خرید تور نوروزی

سخنان آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۶۶ درباره اعتبار رای مردم [+صدا]

سخنان اخیر حجت الاسلام والمسلمین دکتر «حسن روحانی» رییس جمهور درباره‌ی اعتبار رای مردم از نظر حضرت علی ع، بازتاب‌ها و واکنش‌هایی را در پی داشت و انصاف نیوز به همین بهانه سخنان صریح آیت‌الله خامنه‌ای در خطبه‌های نماز جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۶۶ (رییس جمهور وقت و رهبری کنونی) را در سه قالب صدا و متن بازنشر می‌کند:


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نستهدیه و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم‌ محمّد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّةالله فی الارضین و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
قال الله الحکیم فی کتابه: و یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتی کانت علیهم.(۱)

همه‌ی برادران و خواهران عزیز را دعوت میکنم به رعایت و حفظ تقوای الهی و خویشتنداری در مقابل گناهان و تخلفات و تمرین و ریاضت دادن نفس به انجام واجبات. همه را و خودم را توصیه میکنم به اجتناب از هوای نفس و تمکین در مقابل اوامر الهی و امیدوارم خدای متعال همه‌ی ما را بر انجام این فریضه‌ی بزرگ و رسیدن به ارزش حقیقی تقوا کمک کند.

در خطبه‌ی اول دنبال بحثهای مربوط به آزادی را میگیریم و بحثی که امروز عرض خواهم کرد در باب آزادیهای سیاسی در نظام اسلامی است. آزادی سیاسی به طور خلاصه یعنی اینکه افراد جامعه‌ی اسلامی در تکوین و همچنین در هدایت نظام سیاسی جامعه دارای نقش و اثر باشند. اینطور نباشد که یک قشری یا یک جمعی یا وابستگان به یک نژادی در جامعه حق و توانائی تصرف در امور اداره‌ی کشور را داشته باشند و دیگران نه. آزادی سیاسی یعنی اینکه همه‌ی مردم با قطع نظر از وابستگیهای قومی و زبانی و نژادی و دینی در یک جامعه بتوانند نظام سیاسی جامعه را به وجود بیاورند و در آن مؤثر باشند و بتوانند آن نظام را به سمت مطلوب خودشان هدایت کنند. طبیعی است که وقتی در جامعه اختلاف رأی و نظری پیدا شد، آن عقیده‌ای که طرفداران بیشتری دارد – البته در چهارچوب اصول و ارزشهای پذیرفته شده‌ی آن نظام – رأیش و حرفش متّبع خواهد بود و دیگران باید از آن تمکین کنند. امروز هنوز هم در دنیا نظامهائی هست، کشورهائی هست که در آن فقط یک دسته از مردم حق دارند در زمینه‌ی مسائل اداره‌ی جامعه صاحب‌نظر باشند، رأی بدهند، انتخاب بکنند و دیگران باید تسلیم جریانی باشند که آن عده‌ی اول به وجود می‌آورند. مثل همین نظامهای فاشیستی دنیا، نظامهای نژادپرست، مثل نظام آفریقای جنوبی، نظام صهیونیستی، نظامهای ارتجاعی، بسیاری از نظامهای پادشاهی و بسیاری از نظامهائی که به صورت تک حزبی در جامعه اداره میشوند؛ مثل نظامهای کمونیستی در دنیا. در این نظامهائی که اشاره کردم همه‌ی افراد جامعه حق رأی دادن و اظهار نظر کردن و انتخاب کردن درباره‌ی مدیران جامعه را ندارند. در نظامهای غربی چرا، انتخاباتی هست، مبارزاتی هست. البته در همان نظامها هم قبلاً در بعضی از بحثها مختصراً اشاره شد که سلطه‌ی تبلیغات و جنجالهای تبلیغاتی باز هم مانع از آن است که همه‌ی افراد جامعه واقعاً بتوانند انتخاب بکنند. حالا در آن باره امروز بحثی ندارم.

بحث در باب نظر اسلام در این زمینه است. در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأی مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام میدهد، مورد قبول و پذیرش قرار گرفته. لذا شما میبینید که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با اینکه خود را از لحاظ واقع منسوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری میداند، آنوقتی که کار به رأی مردم و انتخاب مردم میکشد، روی نظر مردم و رأی مردم تکیه میکند. یعنی آن را معتبر میشمارد و بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامدارىِ زمامدار است. اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند، یعنی آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانه‌نشین خواهد شد و مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوئیم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است. آنوقتی که بعد از قتل عثمان مردم آمدند اطراف خانه‌ی امیرالمؤمنین را گرفتند، امیرالمؤمنین خطاب به مردم نفرمود که شما چه کاره‌اید؟ رأی شما چه تأثیری دارد؟ فرمود: «دعونی و التمسوا غیری»؛(۲) وقتی میخواست استنکاف کند از قبول خلافت و زمامداری، به مردم گفت من را رها کنید، به سراغ دیگری بروید. یعنی اراده‌ی شما، خواست شما، انتخاب شماست که تعیین کننده است؛ پس از من منصرف بشوید، به سراغ دیگری بروید. در مکاتباتی که امیرالمؤمنین با معاویه در پیش از جنگ صفین داشتند و استدلال میکردند؛ هر کدام یک دلیلی، استدلالی در نامه‌ی خود میآوردند – هم معاویه به یک چیزهائی استدلال میکرد تا روش سیاسی خودش را توجیه کند، هم امیرالمؤمنین استدلالهائی میکردند – آنجا یکی از جملاتی که امیرالمؤمنین به کار برده و احتمال میدهم بیش از یک بار هم امیرالمؤمنین این را به کار برده این است که: «انّه بایعنی القوم الّذین بایعوا ابابکر و عمر»؛(۳) یعنی تو چرا در مقابل من میایستی و تسلیم نمیشوی، در حالی که همان مردمی که با ابوبکر و عمر بیعت کرده بودند و تو به خاطر بیعت آن مردم خلافت آنها را قبول داری، همان مردم با من هم بیعت کردند. یعنی مشروعیت دادن به رأی مردم و بیعت مردم؛ این یک اصل اسلامی است. لذا بیعت یکی از چیزهای اصلی بود. اگر کسی به عنوان خلیفه انتخاب میشد، مردم اگر بیعت نمیکردند، هیچ الزامی نبود که دیگران او را خلیفه بدانند. حتی آن زمانهائی که خلافت جنبه‌ی صوری هم به خودش گرفته بود، یعنی در دوران بنیامیه و بنیعباس، آن روز هم باز بیعت گرفتن از مردم را لازم میدانستند. حالا وقتی که یک حکومت قلدرمابانه و جبارانه بر مردم بخواهد حکومت کند، بیعت گرفتن را هم اجباری میکند یا در بیعت هم تقلب میکند. مثل اینکه در انتخابات، انتخابات صوری و تشریفاتی، فرمایشی در دوران رژیم گذشته تقلب میکردند. اصل بیعت، یک اصل پذیرفته شده است. البته وقتی همه‌ی مردم، اکثریت مردم با کسی بیعت کردند و در حقیقت او را به زمامداری پذیرفتند، دیگران باید تسلیم او بشوند. شاید بیعت در این صورت هم اجباری نباشد. من فرصت نکردم که اطراف این قضیه که آیا برای آن اقلیت که مخالف زمامداری این حاکم یا این خلیفه هستند، واجب است که بیعت بکنند یا واجب نیست، تحقیق کنم ببینم چه جوری است. آنچه مسلم است، وقتی اکثریت یک نفری را به امامت و خلافت انتخاب میکردند، دیگران ملزم بودند که اطاعت کنند؛ اما بیعت هم لازم بود یا نه، معلوم نیست. لذا وقتی که امیرالمؤمنین به خلافت انتخاب شدند و مردم گروه گروه آمدند بیعت کردند با امیرالمؤمنین، یک عده‌ای بیعت نکردند. امیرالمؤمنین فرمود رؤسای آن عده را، شخصیتهای سرشناس را آوردند. پرسید شما چرا بیعت نمیکنید؟ یکی، یکی از اینها سئوال کرد، هر کدام یک جوابی دادند. هیچ کدام از اینها را ندارد که امیرالمؤمنین اجبار کرده باشد بر اینکه باید بیعت کنید. حرفشان را شنید، استدلالی داشتند، آن استدلال را حضرت ابطال کرد، رهاشان کرد، رفتند. عبدالله بن عمر را آوردند خدمت امیرالمؤمنین در مسجد، فرمود چرا بیعت نمیکنی؟ گفت من منتظرم تا همه بیعت کنند، بعد من بیعت کنم. حضرت فرمود خب همه بیعت کردند، هیچ کس نیست که بیعت نکرده باشد، الّا تعداد معدودی؛ گفت نه، من باید برام روشن بشود، ثابت بشود؛ عذر و بهانه آورد. مالک اشتر در خدمت امیرالمؤمنین بود، گفت یا امیرالمؤمنین این کسانی که با تو بیعت نکردند، شمشیر و تازیانه‌ی تو را تجربه نکردند، فکر میکنند تو با تعارف با اینها تمام خواهی کرد، اجازه بده من گردن این را که پسر یک خلیفه است و یک شخصیتی است، بزنم، این را که من گردن زدم به خاطر امتناع از بیعت، دیگران حساب کار خودشان را میکنند. حضرت خندیدند، فرمودند نه، عبدالله بن عمر از بچگیاش هم آدم خوش اخلاقی نبود، حالا که پیر هم شده، رها کنید، برود. حضرت ول کردند، رفت و بیعت نکرد تا آخر و تعداد زیادی بودند که بیعت نکردند با امیرالمؤمنین، اما زیر فشار قرار نگرفتند. اکثریت مردم بیعت کردند. البته آن کسی که بیعت نکرده، اگر قرار باشد علم طغیان بلند کند، مبارزه کند، مخالفت کند، آنچنانی که در جنگ جمل پیش آمد یا در جنگ صفین یا در جنگ نهروان، البته حاکم اسلامی موظف است برخورد کند. پس آزادی در انتخاب رهبر و امام و خلیفه در نظام اسلامی یک چیز روشن و واضحی بوده و همه آن را میفهمیدند و قبول میکردند. همین مطلب در قانون اساسی جمهوری اسلامی منعکس است.

شما ببینید در مورد رهبر بعد از آنی که شرایط رهبر را ذکر میکند، دو راه برای انتخاب رهبر مشخص میکند: یکی اینکه اکثریت قاطع مردم، نه نصف به علاوه‌ی یک، پنجاه و یک درصد، اکثریت قاطع یعنی آنی که اقلیت در مقابل او چیز ناچیزی باشد. آن کسی که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب بکنند، او رهبر است. تشبیه هم شده در قانون اساسی به رهبری امام بزرگوار ما و رهبر عظیمِ عزیزِ تاریخی این ملت که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب کردند و امامت او را پذیرفتند که رهبر و پیشوای جامعه باشد. …(۴) این یکی از امتیازات بزرگ اسلام است. در قانون اساسی بعد از مقام رهبری مقامهای دیگر هم، آنهائی که تعیین کننده‌اند، همین جورند. رئیس جمهور را که رأس نظام و نظام سیاسی و رئیس قوه‌ی مجریه است، مردم با آراء مستقیم انتخاب میکنند. نمایندگان مجلس شورای اسلامی را که قانونگذار و قاعده‌ی اصلی نظام جمهوری اسلامی هستند، مردم با رأی مستقیم خودشان انتخاب میکنند. بقیه‌ی مقامات و کارگزاران هم با رأی مردمند، منتها تقریباً به صورت غیر مستقیم. مثل دستگاه قضائی که از طرف امام مقامات عالی قضائی انتخاب میشوند که خود امام منتخب مردم است. یا نخست وزیر که از طرف رئیس جمهور و مجلس شورای اسلامی برگزیده میشود که آنها منتخب مردم هستند. یعنی در حقیقت تمام دستگاه‌های اجرائی اصلی کشور با رأی مردم، با میل مردم انتخاب میشوند و مردم در او دخالت دارند. یک چنین چیز بسیار شگفت‌آور و عظیمی در اسلام هست که در جمهوری اسلامی هم به این شکل منعکس شده.

البته وضع ارتباطات امروز امکان تماس و فاصله‌ی امروز با دورانهای گذشته یک چیزهائی است که در کیفیت و چگونگی این کار یک تفاوتهائی را به وجود میآورد که حالا محل بحث نیست. مهم اینکه در این حق، یعنی حق رأی دادن، حق انتخاب کردن، یعنی آزادی سیاسی در بزرگترین و مؤثرترین شکلش هیچ محدودیتی نیست. زنها هم همین جور رأی میدادند و رأی میدهند و صاحب سهمی در این آزادی عمومی هستند. جوانان هم همین طور، حتی نوجوانان هم اگر به حد بلوغ رسیدند، همین طور. نژادهای مختلف تفاوتی ندارند، مذهبهای مختلف تفاوتی ندارند، حق رأی در جمهوری اسلامی مخصوص مسلمانان نیست، مخصوص یک عده‌ای از مسلمانان، یک مذهب خاص نیست، مال همه است. رأی در مجلس شورای اسلامی و قانونگذاری مخصوص مسلمین نیست. غیر مسلمانها هم نماینده انتخاب میکنند و حق رأی دارند. ببینید هیچ امتیازی در صدر اسلام هم نبود، در جمهوری اسلامی هم نیست و جالب است برای شما که بگویم اروپا و دنیای غرب، دنیای دموکراسی که این همه زبان‌درازی نسبت به اسلام کردند، به این امور و به این اصول بسیار دیر رسیدند. حق رأی برای زن تا اوایل این قرنی که الان درش هستیم، در اروپا وجود نداشت. البته حق رأی کلاً برای جوامع اروپائی وجود نداشت، حتی بعد از رنسانس و نهضت صنعتی و علمی در اروپا. بعد از انقلاب فرانسه در اواخر قرن هجدهم تدریجاً حق داده شد به کارگران و زحمتکشان، یعنی مردم، توده‌ی مردم، آحاد مردم که رأی بدهند و انتخاب بکنند. بعد هم بتدریج در بعضی جاهای اروپا این رأی داده شد. در کشورهای اروپائی و در آمریکا، پس از جنگ اول جهانی به زنها حق رأی داده شد؛ یعنی تا ۱۹۱۸ پایان جنگ جهانی اول در آمریکائی که دم از آزادی و دفاع از حقوق زن و اینها میزنند و در اروپا، حق رأی به زنها داده نمیشد و زنها حق انتخاب کردن نداشتند و تازه بعد از ۱۹۱۸ که حق رأی به زنها داده شد، به زنهای بالاتر از سی سال حق رأی داده شد. در فاصله‌ی بین دو جنگ جهانی در بسیاری از کشورهای اروپائی از جمله در فرانسه، در ایتالیا و همچنین در ژاپن زنها حق رأی نداشتند. تا پیش از سال ۱۹۴۰ در آمریکای لاتین در هیچ کشوری زنها حق رأی نداشتند. در آنجاهائی هم که حق رأی به زنها داده شد، به زنهای سی سال به بالا، بعد از مدتی زنهای بیست و یک سال به بالا؛ و این اواخر، در همین ده سال اخیر، در بعضی از کشورهای دنیا حق رأی را به هجده سالگی رساندند، ولی شما ببینید در جمهوری اسلامی بلوغ ملاک قرار گرفته؛ یعنی در شانزده سالگی، وقتی پانزده سالگی تمام شد، حق رأی برای همه وجود دارد، هر کسی میتواند. در حالی که در اروپا و در آمریکا و در دنیای صنعتی غرب با این همه ادعاهائی که نسبت به آزادی بشر و آزادی حقوق و آزاداندیشی و مسائل زن و این چیزها دارند، به جوانان هجده ساله، نوزده ساله، بیست ساله سالهای متمادی، تا همین چند سال قبل از این، حق رأی داده نمیشد، به آنها اعتنا نمیشد، اما اسلام چرا، به اینها احترام میکند، اعتنا میکند و بتدریج به نظر اسلام دارند اینها نزدیک میشوند. یک طرز فکر پیشرفته‌ی بسیار مدرن و قابل دفاع در نظام اسلامی برای حق رأی مردم و فعالیتهای سیاسی وجود دارد. البته فعالیتهای سیاسی فقط حق رأی نیست، این بزرگترین و مهمترینش بود. به طور خلاصه در انواع آزادیهائی که ما در چند خطبه‌ی اول نمازهای جمعه مطرح کردیم، این هم یک قلم عمده است. آزادیهای سیاسی، حق رأی دادن، حق انتخاب کردن، حق فعالیت سیاسی کردن، حق تلاشهای سیاسی کردن، اینها چیزی است که در جوامع اسلامی از قدیم معمول بوده و اسلام این را آورده. البته تسلط دستگاه‌های مرتجع مانع شده بود که این احکام اسلامی در کشورهای اسلامی عمل بشود. همچنان که امروز در خیلی از کشورهای اسلامی متأسفانه عمل نمیشود. در بعضی از کشورهای اسلامی هم که این مسائل وجود دارد، به تقلید اروپا و به سبک آنهاست، به سبک اسلامی نیست که خیلی از سبک غربی و اروپائی بهتر است. لکن در جمهوری اسلامی برگشتیم به همان سبک اسلامی که دیدیم روشن‌تر، مترقیتر و قابل دفاعتر و قویتر از این چیزهائی است که امروز در دنیا وجود دارد. البته شاید در این زمینه باز هم لازم باشد کارهای بیشتری انجام بگیرد که حالا در خطبه‌های بعدی اگر این مطلب را ادامه دادم، ان‌شاءالله به آن مسائل هم خواهم پرداخت.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
والعصر. انّ الانسان لفی خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات‌ و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(۵)

۱) اعراف: ۱۵۷
۲) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۹۲
۳) نهج‌البلاغه، نامه ۶
۴) تکبیر
۵) عصر: ۱-۳

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. روحانی نگفت امامت به نظر مردم وابسته است، بلکه زعامت. و برای اثبات درستی این سخن کافیست به زندگی امام علی نگاه کنیم. امام علی امام بود و امام ماند، اما فقط زمانی حکومت را پذیرفت که مردم فوج فوج به سوی او شتافتند و از او خواستند زعامت را بر عهده بگیره. علی با اینکه امام بود و معصوم خود را به ملت تحمیل نکرد. چون در زعامت زوری ظلم نهفته است.

    28
    5
    1. دوست عزیز، اتفاقا امام علی تمام سعیشو کرد. مثل تمام انبیاء. که تمام تلاششونو کردن تا مردم و بیدارکنن. حضرت چون یاری نداشتن جلوی خلفا بلند نشدن. اگر زعامت اینگونه بود که شما میفرمایید حضرت زهرا هروز در خونه ها رو نمیزدن که مگر شما با علی بیعت نکردید؟؟؟ اگر اینگونه حضرت زهرا بین در شهید نمیشد. اگر اینگونه بود قبر ایشون مخفی نمی ماند.

      4
      9
    2. این مساله هم خلاف عقله و هم خلاف اسلام
      خلاف اسلام به این دلیل که در زمان امام حسن –ع- شاید فقط یک درصد مردمی که با ایشون بیعت کردند ، ایشون رو قبول داشتند به طوری که وقتی ، از ایشون پرسیدن که چرا با معاویه بیعت کردید ، فرمودند ، اگر وارد جنگ میشدم همین هایی که با من بیعت کردند من رو تحویل معاویه میدادند و در جای دیگر فرمودند اگر فقط ۴۰۰۰ نفر من رو قبول داشتند ، پرچم توحید رو در سراسر جهان برافراشته میکردم
      نتیجه اینکه با این که جمعیت میلیونی امام رو قبول نداشتند ، کنار نرفتند ، چون وظیفه داشتند ازحریم اون چند نفر مسلمان حفاظت کنند و رهبری هم به خاطر حتی یک نفر فرد انقلابی که باهاش بیعت کرده وظیفه داره تا پای جان مقام خودش رو حفظ کنه ، چون اگه انقلاب دست نا اهلاش بیفته ، دین و جان و مال و ناموس ، مردم ، به خصوص اون هایی که دلشون با انقلابه و حاظرن به خاطرش از جون خودشون بگزرن تحدید میشه.
      اما خلاف عقله به ایم خاطر که :
      طبق این نظرهرچند سال باید در تمام کشور های جهان رفراندوم برقرار بشه که ببینن مردم اون نظام رو میخوان یانه و به این ترتیب به دفعات مکرر باید نوع باید حکومت عوض بشه و سنگ روی سنگ بند نمیشه .

  2. این مهر تاییدی شد بر سخنان اقای روحانی و درست هم هست امام علی در هیچ کجا دنبال تحمیل نبوده با اینکه به امام بودن امام علی خود معاویه علیه لعنه هم واقف بود

    16
    3
  3. من قبلا هم شاید گفته باشم که خب بزرگان سابقا حامی آقای احمدی نژاد و بعدا جلیلی از آیات، حقیقتا با این نظرات امام و رهبر انقلاب اختلاف نظر دارند مثلا می گن امام ناچار بود بگه رای مردم، گویی که ایشون خدای نکرده صادقانه نگفته باشه!. در قانون اساسی زمان امام حتی تصریح به انتخاب مستقیم رهبری توسط مردم شده که امام رو مثال آورده و در همین بیانات بالای رهبری هم این مطلب هست. رهبر انقلاب تذکر هم بهشون دادند که امام رای مردم رو واقعا قبول داشت نه صوری. باز ببینید این روزها در بیانیه ها و اظهاراتشون صریحا خلاف نظرات قاطع امام، انتخاب حاکم توسط مردم رو بر خلاف راه امام و قانون نفی میکنند. در زمان امام هم همین اختلاف برداشت از اسلام نسبت به برداشت امام خمینی، مورد انتقاد جدی امام به اعضای شورای نگهبان قرار گرفت و حتی امام به گناه بودن امور مورد بحث و نهی از پرخاشگری اونها و ورودشون به مسائل مورد اختلاف و یا موجب وهن شورا می پردازند (جلد 21 صحیفه امام- شوال 1408 )

  4. کجا آقای خامنه ای گفته اند ولایت امام علی (ع) مشروط به رای و خواست مردم بوده؟ در حالی که حسن روحانی ولایت امام (ع) را مشروط به رای مردم نشان داده
    با تفسیر حسن روحانی، مردم کوفه حق داشته اند امام حسین (ع) را شهید کنند، چون خواست مردم کوفه به خواست یزید نزدیک شد و به طمع غنائم و با ترس از لشگر موهوم شامی به جنگ با امام حسین (ع) رفتند و چون اکثریت در مقابل امام حسین (ع) قرار گرفتند پس امام حسین (ع) نعوذبالله ناحق بوده اند!

    7
    17
  5. جواب شما در پاسخ به پیامهای قبلی داده شده ولی به دلایل معلوم هنوز انصاف نتونسته منتشر کنه . ضمنا سخنان آیت الله خامنه ای و دکتر روحانی رو کامل بخونید دوباره .

  6. انصاف ما تازه یک از هزار رو نمیگیم، شما که حق هم داری یک از هزارشو چاپ می کنی. خب حقیقت اینه که در عدم امکان بحث آزاد یکی راحته و رقیب نمیتونه آزاد و راحت حرف بزنه. تقصیر شما هم نیست و ما هم می دونیم. همین قدر هم شجاعت شما است. نه بخاطر دلخوری بلکه بخاطر معذورات خود ما و شما دیگه ترجیح می دم با توجه به مشغله هام به کار علمی خودم بپردازم. دوستان هم دوباره ۴ سال دیگه شوکه میشن و میگن ما که همه جا نظرمون بود، چرا حالا کسی هم نظر ما نبود!!!؟ سال ۱۴۰۰ رو می گم.
    این پیام رو با اجازه ذیل چند بحث مهم امروز و فردا میگذارم برای مخاطبها بویژه رحمان، محمد، آگاه و …
    بدرود رفیق خوب روزهای گذشته؛ انصاف عزیز.

  7. بابا یه خلاقیتی چیزی. یعنی با استفاده از … (سه نقطه) هم نمیشه نظر ما رو منتشر کرد؟ با استفاده از بوق چطور؟

    4
    1
  8. آنچه مقام معظم رهبری درآن خطبه فرمودندبسیارعمیق تروفراترازسخنان روحانیست که حجت رابرکسانیکه کاسه داغترازآش هستندتمام کردند.بیگمان همین سخنان اگرازناحیه روحانی بیان میشدبسیاری ازآقایان تکفیرمینمودند!!!خدایاهمه ماراازجزم اندیشی وافراطی گری نجات بده.آمین.

    7
    10
  9. سلام و خسته نباشید، من فایل صوتی که گفتید رو نمیبینم. لطفا اگه ممکنه این فایل رو ایمیل کنید بسیار ممنون میشم. تشکر

  10. متحیر ماندم از برخی سخنان بزرگان در این آشفته بازار منطقه.
    حرف هایی که نه نابودی تروریست هاست نه حل رکود و مشکل اقتصادی و اشتغال ایران.

    2
    2
  11. الله الرحمن الرحیم
    مقام معظم رهبری فرمودند: «مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوئیم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است»: ولایت مصدر است و درباره امام معصوم و ولی فقیه در دو معنا به کار می رود.
    1- به معنای اولویت امام معصوم و ولی فقیه نسبت به دیگران در تصرفات معین. این معنا برای ولایت، الهی و با نصب از جانب خدایتعالی بوده و ربطی به رای مردم ندارد.
    2- به معنای اعمال ولایت یا تشکیل حکومت و زمامداری امت. (در فرهنگ دهخدا ولایت، در یک معنا به حکومت معنا شده)
    منظور مقام معظم رهبری از ولایت به قرینه عطف تفسیری( با واو عطف ولایت به حکومت تفسیر و معنا شده ) حکومت است نه اولی به تصرف. چنانکه در جمله بعدی هم حکومت تکرار شده و به جای ولایت معنای آن یعنی زمامداری که همان حکومت است ذکر شده.
    و باز چند سطر پایینتر فرمودند: «. . . همان مردم با من هم بیعت کردند، یعنی مشروعیت دادن به رای مردم و بیعت مردم»: یعنی در اسلام رای مردم بر تشکیل حکومت توسط امام معصوم و بیعت برای اعمال ولایت از جانب او امضاء شده و مورد تایید شرع مقدس است.
    به عبارت دیگر ولایت معصوم به معنای اول به انتصاب الهی بوده و ربطی به مردم ندارد، اما به معنای دوم و تشکیل حکومت در جامعه به قبول مردم وابسته است و این قبول مردم موافق شرع بوده و شرع مقدس آنرا امضاء فرموده.
    این معنای از ولایت عین اعتقاد شیعه و برگرفته از اسلام ناب بوده و هیچ مشکلی ندارد.
    اما آنچه آقای روحانی فرمودند با این معنا کاملا متفاوت است.
    ایشان با استناد به «لمن ولیتموه امرکم»، کلام منسوب به امیر المومنین علیه السلام متذکر شدند که: «امیر المومنین [علیه السلام] به مردم گفته اند هر کسی که شما انتخاب کنید به عنوان ولی و رهبر جامعه، منم اطاعت می کنم و اجرا می کنم.»
    یکی از انواع مغالطه در منطق این است که بخشی از کلامی ذکر شود و بخش دیگر که دخیل در فهم صحیح بخش ذکر شده است، بیان نشود. متاسفانه آقای روحانی دچار این نوع مغالطه شده و کلام حضرت را ناقص نقل کردند و از نقل ناقص ایشان چنین برداشت می شود که ولایت منصب الهی نبوده و با انتخاب مردم محقق می شود، چیزی که خلاف مسلم اعتقاد شیعه بوده و علمای شیعه به اتفاق آنرا باطل می دانند.

    2
    2
  12. ضمن عرض سلام خدمت همه
    باید به عرض جنابعالی برسونم که اولا آقای روحانی گفتن ولایت! (یکبار دیگه به فیلم سخنرانی ایشون نگاهی بکنید)
    و ولایت هم فقط و فقط انتصابی از سوی خداست والسلام نه رأی مردم.
    بحث محبوبیت و مقبولیت جداست که جاش بحثش اینجا نیست.
    دوما وقتی در چنین بحثی یک همچین نظر کاملا ناشیانه ای داده میشه دشمن شاد میشیم که نمونه اش اون مفتی وهابی که بعد از سخنرانی آقای روحانی میاد میگه بعد از ۱۴۰۰ سال حرف دل ما رو رئیس جمهور ایران زد!
    امیدوارم خداوند همه ما رو هدایت کنه

    1
    2
    1. بابا جواب شما تو جواب آقای توحیدی هست. تو متن خود انصاف در اینجا هست. تو استفتاء سال 66 از امام هست. من هم جواب دادم که منتشر نشده. فقط نوشتن ؟؟؟؟!!!!! خواندن رو خب برای چی یاد گرفتیم پس؟؟؟؟؟

      1. البته در جواب جناب توحیدی بر خلاف میلشون و مخالف نتیجه گیری غلط ایشون از مطالب خودشون!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا