پاسخ على مطهرى به مقاله روزنامه رسالت
آقای حسن کربلایی در روزنامه رسالت پاسخی به یادداشت من به مناسبت رحلت مرحوم دکتر ابراهیم یزدی در روزنامه اعتماد دادهاند. نکاتی درباره این پاسخ قابل ذکر است:
1. ایشان در نقل مطالب من امانت را رعایت نکرده و آن را تقطیع کردهاند در حالی که انصاف حکم میکند که به عین مطلب پاسخ داده شود، همان طور که روش شهید آیتالله مطهری بود و مخالفان اذعان داشتند که ایشان نظر ما را بهتر از خود ما در آثارش بیان و بعد انتقاد کرده است.
2. روح مطلب من این بود که ما در جمهوری اسلامی بسیاری از افراد را به صرف داشتن نظر مخالف نظر رسمی نظام تحت فشار قرار داده و احیاناً در حبس یا حصر قرار دادهایم و برای نمونه به نظر مخالف مرحوم ابراهیم یزدی درباره تسخیر سفارت آمریکا یا نظر او درباره پایان دادن به جنگ بعد از فتح خرمشهر اشاره کرده بودم بدون آنکه وارد این بحث شوم که این دو نظر درست است یا نه، گرچه نظر اول یعنی مضر و غیرضروری بودن تسخیر سفارت آمریکا را اکنون در پاسخ به جوابیه آقای کربلایی تأیید میکنم ولی عرض میکنم که درباره موضوع دوم به نظر قطعی نرسیدهام. به هرحال آزار و اذیت امثال دکتر یزدی و آیتالله منتظری به خاطر داشتن نظر مخالف نظر رسمی نظام که یکی سالها در زندان بود و دیگری در حصر، قابل انکار نیست و بهتر است به جای توجیه این کارهای غلط عبرت بگیریم و دست از این روش که با سیره پیامبر(ص) و علی علیهالسلام سازگار نیست برداریم.
3. نویسنده استدلال کرده است که ضعیف شدن آمریکا در امروز ناشی از تسخیر سفارت آمریکا در سال 58 است، حال آنکه برعکس است، اگر آن اقدام نسنجیده و مشکوک که شائبه تحریک حزب توده و شوروی سابق نیز درباره آن وجود دارد انجام نشده بود آمریکا امروز ضعیفتر بود و ایران و کشورهای اسلامی قویتر. یقین دارم اگر شهید مطهری در قید حیات بود اجازه این کار را نمیداد چنانکه در اسفند 57 یا فروردین 58 که چریکهای فدایی اقدام به تسخیر سفارت آمریکا کردند ایشان به عنوان رئیس شورای انقلاب به مرحوم آقای مهدویکنی که به پیشنهاد شهید مطهری فرماندهی کمیتهها را به عهده داشت دستور دادند که سریعاً آنها را بیرون کنید که اینها دنبال ضربه زدن به کشور و انقلاب هستند. تسخیر 444 روزه سفارت آمریکا باعث شد که با تبلیغاتی که از همان ابتدا علیه انقلاب اسلامی در کل دنیا و خصوصاً دنیای غرب شد، از انقلاب اسلامی چهرهای شبیه چهره داعش در امروز پیدا شود و صدام از این انزوای ایران استفاده کرد و به ایران حمله کرد و دیدیم که حتی یک کشور از مظلومیت ایران دفاع نکرد. حداکثر این بود که اگر اصل تسخیر سفارت را ضروری میدانستیم پس از چند روز به اشغال آن پایان میدادیم و فرصت تبلیغات را از دشمن میگرفتیم، خصوصاً که دیدیم این اشغال پایان خوشی هم نداشت و بیانیه الجزایر کاملاً به ضرر ما بود و خسارتهای مالی زیادی به کشور وارد کرد.
4. نویسنده گفته است حصر آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد به خاطر اعلام راهپیمایی آنها در 25 بهمن سال 89 برای حمایت از مردم مصر و سوریه بوده نه به خاطر اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات. این در حالی است که من اصلاً وارد این موضوع نشده بودم. البته اینجانب همان زمان هم اعلام آن راهپیمایی را ضروری نمیدانستم و حتی خطا میدانستم زیرا 3 روز قبل از آن مردم در راهپیمایی 22 بهمن حرف خود را زده بودند و نیازی به آن راهپیمایی نبود. ولی شما باید خود را جای معترضان قرار دهید که هشت ماه تحت بیشترین فشار و ضرب و شتم و بازداشت بودند و میخواستند از هر فرصتی استفاده کنند حتی فرصت حمایت از مردم مصر و سوریه، و البته هیچ گاه این امر به معنی همردیف قرار دادن ایران با دیکتاتوری مصر یا حکومت سوریه و قصد براندازی نظام جمهوری اسلامی نیست.
5. به هرحال ایجاد حصر برای محصوران پس از آرامش جامعه نیاز به حکم قضایی داشته و ادامه حصر امری است خلاف اصول 32 تا 37 قانون اساسی و هرچه زودتر باید تعیین تکلیف شود. نظر اینجانب این است که شش سال و نیم حصر خانگی به عنوان مجازات آنها به خاطر طولانی کردن اعتراضات و استفاده دشمن از آن در نظر گرفته و به این غائله خاتمه داده شود، در غیر این صورت درخواست قانونی آنها یعنی محاکمه علنی با حضور رسانهها در دادگاه صالح اجرا شود. به هرحال از تذکرات جناب آقای کربلایی سپاسگزارم.
متن یاددات حسین کربلایی در روزنامه رسالت در پس می آید:
علي مطهري طي يادداشتي در روزنامه اعتماد به مناسبت درگذشت ابراهيم يزدي دبيركل گروهك منحله «نهضت آزادي ايران» نوشته است؛
– رحلت دكتر ابراهيم يزدي از آن جهت جانسوزانه است كه در دوران حيات او بعد از دولت موقت با او و همفكرانش بدرفتاري شد.
– نهضت آزادي معتقد بود تسخير سفارت آمريكا كار غلطي بود و آسيب جدي به كشور و انقلاب زد امروز بسياري از انقلابيون حتي تسخيركنندگان سفارت به آن رسيده اند.
– دكتر يزدي و نهضت آزادي بعد از فتح خرمشهر معتقد بودند بايد به جنگ پايان دهيم باز امروز عدهاي از مجاهدان جبهه ها آن را پذيرفته اند.
روي سخن مطهري با كيست؟ همه مي دانند امام راحل تسخير لانه جاسوسي آمريكا را «انقلاب دوم» ناميدند.
سقوط مركز جاسوسي آمريكا در ايران هيمنه اين كشور مستكبر و جنايتكار را در ايران، منطقه و جهان شكست و اين شكستن همچنان ادامه دارد.
آمريكا امروز ضعيف تر از يك دهه، دو دهه و سه دهه پيش است. اين مهم را همه مردم جهان حتي استراتژيست هاي آمريكا معترف هستند. امام (ره) در مورد نهضت آزادي مطالبي فرموده اند كه بارها در رسانه ها منتشر شده است. آن امام عظيم الشان اين جماعت را از «منافقين بدتر» مي دانستند.
پس، امام (ره) در صدر كساني قرار داشتند كه مطهري با گله مي گويد با اين جماعت بدرفتاري شد! آيا اعتراض مطهري به امام برمي گردد؟
مطهري مي گويد دكتر يزدي و نهضت آزادي معتقد بودند پس از فتح خرمشهر بايد به جنگ پايان مي داديم. تشخيص اين موضوع بر عهده كيست؟ قانون اساسي مي گويد؛ امام (ره)!
امام راحل در تمام طول جنگ، ديپلماسي كشور را مامور به رايزني در مورد پذيرش احتمالي صلح كرده بودند. فرماندهي اين عمليات ديپلماسي بر عهده دانشمند عالي مقام دكتر محمدجواد لاريجاني بود. قطعنامه 598 محصول جهاد فكري و ديپلماتيك وي و همكارانش در وزارت خارجه بود. متن قطعنامه 598 همه به نفع ايران بود. تمام اين متن برد ايران در جنگ و باخت صدام بود. آيا آقاي مطهري شبهه اي در اين خصوص دارد؟!
زمان فتح خرمشهر اصلاً چنين متني در دسترس نبود لذا نمي شد از هيجان به وجود آمده از يك پيروزي بزرگ تن به آتش بس داد. به ويژه آنكه بدن صدام همچنان براي تجاوز گرم بود.
امام زماني آتش بس را پذيرفتند كه اختلاف دروني جبهه اعراب استشمام مي شد. به همين دليل به فاصله كوتاهي پس از پذيرش قطعنامه صدام به كويت حمله كرد و ماه عسل بغداد با رياض و ديگر كشورهاي عربي به هم خورد. در پذيرش قطعنامه 598 اسراري وجود دارد كه به مخيله افرادي چون دكتر يزدي و اعضاي نهضت آزادي خطور نمي كند. پس از فتح خرمشهر هيچ تحليل عقلاني و راهبردي براي پذيرش صلح وجود نداشت اگر آقاي مطهري مي خواهد اسرار پذيرش قطعنامه را توسط امام (ره) درك كند كافي است مرور كوتاهي به حوادث بعد از پذيرش قطعنامه داشته باشد.
امام راحل با خدا معامله كرد. او حاضر نبود با كاسبان جنگ و مرتبطين با آمريكا و منافقين معامله كند.
بنده معتقد نيستم امام (ره) معصوم بود و نقد او يعني خروج از خط امام و نظام. اما نقد هم بايد يك حساب و كتابي داشته و از درجه اي از عقلانيت سياسي برخوردار باشد. مطهري در همين يادداشت نوشته است؛ برخي خيال مي كنند هر كس نظري مخالف نظر رسمي نظام داشته باشد بايد به شكلي مثل حبس يا حصر حذف شود. مطهري نگفته است چه كساني اين نظر را دارند. اين يك دروغ و تهمت به نظام است.
از اول انقلاب كساني بوده اند كه چه در نهادهاي حكومتي و چه در بيرون از نهادهاي حاكميتي در رسانه ها نظر متفاوت داشته اند و هيچ كس هم معترض آنها نبوده است. نمونه روشن آن خود آقاي مطهري است كه نظري متفاوت دارد. اما كساني بوده اند كه نظري مخالف نظر رسمي نظام داشته اند و تا پاي محاربه با نظام هم پيش رفتند. اولين كساني كه چنين رويكردي داشتند گروهك فرقان بودند كه پدر بزرگوار آقاي مطهري كه كوه علم و عرفان و حكمت و فلسفه و مبارزه بود، دهانش را با گلوله دوختند و او را به شهادت رساندند.
دومين كساني كه چنين رويكردي داشتند منافقين بودند كه 17 هزار نفر از مردم بي گناه اين مرز و بوم را با تيغ ترور به مسلخ بردند. سومين جماعتي كه اين راه خائنانه را طي كردند رفقا و شركاي آقاي علي مطهري در دو سه انتخابات گذشته و اهل فتنه بودند كه مي خواستند با تيغ بر جمهوريت در اعتراضات خياباني اسلاميت نظام را به مسلخ ببرند.
آنها با دروغ تقلب و عدم التزام عملي به قانون اساسي و ولايت فقيه و راي نهادهاي فيصله بخش، يك انتخابات حماسي كه متضمن امنيت و اقتدار ملي بود را به آشوب كشاندند و به ده ها هزار ناظر و مجري انتخابات تهمت تقلب و عدم امانتداري زدند.
اصلاح طلبان بدخيم متحد با توطئه هاي سوروس و سرويس هاي امنيتي آمريكا، رژيم صهيونيستي و انگليس هشت ماه خيابان هاي تهران را عرصه جولان اقدامات ضد اسلامي و ضد انقلابي قرار دادند. آنها به صراحت شعار مي دادند؛ «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است» آنها وقيحانه فرياد مي زدند؛ «مرگ بر اصل ولايت فقيه»،
متاسفانه علي مطهري به دليل فقد غيرت انقلابي در برابر اين شعارهاي موهن سكوت كرد . او در اين آشفته بازار از مظلوميت نظام و انقلاب دفاع نكرد!
ظلمي كه علي مطهري به نظام و انقلاب كرد به اينجا ختم نشد. او قصه حصر را كه ربطي به انتخابات و فتنه 88 ندارد را به چيزي وصل مي كند كه اصلاً صحت ندارد.
قصه حصر به اينجا برنمي گردد كه كساني نظراتي غير از نظرات نظام در مورد انتخابات داشتند و به اين اتهام مورد حصر قرار گرفتند. آقاي مطهري نايب رئيس مجلس است مي تواند آن را از شوراي عالي امنيت ملي سوال كند. موضوع حصر به اين نكته مهم و كليدي برمي گشت كه با وقوع بيداري اسلامي در كشورهاي اسلامي، كروبي و موسوي ماموريت يافتند در ايران سرنگوني نظام را نمايندگي كنند و اداي رهبراني را درآورند كه در مصر، تونس، ليبي و … خواهان سرنگوني ديكتاتورها شدند. اگر آقاي مطهري به شعارهاي راهپيمايي 25 بهمن 89 توجه مي كرد برايش معلوم مي شد داستان از چه قرار است. كافي است آقاي مطهري به مصاحبه مرحوم آيت الله هاشمي رفسنجاني، ناطق نوري و روحاني پس از فاش شدن ماموريت جديد سران فتنه نگاهي بيندازد تا براي ايشان معلوم شود حصر چيست و از چه زماني شروع شد. تاريخ حصر به اوايل اسفند 89 برمي گردد و ربطي به حوادث فتنه 88 ندارد. شعارهاي تظاهرات 25 بهمن 89 همزمان با دعوت موسوي و كروبي در تارنماي وزارت خارجه رژيم صهيونيستي اعلام شد و كاخ سفيد نيز توئيتري براي اين منظور راه اندازي كرد. خوب است آقاي مطهري به اين شعارها توجه كند!
– مرگ بر ديكتاتور
– مبارك، بن علي، نوبت سيد علي
– تهران يا قاهره ديكتاتور بايد بره
و …
اين شعارها ربطي به انتخابات نداشت. اين شعارها حكايت مي كرد موسوي و كروبي پاي در راهي مي خواستند بگذارند كه ايران را ليبي، سوريه، مصر و … كنند. آنها مي خواستند پاي داعش و النصره را نهايتاً به اين كشور باز كنند. لذا شوراي عالي امنيت ملي هم آن زمان با حصر، امنيت مردم را تدبير كرد. به همين دليل آقايان ناطق نوري، روحاني و هاشمي رفسنجاني شجاعانه در صف اول كساني قرار گرفتند كه تظاهرات روز 25 بهمن 89 را محكوم كردند.
آقاي مطهري مي تواند با رجوع به آرشيو روزنامه ها اظهارات آنها را بخواند و از مواضع لجوجانه دفاع از سران فتنه دست بردارد. آقاي مطهري بايد يك بار براي هميشه قبول كند كه «محاربه» با نظام و رفتن به سمت «بغي» موجب حصر شد نه چيز ديگر. اين موضع هم از باب ملاطفت علي وار مسئولان نظام انجام شد.
مخالفت با نظر رسمي نظام موجب حصر نشده است. اگر اين طور بود آقاي مطهري با اين مواضع فراتر از مخالفت با نظر نظام الان بايد در حصر مي بود.
آقاي مطهري با اين مواضع حتي ناجوان مردانه، تهمت آلود، آغشته به دروغ و افترا به نظام از سوي شوراي نگهبان مورد تاييد قرار گرفت و به عنوان نماينده به مجلس راه يافت كسي هم متعرض او نشد.
در حالي كه يك جوان غيرتمند نجف آبادي مي رود صدها كيلومتر دورتر از زن و بچه خود براي دفاع از نواميس اين مملكت و دفاع از حريم حرم علوي و نبوي سر خود را در راه اسلام و امنيت كشور مي دهد و با رگ هاي بريده خود با دشمن صحبت مي كند نبايد در تهران از بيتي شريف و والامقام چون شهيد مطهري كه جان خود را براي انقلاب فدا كرد كسي پيدا شود و همه همت خود را صرف موضوع رفع حصر سران فتنه بكند كه قصد داشتند ايران را سوريه و عراق كنند. سران فتنه مي خواستند پاي منافقين و داعش را به اين مملكت باز كنند. چرا آقاي مطهري با پنهان كردن شعارهاي خائنانه فتنه گران در راهپيمايي 25 بهمن 89 اين حقيقت را لاپوشاني مي كند. خوب است ايشان حداقل به اندازه آقايان ناطق نوري، هاشمي رفسنجاني و روحاني بصيرت داشته باشد و آن راهپيمايي را محكوم و از كساني كه فراخوان براي آن دادند تبري بجويد.
انتهای پیام