بنویسید «سکته» بخوانید «بیماری زمینهای»! | محسن عوضوردی

محسن عوضوردی، فعال رسانهای، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
مسئلهی حجاب، نمادی از سنتیست که در راستای ارزشهای فرهنگی ایرانی، در قالب پوشش، برای جامعه ایرانی، از دیرباز اهمیت داشته است. در اسلام، حدود پوشش و الزام رعایت آن به عنوان یک حکم واجب الهی، مورد مناظره علما بوده و حتی آن دسته که پوشش را حکمی واجب تلقی میکنند، در حدود آن اختلاف نظر دارند؛ به همین علت میزان و شدت سختگیری در مورد پوشش در کشورهای اسلامی متفاوت است و شاید بیش از چند کشور اسلامی، رعایت حجاب را اجباری ندانند.
باری، آنچه ضروريست، حفظ کرامت انسانی است و از منظر دین، حجب و حیا اصل است و الباقی، وسیلهی حفظ حجب و حیا برای صیانت از کرامت انسان، در راستای تعالی است و در ایران و فرهنگ ایرانی، حجاب یک مولفهی ارزشمند و قابل توجه بوده است.
با این حال، مسئلهی حجاب، امروز فراتر از یک هنجار، در قالب امری فرهنگی-اجتماعی، یک مسئله سیاسی تلقی میشود. در واقع مسئله حجاب بیتوجه به عفاف، حیا و کرامت و تعالی انسان، در حد یک کنش اعتراضی یا تاییدی تقلیل یافته است.
در همین راستا، یکی از مهمترین جنبشهای اعتراضی شکلگرفته اعتراضات ۱۴۰۱ بوده است. فوت مهسا امینی مسئله اصلی جنبش شد. بعدها اعلام شد که این جوان معصوم، بیماری زمینهای داشته است و بیماری زمینهای، عامل اصلی درگذشت ایشان بوده و به شایعات در مورد برخورد فیزیکی، اینچنین پاسخ داده شد.
اگر مفروض علت فوت، تصدیق شود، حتی بر اساس همین مفروض هم، تاثیر محرکی به مقام فشار و اضطراب ناشی از بازداشت را بر تحریک بیماری زمینهای، نمیتوان نادیده گرفت.
در تایید ادعای فوق، همین بس که اخیرا، یکی از زنان مدافع حجاب اجباری بانوان که مدام در حال تشویش اذهان عمومی، اقدام به تشکیل گروهک یا دسته در راستای اهداف خود بوده است، با یک احضار ساده به دادسرا، مدعی شده که سکته کرده است!
وقتی یک زن سن و سال گذشته که اقدامات تحریک آمیزش در راستای اخلال امنیت روانی جامعه، بر همزدن نظم و تشویش اذهان عمومی، بارها صورت میگیرد و به پشتوانهی پیشینهی حضورش در ستاد امر به معروف، تصور میکند از مصونیت برخوردار است، اینچنین با لغو مصونیتش آزار میبیند، چطور دختر جوان یا نوجوانی که به علت تضادها، نابرابریها و تبعیضها و به علت قهر فرهنگی ناشی از مولفههای مذکور، در برابر تهاجم فرهنگی متناقض اصالت هویت فرهنگیاش قرار گرفته و پوشش خود را منطبق با نگاه رسمی، به عنوان یک کنش اعتراضی یا بیگانه با ارزشهای جهان زیست خود رعایت نمیکند، طاقت احضار را دارد؟
گفتهاند که برای این زن پرحاشیه، سکتهای در کار نبوده و مظلومنمایی کرده است! من اما امیدوارم که واقعا سکته کرده باشد، نه آنکه قسیالقلب باشم، نه! برای اینکه محض رضای خدا، یکبار نمایندگان چنین تفکری، فشاری مشابه با دیگران را درک و دریافت کنند، تا با فهم قدر عافیت خود، عافیت جامعه را با خواستههای تهدیدگر و قهرآمیز خود، به خطر نیاندازند.
این قماش جنگطلب کوچههای خلوت، نه اندازه مغول متوحش و خشن هستند، نه قدر رضاخان، از برای درانداختن نظم فرهنگی تازه، به خیال خود، توان دارند اما از عاقبت تحمیل فرهنگ به جامعه ایرانی، در دو فقره مذکور، عبرت نمیگیرند.
باشد که با سکتههایشان، بیماری زمینهای «تندروی و ادراک پایین» خود را درمان کنند و به یاد بیاورند: اسلام رحمانی که حداقل درجه رحمتش، «اشداء علی الکفار، رحما بینهم» است، درگاهی برای این بینشها و کنشها نیست.
جامعهای که رهبران و مسئولان آن دریافته و اذعان میدارند که دختر کمحجاب و بیحجاب، ممکن است حتی با انقلاب در تضاد نباشد و دلباخته انقلاب باشد و برخی کارشناسانش میگویند “نسلجوانی که حجاب را رعایت نمیکنند، بعضا حتی سیاسی نیستند و کنششان نتیجه فرهنگ غالب جهانزیستشان است”، هر چه باشند، از «کفار» نیستند!
کافر کسی است که خدا را قبول ندارد، اینها اکثر علاوه بر اینکه خدا را قبول دارند، مسلمان هستند! کجای اسلام و عقل، حکم میکند که برای رعایت یک مسئله مورد مناقشه که در وجوب رعایت آن، اختلاف نظرهای قابل توجهی وجود دارد، عامل تکفیر یا کافرسازی مسلمانان شود؟
امید که بفهمیم و بدانیم و بفهمند و بدانند، که “اگر میدانستند…”
انتهای پیام




