سیاست زدایی از دانشگاه
«محمد صابریان» عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی در نقد سیاست زدایی از دانشگاه نوشت:
جشن برش کیک و دعوت از فلان کمدین بخشی از برنامههایی بود که توسط برخی تشکلها و سازمانهای دانشجویی در 16 آذر سال گذشته در کشور برگزار شد. شاید تعمیم این برنامهها به همهی دانشگاهها اشتباه باشد اما قطعاً کثرت رو به افزایش این برنامهها و ایضاً مشاهدهی برنامههای از این دست در سایر ایام سال نشانگان روندی کلیتر است که خود را در برنامههای روز دانشجو نشان میدهد. روندی که در ادبیات علوم اجتماعی به آن سیاست زدایی میگویند. روندی که در آن اثرگذاری دانشگاه در سیاست و جامعه کاهش میابد و دغدغههای دانشجو از دغدغههای عمومی برای جامعه و کشور دور شده و دغدغههای دانشجو در رابطهی دختر و پسر، نمره گرفتن و در متعالیترین وجه خود معیشت و اشتغال خلاصه میشود.
انگیزه و عامل اصلی این روند تحولی عمومی در فضای اجتماعی است که کالایی سازی و تبدیل شدن تمام شوون زندگی انسانها به «شئ» قابل مبادله وجه مشخصهی اصلی آن است. این روند نه تنها خود را در دانشگاه با مسالهی کالایی سازی آموزش نشان میدهد بلکه در عرصهی عمومی نیز دانشگاه را به عنوان نیروی مقاومی در برابر خود میبیند پس در پی شکستن این مقاومت فرآیند سیاست زدایی از دانشگاهها را کلید میزند و برای این منظور ابزارهای سلبی و ایجابی خود را به کار میبندد.
این مقاومت سیاسی به سابقهی طولانی بروز و حیات امر سیاسی در بین دانشگاهیان برمیگردد. اگر ما تعریف بسیط و فراگیر امر سیاسی به مثابه ابزاری برای مداخله در نظم موجود را بپذیریم. دانشگاه در ادوار گذشته به خوبی پذیرا و بستر بروز امرسیاسی بوده است. اما در دههی حاضر ما نه تنها با غیاب امر سیاسی مواجهیم بلکه حتی در دغدغههایی چون ارتباط با جنس مخالف و معیشت که وجه غالبی از امر سیاسی در آن نهفته است شاهد ورودی غیرسیاسی و مبتذل به آن هستیم.
زمینهی بروز امر سیاسی در دانشگاه برآمده از ماهیت دانش است که منجر به مداخله در نظم موجود میشود و صورتبندی جدید از دنیا به ما میدهد. سید مهدی ناظمی قره باغ در مقالهی «سیاست زدایی از دانشگاه/ سیاست و نهاد دانش» به خوبی اشاره میکند:
«این سیاسی بودن، وجهی از ذات خود دانش است. حتی میتوان گفت این توجه به سیاست در دانش و دانشگاه، نه تنها آسیبرسان به فعالیت علمی نیست، بلکه فعالیت علمی را در شکلی انضمامی با جامعه مدرن پیش میبرد. این سیاسی بودن، با سیاسی کردنی که ممکن است به صورت پروژهای توسط حاکمیت پی گیری شود متفاوت است. آنچنان کاری ممکن است مخل دانش باشد، اما توجه دانش و اهل دانش به سیاست نه مخل علم است و نه مخل سیاست. اهل دانش به تبع عمومیت داشتن دانش، در سیاست دخیل هستند و این دخیل بودن بسته به تحولات اجتماعی و نظری، خود را به اشکال مختلف نشان میدهد».
شاید بتوان گفت که تنها روزنهی باقی مانده برای احیای امر سیاسی در دانشگاه بازیابی ماهیت اصیل دانش است. این بازیابی نباید اسیر ژستهای شبه علمی مانند «بی طرفی علم» و «حفظ پرستیژ علمی» و … شود. همچنین نباید اسیر عقلانیت ابزاری بشود و نیازمند به کارگیری عقلانیت انتقادی است تا وجه رهایی بخش دانش در آن دیده شود.
وظیفهی امروز دانشگاهیان به ویژه دانشجویان حرکت به سمت دانشگاهی است که متولی واقعی دانش باشد و بدون هیچ محافظه کاری به دنبال تاثیرگذاری بر جامعه باشد نه دانشگاهی که مقاله و مدرک چون کالایی در آن داد و ستد شود و با بی اخلاقیها چون انتحال علمی با تسامح برخورد شود. به امید روزی که دانشگاه با بازیابی ماهیت دانش بتواند احیاگر امر سیاسی باشد.
انتهای پیام