تریدینگ فایندر

مواجهه غلط با سلیمانی اردستانی: توطئه یا تربیت؟ [+ پاسخی به او]

حجت الاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

✅ بعد از مناظره آقای حامد کاشانی با آقای سلیمانی اردستانی شاهد برخوردهای غلط و غیر شرعی از طرف طیف اصولگرا از مفتی و عالم تا مدّاح، با این مناظره بودیم که به جای جواب‌گویی منطقی و محکم به شبهه او، به مرتدّ شمردن و افترا زدن تا فحش ناموسی حدّدار دادن، اقدام کردند.

✅ شاه بیت اصلی آقای سلیمانی انکار و نفی شهادت نیست. او به صراحت می‌گوید: «اساسا شهادت و یا وفات حضرت زهرا مسئله‌ او نیست. مسئله‌ اصلی او که شاید تعمّدا شنیده نمی‌شود، این است: «روایتی که از شهادت حضرت زهرا در لسان بزرگان و کتب پیشین بیان شده، با عدالت امام در تضاد است».

✅ همه عالمان اصولی شیعه قبول دارند که خبر واحد در هیچ ساحتی. اعم از عقاید، فقه، تاریخ و …، علم آور نیست و نمی توان به استناد آن حکم کرد که فلان کار واجب یا حرام است یا فلان واقعه اتفاق افتاده است، حتی اگر آن خبر مشهور باشد زیرا حداکثر مفید ظنّ و گمان است و ظنّ و گمان ما را از حق بی نیاز نمی سازد: «ان الظنّ لا یعنی من الحقّ شیئا»(نجم/۲۸). فقط در باب احکام، به حکم عقل و روایات مؤیّد، ما راهی جز پذیرفتن حجیّت تعبّدی روایاتی که راویانش ثقه و در نقل مورد اطمینان باشند، نداریم.

✅ البته با توجه به نهضت شوم جعل حدیث که توسط دشمنان دین و اصحاب منحرف امامان و …، در زمان پیامبر و امامان وجود داشت و در طول تاریخ وجود داشته و دارد, آن ذوات مقدس ما را از پذیرفتن احادیث صحیح و موثق هم بر حذر داشتند و برای پذیرش احادیث صحیح و موثق، دو معیار قرآن و عقل را ارائه دادند.

✅ عالمان بزرگ شیعه هم با اتکا به عقل و قرآن، از پذیرش بسیاری احادیث حتی مشهور حتی در فقه و احکام- که راهی جز پذیرفتن حجیت تعبدی روایاتی که راویانش ثقه و در نقل مورد اطمینان باشند، نداریم- سرباز زده اند که مواردش بیشمار است و حتی گاهی از پذیرفتن احادیثی که ادعای تواترشان هم بوده، سر باز زده‌اند که نمونه آن احادیث فراوان دالّ بر تحریف قرآن است که به خاطر مخالفت با دو معیار عقل و قرآن پذیرفته نشده اند.

✅بنا بر این توضیح، این که آقای سلیمانی با روایات مربوط به شهادت حضرت زهرا، توجیه عقلی نشود و نتواند همراستایی آنها را با عقل و عقل ناستیز بودن این روایات را دریابد و متوجه شود، هیچ ایرادی ندارد و جوابش توهین، افترا، حکم ارتداد و زنازاده شمردن! نیست و این مقابله جز حکایت از عجز از توجیه عقلانی و عرفی این روایات ندارد. راه صحیح مقابله فقط توجیه و عرف و عقل پذیر بودن و اثبات عقل ستیز نبودن این روایات است.

✅ متاسفانه اصولگرایان مدعی دین و دینداری به جای توجیه و عقل پذیر بودن و حداقل اثبات عقل ستیز نبودن این روایات، به مرتد شمردن، افترا زدن و زنازاده خواندن آقای سلیمانی اقدام کردند و حالا که آقای حامد کاشانی با قبح، زشتی و «معاویه ای بودن» این مقابله مواجه شده, آن را «توطئه عده ای علیه هیئتی ها» شمرده است. البته این که این نوع مواجهه را نپسندیم و آن را محکوم کنیم و خواستار دفاع مؤدبانه و منطقی از دین شویم، قدمی به جلو است و شایسته تحسین؛ اما این که باز به “تئوری توطئه” متوسل شویم و از پذیرفتن خطای خودمان با توجه به سابقه بعضی مدّاحان و هیئتی ها، ابا داشته باشیم، پسندیده نیست.

جوابی کوتاه به شبهه آقای سلیمانی:

✅بدون شک خدا و پیامبر در تمام دوران رسالت در صدد جاانداختن جایگاه خاصّ و ویژه عترت و برترین مصداقش یعنی علی بن ابی طالب بودند و نزول آیات مباهله، تطهیر، ولایت و …. و روایات یوم الانذار و مؤاخاة و منزلت و … و نهایتاً روایات ثقلین و غدیر در این راستا بود و از همان ابتدا افرادی موافق نبودند عترت جایگاه خود را داشته باشد و از هیچ کوششی در این راستا دریغ نورزید که نمونه‌اش «رزیة یوم الخمیس» و جلوگیری از نوشته شدن وصیت پیامبر و گفتن «حسبنا کتاب الله» در برابر حدیث ثقلین بود.

✅ با وفات پیامبر و در حالی که هنوز جنازه‌اش سرد نشده بود، و بدون حضور “ثقلِ قرین قرآن” یعنی عترت در سقیفه، علیه عترت کودتا کردند و به عنوان اولین اقدام، برای وادار کردن همه به اطاعت، بیعت گرفتن از علی به هر قیمتی! را در برنامه قرار دادند زیرا اگر علی بیعت می کرد، دیگر کسی را یارای مخالفت نبود و می‌دانستند که علی به اختیار بیعت نمی‌کند و لذا چماقداران را برای گرفتن بیعت اجباری فرستادند.

✅ اما علی که خلافت را با توجه به صلاحیت‎های ذاتی و منحصر به فرد خود، بیعت غدیر و توصیه‎‌های مکرّر پیامبر، حق خود می‌دانست، طبیعی بود که بیعت نمی‌کرد اما در عین حال نمی‌خواست با چماقداران هم مقابله کند زیرا آنها از هیچ اقدامی برای گرفتن بیعت دریغ نداشتند و امام هم به هیچ‌وجه حاضر به درگیری با آنان نبود و آن را به مصلحت نمی‎دید لذا به ناچار از مواجهه با آنان فرار کرد و به کنج خانه پناه ببرد.

✅ اما فاطمه زهرا در آن جامعه تا آن زمان و حتی تا موقع مرگ، حرمت خاصی داشت به طوری که عایشه نقل کرده که علی هم در جامعه بعد از پیامبر نه به خاطر ذاتیات خودش، بلکه در ضوء حرمت زهرای مرضیه تا زمانی که حضرت زهرا حیات داشت، از «حرمتکی» برخوردار بود و بعد از فاطمه دیگر به او توجهی نمی‌شد! (عوالم، ج11، قسم2، ص626). حرمت زهرای مرضیه به حدّی بود که خلیفه و یاورش بعد از سقیفه، چنان در فشار اجتماعی بودند که جز رضایت‌جویی از زهرا، چاره‌ای ندیدند و ناچار شدند بر خلاف میل خود، به علی متوسّل شوند و به شفاعت او، به محضر زهرا برسند و رضایت بجویند.

✅ با توجه به این حرمت بود که امام که برای فرار از مواجهه و درگیری با آنان، به کنج خانه خزیده بود، اجازه داد همسرش با آنان مواجه شود و به پشت در بیاید تا شاید به حرمت او، دست از این مواجهه بردارند!

✅ مگر قبل از امام علی، خدا و پیامبر در قضیه فدک به حرمت زهرا متوسل نشدند؟ فدک در آن زمان ثروتی عظیم و بودجه حکومت بود و پسندیده نبود که با توجه به نیاز حکومت نوپا و وجود فقر گسترده در آن جامعه، به شخصی از خویشاوندان پیامبر واگذار شود و شائبه باندبازی و خویشاوند سالاری و … پیش بیاید ولی با نزول آیه «و آت ذاالقربی حقه»(اسراء 26) پیامبر موظف ‌شد فدک را به فاطمه ببخشد(کافی 1/ 543) به این امید که بعد از پیامبر، حرمتش را نگه دارند و از گرفتن فدک از عترت که باید حاکم باشند، چشم بپوشند و …. ! آیا خدا و پیامبر نمی‌دانستند که برای گرفتن فدک حرمت زهرا را می‎شکنند؟ آیا آنان هم با توجه به این علم، در واگذاری فدک به زهرا و توسل به حرمت او، خلاف عدالت رفتار کردند؟ و شریک در ظلم به زهرا بودند؟

✅ بنابراین فرار کردن امام علی و خزیدن به کنج خانه و اجازه دادن به همسرش برای مواجه شدن با آنان حتی با وجود این که علم دارد حرمتش را می‎‌شکنند و … ، اقدامی معقول و مشروع و مروتمندانه بود زیرا نمی‌خواست برای گرفتن حقش درگیر شود و خواست در تاریخ ثبت شود که علی برای گرفتن حکومتی که حقش بود، اقدامی نکرد که متضمن جاری شدن حتی خون از بینی فردی شود چه رسد به کشت و کشتار!

✅ امام آن قدر از مواجهه و درگیری با کودتاچیان سقیفه احتراز داشت و این احتراز را به حدّی به مصلحت دین و جامعه می‌دانست که حتی حاضر شد تعرّض به حرمت همسرش را تحمّل کند ولی با آنان درگیر نشود! او به قدری بر این تحمّل و فرار از درگیر شدن اصرار ورزید که حتی از طرف همین همسر مورد اعتراض واقع شد که چرا مانند نوزادان پتو بر خود پبچیده ای و …؟ (مناقب آل ابی طالب 2/ 208

✅ آیا آقای سلیمانی و مانند او، فارغ از نقل‌های تاریخی، نمی‌دانند که همان گونه که امام علی به هنگام تخلّف عمر از وفای به عهدِ واگذاری خلافت بعد از واقعه‎‌ای که از علم و فضیلت امام دید، فرمود: “وَيْلَكَ يَا عُمَر إنّ الملک عقیم”(الهدایة الکبری، 170-171) حکومت عقیم است و دنیا طلبان برای تصاحب و حفظ آن، هیچ حرمتی را پاس نمی‌دارند و از مظلومان مستضعف و صاحب حقی چون علی هم هیچ اقدامی جز صبر و تحمّل، نه ممکن است و نه مقبول.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا