برابر زلزله راههای بهتر از تعطیلی تئاتر وجود دارد!
«افشین هاشمی» نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر، در یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: اجازه دهید همین ابتدا به صدای بلند بگویم که بله! اعتقادم همین تیتر است.
و این نه اعتقادِ امروزِ من که پنج سال پیش هم راجع به واقعه غمانگیزِ دیگری همین را گفتم که چندان بازخوردِ مثبتی نداشت ولی آن قدر به سخنم باور دارم که بازهم تکرارش میکنم: بهجای تعطیلی میتوان از ظرفیتهای بالقوه یک پدیده استفاده کرد و برای احترام، «کار کردن» را جایگزینِ «تعطیلی و کار نکردن» کرد.
مطمئن باشید برابرِ زلزله راههای بهتر از تعطیلیِ تئاتر وجود دارد!
ابتدا موضوعِ پنج سال پیش را یادآوری میکنم:
آقای حمید سمندریان ۲۲ تیرماهِ ۱۳۹۱ درگذشت و آن روز تئاتر به احترامِ (!) ایشان تعطیل شد! و من پرسیدم و امروز هم میپرسم «به احترام»؟! به احترامِ کسی که همه عمرش را صرفِ برپاییِ تئاتر کرد ما تئاترهامان را تعطیل کردیم؟! من آن روز به عنوانِ یکی از سخنرانان گفتم (و امروز هم میگویم) که این یک رفتارِ عادتشده است بی هیچ فکرِ نویی؛ همچون عملِ بازاریان و کاسبان در عزای درگذشتِ حجرهدارِ همسایه. ولی ما آن روز میتوانستیم تئاترهامان را به افتخار ایشان و عمری که پای این حرفه گذاشتند باز نگه داریم و به احترامِ ایشان تئاترهامان را «رایگان» اجرا کنیم و از هر که در زندگیاش تئاتر ندیده دعوت کنیم بیاید تئاتر ببیند و با میراثِ حمید سمندریان و پیشینیانش آشنا شود.
آن روز چون من هم نمایشی روی صحنه داشتم که اتفاقن پرفروش بود، بعضی گفتند «ارزشِ استاد خیلی بالاتر از دوزار پولِ بلیت های امشب بود!»، همکارانی خشمگین شدند و خشمشان را اعلام کردند، بعضی نصیحت کردند و بعضی هم دلجویی؛ شاگردانِ ترمِ اولِ آموزشگاهِ استاد هم قصدِ کتکزدن داشتند که خوشبختانه ترمِ آخریها جلوشان را گرفتند!
امروز نمایشی روی صحنه ندارم و به جایش همکارانم نمایشهایی مملو از تماشاگر بر صحنه دارند و چه خوب که آدمها تئاتر میبینند. پس اینبار بی این که نگرانِ بلیتهای نمایشم باشم با تعطیل کردنِ تئاتر یکی از قویترین امکاناتِ بالقوهی کمک به زلزلهزدگان حذف میشود!
هرکس در این جهان و در این کشور وظیفهای دارد؛ هلال احمر و نیروهای امداد وظیفهاش کمکرسانی است و ستادِ مدیریتِ بحران قرار است این فاجعه را سروسامان دهد، رییسجمهور موظف بود در مکان حضور یابد و بازیگر هم باید روی صحنه تئاترش میرفت. تالارهای تئاترشهر، وحدت، ایرانشهر و … با اینهمه تماشاگر بهترین امکانِ کمک به زلزلهزدگان بود و هست! همه این نمایشها میتوانستند شبِ گذشته روی صحنه بروند و همه فروشِ آن شبشان را برای کمک اختصاص دهند. بعید میدانم بازیگری بگوید «من بدونِ پولِ امشب روی صحنه نمیروم» که اگر هم باشد حتمن در برابرِ شرافتِ بقیه سکوت خواهد کرد. همه این نمایشها میتوانستند علاوه بر پولِ بلیت شان از تماشاگران همتِ عالی کمک دریافت کنند.
اگر بازیگر یا کارگردانی در تالارِ وحدت به زبانِ کردی از تماشاگران کمک میخواست بیجواب میماند؟ یا اگر بازیگرِ تئاتر شهر یا تماشاخانه ایرانشهر صندوقِ کمکهای مردمی را در تالارِ انتظار به تماشاگران نشان میداد آن صندوق لبریز نمیشد؟ سایتهای فروشِ بلیت بهجای این که پیامکِ تعطیلیِ تئاتر و بازگرداندنِ پول برای تماشاگران ارسال کنند، میتوانستند با همان تعداد پیامک از مردم بخواهند هرچه برای کمک دارند با خود به تئاتر بیاورند. آن هم مردمی که با کوچکترین پیامی از همه سو کمکهاشان را به انواع و اقسامِ حسابها و انجمنها واریز میکنند و چه احساسِ خوبی بود دیدنِ آن همه کمک در تالارِ انتظار و احساسِ پشت گرمی به داشتنِ هموطنانی که در مواقعِ خطیر به کمک میآیند؛ چه بسا فردا روز، خودِ ما آن ایرانیِ در بلا افتاده باشیم.
آنهایی که تئاترها را تعطیل کردند که به نیتشان در احترام شکی نیست این امکانِ عالیِ کمک را گرفتند و به جایش چیزی نگذاشتند. طبیعتَن چند اعلامیه و اطلاعیه و دعوتِ اداریِ خانه تئاتر و سینما و دیگر اصناف به کمک (که البته موظفاند و باید این دعوت را انجام دهند) شاید به نتیجهای یک چندُم هم نیانجامد.
حال چه شد؟ بازیگرانِ به صحنه نرفته به کمک شتافتند؟ کارگردانان معضل را حل کردند؟ نمایشنامهنویسان التیامِ آمالِ بازماندگان شدند؟ نه! و معلوم است که در همین لحظه کاری از دستشان برنمیآید چون کارشان چیزِ دیگریست ولی آن امکان و توانی که دارند با تعطیلی ازشان سلب شد.
گیریم چند بازیگر بروند مناطقِ زلزلهزده. حاصلش چیست جز چند عکس که بعدن بیشتر به کارِ خودِ آن بازیگران میآید، تا مردم و با عکس و بی عکس و با خِیرترین نیّات هم جز این که جلوی دست و پای کمککنندگانِ واقعی را بگیریم چه ازمان برمیآید؟ گمانم پنجههای پدرِ فرزندْ زیر آوار مانده تیزتر است و بازوی پهلوانان و ورزشکارانِ آن منطقه از ما پرزورتر. حتمن اگر به کمکِ نیروهای انسانی احتیاج باشد، مسئولان اعلام خواهند کرد که آن هم مثلِ خون (که خواسته بودند) در کمتر از یک روز فراهم خواهد شد چرا که ایران و خاک و هموطن برای همهمان معنی دارد.
پس اجازه دهیم هرکه آنچه بهتر ازش برمیآید برای کمک انجام دهد. ما میتوانستیم دیروز کمکهای بسیاری از خود و تماشاگرانمان جمع کنیم و میتوانیم هفته بعد برای فرزندانِ بازمانده زیرِ چادر قصه بخوانیم؛ قصههایی از صبر، امید و جهانِ پیر و بیبنیاد ولی تعطیلیِ دیروز تئاتر تنها به نفعِ کارمندی بود که دنبالِ بهانه میگشت زودتر به خانه برود (که اگر زلزله هم نبود او خود راهش را پیدا میکرد!) و این یعنی کار نکردن تحتِ عنوانِ کارکردن در پوششِ احترام!
آموزه گذشتگان میگوید:
اگر غم لشگر انگیزد که خونِ عاشقان ریزد / من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
تئاتر گاهی میتواند جای میِ ساقی ایفای نقش کند.
انتهای پیام