فرصت کوتاه اصلاح طلبان برای جبران غفلتها در انتخابات شورای شهر تهران
کامبیز نوروزی حقوقدان اصلاح طلب در یادداشتی تلگرامی با موضوع «فرصت کوتاه اصلاح طلبان برای جبران غفلتها در انتخابات شورای شهر تهران» نوشت:
سابقه ادوار شورای شهر تهران نشان می دهد که محافظه کاران و اصولگرایان و هواداران آنها ، بهتر و بیشتر از اصلاح طلبان اهمیت و قدرت شورای شهر و شهرداری تهران را دریافته اند . غیر از اولین دوره شورای شهر تهران که در کوران تفوق گفتمان اصلاحات درسال 77 تشکیل شد ، در بقیه ادوار انتخابات و فعالیت شورای شهر تهران اصلاح طلبان تحت تأثیر رقیب سیاسی خود بودند . در حالی که انتخابات شورای شهر ، تحت نظارت استصوابی و تیغ ردّ و حذف شورای نگهبان نیست و نامزدی در این انتخابات دمکراتیک تر و همراه با آزادی عمل بیشتری امکان پذیر است ، اما از دوره دوم شورای شهر تهران(1381) به بعد ، محافظه کاران و اصولگرایان همواره در شورا اکثریت داشته اند ، به شکلی که از سال 1381 به این سو ، ریاست شورا و شهردارتهران به رأی انها و از میان آنها انتخاب شده است . جز یک سال از این سالها مهدی چمران 13 سال است که بر اریکهء ریاست شورا تکیه زده است . از 1382 نیز دو سال محمود احمدی نژاد و 12 سال محمد باقر قالیباف شهرداری تهران را در قبضه اصولگرایان نگه داشته اند. هر موضع سیاسی که داشته باشیم ، نمی توان خرده ای به این برتری گرفت . اصولگرایان این درایت را داشته اند و توانسته اند که با استفاده از ضعف و غفلت بزرگ رقیب اصلاح طلب ، در تهران اکثریت آرای رأی دهندگان را کسب کنند و شورای شهر و مدیریت شهری تهران را در 14 سال اخیر در دست بگیرند. آیا این برتری آرای اصولگرایان در تهران ، ماهیتاً ناشی از این است که اصولگرایان و محافظه کاران در تهران طرفداران بیشتری دارند ؟ به سختی می توان به این پرسش پاسخ مثبت داد . در هر انتخاباتی که اصلاح طلبان توانسته اند تا حدی حضور فعال و نیمه فعال داشته باشند ، معمولاً توانسته اند آرای تهرانی ها را به نفع خود جمع کنند . آخرین نمونه های آن را نیز می توان در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و خصوصاً در انتخابات مجلس در سال 94 دید که در آن با وجود آنکه فهرست 30 نفره ائتلافی اصلاح طلبان ، اکثراً شامل افرادی گمنام و ناشناخته بود اما با اکثریتی قاطع به برتری رسید.
با اینحال چرا در شورای تهران، اصلاح طلبان همواره بازنده بوده اند؟ پاسخ اصلی را باید در الگوی فکری و رفتار انتخاباتی اصلاح طلبان در موضوع شورای شهر تهران جستجو کرد.
از نظر فکری شوراهای شهر یکی از مهمترین پایگاه های بروز و ظهور اراده ملی و توسعه دمکراسی در عرصه فراگیر کشوری است و همه آحاد ملت در آن نقش فاعلی می توانند داشته باشند . اما در همه این سالها ، مسأله شوراهای شهر و مدیریت شهری جای چندان مهمی در گفتمان اصلاح طلبی و عملکرد مقامات رسمی این جریان نداشته است . مروری بر محتوای رسانه های اصلاح طلب ، و خصوصاً نگاهی به گفته ها و نوشته ها اکثریت بزرگ فعالان سیاسی و مدنی اصلاح طلب ، تاهمین اواخرنشان دهنده عدم توجه آنها به این نهاد مهم و بزرگ و مؤثر و دمکراتیک سازمانی در حقوق اساسی کشور است . مقامات اداری و سیاسی نیز مرتکب همین غفلت بوده اند . فقط در کمتر از دوسال اخیر است که بعد از رسیدن بحرانهای شهری تهران به مرز انفجار و عملکرد کاملاً منفی و زیانبار ائتلاف مهدی چمران – محمدباقر قالیباف ، به تدریج بخش هایی مختصر از مسائل شورای شهر تهران به میان آمد . تا پیش از این در تمام سالهای گذشته ، نقدها و نظرها و تحلیل های کارشناسانه تعداد اندکی از اصلاح طلبها و نیز دیگر متخصصان امور شهری ، چندان شنیده نشد . روشن است که وقتی مسأله شوراهای شهر در گفتمان اصلاح طلبان غایب است ، این بخش از حیات سیاسی و مدنی و مدیریتی ، در منظر مردم و رأی دهندگان هم اهمیت خودش را از دست می دهد و نسبت به آن حساسیتها کاهش می یابد . در واقع اصلاح طلبها ، هرچند در عرصه انتخابات های ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی قدرت بسیج آرای تهرانیها را بخوبی داشته اند ، اما در انتخابات شورای شهر تهران ، نتوانستند به چنین توفیقی دست یابند . به دلیل جایگاه و نقش و وظایف قانونی نهادهای ریاست جمهوری و مجلس شورا در ساختار سیاسی و حقوقی کشور ، برنامه ها یا شعارهایی از قبیل آزادی و دمکراسی ، حقوق اساسی ملت ، شعارهای اقتصادی همچون کاهش نرخ تورم و افزایش سرمایه گذاری و مبارزه با بیکاری ، روابط خارجی و مانند اینها ، در انتخابات این نهادها موضوعیت دارد و می تواند آرای مردم را به نفع اصلاح طلبان بسیج کند و در آنها شوق و ذوق رأی دادن بیافریند . این شعارها همان مزیت نسبی اصلاح طلبان در رقابت با رقیب همیشگی اند . اما نهاد شورای شهر با توجه به وظایفی که بر عهده دارد ، اصولاً جایی نیست که این دست شعارها در آن موضوعیتی داشته باشد . در واقع برگهای برنده اصلاح طلبان در انتخاباتهای ریاست جمهوری و مجلس ، در انتخابات شورای شهر قابل بازی کردن نیستتند .
نهاد شورای شهر دارای ماهیت و کارکردی کاملاً متفاوت است که این نوع شعارها در باره آن چندان قابل طرح نیستند و نمی توانند محوریت داشته باشند . به عنوان مثال شوراهای محلی اگرچه نقش بنیادین بزرگی در توسعه مناسبات دمکراتیک در ساخت اجتماعی و سیاسی و اداری کشور دارند ولی جایگاه قانونی آنها ربط مستقیمی به مسائل روز آزادی و دمکراسی در کشور ، مانند آزادی احزاب و آزادی مطبوعات و شبکه های اجتماعی و زندانیان سیاسی و …. یا برنامه های اقتصادی همچون کاهش فقر و فاصله طبقاتی و امنیت اقتصادی و…که برای رأی دهندگان طرفدار اصلاح طلبان در انتخاباتها ریاست جمهوری جذاب و ذوق آور شورآفرین است ، ندارد و شعارها و برنامه هایی که به این امور مربوط باشند در اینجا قابل طرح نیستند .
نهادها شوراهای شهر و روستا در عمق تفکر اصلاح طلبی ریشه های گسترده ای دارد و همین امر نیز موجب شد در سال 77 وزارت کشور دولت سید محمد خاتمی با سختی فراوان اولین دوره انتخابات شورای شهررا در کشور برگزار کند . ولی در ادامه ، نگاه سطحی و بی برنامه به این نهاد سبب غفلت بزرگ اصلاح طلبان به مبحث شوراها شد و مانع از آن گردید که بتوانند نقش اثرگذاری خصوصاً در شورای تهرای ایفا کنند و این نهاد را دربست به حکومت بی چون و چرای اصولگرایان واسپردند. گذشته از وضعیت استثنایی اولین دوره شورای شهر تهران ، در واقع افراد و جریانهای تصمیم گیرانتخاباتی اصلاح طلب به دلیل ضعف شدید آگاهی و نداشتن دیدگاه نظری در مورد شوراها نتوانستند برپایه ماهیت حقوقی و عملکردی این نهاد ، در چارچوب نظریه عمومی اصلاح طلبی برنامه ها و شعارهای متناسب با نهاد شورای شهر و مدیریت شهری طراحی کنند و مردم تهران را به پای صندوقها بکشند و رأی آنها را جلب کنند و در ادامه نقشی مؤثر در شورای شهر داشته باشند. بعد از هر انتخابات شورا نیز ، منتخبین فهرست اصلاح طلبان ، در حد یک اقلیت نیز بی اثر و منفعل بودند و حتی بعضی از آنها ، آشکار یا پنهان ، فرصت طلبانه به خدمت جریان سیاسی رقیب درآمدند.
همین ضعف آگاهی و بی برنامگی ، در تنظیم فهرستهای نهایی هم اثر مخرب و ویرانگری گذاشته است . اگر در انتخابات مجلس ، تیغ نظارت استصوابی مانع از نامزد شدن یا نامزد کردن شخصیتهای درجه اول اصلاح طلب بوده است ، اما در انتخابات شورای شهر ، در حالی که این مانع وجود ندارد اما فهرست نامزدهای نهایی ، گاهی در حدی شگفت آور کم مایه یا بی مایه بوده است . گویی در شرایط بی معیاری در انتخابات نهادی که نمی دانند چقدر مهم است و حساسیتها در مورد آن اندک است، بیش از هروقت دیگری جا برای بده-بستانها و معاملات قبیله ای وفرقه ای برای بالا کشاندن افراد غیرشایسته و بی کفایت یا کم کفایتی گشوده شده است که نه مردم نسبت به آنها ذوق و شوق چندانی دارند و نه خود آنها از توانایی و قابلیت حراست از رأی مردم و انجام وظایف قانونی و اخلاقی محوله برخوردارند. در یادداشتهای دیگر ، این موضوع و نیزموضوع الگوی نظری اصلاح طلبانه درخصوص شورای شهر و مدیریت شهری مورد بررسی مطرح خواهدشد .
انتهای پیام