اصلاح طلب کیست: اصولگرایی چیست؟
علیرضا علوی تبار، روزنامه نگار و تئوریسین اصلاح طلب در هفتههای اخیر بیشتر از گذشته با رسانهها در ارتباط است و در مورد مباحث مختلف سیاسی، نظری و عملی به اظهارنظر میپردازد. او این بار از زاویه نگاه خود به سه جریان اصلاح طلبی، اصولگرایی و اعتدالگرایی پرداخته و آنها را تحلیل کرده است. از دید علوی تبار با در نظر گرفتن برخی ویژگیها میتوان اصلاح طلبی را از سایر گرایشهای فکری و سیاسی موجود متمایز ساخت. او معتقد است این ویژگیها را میتوان ذیل سه عنوان کلی دیدگاهها و مواضع، روش و الگوی رفتاری دسته بندی کرد.
به گزارش ایرنا، علوی تبار در گام بعدی تحلیل خود ویژگیهای متمایز کننده دیدگاه و موضع فکری و سیاسی اصلاح طلبی را برمی شمرد: نخستین ویژگی این است که اصلاح طلبی وضع موجود را مطلوب نمیداند: وضع موجود را در زمینههای مختلف وضع مطلوب نمیداند و از تغییر در آنها دفاع میکند. اصلاح طلب نه تنها از وضع موجود راضی نیست، بلکه معتقد است ادامه روند کنونی نیز به حل مسائل منجر نمیشود و نیاز به دخالت آگاهانه در روند امور برای اصلاح آنها وجود دارد. این تئوریسین سیاسی اصلاح طلب در ادامه تعریف خود سراغ مردمسالاری میرود: اصلاح طلب به دنبال افزایش میزان مردم سالاری در تصمیم گیریهای عمومی است. میزان مردمسالاری در تصمیم گیریهای عمومی صفر یا یک نیست، بلکه یک پیوستار است. یعنی میتوان نظامهای تصمیم گیری سیاسی را از نظر میزان برخورداری از مردمسالاری روی یک پیوستار مرتب کرد: از کمترین تا بیشترین. البته این پیوستار پایان ندارد. اصلاح طلبها با وجود تفاوتها همگی در ضرورت مردمسالاری بیشتر اتفاق نظر دارند.
باور به حضور دین در عرصه عمومی
علوی تبار سپس به موضوع دین باوری و نقش دین در اصلاح طلبی میپردازد: اصلاح طلب ایرانی اغلب به حضور دین در عرصههای عمومی باور دارد، اما با تبعیض بر اساس دین و مذهب بین شهروندان مخالف است. اصلاح طلبان اغلب از تفسیر و فهمی در دین دفاع میکنند که با توجه به مقتضیات زمان (اجتهاد با توجه به زمان و مکان) صورت گرفته است. از این رو کم و بیش با نواندیشی دینی همسو هستند. به علاوه اغلب تاکید میکنند که اجرای حکم شریعت با تکیه بر قهر میتواند به تضعیف گرایش دینی و ایمان آزادانه در جامعه منجر شود. نسبت اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی ایران با مفاهیمی چون انقلاب و قانون اساسی ویژگی متمایز بعدی اصلاح طلبان از نگاه علوی تبار است: اصلاح طلبان اگرچه به اصالت انقلاب اسلامی ایران باور دارند و کم و بیش نتایج حاصل از آن (نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی، نهادهای قانون اساسی و…) را متناسب با سطح تکامل اجتماعی در مقطع پس از انقلاب میدانند، اما این دستاوردها را فوق چون و چرا نمیدانند. آنها نقد دستاوردهای انقلاب با توجه به ارزشهایی متعالی انقلاب را هم حق مردم و هم وظیفه آنها میدانند.
در حوزه استکبارستیزی و ارتباط با جهان پیرامون نیز علوی تبار شاخصههای اصلاح طلبی را اینگونه تعریف میکند: اصلاح طلبان ایرانی اگرچه به وجود تلاش برای سلطه و توطئه در سطح جهانی باور دارند، اما ریشه مشکلات ایران را در درون جست وجو میکنند و گمان میکنند که انداختن مشکلات بر دوش سلطه گران جهانی و توطئههای آنها، ما را از ضعفها و تنگناهای درونی غافل میکند. به همین دلیل ضمن تلاش برای تنش زدایی با جهان خارج، باور دارند که باید با نگاه به درون دردها و درمانها را جست وجو و از این طریق تهدیدهای خارجی را هم به فرصت تبدیل کرد. اصلاح طلبان اغلب باور دارند که باید هم در حل مشکلات خویش، هم در شناسایی و ریشه یابی مشکلات و در ارائه راه حل برای آنها، دانش و تجربه جهانی را جدی تلقی کرد و مبنا قرار داد. نباید خود را بی نیاز از تجربه جهانی و به ویژه دستاوردهای مثبت تجدد در جهان دانست. نباید گمان کرد که میتوان از صفر شروع کرد و همه چیز را ابداع و از نو اختراع کرد. او ویژگیهای اصلاح طلبی را این گونه جمع بندی میکند: از نظر روش، روش اصلاح طلبانه اصطلاحاً در برابر روش انقلابی قرار میگیرد. اصلاح طلبی یعنی استفاده از روش گام به گام و پرهیز از ایجاد دگرگونیهای انفجاری و ناگهانی، استفاده از روشی که در آن همه مشکلات به عرصه سیاست تقلیل و ارجاع داده نشود (پرهیز از تقلیل گرایی سیاسی)، بهره گیری از مدیریت و رهبری جمعی برای تصمیم گیری و پیشبرد طرحهای تغییر. فعال کردن نهادهای مدنی (انجمنهای داوطلبانه غیرحکومتی) برای پیشبرد برنامهها و پرهیز از ایجاد جنبشهای توده وار و از همه مهمتر پرهیز از خشونت و برخورد قهرآمیز. از نظر الگوی رفتاری نیز میتوان یک ویژگی دیگر افزود.
خشونت ابزار نیست
علوی تبار در فراز پایانی صحبتش در مورد بررسی شاخصهای اصلاح طلبی میگوید: اصلاح طلبان هیچگاه نباید از «خشونت به عنوان ابزار تغییر» بهره گیرند. پرهیز از خشونت و بهره گیری از شیوههای مسالمت آمیز که طیف بسیار وسیعی را در برمی گیرند و به خصوص تاکید بر گفت وگو و تلاش برای توافقهای اساسی برای پیشبرد گذار به مردمسالاری و خروج از بحرانهای ملی از ویژگیهای رفتاری اصلاح طلبان و هویت بخش آنهاست. البته برخی از روشهایی که مخالفان اصلاحات آنها را غیرمسالمت جویانه میدانند در واقع و در عرف بین المللی مسالمت جویانه هستند و نباید تعریف محدود و بسیار کم وسعت آنها را پذیرفت. مثلاً تحصن، اعتصاب و روزه سیاسی نباید خشونت آمیز تلقی شود.
شکاف میان اصولگرایان
او سپس به جریان شناسی اصولگرایی میپردازد اما پیش از آن به شکاف و افتراق موجود میان نحلههای اصولگرایی اشاره دارد: در درون جریان اصولگرا دو گرایش کاملاً متفاوت وجود دارد که هر روز هم بیشتر از یکدیگر فاصله میگیرند. از این رو بسیار دشوار است که آنها را ذیل یک عنوان معرفی کرد. اما میتوان برای هر کدام مشخصاتی برشمرد. در اینجا برای نامگذاری من این دو را «اصولگرایی محافظه کارانه» و «اصولگرایی تندروانه» مینامم. از دید علوی تبار این دو نحله اصولگرایی شاخصهای متمایز کنندهای از یکدیگر دارند که در خور توجه است: اول اینکه محافظه کاران وضع موجود به ویژه در زمینه توزیع قدرت سیاسی را کم و بیش میپذیرند و حداقل تغییر را در آن خواستارند. اما تندروها به دنبال تغییراساسی در وضع موجود هستند که در آن اصلاح طلبان حذف شده و اصولگرایان محافظه کار هم در حاشیه قرار گیرند.
اندک سالاری یا تمامیت خواهی
شاخصه دوم از نگاه این روزنامه نگار اصلاح طلب این است که «اصولگرایان محافظه کار از استقرار نوعی از اندک سالاری و مردم سالاری شکلی در ایران دفاع میکنند. در این نظام سیاسی اگر چه در نهایت ترکیبی از روحانیون سنتی و معتمدان آنها ساختار قدرت را در اختیار دارند اما نهادهای مردم سالاری مانند انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس و شوراها نیز به کار خود ادامه میدهند و رقابت در محدوده نیروهای قابل قبول جریان خواهد داشت. در حالی که گرایش اصولگرایان تندرو به سوی یک نظام سیاسی تمامیت خواه است که در آن نهادهای مردم سالاری جای خود را به نهادهای دارای توان گردآوری مردم و ایجاد جنبشهای توده وار میدهد. در کوتاه مدت این تمایل آنها خود به خود به نوعی نظامی گری و تقدیس سازماندهی و ارزشهای نظامی در عرصه سیاست میانجامد.» سومین شاخصه متمایز کننده دو شاخه اصولگرایی از نگاه او این است: همه اصولگرایان به حضور دین در حکومت باور دارند و از حکومت دینی دفاع میکنند. محافظه کاران بهترین تفسیر از دین را سرمشق سنتی رایج در حوزههای علمیه میدانند. در پذیرش تغییر نگاه به آموزههای دینی سختگیر بوده و حفظ اصالت برداشت را بسیار مهم تلقی میکنند. تندروها تفسیر آموزههای دینی را تحت تأثیر گرایش ایدئولوژیک انجام میدهند. بسیاری از مواضعی که برای محافظه کاران خروج از سرمشق سنتی تلقی میشود برای تندروها قابل پذیرش است. تندروها بیشتر دین و آموزههای آن را تحت تأثیر الزامات حکومت کردن درک و تفسیر میکنند. میتوان آنها را مروج «دین حکومتی» دانست. در حالی که محافظه کاران بیشتر به دنبال «دین سنتی» هستند و اغلب در عناصر هویت بخش مذهبی سخت میگیرند. اغلب اصولگرایان از اجرای قاطع احکام شریعت در جامعه دفاع میکنند و بهره گیری از قوه قهریه حکومت در این زمینه را مجاز میدانند. اما نگاه این دو نحله به انقلاب اسلامی نیز واجد اهمیت است. علوی تبار در این باره میگوید: اصولگرایان برخی از نتایج انقلاب اسلامی را مقدس (فوق چون و چرا) قلمداد میکنند و با هر گونه نگاه انتقادی به آن مخالفند. البته میتوان از نظر میزان سخت گیری با مخالفان، بین آنها تمایز گذاشت.
این تحلیلگر سیاسی سپس به حوزه آموزههای دینی و به کارگیری آنها در حکومت از نگاه اصولگرایان میپردازد: در تلقی سنتی از آموزههای عملی- دینی، نابرابریهایی به رسمیت شناخته شده که در حکومت دینی سنتی میتواند مبنای قانونگذاری قرار گیرد. نابرابری زن و مرد، نابرابری میان پیروان ادیان و مذاهب مختلف، نابرابری بر مبنای میزان دانش دینی و… از آن جملهاند. اصولگرایان در مجموع از تلقی سنتی از آموزههای دینی در این زمینه و قوانین و مقررات برآمده از آنها حمایت میکنند. از این رو برخی گرایشهای موجود در میان آنها را که شعارهای برابری طلبانه میدهند از نظر دسته بندی «راست گرا» تلقی میشوند. از دید علوی تبار ششمین وجه تمایز اصولگرایان محافظه کار از اصولگرایان تندرو به مساله سیاست خارجی بر میگردد: اصولگرایان محافظه کار اغلب از تنش زدایی در سیاست خارجی دفاع میکنند و قرار گرفتن در شرایط جنگی یا درگیری مداوم را نمیپسندند. اما اصولگرایان تندرو از سیاست خارجی تهاجمی دفاع میکنند. بخش کوچکی از جریان تندرو حتی از درگیری نظامی به عنوان ابزاری برای تحقق بخشیدن به ارزشها چه در سطح داخلی و چه منطقهای دفاع میکنند. از نظر آنها ترک «نبرد» به معنای «تسلیم» است. هفتمین تمایز از نگاه علوی تبار تمایز روشی میان دو نحله اصولگرایی است: از نظر «روش» اصولگرایان تندرو کاملاً به روش انقلابی برای ایجاد تغییرات مورد نظرشان پایبند هستند. از این رو میتوان ویژگیهای روش مورد نظر آنها را به این صورت خلاصه کرد: مجاز بودن به بهره گیری از خشونت به عنوان ابزار تغییر، تمایل به ایجاد حرکتهای توده وار، نفی نهادهای مدنی، استقبال از تحولات ناگهانی و غافلگیر کننده و تاکیدی بر اهمیت عرصه سیاست در شکل دهی به جامعه و شروع همه اقدامات از این عرصه. اما اصولگرایان محافظه کار در نوسان روشی قرار دارند و گاه از روش انقلابی و گاه از نفی این روش دفاع میکنند. شاخصه پایانی اصولگرایان در زمینه بهره گیری از دستاوردهای تمدن مدرن است. جایی که آنها دیدگاه یکسانی ندارند: اغلب آنها بهره گیری از میوهها و ثمرات مدرنیته را در برخی زمینهها (فناوری و به ویژه فناوری نظامی، ماشین آلات و ساخت وساز) میپذیرند اما برخی دیگر (مانند نهادهای مدرنی چون انتخابات) را با تبصرهها و اما و اگر قبول میکنند. در مورد برخی دیگر (مانند علوم تجربی و به ویژه علوم انسانی و حقوق بشر مدرن) با شک و تردید بسیار برخورد میکنند. گرایش اغلب آنها به سوی «ساختن از نو» علوم با ارزشهای سنتی است.
اعتدال جریان فکری – سیاسی نیست
پایانبندی صحبتهای علوی تبار با تحلیل اعتدالگرایی همراه است. او اعتدال را یک جریان فکری- سیاسی نمیداند: به نظر من جریان اعتدال را نمیتوان یک جریان فکری- سیاسی تلقی کرد. اعتدال گرایی بیشتر یک «شیوه عملی» و حداکثر یک «الگوی رفتاری» است. با توجه به مصادیق این جریان میتوان مشخصات این شیوه عملی را به این شکل برشمرد: ۱. عملگرایی و گشتن به دنبال راه خروج عملی از مشکلات به جای تاکید بر آرمانها و اصول از پیش مشخص شده. ۲. پذیرش همکاری و هماهنگی با جریانهای مختلف سیاسی. اعتدال گرایان اهل گفت وگو، توافق و کنار آمدن با جریانهای متضاد هستند. ۳. رواداری و تحمل آرای مختلف و متعارض و تلاش برای رسیدن به همسویی عملی به جای وحدت فکری و نظری ۴. انعطاف پذیری و پیشرو بودن یا محافظه کار بودن با توجه به شرایط و امکانات موجود. مروجان اعتدال گرایی هیچ کدام در موقعیت ایجاد گفتمان فکری و سیاسی نیستند. اغلب آنها از نظر فکری در محدوده همپوشانی دو طیف اصلاح طلب و اصولگرای محافظه کار قرار میگیرند و نمیتوان از مواضع آنها، دیدگاه و موضع سیاسی مشخصی را استخراج کرد.
انتهای پیام