تکامل تقسیم کار اجتماعی و آیندهی انسان
هادی صمدی، مدرس فلسفه، در کانال تلگرامی خود نوشت: «پژوهشی بر روی مورچهها، که نتایج آن در نیچر منتشر شده، میتواند منشأ تکامل تقسیم کار اجتماعی در انسان را نیز تبیین کند. همچنین تغییراتی کیفی را در آیندهی تکامل انسان نشان میدهد.
مورچهها گونههای بسیار متنوعی دارند تا جاییکه تاکنون نزدیک به ۱۶هزار گونه شناسایی شده است. در برخی کلنیها تقسیم کار بیشتر است و دستههای متمایزتری از مورچهها، که هر دسته تخصص خاصی دارند، یافت میشود. جمعیت کلنی مورچهها نیز در این گونهها یکسان نیست و در برخی گونهها، کلنیها بسیار پرجمعیتاند و در برخی کمجمعیت.
پرسش نخست این است که چه رابطهای میان بزرگی جمعیت و میزان تقسیم کار اجتماعی وجود دارد؟
در این پژوهش بر روی نمونهای بسیار بزرگ که شامل ۷۹۴ گونه میشد این رابطه را مطالعه کردند و دریافتند مطابق انتظار هر چه جمعیت کلنی بیشتر باشد کاستها یا طبقات نیز در کلنیها بیشتر است، به این معنا که هر طبقه تخصص خاصی دارند. تا به اینجا قابل پیشبینی بود.
در انسانهای شکارچیگردآور تعداد زیرگروههایی که هر گروه در حوزهای متخصص باشند کمتر از انسانهایی است که در شهرهای پرجمعیت زندگی میکنند. در شهرهای بزرگ نه تنها انواع بسیار متنوعی از شغلها وجود دارد بلکه حتی در هر شغل نیز تخصصهای متنوعی شکل گرفته است. به عنوان نمونهای ملموس در پزشکی دهها تخصص و زیرتخصص وجود دارد.
پرسش دوم این است: آیا افزایش جمعیت در کلنی باعث افزایش تعداد تخصصها شده یا برعکس، با شکلگیری تخصصها جمعیت کلنیها افزایش یافته است؟! پاسخ پژوهشگران این است که ابتدا جمعیت کلنیها اضافه شده و سپس تخصصهای جدید بهوجود آمدهاند.
در موجودات پرسلولی نیز قاعدهی مشابهی داشتهایم و به عبارتی ابتدا تعداد سلولها اضافه شده و بعد بر تعداد تخصصها افزوده شد. مثلاً در پستانداران سلولهای کلیه و کبد متمایز شدند و با افزایش تعداد سلولهای هر کدام تخصص در آن اندامها نیز شکل گرفت و سلولهای قشرهای مختلف آن اندام از هم متمایز شدند.
مطابق این قاعده با افزایش جمعیتهای انسانی بوده که تخصصهای مختلف شکل گرفتهاند. آیا این قاعده، در سایهی گسترش روزافزون اتوماسیون و هوش مصنوعی برای آیندهی انسان نیز قابل اعمال است؟!
اتوماسیون و هوش مصنوعی
مطابق برخی برآوردها جمعیت کرهی زمین تا سال ۲۰۵۰ چیزی حدود ۱۰میلیارد نفر خواهد بود (برخی پیشبینیهای بدبینانه تا ۱۴ میلیارد را نیز تخمین میزنند). و تا آخر این قرن جمعیت به ۱۱ تا ۲۰ میلیارد نفر خواهد رسید. پس بهرغم کاهش نرخ زادوولد کماکان جمعیت رو به افزایش خواهد بود. بنابراین اگر قاعدهی بالا را درنظر بگیریم باید بگوییم همانگونه که در قرن بیستم شاهد گسترش چشمگیر انواع تخصصها بودیم، در سالهای آتی نیز تعداد تخصصها در جمعیتها افزوده خواهد شد.
اما همزمان، طی دهههای اخیر اتوماسیون و هوش مصنوعی عموم تخصصها را تحت تأثیر قرار داده و تأثيرات اصلی آنها با افزایش نرخ رشد اتوماسیون و هوش مصنوعی در راه است. بنابراین اگر این قاعدهی ساده را مبنا قرار دهیم که مثلاً در کارخانهها گسترش توأمان اتوماسیون و هوش مصنوعی صاحبان کارخانهها را از تکنسینهای انسانی بینیاز خواهد کرد قاطعانه میتوان گفت از تخصصها کاسته میشود. (برخی در پاسخ میگویند که ایجاد ماشینها و هوش مصنوعی خود تخصصهای جدیدی میآفریند. بنابراین تخصصها عوض میشوند و نه آنکه کاسته شوند. این پاسخ نادرست است زیرا خود این تخصصها را نیز میتوان به هوش مصنوعی برونسپاری کرد و طراحی روباتها را نیز به هوش مصنوعی سپرد. روباتهایی که کار آنها تولید روبات باشد از هماکنون آغاز شده است.)
بنابراین روند تکاملی در انسان تغییراتی کیفی را شاهد است زیرا به جای آنکه مطابق با روند کنونی تکامل افزایش جمعیت به افزایش تخصص بیانجامد با کاهش تخصص همراه است.
احتمال گسترش سایبورگها، عادی شدن ویرایش ژنتیکی، و زیستن در جهان متاورس به کنار؛ روندهای سادهی دیگر را نیز شاهدیم که تفاوتهای کیفی را نشان میدهد. تاکنون اینگونه بوده که با افزایش جمعیت امکان مراودات اجتماعی بیشتری فراهم میشده، اما بهخلاف این روند، یافتهها کاهش تعداد مراودات اجتماعی در جهان فیزیکی را نشان میدهند.
احتمالاً اکنون در فاز تغییرات شدید و سازگار کردن خود با شرایط جدید هستیم. شاید با گسترش مهارتهای نرم بتوانیم کارآمدتر به استقبال جهان کاملاً متفاوت پیشِ رو برویم. آموزش و پرورش باید آگاهانه ملاکهایی برای خود بابت آمادگیِ زیستن در چنین جهانی قراردهد که محصول خردجمعی متخصصانی از رشتههای مختلف و از جمله آیندهپژوهی و تکاملست. با چشمی باز تغییرات را رصد، و فعالانه از یکسو با این حجم از دورشدن از طبیعت مقابله، و از سوی دیگر نسل بعد را آمادهی زیستن در جهانی کنیم که لاجرم متفاوت است.»
انتهای پیام