خرید تور تابستان

یک کشور دیکتاتوری در آستانه فروپاشی

بیژن اشتری، نویسنده و مترجم، در کانال تلگرامی خود نوشت: «اما عجیب‌ترین تغییر در طرز نگرش مردم شوروی قابل مشاهده بود. شرایط زندگی که در نیمه دهه هشتاد بد بود حالا در ابتدای دهه نود بدتر شده بود.حالا حتی شهروندان معمولی و سربه‌راه همیشگی نیز زبان به انتقاد علنی گشوده بودند و آزادانه افکار خود را درباره زندگی‌هایشان،حکومتشان و آینده‌ای که هیچ چیز خوبی در آن نمی‌دیدند بیان می‌کردند.کلماتی که بیش از همه از زبانشان شنیده می‌شد «رازوال»(فروپاشی) و «گراژدانسکایا ووینا»(جنگ داخلی) بود.

همه آن مخالفت‌هایی که قبلاً سرکوب و خاموش شده بود حالا یک دفعه به سطح آمده بود: استقلال‌طلبی جمهوری‌های مرزی و شکایت و اعتراض قاعده هرم سیاسی و اقتصادی کشور علیه قشری که نوک هرم نشسته بود.عموم‌ مردم به اوضاع جاری کشور بی‌اعتماد شده بودند.کمبود مزمن مواد غذایی مشهود بود.کالاهای اساسی کوپنی شده بود و قفسه‌های فروشگاه‌ها خالی..نرخ جرم و جنحه رو به افزایش گذاشته بود.ساختار اقتصادی کشور دچار اختلال شده بود.محیط زیست کشور رو به نابودی بود.

در لنینگراد با آن زمستان های بی پایانش نیمی از چراغ‌های خیابان ‌ها خاموش بود و در دیگر شهرها قطعی مستمر آب و برق بیداد می‌کرد.

محبوب‌ترین فیلم سینماهای شوروی‌ در آن سال،«ما نمی‌توانیم این‌جوری زندگی کنیم»، مقایسه ای بود بین زندگی نکبتی در شوروی و زندگی آرام و بی دغدغه در غرب.همه به فکر مهاجرت به غرب بودند.هیچ اثری از آن یقین‌ها و ایمان‌های ایدیولوژیک دوران گذشته باقی نمانده بود.

همه چیز در شرف تغییر و تحول بود.ابهت و هیمنه حزب کمونیست فروریخته بود.در مهم‌ترین روزنامه‌‌ کشور در کنار مقالات دستوری ستایش انگیز از حزب کمونیست و رهبرش، عکس‌هایی از اعضای گروه موسیقی راک روسی با موهای بلند به چشم می‌خورد.مردم شروع کرده بودند به خواندن مطالبی درباره تاریخ سیاه کشورشان:جنایت‌های استالین،قتل‌عام خانواده آخرین تزار روسیه ،و کشف داستان واقعی زندگی نوجوان رذلی به نام پاول مارازوف که برای نیم قرن به عنوان یک قهرمان بسیجی کمونیست به آن ها قالب شده بود…»

از کتاب «پوتین» ،ترجمه بیژن اشتری.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا