«اندیشه سیاسی هیچ تقدسی ندارد و میتواند تغییر کند»
یک فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه بخش زیادی از اندیشه سیاسی ما متاثر از ساختار قدرت است، گفت: اندیشه سیاسی هیچ تقدسی ندارد و میتواند تغییر کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، محسن آرمین در نشست آموزشی حزب اتحاد ملت ضمن تبریک ایام پیروزی انقلاب اسلامی گفت: اساسا اندیشه سیاسی دینی تصور اشتباهی به وجود آورده که چون براساس مراجعه به متن مقدس به وجود میآید، چگونه میتواند در یک برداشت به دیکتاتوری برسد و در یک برداشت به جمهوری.
نائب رییس مجلس ششم با طرح این پرسش که چطور از یک متن چنین برداشتهای متفاوتی به دست میآید، اظهار کرد: جواب این سوال این است که اندیشههای سیاسی دینی، همگی نشأت گرفته از متن مقدس نیست و چهار عامل در شکلگیری آن موثر است.
او توضیح داد: عامل اول حدیث و قرآن و دومین عامل تجربه تاریخی است؛ به خصوص در طول سه، چهار قرن نخست و دورههایی که ایران و روم با مسلمانان برخورد داشتند، چرا که مثلاً اگر این برخوردها در یونان اتفاق افتاده بود، حتماً تفاوتهایی ایجاد میکرد.
آرمین اضافه کرد: عامل سوم عقل و عامل چهارم نیز ساختار قدرت است. چنانچه بخش زیادی از اندیشه سیاسی ما نیز متاثر از ساختار قدرت است؛ بنابر این میتوان گفت که این اندیشه سیاسی هیچ تقدسی ندارد و میتواند تغییر کند. چنانچه پیش از این هم تغییر کرده که در بازه زمانی طول زندگی یک فرد یا در بازه طولانیتر تغییر میکند؛ چنانچه آرای امام و آیتالله منتظری در طول زندگیشان دستخوش تغییر بود و این درباره دیگران هم صدق میکند.
وی افزود: شما هم آن را باز بگذارید و فکر نکنید قابل تغییر نیست. این مطالب هیچ تقدسی ندارد مثل نظریات متعددی همچون ولایت فقیه و ولایت امت که آقای مومن در کتاب خود نوشتند و آقای سروش محلاتی توضیح دادند که میتواند نقد شود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب همچنین خاطرنشان کرد: مفهوم جمهوریت به نظم سیاسی کشورها اطلاق میشود و این مفهوم از جمهوری خلق شمالی و نظام صدامحسین تا جمهوریهای فرانسه و آمریکا گسترده است؛ مفهوم جمهوریت، اصلی است که به معنای فلسفه سیاسی مستقل از دیکتاتوری است و چند رکن اساسی دارد که وجه تمایز آن را با سایر تفکرات نشان میدهد. اول سرشت اجتماعی انسان، دوم اخلاق و مسوولیت مدنی، سوم خیرعمومی که در گفتمان جمهوری بسیار مهم است، و چهارم عدالت و آزادی.
وی با اشاره به وجه تمایز جمهوریت و لیبرالیسم گفت: خیر عمومی در لیبرالیسم وجود ندارد اما در جمهوریت جنبه اجتماعی کنار جنبه فردی اهمیت دارد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب تصریح کرد: در گفتمان جمهوریت کسی که مرتکب فساد میشود، شهروند نیست و جمهوری براساس برابری مردم، مشارکت مردم و تصمیم اکثریت شکل میگیرد.
آرمین به ریشههای تاریخی نظریه جمهوریت در ایران اشاره کرد و گفت: اولین بار این واژه را عباس میرزا در کتاب «تاریخ نو» آورده بود که در آنجا هم اداره کشور براساس مصلحت دید عمومی در تعریف جمهوریت آمده بود.
وی افزود: در اندیشه سیاسی معاصر نیز ما متاثر از دیدگاههای سید قطب بودیم و از انقلابهایی مثل الجزایر و اینها تاثیر میگرفتیم که در اینها جمهوریت مطرح نبود. از این نظر، امام خمینی نقش کلیدی در تبیین این تفکر داشت و به عنوان یک گفتمان، اولین بار بحث جمهوری اسلامی را پیشنهاد داد یا اگر هم به او پیشنهاد شده بود، پذیرفت؛ چراکه با اندیشه سیاسی او سازگاری داشت.
نایب رییس مجلس ششم همچنین اضافه کرد: آن زمان حکومت اسلامی هم مطرح بود اما امام این سوال را مطرح کرد که وقتی از جمهوری اسلامی سخن میگوییم، منظورمان کدام اسلام است. مشخص است که چه کسی تعیین کننده است اما حکومت اسلامی مشخص نیست و با وجود اینکه حتی از کشورهای همسایه برای بیعت با حکومت اسلامی امام به عنوان خلیفه به ایران آمده بودند امام این مساله را نپذیرفت.
آرمین با طرح این سوال که جمهوری اسلامی یک ترکیب وصفی است یا ترکیب اضافی گفت: برداشت من این است که اسلامیت صفت است و میتواند عناصر و مولفههای جمهوری اسلامی را مشخص کند.
وی با اشاره به اینکه در عبادیات اسلام، اختلاف کم است اما در اجتماعیات اختلاف زیاد است، نیاز به جمهوری را ضروری دانست و گفت: براساس خیر عمومی و عدالت و آزادی باید تصمیم گرفته شود؛ گرچه قرائتهای دیگری نیز درباره جمهوری اسلامی وجود دارد. با این حال عدالتی مورد پذیرش است که با ذات جمهوری سازگار باشد و بتواند خود را منطبق کند و جمهوریت را توصیف کند. هر قرائتی اگر با جمهوری سازگار نباشد، از موضوع بحث خارج است. درواقع جمهوریت مشخص میکند ولی فقیه چگونه حکومت کند و اسلام مشخص میکند ولی فقیه چه کسی باشد و اینکه درباره چه کسی بودن بحث میشود و درباره چگونه بودن بحث نمیشود، به خاطر فراموشی جمهوریت است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب به تفاوت نظریات تئوریپردازان انقلاب درباره مفهوم حکومت اشاره کرد و گفت: افرادی مثل آیتالله مصباح و آیتالله نوری حاکم را مالک میداند و جمهوریت را مشاع. اگر شما در حکومت یک مالک داشته باشید، مردم اجازه اظهارنظر ندارند. امام خمینی اما حاکم را امانتدار مردم میدانست و آیتالله منتظری معتقد بود، حاکم یک مدیر است و نمیتواند هر طور که میخواهد در زندگی مردم دخالت کند.
آرمین در پایان به مباحث پیش آمده در زمان تبیین قانون اساسی اشاره کرد و گفت: در آن زمان شهید بهشتی به دنبال پاسخ بسیاری از مسائلی بود که امروز جامعه روشنفکری ایران با آن درگیر است و همانطور که آقای سروش محلاتی اشاره کرد، در تدوین قانون اساسی نیز این مسائل را پیگیری میکرد و اصل حاکمیت ملت با اصرار ایشان به قانون اساسی افزوده شد.