تخریب باقیمانده جنگل‌های زاگرس

روزنامه پیام ما نوشت:

هیئت مؤسس جمعیت توسعه پایدار جنگل با ارسال نامه‌ای دیدگاه خود درباره کلیات طرح پیش روی «مدیریت پایدار جنگل‌های زاگرس(جنگلداری اجتماعی)» را برای مدیران سازمان منابع‌طبیعی و آبخیزداری ارسال کرد. ایران، در یک‌صد سال گذشته تقریباً نیمی از جنگل‌های خود را از دست داده و نیمه باقیمانده نیز نسبت به گذشته تخریب یافته و با مشکلات متعددی دست به گریبان است.

به‌نظر می‌رسد تجربه رهاسازی جنگل‌های شمال کشور و عدم توفیق در تهیه طرح جنگلداری جایگزین پس از ۱۰ سال، نه‌تنها درس عبرتی برای متولیان جنگل‌ها نشد، بلکه به سکویی برای آتش تهیه در راستای کسب بودجه برای جنگل‌های غرب کشور تبدیل شده است. درحالی‌که سازمان منابع‌طبیعی و آبخیزداری کشور به هر دلیل برای تهیه طرح جایگزین برای جنگل‌های شمال کشور طفره رفته است، برای جنگل‌های غرب کشور بیش‌ازپیش تعجیل دارد و مستمسک آن‌هم اختصاص بودجه خداپسندانه برای «نجات زاگرس» در قالب طرحی به‌نام جنگلداری اجتماعی است.»

در بخش دیگری از این نامه‌ آمده است: «جنگلداری اجتماعی که اینک ظاهراً به یک برند تبلیغاتی تبدیل شده، طرحی است که فی‌المثل زیر فشار ۲۷۵ میلیون هندی جنگل‌نشین فقیر به سازمان جنگل‌های هندوستان تحمیل شده است. این طرح و به‌طور کلی قوانین و سیاست‌های جنگلداری هند، که بر مبنای مشارکت مردمی و تأمین معیشت آنها در وابستگی به جنگل تعریف شده، از سال ۲۰۰۶ میلادی به اجرا درآمده است. بررسی‌های به‌عمل‌آمده نشان می‌دهد اگرچه این سیاست‌ها ظاهراً تنش‌های اجتماعی را کاهش داده، اما در توقف تخریب جنگل موفق نبوده است. همچنین براساس پایش انجام‌شده بعد از اجرای این طرح، تنوع‌زیستی نیز بهتر نشده و تنها روند تخریب جنگل اندکی کاهش یافته، اما متوقف نشده است.»

این نامه می‌افزاید: «بدیهی است شرایط کشور ایران با شرایط کشورهایی مانند هندوستان بسیار متفاوت است. واقعیت این است که جنگل‌های زاگرس از نظر کاربردی نقشی به‌مراتب مهم‌تر از تأمین معیشت جوامع محلی از طریق تولید علوفه و کشت زیراشکوب دارند. حتی اگر عشایر زاگرس را هم تولیدکننده درصد بالایی از پروتئین کشور بدانیم، باز هم اهمیت آن به کارکرد اساسی جنگل‌های زاگرس که همانا تولید آب و تعدیل آب‌وهوا برای زنده نگه‌داشتن حیات فلات ایران است، نخواهد رسید. با طرح‌هایی چون جنگلداری اجتماعی به شرحی که تبلیغ شده، نه‌تنها جنگل‌های زاگرس از روند تخریب نجات نخواهد یافت بلکه با کاهش تولید آب از یک طرف و پر شدن رسوب در سدهای موجود منطقه از طرف دیگر مرگ فلات ایران را در پی خواهد داشت.»

نگارندگان این نامه همچنین آورده‌اند: «آماج دوگانه تأمین معیشت مردم و نجات جنگل‌های زاگرس، با اشتغال مردم در فعالیت‌های اقتصادی مختلف و کاهش وابستگی آنها به طبیعت ممکن خواهد شد. تنها در این‌صورت است که سازمان منابع‌طبیعی قادر به برنامه‌ریزی برای احیا و توسعه پایدار این ثروت بزرگ و به‌دنبال آن، تولید آب و تعدیل شرایط آب‌وهوایی کشور خواهد شد؛ درحالی‌که برنامه تبلیغ‌شده جنگلداری اجتماعی روند معکوسی را طی می‌کند. به‌جرئت باید گفت هر نوع برنامه‌ریزی که نتواند وابستگی جوامع محلی به جنگل و منابع‌طبیعی را کاهش دهد، آب در هاون کوبیدن است.»

