برنامه رهیافت ؛ یافتن راهی برای تغییر رویکرد صداوسیما
«حمید زارع» در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهی برنامهی تلویزیونی رهیافت نوشت:
برنامهی تلویزیونی «رهیافت» از ماه رمضان امسال از شبکهی چهار سیما روی آنتن رفت. برنامهای که توسط سایت اصلاح طلب صدای ایران وعده داده شده بود که «ضبط شده اما بدون سانسور» است. انتظار نگارنده آن بود که احتمالاً در این برنامهها حرفیهایی گفته نخواهد شد که حاجتی به سانسور آنها باشد. به عبارت دیگر، مطابق روال و رویهی مرسوم برنامههای صداوسیما مشمول ممیزی پیشین میشود. یعنی نوعی پیشسانسوری از طریق گزینش مهمانان و توجیه آنها وجود خواهد داشت. اما با پیگیری برنامه متوجه شدم که حدسم درست نبوده است. این برایم تعجب برانگیز بود که صداوسیما به طرح مسائلی چالش برانگیز و بنیادین همچون سکولاریسم، فمینیسم، الحاد و … بپردازد.
اما از اینها عجیبتر، محتوای چالشی برخی برنامهها بود. برای نمونه، در برنامهای با موضوع «سکولاریسم در جهان عرب»، با اجرای محسن سلگی – که یکی از نویسندگان نواندیش و اصلاح طلب است – کارشناس اصلی برنامه به برخی مواهب مدرنیته و سکولاریسم در رهایی بخشی جامعه اشاره کرد. در برنامهای دیگر با موضوعی مشابه اما کارشناسی دیگر – علیرضا شجاعی زند – یکی از مهمانان بر آن شد که دین نباید در امور دنیوی دخالت کند و اگر دخالت کند خود دین آسیب خواهد دید. در ادامه، این مهمان، فضای سیاسی موجود در ایران را مبتذل خواند که به زعم او این ابتذال، به دین هم هجمه وارد خواهد کرد. او همچنین علیه نگاه ایدئولوژیک داد سخن سر داد و به طور واضحتر گفت دو گروه در ایران به حاشیه رانده شدهاند، گروه اول کسانی که واقعاً مؤمن به ولایت فقیه هستند و ایدئولوژی دینی را جدی گرفتهاند و گروه دوم کسانی که ضد ایدئولوژی حکومت هستند. او در این میان بر آن شد که تنها یک گروه حاشیه نشین نبوده و بر سر کار هستند و آن هم کسانیاند که تظاهر به جدی گرفتن ایدئولوژی رسمی میکنند.
مواردی از این قبیل در برنامههای دیگر هم دیده شد. به علاوه احترامهایی که در برنامهای با موضوع «خاتمیت» به مرحوم مهندس مهدی بازرگان توسط یکی از منتقدان برنامه گذاشته شد یا مواردی نظیر احترام به استاد ملکیان توسط کارشناس اصلی برنامه یعنی دکتر محمدرضا اسدی در برنامهای با موضوع «دینداری در عصر جدید» همه و همه مرا واداشت که در مقام تقدیر از برنامهای در سازمانی که همواره منتقد جدی آن بودهام، ظاهر شوم. درست است که «با یک گل بهار نمیشود»، اما همین تغییرات جزئی و روآوردن برنامههایی مانند رهیافت و زاویه به منطق گفتوگو و تضارب آراء را میبایست به فال نیک گرفت. برای آغاز، این برنامهها آغازی تازه و تازگی بخش هستند که البته باید دید میتوانند به رویه و روندی نو در سازمان صدا و سیما بدل شوند یا خیر؟
این پرسشی است که در ادامه میبایست به انتظار پاسخ آن نشست. از تغییرات جرئی میتوان به تغییرات کلی و عمیق امیدوار بود. این که سازمان صداوسیما بتواند هرچه بیشتر از تک گویی و تک صدایی یا مونولوگیسم به سمت دیالوگیسم و انعکاس صدای منتقدان پیش برود، کمکی به آماده شدن هر چه بیشتر زمینه برای «دمکراسی گفتگویی» است که بیش از همه در غرب نزد یورگن هابرماس و میخائیل باختین مطرح شده است. در نگاه هابرماس، فرهنگ گفتگویی و امکان تضارب آرا هم ضد خشونت است و هم مقدمهی ضروری رسیدن به اجماع عمومی. رسانهی ملی به عنوان عمومیترین رسانه کشور میتواند نقشی بی بدیل در این خصوص ایفاء کند. با فراهم کردن زمینهی گفتگو، زهر خشونت از تقابلهای موجود در جامعه گرفته شده و امکان شنیده شدن صدای اقلیتها و منتقدان فراهم میشود.
میخائیل باختین نیر فرهنگ دیالوگیسم را به عنوان رویهای چندصدایی و چندطرفه در برابر مونولوگیسم با ویژگی تک گویانه بودن قرار میدهد. او مصداق مونولوگ را آثار لئو تولوستوی مانند جنگ و صلح میداند و در برابر، آثار فئودور داستایفکسی را مصداق دیالوگ و چندصدایی عنوان میکند. از نظر او یک فضای عمومی واقعی و پویا تنها با دیالوگ ممکن میشود. در این خصوص، باختین کارناوال را به عنوان فضایی عمومی و شاد مثال می زند.
از این بحثها که بگذریم، باید گفت گفتوگو تنها شیوهای برای رسیدن به حقیقت و حقایقی مانند صلح و اجماع نیست، بلکه نفس گفتوگو و رویهی آن فارغ از هر هدفی، ممدوح و مطلوب است و زهر خشونت، حذف و طرد را خواهد گرفت و به توسعهی ملی یاری خواهد کرد.
در نهایت باید تأکید کرد که برنامههایی چون رهیافت با وجود نقصهای قابل توجه که دارند و اینکه سقف مطالبات افکار عمومی نیستند، اما میتوانند فضایی را برای گفتوگو و حل شدن اختلافات فرصت سوز میان نخبگان اجرایی و نخبگان فکری فراهم و به شنیده شدن صدای شنیده نشدهها یا کمترشنیده شدهها منجر شود. باید دید برنامههایی چون رهیافت استثنایی و اتفاقی بوده یا حاصل تغییر رویکرد و نگاه و عزم ساختاری در سازمان صدا و سیماست؟
به عنوان سخن پایانی باید گفت خود این نوشته گامی هرچند کوچک در جهت تقویت گفتوگو میان منتقدان و نهادهای رسمی از جمله صدا و سیماست و در واقع انگیزهی نگارش این نوشته نیز همین مهم بوده است. امیدواریم برنامههایی مانند رهیافت تداوم داشته و علاوه بر مسائل فلسفی بتوانند به مسائل عینیتر و چالشیتر مانند مسائل حقوقی ورود کنند.
انتهای پیام