خرید تور تابستان

اصولگرایی بعد از انتخابات، از پاکسازی تا نوسازی

«آرش رازانی» در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده با عنوان «اصولگرایی بعد از انتخابات، از پاکسازی تا نوسازی» نوشت:

انتخابات 96، با همه‌ی هیجان‌ها و فراز و نشیب‌هایش به پایان رسید. صرف نظر از نتیجه، همواره انتخابات‌ها در ایران آیینه‌ای تمام نمای ظرفیت‌ها و توان میدانی سیاست ورزی در عرصه‌ی اجتماعی هستند. در گفتمان سازی و اتخاذ استراتژی ورود به انتخابات، انتخاب نامزدها و نحوه‌ی تبلیغات هر گروه و جناح سیاسی می‌توان به دیدگاه کلی آنها نسبت به جامعه به صورت کلی و تحلیلشان از جامعه‌ی هدف مورد تمرکز برای جلب آرا پی برد. جریان اصولگرایی را از همین منظرمی بایست به بوته‌ی نقد و بررسی نهاد؛ چرا که عدم توفیق چندین باره‌ی این جریان نشان از ضعف کلی درسیاست ورزی اجتماعی این جریان دارد.

عدم توفیق چندیدن باره‌ی جریان اصولگرایی در جلب اکثریت آرا، ریشه در گفتمان چند پاره‌ی حاکم بر این جریان دارد. کانون‌های سنتی هدایت گر این جریان مانند موتلفه، جامعه‌ی روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه با توجه به عدم بازسازی کادر خود و باز تولید گفتمان دهه‌های پنجاه و شصت؛ عملاً تاثیرگذاری خود بر افکار عمومی را از دست داده و به جریان‌هایی منزوی و کم اثر تبدیل شده‌اند که در هر انتخابات تأثیر کمرنگ تر بر افکار عمومی می‌گذارند. روحانیت مبارز و موتلفه که بر اثر همراهی با مردم در جریان انقلاب اسلامی و دهه‌ی شصت به خوبی توان رصد جریان‌های سیاسی و افکار عمومی را داشتند، به نسبت دوری از توده‌ی مردم و درگیر شدن در مناسبات سطح بالای حاکمیتی همواره در حال فاصله گرفتن با توده‌ی مردم و دغدغه‌ها و نیازهای فکری و مادی روز آنها هستند. برای این قسمت از جریان اصولگرا، راهی جز جذب و فعال سازی نیروهای مستعد و علاقمند از بطن مردم ندارند.

جریان دومی که ذیل اصولگرایی می‌توان بدان اشاره کرد، جریان تکنوکرات اصولگراست. این جریان متشکل از مدیران و سیاسیونی است که در سال‌های دهه هفتاد و هشتاد از افراد مطرح و صاحب منصب در عرصه‌ی سیاست و حاکمیت بوده و عمدتاً سمت‌های اجرایی و یا تقنینی و قضایی داشته‌اند. این گروه از اصولگرایان، به تدریج از کانون‌های سنتی با حفظ احترام جدا شده و دارای گفتمان مستقلی شده‌اند. این گروه از اصول گرایان در هنگامه‌ی انتخابات همواره بین جریان‌های قدرتمندتر اصولگرایی گیر می‌افتند. در برزخی بین خواسته‌ها و روش‌های اصولی – که گفتمان مناسبی برای طرح وایجاد مقبولیتشان در جامعه پیدا نمی‌کنند – و جریان‌های عوام گرایی که بر اساس جلب نظر جامعه‌ی هدف به هر طریق عمل می‌کنند. صدای این گروه نیز در این انتخابات کمتر از همیشه شنیده شد و تأثیر راهبردی‌شان بر جریان سازی معطوف به مشارکت در انتخابات کمتر از ادوار گذشته بود.

جریان سوم اما اصولگرایی عوام گرا بود. جریان قدرتمندی که عملاً پس از آبادگران در میانه‌ی جریان‌های قدیمی‌تر اصولگرا و مردم خود را تعریف نموده و با جلب توده‌ی علاقمندان سنتی اصولگرایی و با تکیه بر امکان‌های اجتماعی مانند هیات های مذهبی و پایگاه‌های مساجد و مراکز فرهنگی، عملاً اختیار عمل را در این جریان به دست گرفته است. این جریان، بدون عقبه‌ی فکری و تجربی روشن و به دور از هرگونه مصلحت گرایی، واقع بینی و دور اندیشی عملاً جریان سیاست ورزی اصولگرایی را به ورطه‌ای کشاند که گر چه در ابتدا صرفاً عوام پسند و به لحاظ توان تئوریک کم عمق به نظرمی رسید، اما اکنون عملاً به ابتذال کشیده شده است. این جریان، اراده‌ی معطوف به قدرت خود را از غیر اخلاقی‌ترین راه‌ها دنبال می‌کند و در این مسیر از پرونده سازی، تهمت زدن، دروغ، بهتان و تغییر مسیرهای ناگهانی به هیچ وجه ابا نمی‌کند. توان بسیج نیروی این جریان اما از دو جریان قبلی قدرتمندتر است و بدین لحاظ، طوعاً و کرهاً، همراهی آن دو را در انتخابات‌ها جلب می‌کند. گو اینکه این بار موتلفه و جامعه‌ی مهندسین حساب خود را از این جریان جدا کردند واحتمال باخت در انتخابات را به جان خریدند تا نام نیک آنها بیش از این به ابتذال آلوده نشود.

ابتذال حاکم بر این دسته، به روشنی در انتخابات اخیر عیان گشت. گفتمان تبلیغاتی این گروه مملو از شانتاژ، آمیختن دروغ و راست، اتها و دروغ، کتمان حقایق و وارونه جلوه دادن وقایع به منظور تهییج افکار عمومی علاقمندان به جریان اصولگرایی و فریب آنها با حرکات و ورودی‌های خبری نادرست بود. جریان اصولگرایی به دلیل منتسب و متظاهر بودن به ارزش‌های اسلامی و انقلابی، نمی‌تواند از حربه‌های تبلیغاتی استفاده کند که در ذات خود غیر اخلاقی هستند. کنتراست بالای ایده آل‌ها و عملکردها، هر فرد منصف و واقع بینی را از چنین سیاست ورزی دور نگه می‌دارد. آنچه که به دروغ در باره‌ی سند 2030 یونسکو در بین اصولگرایان منتشر شد و مستمسک شدن به خواننده‌ی پر ماجرای مبتذل در روزهای پایانی برای جلب نظر جوانان، دو نمونه از رفتارهای ماکیاولیستی این جریان بودند که اثرشان بر عدم توفیق جریان اصولگرا در انتخابات کاملاً مشهود است.

اگرجریان اصولگرایی و بزرگان آن می‌خواهند مجدداً اقبال عمومی را داشته باشند و تجربه‌ی سر بلندی و توفیق در محضر رأی مردم را تجربخ کنند؛ ناگزیر از پذیرش چند واقعیت هستند:

1- پذیرش تبدیل جریان اصولگرایی از اکثریت به اقلیت

2- پاک سازی ساحت اندیشه و عمل اصول گرایی از ابتذال و عوام فریبی و عناصر و افراد بد سایقه در این زمینه

3- عدم محاسبه‌ی رانت‌های حاکمیتی در ذیل عوامل منجر به اقبال مردمی

4- رجوع به چهره‌های اصیل و صاحب تفکر و با تجربه‌ی اصولگرایی که صدای آنها در میان هیاهوی عوام فریبان شنیده نمی‌شود

5- نوسازی گفتمان اصولگرایی بر پایه‌ی احترام به مردم و افکار و نیازهای واقعی آنها در کنار حفظ اصول و ارزش‌های اصیل انقلاب

می‌توان موارد دیگری را هم به پیشنهادهای فوق اضافه کرد. اما واقعیت بی رحم این است که جریان اصولگرایی اصیل راهی جز بازگشت فعالانه به میدان اجتماع و باز تولید گفتمان خود را برای تجدید حیات سیاسی ندارد. ارزش‌های انقلابی و اسلامی همواره برای مردم ایران عزیز و محترمند اما کسانی که پرچم این گفتمان را بالا می‌برند اگر به اندازه‌ی ادعا، عمل در چنته نداشته باشند تنها باعث دوری و سرخوردگی روز افزون هواداران و دغدغه‌مندان این جریان خواهند شد. امید، که این جراین اصیل با پاک سازی و نوسازی هر چه سریع‌تر خود تبدیل به همان جریان مردمی و اثر گذار سال‌های ابتدایی انقلاب شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. شهامت در پذیرش اشتباهات خود بهترین و بزرگترین ارزش و معیار می باشد . شما ارجاع میدهم به تفکر مرحوم عسگر اولادی و مصاحبه و خاطراتش در پذیرش اشتبهات و لزوم بازنگری در کادر سازی برای اینده موتلفه که متاسفانه عمر این بزرگ مرد کفاف نداد که اگر بود با همه موانعی که ایشان از ان یاد و گله کرده بودند ، امروزه روزه شاهد موتلفه ای دیگر بودیم که جناب میر سیلم نمی توانست کاندیدای ان باشد . قدیمی ترین و ریشه دار ترین حزب رسمی ایران به جائی رسیده است که حرف نماینده ان حرف قالیباف است . مردی که گفتمان احمدی نژادی را طی می کند وبا توهین و عوام فریبی قصد ریاست دارد . از احمدی نژادی که مرحوم عسگر اولادی اعتقاد داشت شیرازه اصولگرائی راستین را دوپاره کرد و به فرو پاشی رساند .(اظهار نظر منصفانه و تاریخی وی بلا فاصله پس از انتخابات و درست ۵ روز پس از اعلام پیروزی نامزد مورد حمایتش که از او تحت عنوان خیرالموجودین یاد می‌کرد، و خارج از بندگی خدا خواندن همان کس که مردمان را خس و خاشاک خطاب کرد، در عالم سیاست به‌غایت دلیرانه بود. او هیچ‌گاه اسیر فضای حاکم نشد و هتک حرمت شهروندان از سوی وی را دید و در همان زمان و در همان سخنان، از سماحت کسانی که بزرگوارانه از کنار توهین‌ها گذشتند، تقدیر کرد. او به‌موقع گسل‌های تازه اجتماعی که در پس انتخابات ۸۸ ایجاد شده بود را دید و گفت: “در چنین شرایطی جامعه نیازمند هدایت‌های فراجناحی و ولایت‌محوری است و حقیر احساس کردم که ضرورت دارد آبروی خدادادی را در جلوگیری از جنگ افروزی و ایجاد فتنه و انحراف جدید بکار گیرم ، در جای دیگری ایشان می‌گویند به اعضای شورای مرکزی گفتم: من آمده‌ام که در حضورم از من تبری بجویید که بدانم آبرویم را تقدیم کرده‌ام تا از اینجا بلند شوم و بروم. راه بی‌خطر نیست. وظیفه‌ای که بنده دارم، وظیفه یک انسان رفتنی است با بار سنگین.در هر صورت، آن موجِ هرزگیِ معنی در سال ۸۴ بنیانِ بیش از ۵۰ سال تفکر اصول‌گرایی را برانداخت. این به‌ ‌دلیل پنهان‌کاری و عدم موضع‌گیری صحیح و به‌موقع و همراهی نکردن سایر اعضای حزب و هم‌چنین سایر گروه‌های اصول‌گرا بود. مرحوم عسگراولادی هم‌چنان که در پی برقرای مجدد گفتگوی ملی بین گروه‌های رقیب بود، در پیِ بازسازی و بازآفرینی حزبِ خود و جریان اصول‌گرا نیز بود. او بخوبی درک کرده‌بود که جریان اصول‌گرایی دچار پریشانی و بی‌سامانی شده‌ و باید چاره‌ای می‌اندیشید. لیکن، با دیوار سخت مقاومت هسته‌های ذینفع در اینجا و آنجا در درون اردوگاه متلاشی شده‌ی خود مواجه شد و عمر به وی وفا نکرد، هر چند هیچ نشانی از توفیق هم از ابتدا با وی قرین نبود. ) انها که دستی بر اتش داشتن و سرد گرم چشیده بودند به این امر واقف شده بودند . البته من شخصا نقطه نظراتم با ان مرحوم یکی نبود ولی مهم این بود که واقعیت از زبان شخصی جاری میشد که از نظر تفکر متفاوت بود و اتفاقا وفاق از همین جا شکل میگیرد . مطالعه و گوش دادن و پذیرش حرف صحیح مخالف . این خلاصه و تمام مشکلات راست و چپ ماست . با این تفاوت که اصلاحات دست به خانه تکانی زد . اشتباهات خود را در عمل پذیرفت و بدون اتکاء و مراجعه به قدرت و منصب رفته رفته اعتماد سلب شده را بازیافت . جامعه اصولگریان پاک اندیش و صاحب نظر و دلسوز و معتدل که کم هم نیستند و چه بسا تعداد عددی انها بسیلر بیشتر از جناح روبرو باشند . باید و صد البته لازم است که نکلیف خود را با انان که زبان مشترک سیاسی ، اجتمائی ، خرد ورزی ندارند روشن کنند . یاور داشته باشیم هر چقدر احزاب مفتدر و جناح های واقعا دلسوز و ریشه دار انقلاب و مملکت بیشتر باشد ( نه جماعت های خلق الساعه ) و یکبار برای همیشه پس از پالایش شعارها تعاریف خود را ازاهداف واقعی مکتوب و شفاف مطرح کنند . صدا حمایت و منافع ملت و کشور بالا و بالاتر خواهد رفت و پیروزی هر جناحی مساوی رشد و شکوفائی بیشتر کشور خواهد شد . یقین داشته باشیم تا زمانی که پیروزی را در اسم برای مردم و در عمل برای جناح و دورن خود بخواهیم . هرگز موفقیتی نخواهیم داشت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا