خرید تور نوروزی

برایِ خالقِ سلوچ

«آصف بارزی»، روزنامه نگار و داستان نویس در یادداشتی به مناسبت روز تولد محمود دولت‌آبادی برای انصاف نیوز نوشت:

از معدود نویسنده‌های ایرانی‌ست که حتی برای عامه‌ی مردم ایران شناخته شده است و نیاز به معرفی ندارد. آوازه‌ی کلیدر به‌گوش همه رسیده، حتی آن‌ها که اهل ادبیات داستانی نیستند. راجع‌به دولت‌آبادی بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند ولی اغلب یا او را در حد خداوندگار ادبیات بالا برده‌اند که انگار او تنها نویسنده‌ی ایرانی‌ست و پیش و پس از او هیچ نبوده و روند استاد استاد را پیش گرفته‌اند و هیچ نقدی بر او را برنتابیده‌اند و یا یک‌سره او و آثارش را واپس‌گرا و عقب‌مانده تلقی کرده‌اند و خط بطلان بر او کشیده‌اند، اغلب هر دو طیف دچار خطای فاحش شده‌اند. هر چه و هرطور همین اظهارنظرهای زیاد راجع‌به او و آثارش، نشان‌دهنده‌ی اهمیت اوست. هیچ‌کس در صحنه‌ی ادبیات داستانی فارسی نمی‌تواند دولت‌آبادی را نادیده بگیرد. در این متن که به مناسبت 77اُمین سالروز تولد دولت‌آبادی نوشته می‌شود، سعی می‌کنیم در حد توان و وسعمان هر دو روی سکه را ببینیم. از هم‌نسلان دولت‌آبادی که بزرگان و سالخوردگان ادبیات داستانی باشند، تنها براهنی، گلستان و دولت‌آبادی مانده‌اند. گلستان سال‌هاست نمی‌نویسد و براهنی به هر دلیل چیز جدیدی منتشر نکرده، اما دولت‌آبادی هنوز می‌نویسد، خیلی هم پُر می‌نویسد. دولت‌آبادی شاید تنها نویسنده‌ی فاخر ایرانی باشد که توانست پای ادبیات داستانی ایرانی فاخر را به خانه‌ی عامه‌ی مردم باز کند. و شاید به خاطر کلاسیک و رئالیستی نوشتن و قابل فهم بودن برای مردم، توانست مخاطب زیادی را برای داستان ایرانی ایجاد کند. سایر بزرگان ادبیات داستانی مثل گلشیری و چوبک و گلستان و براهنی و… به دلایلی مثل استفاده از تکنیک‌های روز ادبیات داستانی و پیچیده‌تر نوستن در بین عامه‌ی مردم این‌قدر پرمخاطب و شناخته شده نیستند. یکی دیگر از دلایل اشتهار دولت‌آبادی شاید حضور و فعالیت در تئاتر و سینما و بازیگری باشد. و شاید همین شهرت سبب می‌شود که توقیف یا انتشار آثار دولت‌آبادی از توقیف و انتشار آثار سایر بزرگان، بیشتر جلوه کند و در ذهن عامه‌‌ی مردم تاسف‌انگیز‌تر باشد. سال‌هاست که آثار بزرگانی مثل چوبک و بهرام صادقی و گلستان و براهنی و… به صورت رسمی منتشر نمی‌شوند و کسی هم به این فاجعه حساسیتی نشان نمی‌دهد، انگار که ممنوع بودنشان عادی است ولی هنوز راجع به توقیف آثار دولت‌آبادی این حساسیت و تاسف عمومی تا حدودی وجود دارد، حال آن‌که آثار و حقوق همه‌ی این بزرگان مهم هستند. این حساسیت برای کلیت فرهنگ و هنر ایران لازم است.

دولت‌آبادی بیش از هر نویسنده‌ی دیگر ایرانی در اشتهار و رونق پیدا کردن ادبیات فولک ایرانی تاثیر داشته است. اکثر داستان‌های دولت‌آبادی در فضای روستایی خراسان می‌گذرد. شیفته‌ی خلق و خوی طبقه‌ی روستایی ایران است و بیش از دیگران به این طبقه پرداخته و خوب این فضا را می‌شناسد ولی ما در داستان‌های دولت‌آبادی کمتر نقدی را راجع‌به این مردم و زندگی و خلق و خوشان می‌بینم. دولت‌آبادی بیشتر به تحسین مردم ایران و به‌طور ویژه مردم محلی ایران می‌پردازد و گاه ‌آن‌ها را تا سرحد اسطوره بالا می‌برد و به قول خودش سعی دارد مردم ایران را به قامت و زیبا توصیف کند. شاید یکی از دلایل کم‌رنگ یا پررنگ اشتهار دولت‌آبادی همین نمایش بی‌وقفه‌ی رشادت‌ها و عدم نقد و آسیب‌شناسی شخصیت‌های ایرانی باشد که به مذاق مردم خوش نشسته است. مضامین کلیدی اغلب قصه‌های دولت‌آبادی تقابل سنت و مدرنیته و کهنه و نو است. جنگ نسل قدیم با نسل جدید در نوشته‌های دولت‌آبادی بسیار دیده می‌شود و به طور خاص جنگ و تقابل پدر و پسر که اغلب با شکستن حرمت پدر همراه است. اغلب داستان‌های دولت‌آبادی شروعی حادثه‌ای دارند، مثل آغاز رمان جای خالی سلوچ که با نبود و رفتن سلوچ آغاز می‌شود.

اگر به تاریخچه‌ی رمان ایرانی نگاه کنیم، بیش از هر نام دیگری نام دولت‌آبادی به‌چشم می‌خورد. بزرگان و دیگرانی اگرچه سعی در نوشتن رمان داشته‌اند و بعضی آثارشان را در طبقه‌ی رمان قرار داده‌اند ولی اغلب چیزی را که رمان نامیده‌اند، بیش از این‌که رمان باشد، داستان بلند است. دولت‌آبادی یکی از مهم‌ترین رمان‌نویسان ایرانی‌ست و حتی شاید مهم‌ترینشان باشد. البته دیگرانی مثل احمدمحمود هم رمان نوشته‌اند و موفق هم عمل کرده‌اند. رمان جای خالی سلوچ دولت‌آبادی از مهم‌ترین و بهترین نمونه‌های رمان ایرانی‌ست. شخصیت‌پردازی‌های دولت‌آبادی در این اثر دقیق و بدون افراط و تفریط است و حتی با سایر شخصیت‌پردازی‌های دولت‌آبادی در سایر آثارش فاصله دارد. مرگان شخصیت کلیدی رمان جای خالی سلوچ از کامل‌ترین و واقعی‌ترین شخصیت‌های زن ادبیات داستانی ایرانی‌ست. شخصیتی که نه اثیری است و نه لکاته.

یکی از ویژگی‌های خاص دولت‌آبادی نثر اوست. نثری کلاسیک و سنگین که گاه به‌جای خلق زبان و لحن متناسب با داستان، زبان را از ادبیات کلاسیک برمی‌دارد و گاه این‌قدر آرکاییک است که ارتباطی به فضای ادبیات روز و حتی شخصیت‌های داستان ندارد. خاص‌ترین ویژگی دولت‌آبادی نثر اوست و به زعم نویسنده‌ی این متن بزرگترین عیب او هم همین نثر است. در اثر بلندش یعنی کلیدر بیشتر به‌جای خلق زبان متناسب با داستان، زبان سنگین و نامتناسب با فضای داستان را به کار گرفته و گاه به‌جای استفاده از ادبیات بومی برای غنای بیشتر داستان، یک‌سره غره‌ی فولک نویسی شده و داستان را فدای اطلاعات بومی و محلی‌اش کرده است. پیش از ما هم گفته‌اند که کلیدر بسیار پر حجم نوشته شده است، با این‌که داستان به این حجم نیاز ندارد. دولت‌آبادی در اغلب آثارش دچار پرنویسی و توصیف‌های تکراری است که فقط حجم اثر را بالا می‌برند. زبان داستان گاه این‌قدر ادبی و سنگین است که با منطق شخصیت‌های روستایی و کم‌سواد داستان هم‌خوانی ندارد و انگار یک‌نفر که  دولت‌آبادی باشد، به‌جای تمام شخصیت‌ها حرف می‌زند و حرف‌هاش را در دهان شخصیت‌های فاقد لحن می‌گذارد. لحن‌پردازی در آثار دولت‌آبادی کمتر به‌چشم می‌خورد.

در بین آثارش قوی‌ترین‌ها و ضعیف‌ترین‌ها به چشم می‌خورند. از آثار قوی و مهمی مثل جای خالی سلوچ و اوسنه‌ی باباسبحان و گاواره‌بان تا آثار ضعیفی مثل سلوک و روزگار سپری شده‌ی مردم سالخورده و بنی‌آدم. شاید بشود گفت که در بین نویسندگان بزرگ ایرانی، دولت‌آبادی بیش از همه اثر منتشر کرده است. در سال‌های اخیر جز داستان، گزیده‌اش از متون کلاسیک ایرانی و مصاحبه و نظراتش که اغلب چیز آن‌چنانی هم نداشته‌اند را منتشر کرده است و مخاطب هم به هوای اسم دولت‌آبادی حتما خریده و شاید هم خوانده باشد. داستان و رمان‌هایی که در سال‌های اخیر منتشر کرده است، اغلب چیزی به ادبیات و کارنامه‌ی حرفه‌ای دولت‌آبادی اضافه نکرده‌اند و فقط بازده مالی داشته‌اند. وقتی دولت‌آبادی را مثلا با گلشیری یا گلستان مقایسه می‌کنیم متوجه می‌شویم که او گزیده‌کار نبوده و بیشتر چیزهایی را که نوشته، منتشر کرده است و دلش نیامده منتشر نکند و تقریبا همیشه نامی از او در مطبوعات به چشم می‌خورد. شاید بتوان گفت که هدایت و دولت‌آبادی معروف‌ترین نویسنده‌های ایرانی در بین تمام اقشار هستند. هدایت اگرچه خود بهره‌ی چندانی از کارش نبرد و جوانمرگ شد ولی دولت‌آبادی تقریبا نویسنده‌ایست که بیش از هر نویسنده‌ی فاخر ایرانی به حقش رسیده است و کاش شرایطی بود که همه به حقوقشان می‌رسیدند. حتی دولت‌آبادی هم که به هر دلیل بیش از دیگران با اقبال مواجه شده و به حقش رسیده، به اندازه‌ای که در شان یک نویسنده است به حق و جایگاهش دست پیدا نکرده است.

دولت‌آبادی باوجود این‌که بیش از دیگران با اقبال مواجه شده و در مقایسه با دیگرانی مثل گلشیری و براهنی کمتر با توقیف آثارش مواجه شده ولی بیش از همه متوقع است و مدام در مصاحبه‌هاش اظهار می‌کند که با توجه به خدمتی که به ادبیات فارسی کرده است، به حقش نرسیده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته است انگار که دیگران به حقشان رسیده‌اند و اغلب هم به منتقدانش روی خوش نشان نداده است، این روحیه اگرچه تا حدودی بوی تفرعن می‌دهد ولی نشانگر غرور و صلابتی‌ست که کمتر در اهالی ادبیات به‌چشم می‌خورد. غرور و تلاش دولت‌آبادی از این دیدگاه ستودنی‌ست، غرور و تلاش بی‌وقفه‌ای که از زندگی روستایی به ارث برده است. همین غرور و اعتماد به نفس سبب می‌شود که سال‌ها وقت صرف کند که کلیدر را بنویسد. طرز راه رفتن این سپیدموی داستان ایرانی، به طریقی‌ست که انگار زمین را در مقابل خودش کوچک می‌انگارد، انگار زمین رام پاهای دولت‌آبادی‌ست. لباس پوشیدن و پرستیژ دولت‌آبادی ستودنی‌ست و دولت‌آبادی خودآگاه یا ناخودآگاه بر این تصور که اهالی ادبیات همیشه خموده و ژولیده‌اند خط بطلان می‌کشد و کلیشه‌ی نویسنده‌ی در حال احتضار که هیچ‌کس درکش نمی‌کند و… را از بین می‌برد. دولت‌آبادی در این سال‌ها حضور بایسته و مناسبی در صحنه‌ی سیاسی اجتماعی ایران داشته است. یعنی اگرچه سیاست‌زده نبوده و هنر را فدای سیاست نکرده و داستان سیاسی ننوشته است ولی خود شخصیتی آگاه به سیاست روز هست و هرجا لازم دیده، اظهارنظر کرده و با مردم بوده است.

امیدواریم که دو اثر دولت‌آبادی یعنی رمان زوال کلنل و رمان طریق بسمل کردن که سال‌هاست آماده‌ی انتشارند و حالا به صورت غیر رسمی و با کیفیت پایین بدون این‌که مولف به حقوقش برسد به فروش می‌رسند، به صورت رسمی و با کیفیت منتشر شوند و در عین حال فراموش نمی‌کنیم که بعضی از آثار بزرگانی مثل براهنی و گلشیری و… هم سال‌هاست که چاپ رسمی ندارند.

دولت‌آبادی از اثرگذارترین نویسنده‌های معاصر ماست و با توجه به اشتهار و پرمخاطب بودنش تاثیرات مفید و گاه غیرمفیدی بر ادبیات داستانی ایرانی داشته است. همه‌ی این بزرگان در پاگرفتن و ماندن ادبیات داستانی فارسی نقش داشته‌اند.

خوشحالیم که با وجود محمود دولت‌آبادی دیگر جای سلوچ خالی نیست.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا