تریدینگ فایندر

دوگانگی در مواجهه با مهاجران؛ از سرمایه انسانی تا سیبل اجتماعی

انصاف نیوز، حمید انوری: در سال‌های اخیر، مهاجران افغانستانی در ایران در دو نقش کاملا متضاد تصویر شده‌اند: روزی قهرمانانی خاموش، نیروی کاری پرتلاش و همراهانی وفادار در اقتصاد و امنیت کشور؛ و روزی دیگر، تهدیدی برای فرهنگ، منابع و حتی امنیت ملی. این دوگانگی حاصل واقعیت نیست؛ محصول مهندسی افکار عمومی است. مهندسی خطرناکی که نه‌تنها حقیقت را قربانی می‌کند، بلکه امنیت روانی و فیزیکی میلیون‌ها انسان را به بازی می‌گیرد.

نسل‌ها، در حاشیه

چه آن‌هایی که در سال‌های اخیر از طالبان، فقر و ناامنی گریخته‌اند، چه آن‌هایی که دهه‌ها پیش در دل انقلاب و جنگ به ایران پناه آوردند و چه فرزندان و نوه‌هایی که در همین خاک به دنیا آمده‌اند، همگی گرفتار پدیده‌ای هستند که می‌توان آن را «بی‌هویتی مضاعف» نامید. سیاست‌های متغیر از یک‌سو و روایت‌سازی‌های رسانه‌ای از سوی دیگر، هویت این افراد را هر روز بازتعریف می‌کند: مهاجر دیروز «برادر» بود، امروز «مزاحم»؛ کودک دیروز «مظلوم»، امروز «متجاوز به حق تحصیل دیگران». این تناقض‌ها فقط بی‌اعتمادی نمی‌آورند؛ بلکه بحران هویت می‌سازند.

نسلی که در ایران رشد کرده، فارسی می‌اندیشد، تحصیل کرده، و حتی در جنگ ایران و عراق در کنار رزمندگان ایرانی جنگیده، حالا نه تنها از حقوق قانونی خود محروم است، بلکه هر روزه با شکل‌های تازه‌ای از طرد، تحقیر و تبعیض مواجه می‌شود.

رسانه‌ها: از آتش‌افروز تا قربانی

وقتی رسانه‌ها تیترهایی جنجالی از «خطر»، «بحران»، یا «جنایت» منتشر می‌کنند، یا مهاجران را با تصاویر سیاه و موسیقی‌های تیره روایت می‌کنند، صرفا مشغول اطلاع‌رسانی نیستند؛ آن‌ها ذهن می‌سازند. ذهنیتی که می‌تواند ماموری را مجاب کند تا پایش را بر گردن کودک معلول بگذارد، یا پلیسی را کهنه کار کند در اخاذی، مدیری را به اخراج کودکی از مدرسه ترغیب کند و جامعه را به تحقیر روزمره‌ عادت دهد. این‌ها فقط حاصل قانون نیست؛ این‌ها «میوه‌های تبعیض»اند، ریشه‌گرفته از بذرهای نفرتی که سال‌هاست در زمین رسانه پاشیده شده.

این دوگانگی رسانه‌ای، نه‌تنها به بی‌اعتمادی دامن می‌زند، بلکه خشونت را عادی می‌کند. وقتی مهاجر یک روز قربانی و روز دیگر مجرم بالقوه معرفی می‌شود، جامعه به ورطه شکاف و سردرگمی می‌افتد. این وضعیت، نه نشانه‌ تکثر دیدگاه‌هاست، نه دموکراسی رسانه‌ای؛ بلکه بازتولید یک ذهنیت خطرناک است که زندگی انسان‌ها را به ابزار سیاست‌گذاری و جذب مخاطب تقلیل می‌دهد.

سیاست، در سایه رسانه

دوگانگی رسانه‌ای بی‌ارتباط با فضای سیاست‌گذاری نیست. رسانه‌ها افکار عمومی را برای پذیرش تبعیض آماده می‌کنند و وقتی این ذهنیت جا افتاد، سیاست‌گذاران نیز بی‌هزینه‌ترین مسیر را در پیش می‌گیرند: از ممنوعیت‌های تحصیلی و شغلی گرفته تا بی‌توجهی به خانواده‌های شهدای مهاجر، یا عدم اجرای قوانین تصویب‌شده درباره اعطای تابعیت. در بسیاری موارد، همین مهاجرانی که «برادر» خطاب می‌شدند، اکنون نه فقط بی‌تابعیت مانده‌اند، که در ادارات و خیابان‌ها نیز تحقیر می‌شوند.

سیاستمداران با چراغ سبز به رسانه‌ها، مسئولیت‌های انسانی، اخلاقی و امنیتی خود را واگذار می‌کنند. وقتی خانه یک خانواده مهاجر به آتش کشیده می‌شود یا شهروندی پناهجو کشته می‌شود، نمی‌توان تنها مهاجم را مقصر دانست. مقصر اصلی، ذهنیتی است که طی سال‌ها با گزارش‌ها و تحلیل‌های جهت‌دار شکل گرفته و بستر این خشونت را فراهم کرده است.

انتخاب تاریخی رسانه‌ها

مهاجرت، مسئله‌ای انسانی است، نه ابزاری برای تسویه‌حساب‌های سیاسی یا بازی‌های مخاطب‌محور. رسانه‌ها امروز در برابر انتخابی سرنوشت‌ساز قرار دارند: یا صدای بی‌صداها باشند، یا شریک چرخه تبعیض.

تغییر دائم لحن رسانه‌ها، یک روز دفاع و روز دیگر حمله، چیزی جز «ترور روانی» مهاجران نیست. جامعه‌ای که به تحقیر یک گروه عادت کند، در برابر فروپاشی اخلاقی مصون نخواهد بود. نسلی که امروز تحقیر می‌شود، فردا ممکن است نه‌تنها مطالبه‌گر، بلکه معترض و بریده از اعتماد باشد.

رسانه‌ها باید روشن بگویند: آیا با مهاجر به‌عنوان انسان مسئله دارند یا با او به‌عنوان یک تیتر مصرفی؟ پناه‌جو بودن جرم نیست؛ انسان‌بودن حق است. رسانه‌ای که یک روز برای عکس یادگاری سراغ مهاجر می‌رود و روز دیگر یادداشت مهاجرستیز منتشر می‌کند، نه حافظ منافع ملی است و نه حرفه‌ای.

سکوت در برابر بازداشت‌های بی‌ضابطه، حذف از آموزش، و خشونت سیستماتیک، نه نشانه بی‌طرفی که علامت هراس از هزینه دادن برای حقیقت است. امروز مسئولیت رسانه‌ها روشن‌تر از همیشه است: یا در خدمت عدالت اجتماعی و ترمیم اعتماد عمومی، یا در صف کسانی که آینده را قربانی مصلحت‌های موقت کرده‌اند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. اینها که نوشتی همه درست ولی باید با اینها زندگی کرده باشی تا به عمق قضیه پی ببرید هزاره ها که با ما قرابت دینی دارند بقیه پشتونها طوری تربیت شده اند که به ایرانی و شیعه جماعت تنفر دارند کاریش هم نمی شود کرد هرچقدر هم خدمت کنی مثل غربگراهای ما نمک نشناس وطلبکارند کشور ما هم مثل بقیه کشورهای دنیا قانون دارد باید قانونی رفتار کرد نباید آن آن طرف بام افتاد وقتی در مدارس روستاهای کم برخورد وابسته به کمکهای مردمی وابسته هستند !!! طالبان هم به عنوان حاکم باید به فکر مردم خود باشند آنطوری که در مورد آب هستند

    1. دوگانه نیست . وقتی تو سه تا سیب داری و به دونفر اعضای خونوادت میدی و یه دونشو به یه نفر بیگانه . همه چیز قشنگه و کارخیر هم کردی .
      ولی وقتی تو دستت تنگ میشه و یه دونه بیشتر سیب نداری و مجبوری بین سه تا اعضای خونوادت تقسیم کنی ولی یه دفعه بیستا بیگانه هم میریزن رو سرت . معلومه اون بیگانه ها میشن وحشی.
      شما هنوز تو خوابی انصاف نیوز

  2. مطمن نیستم نویسنده ایرانی باشد و از فاجعه هجوم میلیون ها افغانی اجنبی به کشور خبر دارد، کشوری که خود درگیر ده ها بحران و کمبود و تحریم و ناتراری و بیکاری است. نویسنده بدون در نظر گرفتن این واقعیت ها در ایران، از جیب ملت ایران، فاز انسان دوستی برداشته است و از حکومت و ملت ایران می خواهد که ایران را با چند میلیون افغانی که خود جمعیت یک کشور را تشکیل میدهند، تقسیم کنند. ولی سوال اینجاست آیا نویسنده، حاضر است از خود شروع کند و اول دارایی هایش را با یک یا چند افغانی تقسیم کند بعد نسخه برای کل ایران و تقسیم آن با ده میلیون اجنبی بپیچد. وگرنه فاز انسان دوستی و مهاجر نوازی صرفا یک کار ژورنالی شیک و فانتزی است که مطلوب مرفهین بی درد و سانتی مانتال های کشور می باشد.

    7
    1
  3. پروژه بگیرم دوباره کامنت گذاشتن فقط کافیه یک مطلب درباره افغانی ها منشتر بشه تا بیان زیرش نظر بدن چه تو سایت چه تو شبکه های اجتماعی. بعضها برای ماله کشی میان بعضی ها برای تخریب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا