خرید تور نوروزی

یادداشت وحید جلیلی درباره «آسیب شناسی جریان اصولگرا»

«وحید جلیلی» برادر «سعید جلیلی» در یادداشتی مفصل به «آسیب شناسی جریان اصولگرا» از نگاه خود پرداخته است که متن کامل آن به نقل از رجانیوز – رسانه‌ی اصلی حامیان محمود احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری او – در پی می‌آید:

رجانیوز: آنچه می خوانید گفتاری از وحید جلیلی در جمع طلاب “مدرسه انقلاب اسلاlمی ” در اواخر  ماه رمضان است که در آن به آسیب شناسی جریان موسوم به اصولگرا که جلیلی آن ها  را حزب اللّابی و متمایز از جریان  حزب اللهی  تصویر  می کند ، پرداخته است. او معتقد است تا تفکر انقلابی ویروس زدایی نشود و به پالایش بدنه مردمی انقلاب  از “خواصی” که قصد استحاله آن را دارند، دست نزند، بیم آن وجود دارد که مبانی سکولار و روشهای کمونیستی؛ اندیشه اسلام ناب را به کلی کنار بزند.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحيم

تلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ «قصص 83»

نکته ای که به نظرم آمد  در این جلسه  مطرح بشود یکی از چالش هایی است که ما در دهه ی چهارم انقلاب با آن به طور جدی مواجه هستیم.

چالش مهم دهه چهارم : رویش در صف ؛ ریزش در ستاد  

به‌نظر می‌رسد که انقلاب اسلامی توانسته در “صف”؛  انسان طراز و نمونه‌های تربیت مکتبی خودش را، بازتولید کند. نمونه‌های پنجاه و هفتی، نمونه‌های دفاع مقدسی؛  در  بدنه و توده حزب اللهی همچنان در حال رویش است و از “اردوهای جهادی”  گرفته تا “مدافعان حرم”  هنوز رایحه تفکر انقلابی حس می شود.

بعضی از شهدای مدافع حرم، متولد دهه ۷۰ هستند. سال‌ها پس از پایان دفاع مقدس به دنیا آمده اند و امروز می روند با این یقین در خطوط مقدم دفاع از انقلاب اسلامی ، جان خودشان را نثار می کنند.

 مدافعین حرم در شرایطی برای انقلاب اسلامی جان فدا می کنند که فساد،  فقر و تبعیض در کشور به چشم می‌خورد. معلوم است که چه بسا یقین‌شان بالاتر از نسل اول است که اینجور چیزها هم موجب نشده که وسوسه  خناسان، آنها را از فداکاری در راه جمهوری اسلامی باز بدارد.

با گذشت حدود ۴۰ سال،  رویش های زیادی در مسیر آرمان ها و مبانی انقلاب همچنان در بین نسل های جدید  ، شکل می گیرد، اما این ها در حوزه “صف”  و بدنه مردمی انقلاب  است، ولی وقتی که به ستاد و به خواص و چهره ها  نگاه می کنیم، عکس این جریان را می بینیم! یعنی انگار انقلاب اسلامی از بازتولید انسان های طراز خودش در سطح “ستاد” عقیم شده و کمتر آدم هایی در طراز رجایی ها و چمران ها و  خامنه ای ها و… به  سطوح ستادی، مدیریتی و… می رسند. این یک خلأ‌ و چالش مهم است که باید در موردش فکر کرد.

اما الان  من راجع به این مسئله نمی خواهم صحبت کنم بلکه می خواهم از یک چالش بزرگتر،  یک خطر عظیم‌تر که احتمالاً اگر جلویش گرفته نشود خدای ناکرده ممکن است به انهدام مجموعه انقلاب اسلامی بینجامد صحبت بکنم.

خواص منحرف، در اندیشه استحاله صف!

آن چالش  این است که در ستاد ها یا به تعبیر مقام معظم رهبری در بین “خواص” ؛  چه  در خواص و ستاد های فکری، چه ستادهای مدیریتی، چه ستادهای سیاسی و … الان جریانی شکل گرفته که به جای اینکه آن نسل اولِ  چهره های مکتبی  را الگوی خودش قرار بدهد یا به “صف”  امروز انقلاب اسلامی نگاه کند و از روحیه ی معنوی و انقلابی توده ها  الهام و الگو بگیرد و خودش را تصحیح و تکمیل کند و ارتقا بدهد؛  به دنبال این است که یک جریان معکوس را در صفوف بدنه اجتماعی انقلاب اسلامی ایجاد کند !

به جای این که صفات ممتاز مجاهدان و انقلابیون واقعی را در خودش بوجود بیاورد،  تلاش می کند که ویژگی های منحوسی را که در خودش نفوذ کرده ؛  در “صف”  و دربین مردم ،  نفوذ بدهد و کاری کند که حتی نسل جوان مومن  هم،  نرم افزارِ تفکر انقلابی اش استحاله یا  آلوده  بشود .

در ظاهر فکر کند انقلابی است اما به  مرور جنس نگاهش به مسایل، جنس سلوکش در فضای اجتماعی و سیاسی شبیه بشود به ستادی های سرگردان ! شبیه بشود به چهره های مذبذب قدرت پرست !

 دارند این را تئوریزه می کنند و متاسفانه چون بعضا از تریبون های موجه و با قیافه های ظاهرالصلاح این کار را انجام می دهند ؛ بخشی از رویش های بدنه ی انقلاب را دارند آلوده می کنند و این نگرانی وجود دارد که “خواص منحرف”  به مرور همان اعوجاجاتی که در تفکرشان به وجود آمده را به بدنه اجتماعی انقلاب اسلامی تسری بدهند.

در همین انتخابات اخیر هم نمونه اش را شاهد بودیم. تشکیلاتی مرکب  از مخلص ها و قالتاق ها ! و معلوم است با صحنه گردانی کدامشان!

مخلص ها برای اینکه با انرژی شان حرکت ایجاد کنند و قالتاق ها جهت بدهند و حرکت را سکولاریزه  کنند؛  وحدت مکتبی را نابود و ائتلاف چرتکه ای را جایگزینش کنند.

این مشکلی است که در دو دهه گذشته کم و بیش دچارش بوده ایم.

بزرگترین نگرانی: اصولگرایی قلابی!

امروز به نظر حقیر یکی از مهمترین خطر هایی که ماباید نگران و مواظبش باشیم همین است. یعنی ویروسی شدن تفکر انقلاب اسلامی و تفکر ولایی توسط آدم های ظاهرالصلاح که خودشان را اصولگرا و… نامگذاری کرده اند.

شما با کسانی مواجه هستید که سالها رای مردم  را گرفتند ، انتخابات های پیاپی را بردند، مجلس هفتم را بردند، مجلس هشتم را بردند، مجلس نهم را بردند و عنوان اصولگرایی راهم یدک می کشیدند و امروز وقتی ما می خواهیم بررسی بکنیم عملکرد و رویکرد آنها را که چقدر آنها واقعا براساس حجت شرعی عمل کردند و بر اساس مبانی انقلابی و با نگاه به افق های آرمانی جمهوری اسلامی در آن جایگاه هایی که حضور داشتند رفتار کردند، نتیجه ، نتیجه ی درخشانی نیست و کارنامه کارنامه ی پرباری نیست.

 اینها حتما باید امروز مورد بررسی قرار بگیرد که نعل وارونه زده نشود، که همه چیز را به قدرت رقیب یا به لاقیدی رقیب نسبت ندهند.

 اگر مابه یک سری شکست های ظاهری می رسیم ؛ حتما ضعف های جدی ای در بین خواص و بدنه انقلابی وجود داشته است و اگر کسی بخواهد اینها را بپوشاند و انگشت اتهام را به سمت دیگری بگیرد بعید است که ما بتوانیم از این چالش عبور بکنیم.

پراگماتیزم کورِ  زندگی های انتخاباتی

اگر بخواهم عرائضم را به شکل صریح تری خدمت دوستان طرح بکنم، امروز خطر اصلی این نیست که جامعه ما غیر انقلابی بشود، مردم ماغیر انقلابی بشوند؛  خطر اصلی این است که حزب اللهی های ما غیر انقلابی بشوند!

جماعتی که به ظاهر  و درشعار، خود را اصولگرا و انقلابی و حزب اللهی می دانند ومی نامند در عمل از مبانی انقلاب اسلامی فاصله بگیرند و این فاصله روز به روز بیشتر بشود  و به مبانی سکولار یا یک پراگماتیزم کورِ بدون مبنایِ بدون حجت دچار بشوند و ذهنیت ها و زندگی شان به جای اینکه بر اساس مبانی اخلاقی و معرفتی دینی شکل بگیرد  براساس یک سری تقویم های سیاسی و انتخاباتی تنظیم بشود و روز به روز،  هم ؛ آن ابتهاج معنوی وخلوص و روحیه ی بسیجی را از دست بدهند و هم مبانی معرفتی در آنها تضعیف بشود ولی در ظاهر در جنگ های زرگری سیاسی ، پرچم بدنه انقلابی دست اینها باشد.

حزب الله واقعی و حزب الله دروغین

به بعضی از این تفاوت های بین حزب الله واقعی وحزب الله دروغین در این جلسه می خواهم اشاره بکنم.

یکی از مهم ترین مبانی نظام جمهوری اسلامی یا نظام ولایت فقیه این است که ما معتقدیم درنظام دینی کسانی باید جایگاه های حقوقی را در ساختار قدرت در دست بگیرند که دارای صلاحیت حقیقی باشند، اصلا ولایت فقیه وجمهوری اسلامی با همین گزاره آغاز می شود که : ” جایگاه های حقوقی در اختیار صلاحیت ها و اصلحیت های  حقیقی” !

 ولی فقیه اقتدار خودش را از کجا می آورد؟ از اعتباریات ؟ از اینکه اسمش در فلان لیست بوده یا فلان ائتلاف چرتکه ای ِ سیاسی  حمایتش کرده ؟  یا از یک سری حقائق  و شایستگی های واقعی ؟

چرا کسی نمی تواند منّتی بر سر رهبر انقلاب بگذارد، مثلا یک عده از خبرگان  جمع بشوند وبگویند  چون ما به شما رای دادیم پس شما  اینجا این  خلاف  را بکن! ایشان بلافاصله به آنها خواهد گفت که می خواستید رای ندهید!  چرا؟ بخاطراینکه آن ویژگی هایی که برای آن جایگاه مشخص شده در او  تعیّن پیدا کرده است و شما از لحاظ شرعی هیچ حجتی نداشتید که به کس دیگری بخواهید رای بدهید. منّتی بر سر او ندارید.

 ولی فقیه کسی است که نه تنها صلاحیت دارد بلکه اصلحیت دارد. نمی شود نظامی با این شعار،  با این مبنا آغاز بکند و بعد به مرور ، یک عده با قیافه های ظاهرالصلاح تلاش کنند که این اصول  را تغییر بدهند و بعد  با وقاحت خودشان را اصولگرا  ودیگران را ضد ولایت فقیه بنامند!

اصولگرایی سکولار !

این اتفاقی است که در یکی دو دهه اخیر در جمهوری اسلامی ابتدا به شکل نامحسوس شروع شد و الان متاسفانه انا رجل می زند و با وقاحت ، میدان داری می کند.

بعضی مناسبات که به اسم اصولگرایی در کشور حاکم شده ، رسما و علنا مناسبات سکولار و ضد دینی است، رسما و علنا مناسبات خلاف حجت شرعی و حجت  دینی است ولی هم چنان این نام را یدک می کشند، نام های تهی، عناوین پوچ!

یک عده آمدند گفتند که ما در جمهوری اسلامی باید تشکیلاتی عمل بکنیم، خب حرف بدی نیست اما تشکیلات با کدام مبنا؟ با چه ضوابطی؟ تحت چه مراقبت هایی؟ به مرور دیدیم که تشکیلات محض ! تشکیلات کمونیستی ! مقدس ترین جریان های نظام را تلاش کردند تبدیل به تشکیلات کمونیستی و تشکیلات چینی کنند. همه اش از بالا به پایین و دستوری و الزام بدون اقناع، تبدیل کردن انسان هایِ مختارِ مجاهدِ داوطلبِ مبتهجِ معنویِ بصیرِ حجت جو به مهره های تشکیلاتی مثل آدم های ماشینی. استحاله “بسیجی” به “بسیطی”! بسیجی باید مصداق المومن کیس باشد. پیاده نظام  انقلاب اسلامی باشد ولی پیاده و بسیط نباشد.

 اشعری مسلکی را مد کردند. در شهرهای مختلف در انتخابات مجلس یا …  به جای آنکه ببینند چه کسانی شایستگی حقیقی دارند و برای آنها تبلیغ کنند قاعده را بر عکس کردند ؛  گفتند ما به جای آدم شایسته دنبال آدم هماهنگ (همان حرف گوش کن و اهل لابی ) هستیم. هر که با ما  جماعت ” لابیست”  هماهنگ بود شایسته است !

“شایستگی؛  ملاک حقیقی ندارد. همه اش اعتباری است و مبنای اعتبار ، تغلب تشکیلاتی است اگر چه از راه اغوا و حذف و قالتاق بازی به دست آمده باشد ! ” این گزاره، کلید براندازی نظامی است که اساسش  طبق نظریه ولایت فقیه، بر شایستگی حقیقی کارگزاران،  بنا شده.

اگر در حالی که تفکر ولایی اساسش شایستگی و اصلحیت حقیقی است  مخالفان این تفکر اسم خودشان را گذاشته باشند اصولگرا !  باید منتظر خیلی اتفاقات ناگوار باشیم.

هیچ کس اجازه ندارد تفکر را تعطیل کند، آگاهی بخشی و اقناع  را تعطیل کند و  تشکیلات  ماشینی را جایگزین همه چیز بکند، این حتما خلاف مبانی انقلاب اسلامی است .

جریانات هلو –  لولو

 در همین مشهد ما یک جریاناتی، من اسمشان را جریانات هلو-لولو گذاشته ام، با لولو کردن یک سری جریانات دیگر و ایجاد یک هیجان کاذب تلاش کردند و متاسفانه موفق هم شدند، جریانات حزب‌اللهی و بدنه مردمی انقلاب را بترسانند و بگویند که فعلا وقت این حرف‌ها نیست؛ چون یک لولویی وجود دارد به نام جناح مثلا دوم خرداد یا اصلاح طلب یا فلان؛ بنابراین باید مبانی خودتان را کنار بگذارید و رایتان را بدهید ما دولپی مثل هلو  تناول کنیم.  آگاهی را، تحلیل را، تبیین را، اقناع را، بیّنه را، از فضای انتخاب سیاسی حذف بکنیم به جای آن، اضطرار را ، شرایط بحرانی را  و به تبعش حکومت نظامی را ، اجبار را ، الزام را، تشکیلات را جایگزین بکنیم.

اینها اول می گویند “فعلا” شرایط اضطراریست و لولو ممکن است بخوردتان و چشمتان را ببندید و به ما اعتماد کنید. اما کم کم می بینند چه فرمول خوبی!

چرا همیشه شرایط را اضطراری نگه نداریم؟! وقتی که با القای شرایط اضطراری می توانیم از پاسخگویی فرار کنیم و حرف غلط خودمان را و آدمهای کم صلاحیت  یا بعضا فاسدِ حرف گوش کنِ خودمان را به کرسی بنشانیم و بسیاری چهره های حزب اللهی ِ اصلح و مستقل و ناهماهنگ با لابی ها  را حذف کنیم ،   چرا به خودمان زحمت بدهیم؟

تعبیر دیگری که من در مورد اینها به کار بردم، “دوپینگی‌ها”  بود که ما به جای اینکه پهلوانانه در صحنه سیاسی چالش کنیم، دوپینگ بکنیم. وقتی که می توانیم با استفاده از یک سری امکاناتی، توده را بسیج بکنیم و این توده بسیج شده  را با ترساندن از حریف ، مجبور بکنیم که به کاندیداهایی رای بدهند که آن کاندیداها، هیچ اصلحیتی لااقل ندارند(در بسیاری از موارد که حتی صلاحیت هم ندارند)  ابتدا با این شروع کردند، گفتند فعلا رقیب خیلی جدی است، لولو خیلی خطرناک است، فعلا صحبت نکنید، به همین لیستی که ما می‌گوییم رای بدهید، سؤال هم نکنید که آقا این آدم چقدرساده زیست است؟ چقدر اهل تفکر است؟ چقدر اهل اصرار بر موضع حق است؟ چقدر اهل هزینه دادن سر بزنگاه‌ها برای حمایت از انقلاب اسلامی است؟ نه!  این سوال ها را تعطیل کنید، ما پشت درهای بسته می‌نشینیم، برای شما تصمیم می‌گیریم، لیست مشخص می کنیم، شما بروید به این‌ها رای بدهید. صبح روز انتخابات، لیست می‌آمد درِ خانه، می‌گفتند بروید به همین‌ها رای بدهید. کسانی که اسم‌هایشان را هم، مردم به زور بلد بودند، تا چه برسد به این که برنامه این ها را بدانند، آرمان این‌ها  را بدانند، سابقه این‌ها را اطلاع چندانی داشته باشند و … و اسمش را هم می‌گذاشتند لیست ولایت!  لیست آقا! دیگر ظلم از این بالاتر به ولایت نمی‌شود کرد؛ که یک تفکر ضد ولایی دیگران را متهم بکند به ضد ولایت فقیه!

در همین شهری که بچه حزب‌اللهی‌ها برای دیالمه‌ها تبلیغ می‌کردند که آن‌ها رای بیاورند، کسانی توسط عناصر موجّه، خواصِّ ظاهرالصّلاح _مراکزِ خوشنام _ تایید شدند و با همین شیوه‌ کمونیستی رای آوردند، که بعدها ما اینها را در یک بزنگاه‌هایی، دراردوگاه مقابل دیدیم!

کسانی که بچه حزب‌اللهی ها به این‌ها رای داده بودند و در مساجد و پایگاه‌های خودشان برای این‌ها بدون هیچ فکری، تامّلی تبیلغ کرده بودند، یک دفعه دیدند این‌ها که صد و هشتاد درجه تفکرات مقابل را دارند حمایت می‌کنند!

 بعضی دیگرشان علنا خیانت نمی کنند اما   آدم‌های ساکتی هستند؛ در بسیاری از بزنگاه‌ها اگر در کنار فتنه‌گران نایستادند، اما سکوت کردند، توان خودشان را، آبروی خودشان را برای حمایت از انقلاب به صحنه نیاوردند.

این چیزهایی که من دارم می‌گویم، درباره مصداق مشهد است، اما حتما کسانی که این بحث را می بینند یا می خوانند، مصادیق متعددش را در ذهنشان، در استان ها و شهرستان‌های خودشان، به یاد خواهند آورد.

اصولگرا نما های تروریست و قتل عام های خاموش!

 به مرور به جایی رسیدیم که همه چیز شد اعتباری! و ترورها آغاز شد. ترور چه کار می‌کند؟ ترور  یک آدم صالح را از دسترس جامعه خارج می‌کند. با این تروریسم موجّه  ، عناصر بسیاری را در این ده بیست سال اخیر حذف کردند.

 انقلاب اسلامی نیروهای زیادی را پرورش داده بود، تربیت کرده بود. نیروهایی که هم خلوص داشتند، هم تخصّص داشتند، هم تجربه داشتند، ولی اتّفاقا به خاطر همین خلوص و تخصص وتجربه‌شان، نمی‌توانستند با لابی‌های سیاست، با پاتوق‌های قدرت _چه چپش،چه راستش، چه اصولگرایش، چه اصلاحطلبش_ تعامل بکنند.

می‌دیدند مناسبات در آن فضاها مناسبات دیگری است! اینها ترور شدند. از لحاظ جسمی ترور نشدند، ولی توان آن‌ها و قابلیّت و ظرفیّت آن‌ها، از مردم، از انقلاب، از نظام، از رهبری دریغ شد.

 باز شما نمونه‌های متعدد این‌ها را در شهرستان‌های مختلف می‌بینید. در همین مشهد بسیاری آدم‌های قابل وجود داشتند و وجود دارند، که جریان حزب‌اللابی !  آن‌ها را حذف می‌کند با قیافه ظاهرالصلاح ! در شهرهای دیگر هم که من پای درددل دوستان حزب‌اللهی می‌نشینم، می‌بینم که یک چنین فضایی متأسفانه وجوددارد.

 یک اشعری مسلکی، یک نوع تفکر کمونیستی می‌آید در بین حزب‌اللهی ها نفوذ می‌کند و آن‌ها را مجاب می‌کند که از مبانی انقلابی دست بردارند، از سلوک دینی در عرصه سیاست دست بردارند و گردن بگذارند به تاکتیک‌ها و تکنیک‌های یک سری آدم‌های سیاست زده .

تکنیسینهای انتخاباتی که  توسط بعضی از نهادها، تریبون در اختیارشان قرار می‌گیرد، این‌ها بشوند ایدئولوگ‌های انقلاب اسلامی !

 امروز با  وفور این تکنسین‌ها و تاکتیسیَن‌های سیاست‌زده، جایی برای ایدئولوژی و سلوک  مکتبی  باقی نمی‌ماند.

مهم این است که قبیله ای که اسمش را اصولگرا گذاشته ایم  حاکم باشد؛ حالا با مبانی دینی شد، شد، نشد از چین ، کمونیستی‌اش را وارد می‌کنیم، بهتر هم جواب میدهد. حوصله پاسخ دادن و مسئولیت پذیرفتن هم نداریم.

وقتی که می‌شود با متهم کردن دیگران به ضدّولایت فقیه، به راحتی فضا ایجاد کرد و دوپینگ کرد و انتخابات‌های متعددی را برد، برای چه ما باید بیاییم برای توده، برای جمهور مردم وقت بگذاریم؟ برای آحاد تک‌تک مردم ارزش قائل باشیم؟ آن‌ها را قانع بکنیم، آن‌ها را مجاب بکنیم؟ آن‌ها را از لحاظ فکری اشراب کنیم، سیراب کنیم؟ برای چه باید این کار را بکنیم وقتی روش‌های بسیار ساده‌تری وجود دارد که با دو مانور سیاسی، می‌توانیم به نتیجه برسیم.

اولین مخالفان سلوک انقلابی؛ خودی اند!

این را از این جهت خدمت شما عزیزان عرض میکنم که  شمایی که دارید بحمدالله روی مبانی انقلاب اسلامی، کار می‌کنید، حواستان باشد که در مقابل شما، فقط آنهایی که از لحاظ گفتمانی، پرچم‌های مخالف برافراشته اند نیستند، بلکه امروز در گام اول کسانی جلوی سلوک انقلابی را می‌گیرند، که در بین خود انقلابی‌ها متاسفانه تریبون‌دار هستند و  تشکیلات دارند و برای خودشان عناوین پرطمطراق می‌تراشند.

 باید آماده بشویم، امروز روز ویرایشِ تفکر انقلابی است. روز ویروس‌ زدایی از تفکر انقلاب اسلامی است.

تا ما این ویروس‌زدایی را انجام ندهیم، آن‌قدر ضعیف خواهیم شد که نه در برابر حریف‌های  قَدَر که در برابر حریف‌های ضعیف هم خواهیم باخت.

دوپینگی های قدیم ؛ مافنگی های جدید !

دوپینگ‌ها، بنیه‌ی فکری و اجتماعی و فرهنگی ما را به شدت ضعیف کرده. یک ورزشکار دوپینگ می‌کند، می‌رود قهرمان  مقابل را می‌زند. همان آدم چند سال بعد، یک آدم مفنگی‌ای می‌شود که از یک پشه ممکن است بخورد و زمین‌گیر شود. امروز متاسفانه ما دچار این مسئله شده‌ایم و نباید از آن غافل بشویم.

اصولگراهای مافنگی امروز همان پهلوان پنبه هایی هستند که به دوپینگ عادت کردند. با قدرت لابی  و تشکیلات، شایسته تر ها را حذف کردند و نوچه بازی و قبیله گرایی راه انداختند و حالا که عمرشان سرآمده می خواهند از طریق تئوریزه کردن فساد سیاسی شان و تسری دادن آن به بدنه اجتماعی؛ احتضارشان را عقب بیاندازند. آدرس غلط می‌دهند که مشکل ما اجتماعی و فرهنگی است.بله حتما ما مشکل فرهنگی و اجتماعی داریم .خود بنده هم در تبیین خلائ های فرهنگی و اجتماعی در حد بضاعتم قلم زده ام. ولی اساسِ همه اینها و پشتیبان همه اینها  فساد سیاسی جریان حزب اللابی  است که خود را رنگ کرده و حزب اللهی یا اصولگرا  جا زده است. حتما باید همزمان با فعالیت اجتماعی و فرهنگی  با  این فساد سیاسی که ریشه در فساد عقیدتی و سکولاریسم روشی دارد مبارزه کرد  تا نتیجه درست به دست بیاید.

دوپینگ‌های سیاسی، دوپینگ‌های پروپاگاندایی و تبلیغات موقتی هیجانی، بنیه‌ی فکری و فرهنگی و اجتماعیِ بدنه‌ی انقلاب را ضعیف کرده و در این مورد، ما هیچ تعارفی نباید بکنیم وگرنه روز به روز وضعیت بدتر خواهد شد.

حزب الله باید به مبانی معرفتی انقلاب برگردد

بازگشت به مبانی انقلاب اسلامی، باید از بین خود حزب‌اللهی‌ها آغاز بشود، از بین همین ماهایی که مدّعی هستیم باید آغار بشود، از من گوینده گرفته تا دیگران. حزب الله باید به مبانی معرفتی انقلاب برگردد و خودش را از تکنسین های انتخاباتی و پراگماتیست های سیاسی خلاص کند.

خوشبختانه ادبیات معارفی ما و منابع دینی ما، بسیار سرشار هستند برای ترمیم تفکر ما، برای ویروس‌زدایی از تفکر ما.

 در قرآن کریم، بارها و بارها در آیات متعدد، شما می بینید که هم انذار و هشدار داده شده نسبت به این که مواظب باشید و و هم راهکار نشان داده شده است.

این آیاتی که با «یا ایها الذین آمنوا» شروع می‌شود، همه‌اش هشدار به حزب‌اللهی‌هاست دیگر. «یاأیها الذین آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون کبر مقتا عند الله أن تقولوا ما لاتفعلون»؛ خیلی آیه‌ی تفکر برانگیزی است.

«کبر مقتا عندالله أن تقولوا ما لاتفعلون»؛ یعنی ممکن است خدا از شما اهل ایمان، از همین شما حزب‌اللهی‌ها، به شدت به خشم بیاید. این عین آیه‌ی قرآن است. ما می‌گوییم نه! خدا فقط از فلان جناح به خشم می‌آید، از کارهایی که آن‌ها می‌کنند نه از کارهایی که ما نمی کنیم!

 اما قران بر این دومی هم تاکید می کند: «تقولون ما لاتفعلون»؛ وقتی بین قول و عمل شما فاصله بیفتد خشم خدا متوجه شما خواهد شد: ” کبر مقتا عندالله”

کلاه خودمان را قاضی کنیم ببینیم چقدر بین قول و عمل ما فاصله هست؟ در رفتار سیاسی، ما چقدر به مبانی دینی معتقدیم؟

در بزنگاه‌ها، آن موقع که هیجان نتیجه ما را می گیرد، آیا هر وسیله‌ای را بر خودمان مباح می‌دانیم ؟ یک‌دفعه ملت نگاه می کنند می‌بینند که ما چقدر شبیه آن کسی هستیم که داریم با او می‌جنگیم!

  ما هم که شبیه رقیبمان هستیم!  در منش‌ها، مثلا او لااُبالی است. هرچه به زبانش بیاید می‌گوید، هر تهمتی را می‌زند، هر دروغی را حاضر است بر زبان براند. بعد ملت نگاه می‌کند، می‌بیند ما هم که برای اینکه بر او غلبه پیدا کنیم، چون در خیال خودمان هدف مقدسی داریم، به همان منش دچار شدیم؛ می‌خواهیم این را به ملت منتقل کنیم که اگر  او قالتاق است، ما از او قالتاق‌تریم!  چون فکر می‌کنیم که ملت به قالتاق‌ها رای می‌دهند. و تلاش می‌کنیم در زمین حریف بازی کنیم و بازی را ببریم و وقتی که این‌بار می‌بازیم، دیگر فقط انتخابات را نباختیم؛ بلکه گفتمان خودمان را باخته ایم، مبانی خودمان را باخته‌ایم و خسارت عظیم و شکست بزرگ این‌جاست، که اگر این را باختید، دیگر نمی‌توانید خودتان را بازسازی کنید.

قرآن در  آخر سوره‌ی مجادله، حزب‌الله را تعریف می‌کند. از مهمترین ویژگیهایی که خداوند برای حزب‌الله مشخص می‌کند، این است که این‌ها باندی عمل نمی‌کنند،  عشیرگی و قبیلگی رفتار  نمی‌کنند.

تسرّی آلودگی به بدنه اجتماعی

یک عده در این کشور علمدار شدند که  می‌گویند حزب‌الله باید قبیلگی عمل کند!  صد و هشتاد درجه خلاف قرآن و خدا حرف می‌زنند و خودشان را نه تنها حزب‌اللهی می‌دانند، بلکه خودشان را علمداران اصولگرایی می‌دانند!

 آن چیزی که باید نسبت به آن حساس بشویم، این است.

یک نمونه اش دو جناح سازمان مجاهدین  انقلاب اند که از همان اوایل دهه شصت چون توی فولکس برای همه شان جا نبود با هم دعوایشان شد و گفتند ما با هم اختلاف عقیدتی داریم. یکی شد چپ یکی شد راست! حالا بعد از چند دهه وقتی نگاه می کنیم می بینیم مثل اینکه اختلاف بیش از آن که عقیدتی باشد قبیلگی بود. حالا باز راه افتاده اند با همان رندی های سیاسی کارانه با همان ملکات کاسب کارانه سیاسی می خواهند زمام  بدنه انقلابی را به دست بگیرند و حزب اللهی ها را به نفع دوقطبی های نخ نمای سیاسی مهار کنند.

چند تا قبیله کوچولوی سیاسی که سابقه سازمان مجاهدینی یا جبهه 7+8فلان و شورای ناهماهنگی بهمان را دارند دوباره عزم ارتجاع به مناسبات شکست خورده و فسیل شده و سکولار  قبلی را  دارند.

عرض کردم، آن خواصی که خودشان آلوده شدند ؛ دارند تلاش می‌کنند بدنه اجتماعی حزب‌الله را هم آلوده کنند و بعضا  تا حدودی هم موفق شدند. چرا؟ چون ما بارها به خاطر مصلحت اندیشی و محافظه کاری، مقابل اینها سکوت کردیم. توضیح نخواستیم _با احترام؛ نه این‌که بخواهیم شخصی کنیم قضیه را_ که آقا این رفتارهای شما ، با کدامیک از موازین انقلاب اسلامی تطبیق دارد؟

یک نمونه‌اش، همین بحث اخیری که مقام معظم رهبری مطرح کردند در مورد انتخابات که گفتند بعضی از این آقایان، به من مراجعه می‌کنند و اعتراض می‌کنند.

 به ولیّ جامعه، به نائب امام زمان(عج) اعتراض می‌کنند به صراحت، که شما چرا مردم را به شرکت وسیع در انتخابات، دعوت می‌کنید؟ مگر نمی‌دانید که اگر شرکت وسیع در انتخابات صورت بگیرد، ممکن است ما رای نیاوریم؟

برای ولی فقیه تعیین تکلیف می‌کنند؛ می‌گویند که شما از آن پراگماتیزمی که ما آن را جایگزین مبانی انقلاب اسلامی کرده‌ایم، فراتر رفته ای!

این پراگماتیست‌های بی‌حجت، اینقدر رو دارند، که حتی می‌خواهند ولی فقیه را هم مجاب کنند ، که به مبانی غیرشرعی آن‌ها گردن بگذارد. آقا می‌گویند آمدند پیش من صریحا به من گفتند این حرف‌ها را نزن، مبانی جمهوری اسلامی را فریاد نکن، سکوت کن ؛ وقتی با ولی فقیه اینجوری برخورد می‌کنند،  معلوم است این‌ها با صف  و بدنه حزب اللهی چگونه برخورد می‌کنند ؛ اگر امکانات فلان نهاد و فلان سازمان هم  پشتشان باشد که دیگر واویلاست.

یک لفظی رایج شده برای کوبیدن جناح مقابل که آقا این‌ها میخواهند ولی فقیه را به تصمیم برسانند و او را مجبور کنند جام زهر بنوشد!

زاویه  آشکار ِاصولگراها با  رهبری در مهم ترین مبانی نظام!

 اینجا صراحتا خود ولی فقیه دارد می‌گوید آقا یک گروهی از بین خود شماها می‌خواهد مرا به تصمیم برساند، می‌خواهد مرا به عدول از مبانی انقلاب اسلامی، مجاب کند. اینها چه کسانی هستند؟ نباید در مورد اینها آژیرهای خطر به صدا در بیاید؟! آقا چه می‌فرمایند؟ می گویند منِ ولی فقیه خودم را موظف می‌دانم، وظیفه‌ی شرعی خودم می‌دانم که که آحاد مردم، تک‌تک افراد جامعه،  را دعوت کنم و از آن‌ها خواهش کنم که بیایند پای صندوق‌های رای. این را ولی فقیه دارد می‌گوید. مرجع تقلید ما دارد می‌گوید؛  یک متفکر بزرگ اسلامی معاصر دارد می‌گوید. این که یک حرف ژورنالیستی که نیست. این که کلام  یک آدم سیاست زده  یا تکنیسین سیاست ورزی فلان نهاد که نیست. ما می‌گوییم او نائب امام زمان است. یعنی او دارد مبانی صحیح و دقیقِ  تفکر وحی و ولایت را برای ما تبیین می‌کند. بعد ببینیم  ساز و کار هایی که در جامعه به نام اصولگرایی دارد  تدارک میشود، اینها خلاف مبنای رهبری است ! بیشتر از اقناع بر اغوا متکی است.بیشتر از رای آگاهانه بر مشارکت کور مبتنی است.

 بعد همچنان بگوییم اینها اصولگرا هستند. کدام اصولگرا؟ کدام اصول؟

 بعد همان ها نعل وارونه بزنند و بگویند علی تنهاست! بله، علی تنهاست، در بین شما اصولگراها تنهاست. در مهمترین مسائل فلسفه سیاسی جمهوری اسلامی، شما با او دچار زاویه شدید. یا نمی‌فهمید، یا می‌بینید اگر بفهمید، به نفعتان نیست.

فهم درست از جمهوریت نظام

فهم درست از جمهوریت نظام، از مردم سالاری دینی، این چیزی است که کم‌کم دارد در بین حزب‌اللهی‌ها به کیمیا تبدیل می‌شود. این خیلی خطرناک است؛ در حالی‌که بخش مهمی از مبانی انقلاب اسلامی، مربوط به تبیین جمهوریت در نظام دینی است. هم از سوی امام(ره) ، هم از سوی مقام معظم رهبری اینها چیزهایی است که کسانی که امروز در این مقطع می‌خواهند وارد فضای دفاع از مبانی انقلاب اسلامی بشوند، باید تشخیص بدهند و در موردش، به یک اولویت گذاری‌ای برسند.؛ چون شما ممکن بود همین دوره  آموزشی را مثلا در سال شصت داشته باشید، یا سال مثلا هفتاد و پنج داشته باشید یا سال هشتاد داشته باشید. الان در سال نود و شش وقتی دارید یک دوره را برگزار میکنید ، حواستان باشد که اگر درک درست و دقیقی از آسیب شناسی امروز جامعه و نسبتش با مبانی انقلاب اسلامی نداشته باشیم شاید آن چیزی که که امروز می خوانید و مطالعه می کنید و بحث می کنید و در موردش به جمع بندی می رسید درست نتوانید در میدان عمل اجتماعی به کار بگیرید.

شاید بخشی از انرژی شما هرز برود .بنابراین “مسئله شناسی”  مهم است.

 خدا رحمت کند مرحوم اقای علی صفایی(ع-ص)  را که گفته بود قرآن مثل دارو خانه است شما نمی توانید وارد دارو خانه شوید همه را از یک کنار شروع کنید خوردن بعد بگویید داروست دیگر!  نه؛  ممکن است بمیرید!  اگر کسی می خواهد نسخه بدهد باید بیماری را درست تشخیص بدهد آسیب را درست بتواند تبیین کند و بعد بر اساس مبانی و معارف دینی بتواند برای  این مسائل جواب پیدا کند.

یک بحث بسیار مهم دیگر در حوزه سلوک انقلابی و سبک زندگی انقلابی بحث اخلاق است – فکر کنم پارسال هم که خدمت عزیزان “مدرسه انقلاب”  بودم تذکر دادم به مقداری که به عقل ناقصم می رسید- واقعا انسان وقتی وارد فضاهای عملیاتی تر و فضاهای مدیریتی می شود می بیند که یکی از مشکلات اساسی ما بحث اخلاق است.

حزب اللابی ها و غارت اخلاق اسلامی و انقلابی

در بین آن حزب اللابی هایی که گفتم در برابر جریان زلال و ریشه دار تفکر حزب اللهی کم کم شکل گرفته ؛  برخی اوقات اخلاق به تاراج می رود.

اصلا آغاز قصه آفرینش چگونه است؟ اولش با حسد شروع می شود .آقای شیطان میگوید چرا این؟

پس از هبوط باز دوباره،  برادر برادر  را می کشد بخاطر حسد.

ما هم از بنی آدمیم دیگر، شما می بینید در این لابی ها در این قبیله بازی هایی که به اسم اصول گرایی شکل می گیرد  این رذائل به وضوح به چشم می آید ، هرچند بخواهیم انکارش کنیم .

معصوم فرمود رذیله حسد آنچنان  ایمان را می خورد مثل این که آتش هیزم را. الان شما می بینید در سطوح مختلف از پایتخت تا فلان شهر دور افتاده مرزی، صورت قضیه این است که بحث ما بر سر اصول است ولی یک مقدار که ورود می کنید می بینید که  بخش عمده ای هم  بحث های نفسانی و بازی های بچه گانه است که  متاسفانه حاد  هم هست .

برتری طلبی بی مبنا و معضل ” بچه تهرون ” ها یک مسئله واقعی و جدی و یکی از مهم ترین عوامل شکست در جبهه انقلاب است. کسانی که بی هیچ حجتی خودشان را به شکل اتوماتیک  بالاتر و دیگران را ” شهرستونی” و شهروند درجه دو تلقی می کنند.

در پایتخت که به شکل بیمارگونه و فاجعه آمیزی با این واقعیت مواجهیم ؛ یک  عده هم که تنه شان به تنه اینها خورده در هر شهرستان و استانی احساس” بچه تهرون ”  بودن پیدا کرده اند.

اگر تقوا وجود نداشته باشد اگر خویشتن پایی وجود نداشته باشد اگر خود سازی وجود نداشته باشد و اگر فقط ادعا وجود داشته باشد و دائم دنبال ظاهر سازی باشیم و هر روز عنوانی درست کنیم و یک اسمی را علم کنیم بدون اینکه در واقع متصف به  یک ویژگی ممتاز دینی شده باشیم؛  آن وقت خیلی اتفاقات فاجعه آمیز در راه خواهد بود.

خطبه متقین را امیرالمومنین علیه السلام  برای چه کسی گفته اند؟ برای مثلا قبایل آمازون گفته اند؟ برای اهالی توکیو گفته اند؟ برای اسکیموها گفته اند؟ بله برای آنها هم گفته اند چون آنها هم ابناء بشرند و ان شاالله باید تحت پرتو خورشید ولایت قرار بگیرند ولی اول از همه برای ما شیعیان گفته‌اند.

امیرالمومنین علیه السلام بیش از 100 صفت برای متقین می شمارند. «تلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» بسیاری از فسادها نتیجه برتری طلبی ها است.

شما چه می بینید در  فضای سیاست ورزی اصولگرایی؟ آیا قصه برتری طلبی یک قصه حادی هست یا نه؟ یا می خواهیم همچنان تعارف کنیم با هم؟

کسانی بدون داشتن کمترین صلاحیتی یا اصلحیتی، با پروپاگاندا، با زور، با تشکیلات ، با جنگ روانی ، با وابستگی به فلان امکانات ، می خواهند همچنان خودشان را برتر از دیگران قرار دهند ، خوب این فساد می آورد!

بعد می فرماید: وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ اینها می گویند باید نتیجه گرا بود ، خوب  به تصریح قران؛  نتیجه و عاقبت هم ، برای متقین است. نتیجه در طول تقواست نه در عرضش!

اگر می خواهید به آن آسیب ها دچار نشوید به متقین نزدیک شوید. بیش از 100 صفت امیرالمومنین علیه السلام در خطبه متقین برای پرهیزگاران برمی شمارند ما به چندتایش متصفیم؟

 این بحث ها کجا انجام می شود؟ این همه دوره برگزار می شود کجایش اخلاق گفته می شود؟

آن قدر که فلسفه سیاسی غرب می خوانیم یا تکنیک انتخاباتی و سیاسی یاد هم می دهیم،  گاهی اوقات یک دهم یا  یک صدمش اخلاق اسلامی نمی خوانیم، بعد می خواهیم برای انقلاب و امامی سینه بزنیم که اولین کتاب هایش” اربعین حدیث”  و “جنود عقل و جهل”  است.

مگر شما می توانید بگویید که آن کتاب ها با صحیفه نور نسبت ندارد؟ افتخار ما این است که صحیفه نور را کسی  گفته و نوشته است که مصباح الهدایه، آداب الصلاه و سر الصلاه را نوشته است اما اگر همه این ها را جارو کنیم و بگذاریم کنار معلوم است ته تهش می ماند یک سری مباحث ژورنالیستی سطحی سیاسی و صبح تا شب توی  تلگرام داریم می چرخیم و اراجیف به همدیگر فوروارد می کنیم.

در همین یکی دو هفته اخیر ببینید چند بار ذهن ما را همین جوری با همین بازیهای سیاسی و تبلیعاتی بالا و پایین بردند         در گیر کردند یک موضوع می آید تا دو سه روز دغدغه ذهنی من و شما هست باز کنار می رود و دوباره موضوع بعدی همین جور موضوع بعد موضوع بعد و… شده ایم خس هایی بر امواج رسانه های مجازی بعد می خواهیم کشتی انقلاب را هم مثلا نجات بدهیم.

 وحی مُنزَل و آسیب شناسی مومنان

 اگر ما عدالتخواه هستیم ، دنبال آرمان ها هستیم قرآن می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون»‏

 خدا به ما هشدار می دهد که دو آسیب ممکن است شما را دچار کند.

  از دو طرف ممکن است شما به ضد خودتان تبدیل شوید و دیگر نتوانید آرمان ها و موازین حق و عدل را درست دنبال کنید .یکی می گوید: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا» در مقابل رقیب خودتان،کسی که از او بدتان می آید و با او زاویه دارید و…از مسیر عدالت  و انصاف خارج نشوید!

 این قرآن است! این که دیگر مقاله کیهان و پست تلگرامی رجانیوز نیست که بگوییم این که وحی منزل نیست،  اتفاقاً این وحی منزل است! «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا»

 در جای دیگر باز همین عبارت را آورده و در کنارش می گوید:” يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ از عدل بگویید ولو بر خلاف منافع شخصی و جناحی و باندی شما باشد.

 چقدر به این ما ملتزم هستیم؟ آیا قوه قضائیه خیلی پاک است؟

 دولت فلان کار را می کند فلان خطا­ها در آن وجود دارد،  بله، وجود دارد. خوب آیا قوه قضائیه خیلی پاک است؟ سر تا ذیلش نور دارد می بارد؟ آیا همه اش بر اساس موازین حق و عدل اداره می شود؟ چرا یک دهم نقدهایی که ما به قوه مجریه داریم- که باید بیشتر هم بشود کم هم هست- به قوه قضائیه نداریم؟چرا کمکش نمی کنیم که آسیب های خودش را بیشتر و بهتر بداند و برای ترمیمش گام های جدی تری بردارد؟ مگر اصل هشتم قانون اساسی جدا از آن وظیفه شرعی به عنوان یک وظیفه ملی و قانونی امر به معروف و نهی از منکر را بر دوش من و شما نگذاشته است؟ آیا هیچ منکری در قوه قضائیه ، در قوه مقننه وجود ندارد؟ سه دوره مجلس دست شما بود. دوازده سال کم زمانی است؟ دوازده سال !!

 برجام را مگر همین مجلس اصولگرا در بیست دقیقه تصویب نکرد؟! 

 دوازده سال مردم به شما رأی داده اند وقوه مققنه را در اختیار شما گذاشته اند.قوه مققنه چگونه عمل کرد؟مجلس خیلی قوی عمل کرد؟در بعد قانون گذاری در بعد نظارتی در بعد گفتمان سازی درفضای کشور چگونه عمل کرد؟ برجام را مگر همین مجلس اصولگرا در بیست دقیقه تصویب نکرد؟!  بعضی از همین چهره های خیلی موجه روز تصویب برجام کجا بودند؟ چرا ما شاخص نداریم؟ شاخص ارزیابی خواص؛ عملکرد آنها در بزنگاه هاست.

 نقد های ما چرا فقط به یک سو می رود؟

 نقد های ما چرا فقط به یک سو می رود؟ اگر از نظام صحبت می کنیم و می خواهیم نظام پیش برود نظام مجموعه همه این دستگاههاست.

 بعضی از نهاد هایی که عناوین مقدسی هم دارند در آنها دیگر هیچ اشکالی نیست؟ سازمان تبلیغات اسلامی واقعا دارد درست عمل می­ کند؟ و بسیاری از نهاد های دیگر. این ها دیگر هیچ اشکالی در کارشان نیست؟ دخالت های بی وجه و مفسدانه در انتخابات نمی کنند؟

 هیچ فسادی، هیچ انحرافی هیچ اهمالی، هیچ کم کاری، هیچ ناکارآمدی در اینها به چشم نمی خورد که شایسته بررسی باشد شایسته تذکر باشد شایسته نقد سازنده  و تذکر برادرانه از سوی جماعت حزب اللهی باشد؟

 این صدا و سیما با بیست شبکه شبانه روزی !! بیست و پنج سال است دست اصولگراهاست! چند می گیرد  در تطبیق با آرمانهای  انقلاب؟ ده می گیرد؟ پنج می گیرد؟

 اگر بر اساس مبانی قرآنی عمل نکنیم چگونه می خواهیم که وعده های الهی محقق بشود. وعده های الهی همه مشروط است.

 «الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» اگر در این مسیری که خدا تعیین کرده با این آسیب هایی که در قرآن به آن اشاره شده حرکت کردید حتما نو به نو راه های جدید برای شما باز می کنیم ولی وعده مشروط است.

 «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم‏ »،«یا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا». خدا می گوید به شما بصیرت می دهم، فرقان می دهم، قدرت تشخیص و تمییز بین حق و باطل می دهم، بین خوب وبد می دهم، بین خوب و خوب تر می دهم، بین بد و بدتر می دهم. ولی چگونه؟ موقعی که تقوا داشته باشید. تقوا چیست؟

 «اَفَغَیرَ اللهِ تَتَقُون» آیا از غیر خدا پروا می کنید و اسم خود را متقی می گذارید؟ متقی کسی است که «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّه» از هیچ کس جز خدا نمی ترسد . به او بگویند ضد ولایت فقیه.نمی ترسد به او بگویند افراطی. نمی ترسد به او هزار و یکی از این تهمت هایی که حضرات در جیبشان دارند نسبت بدهند.

 ما اگر برگردیم إن شاء الله به مبانی دینی خودمان؛  به منابع کامل و درست و دقیق معارف خودمان حتماً در واقعیت  میدان هم به پیش خواهیم رفت. بخش مهمی از شکست های میدانی ما بازتاب شکست های درونی ماست.بازتاب عقب نشینی جدی ما از مبانی شرعی و اخلاقی خودمان است. إن شاء الله خداوند توفیق بدهد که هم از هدایت او و هم از نصرت او برخوردار شویم.

 این نکته را من به عنوان نکته پایانی تذکر دهم. خودم این را تجربه کرده ام که ما فقط از خدا نصرت می خواهیم هدایت نمی خواهیم! خدایا ما کار را خودمان بلدیم شما را العیاذ باالله ، فقط به عنوان مدیر تدارکات قبول داریم! رهبر ما هستیم. ما مدیریت استراتژیک خوانده ایم ما دوره فلان را رفته ایم، ما کلاس های فلان را گذرانده ایم، ما خودمان می دانیم چکار باید بکنیم شما فقط کمک کن شما فقط پشتیبانی کن. ملکوت فقط لجستیک ما باشد ! این معامله ای است که ما داریم می کنیم در حالی که وقتی به واقعیت قرآن و مکتب اهل بیت نگاه می کنیم «وَ كَفى‏ بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصيراً» اول هادی است بعد نصیر است. اگر «إِيَّاكَ‏ نَسْتَعين‏» می خواهیم بگوییم قبلش « إِيَّاكَ نَعْبُدُ » باید گفته باشیم اول باید رجل معبّد شده باشی، یعنی نفس خودت را آسفالت کرده باشی. در عربی طریق مُعَبَّد یعنی راه آسفالت.

 از کبیره دوری کنیم.یکی از گناهان کبیره که جلو اجابت دعا را می گیرد ترک امر به معروف و نهی از منکر است.ما امر به معروف را ترک می کنیم از ترس فلان حاج آقا، فلان آقای دکتر، فلان اقای مهندس، فلان مسئول، فلان نهاد. می بینیم دارد منکری مرتکب می شود می بینیم دارد زاویه می گیرد، می بینیم دارد یک چیزی را مدعی می شود که در چارچوب انقلاب اسلامی و مبانی دینی نیست ولی من باب مصلحت، من باب احترام، من باب ترس ، سکوت می کنیم .

 بعد کم کم و اندک اندک  «َيُوَلِّيَ  علیکم شِرَارُكُم‏ »، بعد می بینید در جامعه، دور ، دست یک مشت آدم قالتاق می افتد.حالا که به اینجا می رسیم دومرتبه به معنویت پناه می بریم «ثُمَّ تَدْعُونَ» بعد خدا می گوید «فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُم». امیرالمومنینعلیه السلام می فرمایند که این معنویت بعد از ترک وظایف اجتماعی، معنویت حقیقی نیست و راهی به آسمان و ملکوت ندارد. آن معنویتی جواب می دهد که معنویت بچه بسیجی ها بود که اول وظایف فردی و اجتماعی و سیاسی خودشان را انجام می دادند بعد به درگاه خدا هم پناه می بردند و اهل تضرع و دعا بودند و آن دعا بالا می رفت و به ملکوت می رسید و پاسخ می شنید.

 ***

 سوال یکی از حضار : غالب دوستان ما در مساجد حلقاتی داردند که به بسط اندیشه امام خمینی ره می پردازند شما چه پیشنهادی برای پیشبرد کارشان دارید؟

 منتقل کردن مبانی انقلاب اسلامی به توده مردم صرفا از راه ریشه ها نیست گاهی از راه میوه هاست. امام برای خواص درس ولایت فقیه می گفت. خیلی هم موثر بود.یک طیف نخبه حوزی بصیرو شجاعی تربیت کرد و همان در انقلاب خیلی به کار آمد؛  اما فقط این نبود.

  بخش دیگر از بصیرت بخشی به مردم و آگاه کردن جامعه از طریق میوه های این شجره طیبه است ، یعنی گاهی اوقات یک رفتاری از شما سر میزند، یک موضعی ای می گیرید که امتیازش در خودش هست، خودش ممتاز است. وقتی که ملت به او نگاه می کنند و بعد مقایسه می کند با رفتارهای دیگر، با سلوک های دیگر ؛ یک نورانیتی در او می بینند.

  شخصیت امام اینگونه بود. امام وقتی که سخنرانی عاشورای 42 را انجام داد، که دو روز بعدش در12محرم که مصادف با15خرداد 42 بود، بازداشت شد.

  سخنرانی او را جامعه می شنید، مردم که پای درس فقه و اصول امام نبودند ، مبانی و ریشه های او را به دقت  و تفصیل مثل  حوزویان نمی دانستند .

 ولی امام میوه آن شجره را آنجا اشکار می کرد. ملت او را می چشید و با تمام جانش با حلاوت اسلام ناب آشنا می شد. بچه های جهاد سازندگی این جور نبود که بروند مثلا در فلان روستا بگویند،: بسم الله الرحمن الرحیم می خواهیم یک دوره ، کتاب ولایت فقیه تدریس کنیم؛  ولی حضورشاون در انجا نور بود، جنس سلوک آن ها و رفتار آن ها ، موضع آن ها،  زندگی آن ها که منبعث از همان معارف بود، منبعث از همان اخلاق دینی و سلوک انقلابی بود؛  مردم را تحت تاثیر قرار می داد. ما امروز نیازمند این هستیم که اینگونه هم با مردم مواجهه پیدا بکنیم، صرفا آن ها را به کلاس دعوت نکنیم، صرفا آن ها را به سخنرانی دعوت نکنیم.

  این را هم فکر نکنید که بگویید خیلی خوب ما باید مثلا یک دوره شش ساله فعلا صحیفه امام را بخوانیم، نه،  این از جنس بینش است«الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء» .

 به قول حضرات یک یقظه ای هست که اگر در ما ایجاد بشود، این حرف هایی که امام می گفت یک دلیلی که پیش رفت و  این طور فراگیر شد  این بود که حرف ها فطری است.

 رفتارهایی که امام می کرد، ملت وقتی با فطرت خودشان با آن مواجه می شدند جذبش می شدند. ما امروز در کنار تفکر انقلابی، نیازمند رفتارها و مواضع انقلابی هستیم. مردم موضع انقلابی را سال هاست کمتر دیدند بخصوص در بین کسانی که ادعای انقلابی گری دارند. ملت انصاف را ببینند، صدق را ببینند در ما. اینها را ما باید در جامعه ظاهر کنیم، به هر میزانی که میتوانیم خودمان ان شاالله  ملتزم بشویم.

 پس کار شما دو سطح دارد، یک سطحش این است که آن هایی که حالش را دارند، استعدادش را دارند در فضای نخبگانی بیاورید، اهل مطالعه شان کنید، اهل بررسی شان کنید. مبانی را به شکل استدلالی و تبیین استدلالی به این ها منتقل بکنید. و در یک سطح وسیع تر هم ، به شکل تبیین عملی ، نتیجه آن تفکر را به ظهور برسانید تا مردم جذبش بشوند. «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم».

 سوال یکی از حضار : این جماعت ظاهر الصلاح که گفتید، وظیفه ما در قبال این ها چیست؟ ما باید با این ها دشمنی کنیم، مثلا زیرآب شان را بزنیم، چیکارکنیم؟

 می پرسند که وظیفه ما در برابر جماعت ظاهر الصلاح چیست؟ اولش این است که مواظب باشیم که خودمان جزو آن ها نباشیم. یا یکی از آن ها نشویم. اولینش این است.«ادب از که آموختی، از بی ادبان» یعنی اولش برای خودمان استفاده کنیم. ببینیم رفتارهای غلطی که آنها مرتکب می شوند. اول از همه دائم به خودمان نهیب بزنیم و تذکر بدهیم. این قصه محاسبه ی هر روزه ؛  حدیث امام معصوم است«لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم».

 ما بد بختیمان این است که تقویم های ما، چهار ساله شده. ما موظفیم هرشب خودمان را  محاسبه کنیم. که کجای کاریم. در  صراط مستقیم هستیم یا نه داریم هِی چپ و راست می زنیم. حالا چه در  زندگی فردی مان، چه در زندگی اجتماعی مان، سیاسی مان و…. اولینش این است.

 بعدش هم وظیفه امر به معروف و نهی از منکر داریم. ما به خصوص آن زمانی که می بینیم معروف ها دارند منکر می شوند و منکر ها دارند معروف می شوند. انجا حتما باید حساسیت بالاتری نشان بدهیم.

 این نکته که مقام معظم رهبری فرمودند راجع به  جمهوریت نظام که آقا مبنای ما این است که مردم، آحاد مردم هرچه وسیع تر در پای انتخابات حضور پیدا بکنند. یک عده اگر آمدند با قیافه های ظاهر الصلاح گفتند، نه  ! ما باید یک کاری کنیم ملت هرچه کمتر بیایند، بهتر است . چون زیاد بیایند به ضرر ماست. یعنی نفع و ضرر این ها می بینید با نفع و ضرر نظام دوتا شده. کسی که نفع و ضررش با نفع و ضرر نظام دو تا می شود، این نمیتواند ادعای حزب اللهی بودن بکند. و این نمی تواند ادعای اصولگرا بودن بکند. باید مواظب باشیم ابتدا خودمان به این دچار نشویم و ثانیا حساس باشیم و تذکر بدهیم البته امر به معروف  و نهی از منکر مراتب دارد و باید در امر به معروف و نهی از منکر هم اخلاق رعایت بشود . حتی اگر حریف شما به اخلاق ملتزم نباشد البته اخلاقی بودن به معنای ترسو بودن نیست، به معنای محافظه کار شدن نیست. حتما باید اخلاق رعایت بشود  ولی حتما باید رسالات الهی تبلیغ بشود« الَّذينَ يُبَلِّغُونَ‏ رِسالاتِ‏ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ» حتما باید از خدا بترسیم و افراط و تفریط نکنیم و از مسیر انصاف خارج نشویم ولی حتما باید« وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّه‏» هم باشیم. «لایخافون لومه لائم» هم باشیم. یه مقدارش هم  در  تجربه به دست می آید. « مَنْ‏ عَمِلَ‏ بِمَا يَعْلَمُ‏، عَلَّمَهُ اللَّهُ  مَا لَمْ يَعْلَم‏» یعنی شروع بکنید آنجایی که یک منکر واضحی را که تشخیص می دهید یا نه حتی آقا در یک سری مباحثی می گویند نقاط استفهام برانگیز را هم مورد پرسش قرار بدهیم ممکن است یقین ندارید که آن حتما مثلا به آن منکر آلوده شده ولی حدس قوی دارید که یک چنین اتفاقی افتاده او را باید در میان بگذارید. نقاط استفهام را باید تبیین بکنید. فرصتی برای تعارف باقی نمانده.

 سوال یکی از حضار : برای پیشبرد انقلاب اسلامی چگونه باید با مردم مواجه شد؟

 ببینید مردم باید ببینند که شما «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ‏ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً» هستید. ببینند که واقعا شما دلسوز آنها هستید اگه حرفی میزنید از عمق جانتان می زنید. در هر مبحثی که میخواهد باشد. می خواهد در فلان مبحث سیاسی باشد، فلان مبحث اخلاقی باشد، فلان مبحث اعتقادی باشد، فلان مبحث نمیدانم انرژی هسته ای باشد.

 ملت ببینند که شما دارید حرص می خورید چرا این حقیقت بر مردم پوشیده است. همین انرژی هسته ای را فکر کنم در  اهواز یک بار مثال زدم، هیچ کار ما نکردیم راجع به انرژی هسته ای. انرژی هسته ای به مدد خون شهدای ما به دست آمد و به راحتی از دست رفت. چرا؟  چون ما اصلا مردم را توجیه نکردیم انرژی هسته ای چیست؟ کار به جایی رسید که رهبری نظام  در  سخنرانی های عمومی ش راجع به کار ویژه های انرژی هسته ای برای مردم حرف می زد. بعد از قضیه لوزان اگر  یادتان باشد آقا در سخنرانی شان آمدند گفتند: آی مردم انرژی هسته ای که دارند از دست شما میگیرند میدانید چیست؟ شما بحران آب خواهید داشت در این کشور و ما نیاز به آب شیرین کن داریم و آب شیرین کن یکی از لوازمش انرژی هسته ای است.اگر ما انرژی هسته ای داشته باشیم در  این صنعت خیلی به کار ما خواهد آمد یعنی آقا دیگر آمده بودند  در  ریزترین جزئیات  خودشان کار صفّی می کردند. این یعنی آقای صداوسیما تو به وظیفه خودت عمل نکردی. آقای46هزارتا پایگاه بسیج شما به وظیفه خودتان عمل نکردید. شما این آگاهی ها را به مردم منتقل نکردید درحالی که این ها آگاهی های چالش برانگیزی هم نبود.

 شما می رفتید در یک مدرسه می گفتید ما می خواهیم راجع به مثلا ویژگی های انرژی هسته ای حرف بزنیم نه به سیاست کار داریم و نه به برجام کار داریم. نه به لوزان کار داریم به هیچ کدام ما فقط می خواهیم واقعیت را مردم بدانند و درست و با چشم باز انتخاب کنند همین. هرانتخابی هم کردند ما به انتخاب آن ها گردن می گذاریم. ولی وظیفه ما این است که بصیرت افزایی کنیم و آگاهی بخشی کنیم.

 چه کار باید بکنیم؟ در  جهاد فرهنگی، در  جهاد در جنگ نرم آگاهی ها باید گسترش پیدا بکند .علم لاینفع نباشد.

 الان این تلگرام من و شما پر است از علم لاینفع، که در ادبیات دینی ما معادل شیطان است «أَعُوذُ بالله مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏» و «أَعُوذُ بِكَ‏ مِنْ‏ عِلْمٍ‏ لَا يَنْفَع‏» علم لاینفع علم هست اطلاعاتی است بالاخره ذهن انسان  را مشغول می کند مجهول بوده و بر انسان معلوم شده است خداوند می فرماید که از او به من پناه بیاور همان گونه که از شیطان فرار می کنی از علم لاینفع هم فرار کن ! یکی از کارهایی که باید بکنیم این است که بدنبال کسب علم نافع باشیم در خطبه متقین چه می فرماید؟ «وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ‏ عَلَى‏ الْعِلْمِ‏ النَّافِع»‏ یکی از ویژگی متقین این است که گوش به زنگ حرف حسابند گوش به زنگ حرف های دقیق و درست هستند این ویژگی ها را باید اولاً در خودمان به وجود بیاوریم دوماً در جامعه رواج بدهیم. شما از همین فرصت تابستان استفاده کنید دانشجویان را دانش آموزان را ببینید یک فهرستی از علم نافع برای آنها از آن علمی که باید کسب کنند تهیه کنید و به سراغ آنها بروید و به آنها منتقل کنید.

 حضرت آقا یک نکته ای در همین دیدار پریروز فرمودند که خیلی نکته مهمی هست فرمودند جوان امروز ارزش استقلال را نمی داند چرا؟چون طرف به دنیا که آمده در یک نظامی چشم باز کرده که این نظام همیشه سرش برفراشته بوده و مقابل بزرگترین قدرت های عالم گردن فرازی کرده؛  اصلا درکی از ذلت ندارد تا ارزش عزت و استقلال را بفهمد !  این در دوره قاجار که زندگی نکرده در دوره پهلوی که زندگی نکرده که بفهمد با یک اشاره اَبروی ملکه انگلیس یا رییس جمهور آمریکا چه طور همه حکومت به خط می شد. و فرمودند این خیلی وضعیت خطرناکی است اگر جوانان ارزش استقلال را نفهمند خیلی خطرناک است و ممکن است ما برگردیم به یک دوره چند ده ساله انحطاط مجدد _این سخنرانی اخیر آقا در جمع اساتید دانشگاه را گوش کنید بنظرم سخنرانی بسیار مهمی بود_علم نافع را ببرید در میان مردم، همین چیزهایی که به زندگی واقعی شان و حیات طیبه امروز آنها بستگی دارد و در آن تاثیر گذار است این ها را بنشینید فهرست کنید.

 ما الان آدم های نخبه در فضاهای مختلف در مختلف در فضای های تخصصی داریم بچه حزب اللهی تا آخر تابستان می توانند بسیج شوند و سطح جامعه را یک گام ارتقا بدهند.می گویند بسیج 46000پایگاه دارد می گویند /200000حلقه صالحین دارد ان شاالله که داریم اگر این باشد اینها خیلی کار می توانند بکنند 200000نه آقا2000 حلقه صالحین 20 تا هم باشد خوب است «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ‏ عِشْرُونَ‏ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْن» ‏این ها بیایند هر کدام شان کاری بکنند که قدر نعمت انقلاب  معلوم بشود  قدر پیشرفت های نظام را بدانند همان حدی که هست نمی خواهیم اغراق کنیم .

  در خطبه متقین می فرماید «يُمْسِي‏ وَ هَمُّهُ‏ الشُّكْر»روز را به شب می رسانند در حالی که دغدغه آنها این است که آیا من شکرگزار بوده ام یا نه؟ نعمت انقلاب خیلی نعمت بزرگی است من و شمای حزب اللهی- من و شمای حزب اللهی را می گویم نمی گویم مردم ؛ چه بسا مردم بیشتر قدر انقلاب را بدانند- من و شمای حزب اللهی  قدر فرصت های عظیم و بی شماری که انقلاب پدید آورده را نمی دانیم من و شمای حزب اللهی دائم در تلگرام دنبال خبر منفی هستیم همش دنبال تهدید ها هستیم و ازش کانه لذت می بریم به هم که می رسیم می گوییم: چه خبر؟ منظورمان این است که چه خبر منفی تازه داری که روحمان تازه بشود!  در حالی که باید نگاهمان را عوض کنیم و توجهمان را بیشتر روی فرصت ها و نعمت ها و ظرفیت ها متمرکز کنیم  و مناسباتی را که جلو شکوفایی ظرفیت ها و استفاده حداکثری از فرصت ها را می گیرد به چالش بکشیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. ایشان هما ن کسی هست که تمام ایام جنگ به بهانه گرفتن مدرک فلسفه تو انگلیس بود.حالا دم از انقلابی بودن میزند.

    2
    2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا