قبح زندان | خسرو تهرانی
بهمناسبت زندان ۱۰ سالهٔ مصطفی تاجزاده

خسرو تهرانی، از زندانیان سیاسی پیش از انقلاب، در یادداشتی به مناسبت ۱۰ سالگی زندانی بودن مصطفی تاجزاده ۷ که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
تجربه اول
بازداشت و بازجویی در جوانی وضعیت غریبی را برای انسان پدید میآورد؛ و شرایطی مرزی را بر او حاکم میکند. فارغ از مشقتهای جسمی و شکنجه که تا به حال تجسم نشده است، جوان زندانی با دو پرسش روبرو میشود: زندگی پس از زندان من چگونه خواهد بود؟ خانواده با موقعیت جدید فرزند زندانیشان چگونه روبرو خواهند شد؟ پاسخ به پرسش اول برای من دشوار نبود. راهی انتخاب شده بود، و عزممان جزم بود که تغییری بزرگ پدید بیاوریم. این پاسخ خود به خود تأثیرش را بر پاسخ دوم هم میگذارد؛ بدین صورت که پدرم نگران حکم نهایی دادگاه بود، ولی من خم به ابرو نیاوردم!
تجربه دوم
زندان قهراً بر من تحمیل شد. در حالیکه نه بحثی از حقوق زندانی مطرح بود، نه استقلال قضات و حاکمیت قانون. نسخهٔ تراپی نظام سیاسی وقت، برای منِ جوان، ۱۰ سال زندان بود! ولی زمانیکه به زندان رفتم، متوجه پروندههای دیگر و احکام عجیبتر هم شدم. در آن بین وضعیت چند شخص برایام برجستهتر بود از جمله ابوالقاسم سرحدیزاده و کاظم موسوی بجنوردی. آنها نسخه تراپی متفاوتی داشتند؛ اعدام و حبس ابد و حبسهای طویلالمدت. در این اثنا، پیوسته با زندانیان دیگری هم روبرو میشدم؛ سنین مختلف، و حبسهای متفاوت. گویی تجویز حبس ثابت بود، فقط اعداد تغییر میکرد.
تجربه سوم
اینک، که این یادداشت را مینویسم، چند تجربه پیش چشمانام رژه میرود. دستگیری خودم، زندانهای طویلالمدت دوستانام در دوران پهلوی، و آخرین آنها حبس دوست دیگرم سیدمصطفی تاجزاده در سالیان اخیر. در همه این پروندهها فصل مشترکی وجود دارد و آن، «زندانتراپی» است. با تأمل در دو سطح سیاست و گفتمان، و تمرکز بر فقره اخیر میخواهم نشان دهم هر روز زندان تاجزاده چه خساراتی را متوجه عرصه سیاست کشور میکند.
اصولاً در علم سیاست، خصوصاً در گرایش تطبیقی، نگاهها از جنس مقایسه است. چنانکه مشاهده میکنیم ذیل سرفصلهایی «مدلهای توسعه»، «دکترینهای امنیت ملی»، «سنخشناسی انقلابات» و… را بررسی کردهاند. نگاهی ژرفتر به فقره انقلابات ما را متوجه برخی آمارها از قبیل میزان خسارات، تعدد اعتصابات، تعداد کشتهشدگان و تعداد و سنخ و ریختشناسی بازداشتشدگان میکند. این مدل مقایسهای همچون تصویری بزرگ در مقابل دیدگان ما قرار دارد و هر فعل و ترک فعل ما، سطری از سطرهای جدول مقایسهای را تکمیل خواهد کرد. موضوع احکام تاجزاده، شیوه نگهداری او در زندان نخست، و دیگر مسائل مربوط به پرونده اخیرش، مقایسهگران را به تأمل وامیدارد که چرا و چگونه نام یک فعال سیاسی قائل به گفتوگو، خشونتپرهیز و منفصل از دشمنان وطن ذیل احکامی رفته است که حتی چهرههای کلیدی انقلاب و مبارزان مسلح عصر پهلوی هم در دوران فعالیتشان، بهلحاظ کمیّت و محتوا با آن مواجه نشدند. به بیان روشن آنچنان قبح حکم حبس و اجرای آن شکسته شده است که در زمینه مقایسه خلع سلاح شدهایم.
در زمینه سیاست مقایسهای با ابزارهای کمّی سروکار داشتیم، اما در زمینه گفتمان جای بحث چندانی نیست و باید سروقت عقل سلیم برویم. در میدان سیاست کشور، چه در داخل و چه در خارج، با جمع متکثری از نیروها مواجهایم. شمار قابل توجهی از این نیروها بهرغم تلاشهایی که صورت میدهند در نقطهای بهدلیل فقر تئوریک، فقدان تجربه کار تشکیلاتی و… به دشمنان قسمخورده سیاست تبدیل میشوند، استهزا و روزمرگی را به نقد سازنده و استراژیک رجحان میدهند، و به نسخههای محیرالعقول و بعضاً ضدملی متمسک میشوند. در مقابل این گروه، سیاستورزانی قرار دارند که سخن و سکوتشان برآمده از تأملات نظری و تجربههای تشکیلاتی است، از تخریب و استهزا پرهیز میکنند و همواره به سیاستی میهندوستانه وفادار میمانند. اگر بنا به مصلحت نخواهم برای گروه اول نمونههایی ذکر کنم، حسب وظیفه ملی و سیاسی خود باید بگویم قطعاً مصطفی تاجزاده نمونهای از سیاستورزان نوع دوم است که حضورشان به تقویت گفتمانهای ملی، سازنده و دموکراتیک خواهد انجامید.
در پایان مراتب تقدیر و تشکر خود را از صبر و استقامت همراهِ سالیان دشوار تاجزاده، سرکار خانم محتشمیپور اعلام میدارم. امیدوارم هر چه زودتر اسباب آزادی این آزاده در بند و دیگر زندانیان سیاسی فراهم شود.
انتهای پیام




