عماد افروغ: شیوه حکمرانی اصلاح نشود اعتراض طردشدگان ادامه مییابد
گفتوگویی درباره زمان مناسب شنیدن صدای مردم
علی نیلی، انصاف نیوز: «جامعه ما به دلیل شیوههای غلط حکمرانی آبستن واکنشهای هیجانی است و اگر احساس طردشدگی و تبعیض در مردم از بین نرود، جنبشهای اعتراضی به انواع و انحای گوناگون ادامه مییابد.» این فراز مهمی از گفتوگوی عمادالدین افروغ با انصاف نیوز درباره سلسله رخدادهایی است که مرگ مهسا امینی در کشور رقم زد.
این جامعهشناس در پاسخ به این پرسش که چه زمانی برای شنیدن صدای اعتراض مردم به سیاستهای حاکم مناسب است، پاسخ داد: زمان مناسب شنیدن صدای مردم وقتی است که این اعتراضها و نقدها هنوز به فعلیت نرسیده و به صورت هشدار، توسط نخبگان به جامعه و حکومت منعکس شده است.
افروغ ادامه داد: گوشدادن به ندای کسانی که اهل بصیرتاند و تحولات آینده را به اصطلاح در خشت خام میبینند، شناختهشده و کمهزینهترین راه برای حاکمیت است تا بفهمد مردم از سیاستهایش چه ارزیابیای دارند و چه نسبتی با آن برقرار میکنند.
خطر چشمها و گوشهای بسته
او با اشاره به حوادثی که برخورد گشت ارشاد با مرحوم مهسا امینی پدید آورد، گفت: عدهای هشدار داده و گفته بودند چنین اقداماتی که تنها به برخوردهای سلبی اکتفا میکند، هزینهزاست اما متاسفانه این هشدارها شنیده نشد. از جمله گفتههای بنده که سالهاست فریاد میزنم باید نوعی دیالکتیک میان قدرت رسمی و قدرت مدنی در کشور وجود داشته باشد.
افروغ گفت: ما دارای یک نظام مبتنی بر ایدئولوژی یا به عبارت دیگر، بایدها و نبایدها هستیم؛ باید و نبایدهایی که لازم است به روز شوند. به زبان آکادمیک، ایدئولوژی یا عرصه ایدهها باید با عرصه عِلّی، یعنی عرصه تاثیر و تاثرات واقعی مردم دیالکتیک داشته باشد. به این معنا، ممکن است مردم چندان هم با ایدههای نظام ناسازگاری نداشته باشند و مشکلشان بیشتر این باشد که چرا این ایدهها بسط نمییابد یا چرا از مردم تاثیر نمیپذیرد و یکسویه است.
او ادامه داد: این مطالبه که ایدههای حکومت برای زندگی مردم به روز شود و کف جامعه را فهم کند، بارها از سوی نخبگان مطرح شده است. حتی میتوانیم پیشبینیهایی را نشان دهیم که هشدار دادهاند با این شیوهها، نظام ساختاری و قدرت رسمی ما قفل میشود.
این جامعهشناس گفت: هر نظامی که به روز نشود، چشم و گوشش را به روی تغییرات ببندد و شرایط زمانی و مکانی را درک نکند، محکوم به فناست و این یک قاعده در جهان است.
افروغ به تاکیدات ائمه بر زمانشناسی اشاره کرد و گفت: آنچه در ادبیات دینی ما با عنوان عارف به زمان بودن شناخته میشود یعنی بتوانی شرایط سیال زمانی را درک و متناسب با آن عمل کنی. نظام فقهی امام خمینی رحمتاله علیه هم مبتنی بر توجه به زمان و مکان بود. ایشان نشان دادند موضوعی که امروز حکمی دارد، ممکن است به دلیل شرایط متحول و متغیر، روز دیگر حکم دیگری داشته باشد.
او افزود: متاسفانه نظام ما چشم و گوش خود را به روی تغییر و تحولات زمانه بسته است و به نظر میرسد هیچ قوه عاقلهای وجود ندارد که برای مسائل مبتلابه کشور فکر کند. متاسفانه وقتی هم که اهل علم و نخبگان نسبت به شرایط هشدار میدهند، با به میان کشیدن کلیشههایی مانند وابستگی به خارج یا تفاوت آبشخورهای فکری، اصل بحث مسکوت میماند.
افروغ ادامه داد: تاریخ مصرف اتهامهایی از این دست گذشته اما به فرض صحت، باید صدای نخبگانی که به دنبال براندازی و سقوط نظام نیستند ولی حرفهای مهم هرچند ناخوشایندی دارند، شنیده شود.
اعتراض خشن، تالی بیاعتنایی به تنوع جامعه
نماینده سابق مردم تهران در مجلس، قطبیساختن جامعه را اشتباه دانست و گفت: جامعه ما به دلایل گوناگون، جامعه متکثر و متنوعی است و بنابراین حاکمیت باید نگاه طیفی به جامعه داشته باشد و نه نگاه قطبی. این چیزی است که بارها از منظر جامعهشناسی روی آن تاکید شده است. جامعه دو قطب چپ و راست یا اصولگرا و اصلاحطلب ندارد و طیفهای گوناگونی در این میان قرار دارند که حالا دارند خود را نشان میدهند.
افروغ به خشونتهای رخداده در جریان اعتراضات اخیر هم اشاره کرد و افزود: جامعه قصد ندارد اعتراضهای خود را از حالت مدنی خارج کند اما وقتی در برابر اعتراضات مدنیاش هیچ پاسخ روایی دریافت نمیکند، به سمت خشونت حرکت میکند.
از آقای افروغ پرسیدم در شرایطی که به نظر میرسد «بقا» خط قرمز نظام است، چرا به لوازم آن به اعتناست؟ او پاسخ داد: یکی از مهمترین شروط بقا، توجه به تغییرات است. در نتیجه معمولا کسان و حکومتهایی که خواستهاند به هر قیمت و بهانهای باقی باشند اما به لوازم آن توجه نکردهاند، زودتر فانی شدهاند. من پیشتر هم گفتهام ما از چیزهایی واهمه داریم که با این نوع تحلیل و این نوع سیاستگذاری، زودتر به آن میرسیم.
او بار دیگر بر وجود تعادل و تعامل میان قدرت اجتماعی و قدرت سیاسی تاکید کرد و گفت: در شرایطی که دیالکتیکی میان قدرت اجتماعی و قدرت سیاسی وجود ندارد، اصرار بر بقا به هر قیمتی، یعنی دیکتاتوری، یعنی استبداد. حداقل در تاریخ ما هم هیچکدام از نظامهای استبدادی تداوم و بقا نداشتهاند.
نویسنده کتاب «انقلاب اسلامی و مبانی بازتولید آن» با طرح این پرسش که چرا باید به سمت استبدادیشدن حکومت پیش برویم، گفت: به نظر من آقایان درک صحیحی از گفتمان و ارزشها، مولفهها و ریشههای شکلگیری انقلاب اسلامی ندارند و خیال میکنند با یکدستسازی فضا، امکان بقای بیشتری دارند.
افروغ ضمن یادآوری یکی از مصاحبههایش پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته درباره یکدستشدن فضای سیاسی کشور، گفت: همانطور که پیشبینی کرده بودم نتایج ناخوشایند یکدستشدن فضای سیاسی در حال بروز است. ممکن است در جایی هزینهها کمتر شده باشد، اما صد جای دیگر، هزینههای بیشتری به نظام سیاسی تحمیل میشود. دلیلش هم اینکه جامعه بسیار متکثر است اما حس میکند این تکثر اصلا دیده نمیشود.
این جامعهشناس، به رسمیتشناختن تفاوتهای اجتماعی را یک اصل مهم در اداره موفق کشورها دانست و ادامه داد: حکومتها با آموزشهای مستمر و صرف منابع هنگفت، تلاش میکنند وحدت جامعه در عین کثرت آن را حفظ و تقویت کنند اما ما متوجه کثرات نیستیم و وحدت را منحصر به یک وجهه خاص از آن تنوعها میکنیم. در نتیجه یک گروه خاص یا یک نوع سبک زندگی به رسمیت شناخته میشود و مابقی مورد بیاعتنایی قرار میگیرند. طبیعی است که چنین واکنشهایی را هم نشان میدهند.
نماینده دوره هفتم مجلس گفت: برای برخی سئوال شده که چرا جوانان اعتراض خشونتآمیز انجام میدهند؟ پاسخ در سئوال دیگری نهفته است و آن اینکه کدام آموزش و کدام جامعهپذیری به این نسل ارائه شده که انتظار داریم شیوه درست اعتراض را بدانند؟
افروغ ادامه داد: به صراحت میگویم این شیوه حکمرانی، این طرز نگاه به مردم و این نوع تلقی از تنوع جامعه، نتیجهای جز همین سبک و سیاق اعتراضها ندارد.
یک قانون ضد ارزش
او اضافه کرد: همینجا یک نکته را باید بگویم تا حرفهایم موجب سوءتفاهم نشود؛ من نمیگویم نظام ارزشهایش را تغییر دهد یا اصولش را عوض کند، میگویم اصول و ارزشهایش را بشناسد اما روشهایش را عوض کند. گرچه در یک نظام پویا، باید بتوان درباره ارزشها و اصول هم حرف زد و آن را به نقد کشید.
مدرس دانشگاههای کشور هر ارزشی را قابل بحث دانست و گفت: ممکن است بگویند قانون برای ما ارزش و ملاک اول است. باشد اما قانون، فرع بر عدل و عدل هم فرع بر حق است. اینها مباحث شناختهشدهای در دنیاست؛ میگویند اخلاق، کشف و قانون، وضع میشود. پس ممکن است به هر دلیل قانونی وضع شود که منافع واضعان آن را تامین کند. بنابراین قانون هم میتواند مورد نقد و تجدیدنظر قرار بگیرد.
او بیان داشت: باید ببینیم نسبت قانون با سلسله مراتب ارزشها و ارزشهای غایی ما چیست. اگر میگوییم آزادی، عدالت اجتماعی، اخلاق و معنویت ارزشهای غایی ما هستند، باید قوانین را با این محک بسنجیم و ارزیابی کنیم قانونی که حتی ذرهای همجهت با این ارزشها نیست، چگونه به یک اصل و اساس برخورد با جامعه بدل شده است.
افروغ شیوه اجرای قانون را هم مورد توجه قرار داد و اضافه کرد: به صورت خاص درباره همین گشت ارشاد چند حادثه سو و ناگوار باید رخ بدهد تا متولیان امر درباره شیوه اجرا و بعد مستمسک قانونی آن تجدید نظر کنند؟
ماجرایی قابل پیشبینی، بحرانی قابل پیشگیری
نماینده اسبق مجلس با اشاره به گزارشهای وزارت کشور و پلیس در ماجرای مهسا امینی گفت: میگویند ایشان ضرب و شتم نشده. این فرع قضیه است، اصل قضیه شوکیست که به او وارد شده. اگر ایشان سابقه جراحی داشته، به هر حال بیست و دو سال از خدا عمر گرفته؛ چرا این حادثه باید در مرکز پلیس برای او رخ دهد جز اینکه شوک شدیدی را تجربه کرده است. بله، ممکن است ایشان ضربه فیزیکی نخورده باشد اما ضربه روانی چطور؟ عجیب است که نمیفهمند که تخریب ضربه روحی روانی چنین برخوردی، مثلا ترس از آبروریزی یا ترس از سرانجام ماجرا یا هر چیز دیگر، به مراتب بیشتر از ضربه فیزیکی است. عجیبتر هم این است که توجیهات گوناگون انجام میشود اما هیچ تلاشی برای پذیرش مسئولیت این اتفاق مشاهده نمیشود.
عمادالدین افروغ ادامه داد: شیوه گشت ارشاد نه اسلامی و قرآنیست، نه اخلاقیست و نه عقلانی.
او در توضیح چرایی این توصیفات از گشت ارشاد گفت: کسانی برای کنترل حجاب انتخاب شدهاند که نه برای این کار تربیت شدهاند و نه آموزشی در این زمینه دیدهاند. نیروی انتظامی برای برخورد قهرآمیز با مجرمان به تناسب جرمی که مرتکب شدهاند شکل گرفته اما بحث حجاب یک بحث فرهنگی است. طبیعی است که نمیتوانیم از پلیس انتظار داشته باشیم آموزش لازم را در این زمینه دیده باشد چون اساسا ساختار و ماموریتش چیز دیگری است.
این مدرس دانشگاه، بیتوجهی به روانشناسی اجتماعی را از مشکلات دامنگیر حاکمیت در ایران دانست و ادامه داد: قبلتر هم گفتهام من از لحظهای که خبر را شنیدم، خدا خدا میکردم خانم امینی فوت نکنند، چون میدانستم فوت ایشان چه عواقبی خواهد داشت.
او اضافه کرد: در تمام دنیا، حتی در کشورهای پیشرفته، اگر فردی در شرایط مشابه مهسا امینی کشته شود، موجی از خشم شهرها را فرامیگیرد. نمونههای مختلف و متعددی از حوادث مشابه در جهان داشتهایم. میخواهم بگویم این اتفاقات قابل پیشبینی و در نتیجه قابل مدیریت بهتر بود.
بخرید ولی نپوشید!
از آقای افروغ پرسیدم وقتی در میان حکومتگران این تلقی وجود دارد که حجاب سنگری است که دست برداشتن از آن به عقبنشینیهای پیاپی دیگر منجر میشود، چه نسبتی میان تندادن به خواست مردم از طرفی و اعمال حاکمیت از طرف دیگر میتوان برقرار کرد؟ او پاسخ داد: این از آن دست حرفهای بیپایه است. کسی نگفته شما دست از حجاب بردارید. حداقل من چنین حرفی نزدهام. من حجاب را یک امر تاریخی، شرعی، فرهنگی و قانونی میدانم و معتقدم حجاب میتواند به یک برگ برنده برای حضور متنفذ اجتماعی زنان شود.
او این تلقی از حجاب را چنین توضیح داد: پیش از انقلاب، والدین احساس امنیت نمیکردند که دخترانشان وارد عرصه اجتماعی شوند اما بعد از انقلاب و با امن شدن فضا، زنان و دختران ما به صورت گسترده وارد عرصه شدند و افتخارات گوناگونی را هم نصیب کشور کردند. با وجود این ملاحظات جامعهشناختی و تاریخی، حجاب میتواند به عنوان یک برگ برنده برای حضور اجتماعی زنان مطرح شود. در واقع بحث بر سر ارزش حجاب نیست، بحث بر سر نشر حجاب است.
این جامعهشناس توجه به وجوه ایجابی نشر حجاب را ضروری خواند و افزود: نمیشود فقط روی سلبیات قانون پافشاری کرد. ما علاوه بر فصل سوم قانون اساسی، قوانینی مانند قانون تسهیل ازدواج جوانان، قانون ساماندهی مد و لباس و… را داریم که همگی رها شده است.
افروغ گفت: در قانونی که برای گشت ارشاد به آن استناد میشود، وظایف دیگری هم برای پلیس فهرست شده است. بیست و چند وظیفه در زمینه حجاب به شکل مستقیم و غیرمستقیم روی دوش پلیس گذاشته شده است. برای مثال باید حدود شرعی و فرهنگی و قانونی حجاب تعیین میشده. دیگری این بوده که مانع عرضه لباسهایی شوند که با فرهنگ ما همخوانی ندارد اما هیچکدام از این اقدامات انجام نشده است.
رئیس اسبق کمیسیون فرهنگی مجلس به ذکر خاطرهای از دوران وکالتش پرداخت و گفت: نماینده یکی از اقلیتهای دینی به من گفت در بازار مسلمین مانتوی مناسب برای همسرش پیدا نکرده است. مگر میشود به دخترانمان بگوییم میتوانید این لباس را بخرید اما نمیتوانید آن را بپوشید؟!
ردپای رانت در اقتصاد سیاسی مد و لباس
او به موانع متعدد در تصویب قانون ساماندهی مد و لباس اشاره کرد و ادامه داد: با وجود فشارها، آن قوانین از تصویب مجلس هفتم گذشت تا برخورد با بیحجابی فقط وجه سلبی نداشته باشد.
افروغ روانشناسی مد را حلقه مفقوده سیاستگذاری و قانوننویسی برای ترویج حساب دانست و گفت: دختران ما باید بتوانند لباسهای مناسب، به روز و به قیمت تهیه کنند اما من با اطلاع میگویم که این شرایط برای بسیاری از دختران ما فراهم نیست.
مدرس دانشگاههای کشور به یافتههای چند پایاننامه دانشگاهی در این زمینه اشاره کرد و ادامه داد: منافع اقتصادی یک عده نمیگذارد لباس مناسب در بازار عرضه شود. اقتصاد سیاسی مد، بر خلاف آنچه به نظر میرسد بسیار پیچیده است. به عبارت دیگر، صحبت از منافع عظیم اقتصادی کسانی است که مانع ساماندهی مد و لباس در کشور میشوند.
او گفت: قضیه حجاب را باید به شکل یک منظومه دید و نمیشود گفت حالا که این اتفاقات افتاده، پس کلا حجاب آزاد. این کار هم جواب نخواهد داد چون از فردا، باید به قشری که دغدغه حجاب دارند پاسخ بدهید. اگر اکنون مخالفان این نوع تحمیل درباره حجاب به خیابانها آمدهاند، فردا موافقان حجاب به اعتراض دست میزنند. حرفم این است که همه وجوه ماجرا باید با هم دیده شود و با حضور طیفهای گوناگون نخبگان، برای آن چارهاندیشی کرد تا به تصمیم درستی رسید.
نمادگرایی آفت معناگرایی
افروغ در پاسخ به این پرسش که چرا حجاب از امری اعتقادی و اجتماعی به فعالیتی سیاسی تبدیل شده است گفت: من باور دارم که دختر ایرانی هم به لحاظ فرهنگی و به لحاظ تاریخی با حجاب میانه خوبی دارد اما در شیوههای تربیتی ما، نمادها و مناسک جایگزین برخورد ریشهای، ارتقای بینش و راهنمایی افراد برای به فعلیت رساندن قابلیتهای ذاتی و الهیشان شده است.
این فعال فرهنگی ادامه داد: در اواخر دوران صفویه هم، معناگرایی نخستین جای خود را به نمادگرایی داد. نمونه واضحتر این تحول را میتوانیم در فعالیتهای حسینیه ارشاد و نتایج آن ردیابی کنیم. در مباحثی که در آنجا مطرح میشد، اصلا حجاب موضوعیت نداشت اما مخاطب حس میکرد برای نشان دادن تغییر نظام ارزشهایش، لازم است ظاهر خود را هم تغییر دهد. آقایانی که در حسینیه ارشاد سخنرانی میکردند روی رسالت اجتماعی انسان تاکید داشتند. جوانان مخاطب آنها به این نتیجه میرسید ارتقای بینش مبتنی بر رشد، لوازم و نمادهایی هم دارد و بنابراین به شکل خودجوش حجاب را انتخاب میکرد.
او بار دیگر به تجاربش در کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم اشاره کرد و گفت: با برخوردهای بسیار پیشپاافتاده و نمادین، نمیتوان جامعه را هدایت کرد. من شاهد بودم که هرگاه فیلمی حرف سیاسی داشت، به تیغ ممیزی گرفتار میشد و هر وقت لوده میشد، به راحتی مجوز میگرفت. خب! شما دارید لودهپروری میکنید و نمیتوانید از جامعه انتظار دیگری داشته باشید. اگر جامعه را سیاستزدایی کردید و به لذتگرایی اصالت دادید، باید به نتایج آن هم تن بدهید.
سیاستزدایی، امنیتزدگی، تبعیض؛ بذرهای بحران
وکیل مردم تهران در مجلس هفتم سیاستزدایی را معلول سیاستزدگی و امنیتزدگی دانست و گفت: عدهای در کشور اصرار دارند که فقط خودشان حق دارند سیاسی باشند و فعالیت سیاسی کنند و این حق را برای دیگران قائل نیستند.
افروغ ادامه داد: عدهای خیال میکنند با ممانعت از فعالیت سیاسی دیگران، امنیت را ارتقا دادهاند در حالیکه اگر پسر و دختر جوان ما، درست تربیت شوند و اجازه طرح مطالبات سیاسی خود را داشته باشند، دیگر حجاب و روسری بحث اصلی جامعه نخواهد بود. کما اینکه در زمان انقلاب این اتفاق افتاد.
این جامعهشناس، اعتراضات اخیر را «جنبش طردشدگان» خواند و گفت: اعتراضها در ظاهر به حجاب مربوط است اما اصل آن به دلیل تبعیضهای گسترده سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است که متاسفانه قریب به اتفاقشان هم به سود یک عده خاص است. مردم تبعیض را درک میکنند و میفهمند که در همه عرصهها و حوزهها طرد شده یا در حال طردشدن هستند.
افروغ ادامه داد: حجاب بهانه است، اصل نابرابری، فقر، بیکاری و تبعیضیست که جامعه را به ستوه آورده و خشمگین کرده.
از او سئوال کردم بر مبنای این حرف، هر رخداد و اتفاق دیگری هم میتواند بهانهای برای اعتراض مردم باشد که پاسخ داد: بله، مگر چنین نبوده. سال 96، سال 98، برای بنزین، برای آب و… جنبشهای اعتراضی شکل گرفت. در واقع جامعه ما آبستن واکنشهای هیجانی است و در این شرایط، انتظار میرود کمی انعطاف از خود نشان دهند.
این جامعهشناس گفت: مردم درد میکشند و انتظار ندارند حکومت به دردهایشان اضافه کند. مقاومت در برابر تحریم که خواست حکومت از مردم است، هزینههای زیادی به آنان تحمیل کرده. این را تحمل کنند، فشارهای اقتصادی را تحمل کنند، مشکلات را تحمل کنند، تبعیضها را تحمل کنند، استانداردهای دوگانه را تحمل کنند و… تازه میگویند پوششتان را هم به سلیقه ما انتخاب کنید.
افروغ به نوع پوشش مهسا امینی در هنگام بازداشت هم اشاره کرد و ادامه داد: قانون ساماندهی مد و لباس به معنای آن بود که ما تنوع پوشش و حجاب را در کشور به رسمیت میشناسیم. من نمیدانم حجاب خانم امینی چه اشکالی داشت و چرا به او گیر دادند اما میدانم پلیس در انجام وظایف ایجابیاش کوتاهی کرده است. سادهترین کوتاهیشان این است که اگر لباس او ایراد داشت، چرا مانع فروش آن نشدهاند.
این فعال فرهنگی گفت: عدهای که برای قانون گشت ارشاد غیرت به خرج میدهند دقت داشته باشند که ما در زمینه حجاب قوانین ایجابی هم داریم. اگر آن قانون است، این هم قانون است. بیایید یقه دستگاههایی که قصور کردهاند را بگیرید و بپرسید چرا به قانون بیاعتنایی کردهاند که نتیجهاش بشود این اغتشاشات شهری؟
عذرخواهی؛ تدبیری که نکردند
دکتر افروغ با بیان اینکه شیوه حکمرانی در کشور نیازمند بازنگری و تجدیدنظر اساسی است، ادامه داد: همانطور که گفتم در ماجرای خانم امینی، مسئولیت مستقیم با پلیس و دولت بوده است اما دریغ از یک عذرخواهی ساده.
او ادامه داد: در علوم انسانی قاعده خیلی روشنی درباره رابطه قدرت-مسئولیت وجود دارد و حسب این رابطه، عذرخواهی از اتفاقی که برای مهسا امینی افتاد، اولین قدمی بود که انتظار میرفت دولت برای مدیریت فضا بردارد اما این اتفاق نیفتاد چون به نظر من اصلا علوم انسانی جدید و موجود را قبول ندارند و البته نمیدانیم آن علوم انسانیای که قرار است تدوین و جایگزین کنند، چه مختصاتی دارد و چه میگوید.
این جامعهشناس، علوم انسانی جدید را محصول آرا، افکار و نظرات متعدد و متراکم و متکثر دانشمندان گوناگون از چهارگوشه عالم خواند با رد فرضیه غربیبودن علوم انسانی گفت: یک خط بطلان روی دستاوردهای اندیشمندان علوم انسانی کشیدهاند و گمان میکنند با پاککردن صورت مساله، میتوان مشکلات را پشت سر گذاشت اما جامعه دائما به ما یادآوری میکند که نگاه یکسویه و کلیشهای به خود را پذیرا نیست و زیر بار تحمیل یک نوع عقیده نمیرود.
نسلی که پذیرای تبعیض نیست
سئوال کردم چرا به وضوح مشاهده میکنیم که متولدین دهه 1380 به بعد با زبان تیزتری با نظام سخن میگویند و مانند متولدین دهه 1360، صبور نیستند؟ افروغ گفت: غیر از اینکه در انتقال ارزشها از نسلهای انقلابی به فرزندانشان بسیار ضعیف عمل شده است، یک علت دیگر این بوده که پس از جنگ، نظام امتیازاتی را برای مدافعان کشور در نظر گرفت و هرچه جلوتر آمدیم، وسعت و عمق آن بیشتر شد. بعد هم به نوعی تغییر ماهیت داد و دایره تعلقش گستردهتر شد. این امتیازها به معنای محرومشدن عده دیگری از منابع و امکانات بود. هر چه امتیاز بیشتری در اینسو داده شد، عده بیشتری در آنسو محروم شدند.
او ادامه داد: به تدریج این سئوال برای جامعه پیش آمد که تا کی قرار است این امتیازات داده شود؟ سئوال دیگر هم این بود که مگر گفته نمیشد آن مجاهدتها در راه رضای خداوند است، پس چرا سبب تبعیض بین آحاد جامعه شده است؟ نسلهای جدیدتر احساس تبعیض کردند و از آن بدتر، متوجه شکافی شدند که میان نظر و عمل عدهای وجود داشت. طبیعی است که در شرایط فشار اقتصادی، دیدن کسانی که خود و نسلشان از انواع مواهب و امتیازات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برخوردارند و حرف و عملشان هم یکی نیست، حس سرخوردگی را در جوانان ایجاد میکند و طبیعتا واکنشهای شدیدی را در پی خواهد داشت.
این جامعهشناس اضافه کرد: این خطر بزرگی برای کشور است که عده زیادی از جوانان حس کنند وارد یک رقابت نابرابر و ناعادلانه شدهاند و امکان ندارد در این زمین بازی، برنده شوند.
راهکارهایی برای تخلیه خشم مردم
عمادالدین افروغ به این پرسش که چه راهکارهای واقعا قابل اجرایی برای تخلیه خشم مردم وجود دارد، پاسخ داد: به نظرم چون خشم مردم با ماجرای مرحومه امینی گره خورده، اولین قدم این است که نظام عذرخواهی کند. دیر هم شده اما به هر حال لازم است که این کار صورت بگیرد.
او ادامه داد: گام دوم این است که کمیتههای تخصصی و حقیقتیابی که تشکیل شده، هم همه وجوه ماجرا را بررسی کنند و هم همه یافتههای خود را به شکل شفاف و بدون محافظهکاری با مردم در میان بگذارند.
افروغ دعوت از نخبگان وجیهالمله و معتبر را با این قید که دیدگاههایشان مورد توجه و استفاده قرار بگیرد، روش دیگر کم کردن از حجم نارضایتیها خواند و گفت: اساسیترین اقدام این است که منابع تولید خشم در مردم کنترل و از حجم فعالیتشان کاسته شود. مردم از تبعیض، شکاف طبقاتی، فقر، بیکاری و فساد بسیار خشمگین هستند و بنابراین باید برنامههایی برای رسیدگی به این معضلات تدوین و به سرعت عملیاتی شود.
این جامعهشناس با اشاره به مختصات جغرافیای سیاسی ایران گفت: میدانیم دشمنان هم در تلاشند تا به شکافها میان حکومت و مردم دامن بزنند اما اگر برنامههای برای ترمیم این شکافها به وجود بیاید، شیوه حکمرانی به نفع مردم اصلاح شود و حس تبعیض، یأس، سرخوردگی و ناامیدی از آینده در جوانان از بین برود، دشمنان ایران ناکام خواهند ماند.
انتهای پیام
مردم از سیاستهای اشتباه, از نبود آزادی بیان و پوشش, از فقر و دزدی , از اینکه اسلام رو بازیچه قرار دادند خسته اند و ازشون رو برگردوندن. حرف مردم رو نمیشنون. معترض ها رو اغتشاشگر میدونن و در نهایت ضررش رو خودشون میبینند.
دموکراسی یعنی حاکمیت نظر اکثریت، با رعایت حقوق اقلیت.
متاسفانه (نا)مسئولین کشور ما از دموکراسی و مردم سالاری فقط حرفش را میزنند، و عملاً وارونه شدهٔ آنرا اجرا میکنند. باز تعریف وارونه آن میشود “حاکمیت نظر اقلیت، بدون رعایت حقوق اکثریت”، یا بعبارتی دیگر “مردمسالاری دینی”.