کشورمان را بگشاییم؟ گام اول این مهم، نیازمند تصمیم و اراده است.
فرصت را مغتنم شمرده، روز خبرنگار را به یکایک وارثان شریف قلم و آگاهی در میهن عزیزمان تهنیت عرض می کنم و از خداوند منان اعتلای کشور و سرفرازی رسانه ها و درک منزلت خبرنگاران را مسئلت دارم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
انتهای پیام