یک اصولگرا به مصباح یزدی: قرار بود مطهری زمان باشید!
«کبری آسوپار»، فعال رسانهای اصولگرا، در یادداشتی تلگرامی سخنانش در دیدار برخی فعالین رسانهای و فضای مجازی با «مصباح یزدی» را با عنوان «بگذاریم قم صدای دادخواهی مردم باشد» منتشر کرد:
امروز روز ویژهای بود؛ دیدار با حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت برکاته) به همراه دوستان فعال فضای مجازی. متن زیر سخنان من در این جلسه خدمت حضرت علامه است؛ انتقاد به رویکرد مصداقی ایشان در سیاست، انتقاد به فراموشی نقش مشفقانهی علما در اصلاح حکومت و سکوت قم در برابر کاستیهای دستگاه قضایی و سؤال کوتاهی در مورد زنان:
خوشحالم پس از سالها حضرت استاد را مستقیم و نه از ورای سخنرانیها و کتابها و خبر رسانهها میبینم. همین عرض شاگردی و خوشحالیام از دیدار شما انشاءالله قرینهای باشد بر حسن نیت بنده در سخنان پیش رو.
اینکه حضرتعالی را استاد خطاب میکنم، تعارف نیست. باور دارم جملهی رهبرمان را که شما را مطهری زمان نامیدند… اما اولین گلایهی بنده از همین جا آغاز میشود؛ شما قرار بود برای ما جوانانی که دوران زندگی استاد مطهری را درک نکردیم، مصباحِ اصولِ اعتقادات دینیمان باشید، اما ناگهان با وضعیتی مواجه شدیم که در آن، وسعت نقش مطهریِ زمان به سایهگستری بر سر یک جبههی سیاسی تقلیل پیدا کرد و استادی که قرار بود در سایهی علم او جوانان انقلابی به وحدت برسند، صرفاً بخشی از این جمع را آن هم فقط در موضوعی سیاسی تأیید کرد و همین مایهی اختلاف جریان حزباللهی شد. برای مایی که خاطرههایمان از حضرت آیت الله نبرد کلامی و انقلابی با موج تخریب و تخطئهی عقاید اسلامی در دوران اصلاحات بود و میدانستیم صرف نظر از آنکه به چه کسی رأی دادهایم، اگر جایی کسی چیزی علیه دینمان گفت، میتوانیم برای پاسخگویی به آثار حضرت علامه پناه ببریم، اتفاق بدی بود که دوقطبی ذیل جریان حزباللهی را تحت زعامت ایشان رسمیت یافته ببینیم. ما میخواهیم استاد، استاد همهی انقلابیون باشد؛ صرف نظر از آنکه در برگ رأی آن جوان انقلابی نام قالیباف بوده یا جلیلی یا هرکس دیگر! جوان انقلابی نباید آنقدر اختلاف سیاسی میان خود و حضرت علامه را پررنگ ببیند که راه بهرهمندی از ظرفیت علمی کم نظیر استاد را حسب احساسات جوانی بر خود ببندد. ترس این است که بخاطر مباحث مصداقی سیاست، مفاهیم کلام سیاست دینی و اصول اعتقادی دین مهجور بماند.
از طرفی جایگاه علما را صرفاً در پاسخ به شبهات دینی یا تقویت اصول اعتقادی نباید محدود کرد. وجه بارز روحانیت را نقش انقلابی و البته مستدل در اصلاح کجرویهای حکومت میدانیم و بدیهی است حکومتی که نیاز به اصلاح دارد، صرفاً حکومت محمدرضا پهلوی نیست. انقلاب اسلامی و بقای نظام برآمده از آن گرچه گزارههایی معجزهگون هستند، اما طبیعتاً شیوههای ادارهی کشور در جمهوری اسلامی هم خالی از اشکال نیست و بلکه پر اشکال است. در این میان مردم نباید علما را فقط در دفاع از نظام ببینند و آنجایی که ایراد و کم کاری و حقخوری است، پناهی در میان علما برای دادخواهی نیابند. نقش مصلحانهی روحانیت در برابر حکومت نیاز به احیا دارد، این اشتباه بود که روحانیت پس از انقلاب تصور کرد کار تمام شده و یا باید با خیال راحت در حجره به بحث بنشیند یا بر مسند قدرت به ادارهی حکومت!
دستگاه قضایی با گستردگی بسیار در زندگی مردم و به دلیلی دیگر باید بیشتر موضوع توصیههای علما باشد. به این دلیل که ریاست قوه مستقیماً از حوزه میآید و شایسته نیست چشم بر عیب خودیها بسته شود که دهان بیگانه را باز کند و یا بهانه دست جریانهای داخلی برای تسویه حسابهای شخصی بدهد. چه حکمهای نابجا، چه قضاوتهای ناعادلانه و چه رشوههای پرداخت شده، نه زیر پوست دستگاه قضایی که از قضا مقابل چشم است و ما صدای اعتراض علمایمان را نمیشنویم. شبهات دینی حتماً پاسخ میخواهد، اما آن قضاوت ناعادلانه به اسم قوانین حقوقی اسلام و تحت ریاست مجتهد جامع الشرایط و به اسم حکومت اسلامی در دادگاهها کمتر از آن شبهههای مخالفان، دین مردم را متزلزل نمیکند. حتی گیرم ایمانها آنقدر قوی بود که به رشوه خواری حاکمان شرع نلرزید، آیا رواست علمای عظام صدای فریاد مظلوم را بشنوند و نقش اصلاحی و مشفقانهی خود در تعامل با دستگاه قضایی را ایفا نکنند؟!
بخش مثبت عملکرد دستگاه قضایی نه کم است و نه منکر هستیم؛ اما از باب نقد درونی عرض میکنیم که قم باید در کنار وظیفهاش برای دفاع از کلیت نظام، صدای اصلاح حکومت و دستگاه قضایی و صدای دادخواهی مردم باشد، نه مخالفان خارج نشین و رسانههای معاند.
و یک سؤال پایانی هم اینکه یکی از چالشهای جمهوری اسلامی تبیین در حوزهی زنان است. مشخصاً موسسهی امام خمینی در این زمینه چه کرده است؟
روشن است مطابق آنچه از حضرت امام و رهبری آموختهایم، ساحت فکر و قلم را نمیشود زنانه و مردانه تعریف کرد. جهت این سؤال هم استفاده از اندیشهی زنان است و ارتباطی با آن نگاه فمینیستی که مصر بر حضور فیزیکی زنان در جامعه است، ندارد.
انتهای پیام
چه نسبتی میان مطهری که چهل_ پنجاه سال از هم لباس های خود جلوتر بود، با کسی که از اساس انکار کننده ی نقش مردم و حق انتخاب و اختیارآنان است!؟ هنرشان محدودیت و ترس و … می باشد!؟
به قول امام، نقش زمان و مکان را در نظر بگیرد و گرنه به شیوه ی آنان مردم باید در صحراها زندگی کنند و در زمان گذشته متوقف شوند.
معلوم است نه مطهري را شناخته و نه مصباح را.