چرا لبخند در عکسهای قدیمی کمرنگ بود؟
یادی از دورانِ «همه با هم سیییییب»
اگر در خانه آلبومی داشته باشیم و آنرا از آخر به اول ورق بزنیم و به چهره اقوام و نزدیکانمان نگاه کنیم متوجه نکته جالبی در عکس ها می شویم، اینکه هر چه به سمت گذشته می رویم لبخندها در عکس ها کمتر و کمتر می شود
فردین علیخواه جامعهشناس و عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان، در سایت کلانشهر (گیلان) نوشت: «آیا شما هم قبل از عکس گرفتن از دیگران، از آن ها می خواهید که به شکل کشیده ای بگویند سیب؟ ظاهراً این روزها اگر کسی در عکسی لبخند نزند کمی غیرمنتظره به نظر می رسد مگر اینکه از قبل آنرا به عنوان ژست عکس انتخاب کرده باشد. البته همیشه اینطور نبوده است.
اگر در خانه آلبومی داشته باشیم و آنرا از آخر به اول ورق بزنیم و به چهره اقوام و نزدیکانمان نگاه کنیم متوجه نکته جالبی در عکس ها می شویم، اینکه هر چه به سمت گذشته می رویم لبخندها در عکس ها کمتر و کمتر می شود
نه تنها در عکس های کودکان (که امروز حتماً انتظار داریم لبخندی شیرین داشته باشند) بلکه حتی عروس ها و دامادها در عکس های عروسی بسیار جدی اند. این موضوع تنها شامل ایرانیان نیست.
برخی تحقیقات نشان می دهد که در کشورهای اروپایی نیز لبخند زدن در عکس به تدریج در سال های دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ دیده شد. برخی از پژوهشگران تلاش کرده اند تا برای این موضوع پاسخی بیابند. در این خصوص، معمولاً هم به تحولات اجتماعی و هم به نوآوری های دوربینهای عکاسی اشاره می شود. به راستی دلیل لبخند نزدن در مقابل دوربین ها در قدیم چه بود؟
در قدیم دوربین عکاسی مانند امروز در دسترس همگان نبود. به همین دلیل معمولا عکس ها در جریان زندگی روزمره، و در لحظه گرفته نمی شد. افراد برای روزِ عکس گرفتن برنامه ریزی می کردند و لباس های رسمی می پوشیدند. هنوز هم خیلی از سالمندان به هنگام عکس گرفتن لباس های مهمانی یا رسمی شان را می پوشند و بعید می دانم که ما در آلبوم هایمان عکسی از پدربزرگ و مادربزرگ با پیژامه راحتی داشته باشیم.
دوربین کم بود و برای خودش شکوه و جلالی داشت. عکاس هم همینطور. دوربین عکاسی وسیله ای نوظهور و مدرن، و پیام آور جدید بودن، اندکی ابهام و ناشناختگی بود و در افراد نوعی هراس از تکنولوژی ایجاد می کرد. به این معنا، بهت و حیرت آدم ها در مقابل دوربین به عنوان وسیله ای جدید و عجیب نمایان می شد و بدون آنکه خودشان بخواهند در مقابل دوربین گونه هایشان به لرزه می افتاد. در برخی از نگاه ها نوعی حیرت مرموز نسبت به دوربین دیده می شود. هم اکنون بعضی ها در مقابل دوربین های بزرگ فیلمبرداری چنین می شوند به ویژه اگر متعلق به شبکه های تلویزیونی باشد.
نکته دیگر آنکه آتلیه ها، مکان هایی رسمی تلقی می شدند که غریبه ای به نام عکاس هم در آنجا حضور داشت. لبخند زدن در مقابل یک فرد غریبه آن هم در یک مکان نسبتاً عمومی مانند عکاسی؛ از نظر اجتماعی چندان پذیرفته نبود. باید توجه داشت که در سال های دورتر، لبخند زدن و خندیدن در فضا های عمومی نوعی رفتار نابهنجار تلقی می شد. این رفتار برای زنان به مراتب ناپسندتر بود.
خندیدن، رفتاری سطحی و در موقعیت های رسمی غیرمؤدبانه تلقی می شد. به قولی، زن که اصلاً نمی خندد و مرد هم بدون دلیل نمی خندد! خندۀ بی دلیل نشانه دیوانگی محسوب می شد و خندیدن در مقابل دوربین از مصداق های همان خنده بی دلیل بود. آدم ها می دانستند که این عکس ماندگار است و دوست نداشتند که عکسی از آن ها بماند که در آن «مانند دیوانگان در حال خنده باشند».
اولین دوربین ها در مقایسه با امروز نیازمند زمان بیشتری برای عمل کردن بودند. مسأله فقط فشار دادن یک دگمه کوچک و پس از چندثانیه صدای شات دوربین نبود. معمولا طول می کشید. از طرف دیگر حفظ خنده یا لبخند به مدتی طولانی در مقابل دوربین هم کاری دشوار بود. حتی امروزه هم در عکس های دسته جمعی مان عکاس از ما می خواهد که به شکل کشیده ای بگوییم سییییییییب! در واقع تظاهر به خندیدن کاری دشوار است و گونه ها را به درد می آورد. در نتیجه در بسیاری از این عکس ها خنده دیده نمی شود.
برخی از محققان به تأثیر سنت نقاشی بر عکاسی نیز اشاره کرده اند. اینکه آنچه در مقابل دوربین می بینیم تأثیر نقاشی پرتره بر فن عکاسی است. از نقاش به عکاس رسیده ایم ولی ژست ها به همان شکلِ حینِ نقاشی از صورت باقی مانده است. معمولاً در نقاشی ها افراد لبخند نمی زدند و با صورتی سرد به نقاش خیره می شدند.
در نهایت یک پرسش مهم هم معمولاً مطرح می شود: وقتی آدم ها به دوربین نگاه می کنند لنز آن را چشمان چه کسی می بینند؟ آنان از نگاه چه کسی به خودشان می نگرند؟ دوربین؛ چه کسی است که دارد به آن ها نگاه می کند؟ هر پاسخی که فرد به این سؤال بدهد می تواند در او استرس ناشی از دوربین ایجاد کند.»
انتهای پیام