هیاهو در «سرزمین کهن»
صمد شفیعیمقدم در خبرآنلاین نوشت: «سرزمین کهن» سریالی است یا سریالی بود دیدنی و حرکتش یادآور اولین قطارایرانی که به گاه سکون مورد تعرض کسی واقع نمی شد اما به وقت حرکت، آماج سنگ کودکان بازیگوش قرار می گرفت.
چرایی نامگذاری این سریال به «سرزمین کهن» با ديدن فیلم روشن تر می شود اما شرایط بدي که مدتهاست فراروی این کار خوش ساخت قرار گرفته ، بوی کهنگی از برخی رفتارهای ما اهالی سرزمین کهن را به مشام می رساند. به گونه ای که دیالوگهای کسی که هنوز منفی یا مثبت بودن او از آبرنگ فیلم بیرون نیامده بود، فرصتی برای ابراز تمایلات قومی در اختیار برخی فعالان قوم بختیاری در جهت تقویت «ما» ی مشترک آنان قرار داد تا شاید این «ما» بودن به فراخور حال و در مقاطعی به کار دنیای امروز و فردا بیاید.
داستان ناتمام سرزمین کهن، کهنه شدن غفلتهای ما را نیز به یاد می آورد . غفلت از چرایی هیاهوی بسیار برای هیچ ،غفلت از ناتوانی برای ایجاد تمرکز در خوانش تاریخ روزها و شبهایی که خوب یا بد در این سرزمین سالخورده، سپری شده، غفلت از گفتن به وقت خاموشی و خاموشی به وقت گفتن ، غفلت از شکیبایی در ابراز واکنش و …
شاید اگر این ناشکیبایی نمی بود از دل تفکر آزادیخواه مشروطه ، استالینیسم فرهنگی ، مطبوعاتی و سیاسی در روح روشنفکری ایرانی رسوخ نمی کرد و هیجان زدگی در سیاست ورزی ، سکه بازار نمی شد و خردورزی و صبر و دورنگری به محاق نمی رفت. بله ! ناشکیبایی کاری کرد که در سرزمین کهن هیجان زدگی ارزشی شود که چپ ها و مسلمان ها برای متصف بودن بدان از یکدیگر سبقت جویند ، نمونه اش آن که مسلمان سفارت را تصرف می کرد و چپ بر در سفارت خیمه بست نشینی می زد تا مبادا رمان تسخیر، داستان کوتاه شود.
نامه اخير شورای بازبینی به رئیس صداوسیما مبني بر اينكه پخش اين سريال صلاح نیست و کمال تبریزی بايد در تلویزیون عذرخواهی کند نشان مي دهد هیاهو برای هیچ هنوز و در انواع مختلف ادامه دارد و گویا همچنان قطار سرزمین کهن به محض حرکت سنگ می خورد.
انتهای پیام