اولین بار که در ایران ماشین آمد…

علی مرادی مراغه ای، پژوهشگر تاریخ، در کانال تلگرامی خود نوشت: «توریست ترکیهای با ماشین تسلا وارد ایران شده مردم دورش جمع شده اند برای دیدن و عکس گرفتن.
در منابع ایرانی و خارجی نیز این خبر آمده که «توریست ترک، ایرانیانی را که برای اولین بار تسلا سایبرتراک را میبینند، شگفتزده کرد»!
یاد اولین ماشینی افتادم که وارد ایران شد و این بهانه این نوشته گردید. فیلم هر دو را در زیر نوشته آورده ام.
با آن كه ناصرالدين شاه در مسافرتهاى خود به فرنگ با اتومبيل آشنا شده بود، اما رغبتى به خريد آن نشان نداد و تا زنده بود هيچكس جرأت نيافت به ايران اتومبيل وارد كند تا اين كه مظفرالدينشاه در سفر اول خود به اروپا (۱۳۱۷ ق/ ۱۹۰۰ م) در شهر كنتركسويل در ناحيه لورن جنوبى فرانسه به فكر خريد اتومبيل افتاد.
به طورى كه از نوشتههاى مظفرالدينشاه مستفاد مىگردد علىرغم علاقۀ وى به داشتن خودرو، به دليل ترس از خطرات احتمالى با اين وسيله ناشناخته سفر نكرد. او از فرانسه عازم شهر اوستاند در بلژيك گرديد و در اين شهر سفارش داد اتومبيلى از بروكسل خريدارى نمايند.
اين اتومبيل «فورد» كه بعدها به سبب داشتن دود زياد به كالسكه دودى معروف شد به همراه يك راننده بلژيكى از طريق دريا به ايران فرستاده شد. مظفرالدينشاه نيز در دوم رجب ۱۳۱۷(سه شنبه، ۱۶ آبان ۱۲۷۸) در پايان اولين سفر خود به فرنگستان در جلفا قدم به خاك ايران گذاشت و در ۲۷ رجب (۱۱ آذر ۱۲۷۸) بالاخره سوار خودرو شده اما چون راه درست و حسابی نبود پس، اتومبيل وارداتى شاه در راه كرج – كن به علت بدى راه به دشوارى حركت مىكرد و مظفرالدين شاه مجبور شد بقيۀ راه را با كالسكه تا تهران بپيمايد.
بالاخره در دوم شعبان ۱۳۱۷ (یعنی ۱۵ آذر ۱۲۷۸) اتومبيل مزبور از طريق دروازه باغشاه به دارالخلافه مظفرى وارد گرديد و مردم از اين وسيلۀ ناشناخته در كمال تعجب استقبال كردند و به دورش جمع شدند.
اما سرانجام، ماشین هم که مانند دیگر پدیده های جدید جهان شمولند پس بتدریج ورودش گسترده تر شد و در نتیجه به دنبال گسترش شهرنشينى ميزان واردات خودرو از سال ۱۳۰۰ ش. افزايش يافت.
(فراهانی، حسن، روز شمار تاریخ معاصر ایران…ج۳،ص۲۷۲)
یکی از رانندههای مظفرالدین شاه وظیفه داشت که هر روز او را از ارگ به قصر ببرد و وقتی در مسیر مشغول رفت و آمد بودند، مردم که از دیدن اتوموبیل به وجد میآمدند نزدیک شده و سر و صدا راه میانداختند.
جنجالهای مردم هنگام عبور شاه از کوچه و خیابانها باعث شد که شاه تصمیم بگیرد که دیگر از خودرو استفاده نکند. بعدا مظفرالدین شاه تصمیم گرفت پس از اسبسواری یا کالسکهسواری توی ماشین دراز بکشد و راننده با سرعتی بسیار کم او را دور دهد.
آن زمان البته، ماشین را کالسکه دودی می گفتند و راه آهن هم که به تازگی به ایران آمده و توسط بلژیکی ها از تهران تا حضرت عبدالعظيم کشیده شده بود مردم به آن نیز «ماشين دودى» می گفتند. (شهیدی، حسین، سرگذشت تهران…ص ۱۶۶)
پر واضح است که مسیر زیارتی را برای کشیدن راه آهن انتخاب کرده بودند تا مخالفت ها از طرف متشرعین بوجود نیاید. قبلا در این پست به داستان دردناک آن اشاره کرده ام.
اما با این همه، آرنولد هنری ساویج لندور، داستان عجیبی در کتاب خود آورده از اولین برخورد مردم سنتی ایران با پدیده جدید راه آهن، که در منابع ایرانی ندیده ام.
آرنولد هنری ساویج لندور (زاده ۲ ژوئن ۱۸۶۵ – درگذشته ۲۶ دسامبر ۱۹۲۴) نقاش، کاشف، نویسنده و مردمشناس انگلیسی بود که در سالل ۱۹۰۱م از روسیه به هند سفر کرده و سوار بر اسب وارد ایران شده بود گزارش آن سفر را در کتابش در ۱۹۰۲م آورده است. نمی دانم کتابش ترجمه شده یا نه. او در کتابش مينويسد:
«كمپانى بلجيكى كه اين راهآهن را كشيد و آماده كرد انتظار سود فراوان داشت كه زوار فراوان با اين خط عبور و مرور خواهند كرد از قضا روزى شخص مقدسى كه تازه از زيارت كربلا مراجعت كرده بود زير ماشين دودى رفت و درگذشت. علماء به فرياد درآمده و گفتند: اين كار كار شيطان است.
در آن روز بلوائى در تهران برپا شد كه بساط كمپانى را برهم زدند در نتيجه راهآهن كار نكرد و كمپانى ورشكست شد. بالاخره يك كمپانى ديگر روسى آنرا از كمپانى قبلى خريد و به كار انداخت. حال كم و بيش كروكر ميكند…»
Across Coveted Lands. S.Landor. 2 vol.p.92
انتهای پیام