از نظر نگارندگان نگاهی کوتاه به برنامه‌های توسعه صنایع کشور نشان می‌دهد هیچ توازنی در پراکنش صنایع مختلف در سطح کشور وجود ندارد. عدم سرمایه‌گذاری صنعتی در منطقه زاگرس و عدم تأمین معیشت آنان از این طریق، وابستگی سنتی جمعیت روزافزون به منابع‌طبیعی برای کشاورزی و دامداری را استمرار بخشیده و به علت محدودیت این منابع، تخریب آن روندی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. آنها می‌افزایند: «نگاهی گذرا به ترکیب تولید در کل اقتصاد ایران نیز موارد دیگری را روشن می‌کند. اقتصاد ایران در مجموع با ۳۳ درصد نیروی کار در صنعت، ۱۷ درصد در تولید کشاورزی و ۵۰ درصد در خدمات، نشان‌دهنده یک بیماری مزمن است. مقایسه این اعداد با کشورهای پیشرفته، وضعیتی از صنعتی‌شدن بیش‌ازحد را نشان می‌دهد که گمراه‌کننده است. باید توجه داشت که صنعت ایران به‌علت عدم پیشرفت فناوری، بیشتر وابسته‌ به نیروی کار است. عمده صنایع ایران به‌صورت کارگاهی اداره می‌شود که از این نظر اگرچه شاید برای ایجاد اشتغال و سلامت محیط‌زیست یک امتیاز محسوب شود، اما به‌لحاظ بهره‌وری عوامل تولید، نشانه خوبی نیست. ترکیب تولید ناخالص داخلی بر مبنای میزان تولید در صنعت حدود ۲۰ درصد، نفت ۲۵ درصد و کشاورزی ۱۰ درصد، نشان‌دهنده عقب‌ماندگی تولید و قدرت خدمات و واسطه‌گری است. با به‌کارگیری ۱۷ درصد از نیروی کار در بخش کشاورزی، تنها ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی را تولیدات کشاورزی تشکیل می‌دهد. درحالی‌که ۳۹۰ هزار کشاورز فرانسوی ۲۸ میلیون هکتار زمین را زیر کشت می‌برند، سه میلیون کشاورز ایرانی تنها در زراعت ۱۵ میلیون هکتار زمین کشاورزی سهم دارند که نشان‌دهنده کشاورزی عقب نگه‌داشته ایران مبتنی‌بر نیروی کار بالا است.»

این نامه تأکید می‌کند: «با توجه به این وضعیت، جنگلداری اجتماعی به مفهوم واگذاری مدیریت جنگل‌های زاگرس به جنگل‌نشینان با مشارکت سازمان منابع‌طبیعی شعاری تهی از واقعیت است؛ چراکه همه کارشناسان جنگل‌های زاگرس و حتی کسانی که طرح جنگلداری اجتماعی را سازنده می‌پندارند، نیک می‌دانند این جنگل‌نشینان جز دامداری و کشاورزی سنتی با فعالیت دیگری آشنا نیستند و بعضاً تخصصی در امر زغال‌گیری از چوب جنگل دارند؛ یعنی دقیقاً مجموعه فعالیت‌هایی که جنگل‌های زاگرس را به این وضعیت نابهنجار امروزی رسانده است. جای تردید نیست که واگذاری جنگل به کشاورزان و دامداران برای تولیدات باغی و کشاورزی نه‌تنها افزایش تولیدات کشاورزی را به‌دنبال نخواهد داشت، بلکه به تخریب باقیمانده جنگل‌های زاگرس خواهد انجامید و با تخریب جنگل نقض غرض می‌شود و کشور را به کم‌آبی و خشکسالی بیشتر و جوامع محلی را به فقر افزون‌تر خواهد کشاند.»

ب

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا