شناسایی و نحوهی اجرای احکام مدنی خارجی در نظام حقوقی ایران
قربان نگاری، حقوقدان و نویسنده در یادداشتی با عنوان «شناسایی و نحوهی اجرای احکام مدنی خارجی در نظام حقوقی ایران» که برای انصاف نیوز ارسال کرده است، نوشت:
اجرای احکام مدنی خارجی در نظام حقوقی ایران تابع فصل نهم قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 و بر مبنای رفتار متقابل است و تا سال 1928میلادی، احکامی که از سوی دادگاههای خارجی صادر شده بود، در کشور ایران، از قابلیت اجرا بهرهمند نبود و دلیل عدم اجرای حکم دادگاه خارجی در ایران، نپذیرفتن کاپیتولاسیون و به نوعی دخالت کشور بیگانه صادرکننده حکم در حاکمیت داخلی کشور ایران تلقی و با امعان نظر در قوانین موضوعه حاکم برنظام حقوقی ایران، شرایط اجرای احکام خارجی درنظام حقوقی ایران نخستین بار، برابر دستورالعمل مورخ 20/9/1354 وزارت دادگستری و متعاقباً وفق مواد 169 تا 174 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 تعیین و احصا شده است.
چنانکه دراین باره میتوان گفت: این رفتار و رویکرد مشترک اجرایی قضایی و البته متقابل دولت ایران با سایر دولتها به موجب قوانین منصوب موضوعه ، معاهدهنامهها، توافقنامهها، قراردادها و معاملات متقابل میسر و امکانپذیر بوده و بطوریکه این مهم دربند یک ماده 169 قانون اجرای احکام مدنی مصوب آبان ماه 1356 کشور ایران تصریح شده است و این معنا و مفهوم نیز در نظریات مشورتی ادارهی کل حقوقی قوه قضاییه نیز هویداست؛ بطورمثال نظریهی مشورتی به شمارهی 1097/7 مورخ 5/4/70 تصریح دارد :« اصل این است که باتوجه به حاکمیت دولتها ، احکام محاکم قضایی یک کشور در کشوردیگر قابل اجرا نیست؛ بنابراین چنانچه بین دولت ایران وکشور خارجی که حکم باید در آن کشور به اجرا درآید، در جهت اجرای احکام،باید عهدنامه یا قرارداد تعاون قضایی موجود باشد یا دوکشور در مورد اجرای احکام، معاملهی متقابل نمایند و با استفاده از وحدت ملاک بند یک مادهی 169 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 احکام صادره از دادگاههای ایران درآن کشورخارجی قابل اجراست.
باعنایت به این که در بدو امر مراتب شناسایی حکم خارجی جهت اجرای آن از درجهی اهمیت وافری بهرهمند بوده؛ لذا منظور و مقصود از شناسایی احکام خارجی آن است که دادگاه یک کشور، احکامی را که یک دادگاه خارجی مبادرت به صدور آن کرده، به رسمیت شناخته و معتبر تلقی کند و از سویی مقصود از شناسایی حکم، اجرای مستقیم هر حکمی که از سوی دادگاه خارجی اصدار یافته است، نبوده، بلکه به رسمیت شناختن قانونی و معتبرتلقی کردن حکم صادرهی دادگاه خارجی است و منظور از اجرای احکام دادگاههای خارجی نیز آن است که دادگاه یک کشور، حکمی را که دادگاه خارجی صادر کرده همانند احکام صادره از محاکم داخلی خویش منظور و تلقی و نسبت به صدور دستور اجرای آن برابر جری تشریفات قانونی درون حاکمیتی خویش اقدام کند و بنابراین تفاوت امر شناسایی و اجرای احکام دادگاههای خارجی اشاره به این نکته بدیهی است که اگرچه دادگاه یک کشور، هر حکم خارجی را که در مقام اجرای آن برمیآید؛ ابتدای امر میبایست مورد شناسایی قانونی خویش قرار دهد و عکس این موضوع صادق و متصور نیست و در هر حال امر شناسایی و وجود یک حکم خارجی دو بحث محوری مهم دادگاههای خارجی و از مسایل مهم مربوط به حوزه حقوق بینالملل خصوصی است و با توجه به قسمت اخیرالذکر مادهی 971 قانون مدنی که تصریح دارد :«…مطرح بودن همان دعوا در محکمهی اجنبی رافع صلاحیت محکمه ایران نخواهد بود.
در صورتی که دادگاههای ایران صلاحیت انحصاری در محور رسیدگی به دعوی را داشته باشند؛ دادگاه خارجی در خصوص آن فاقد شایستگی و امر رسیدگی به آن دعواست که نوعاً وجه صلاحیت وی را در وجه قانونی تبیین میکند که بند6 مادهی 169 قانون اجرای احکام مدنی مصوب آبان ماه 1356 ناظر به موضوع و مفید این معنای قانونی تلقی و به نظر پارهای از اندیشوران حقوقی «..حکم خارجی درصورتی در ایران قابل اجراست که دادگاه صادرکننده حکم طبق قانون ایران صلاحیت رسیدگی رسیدگی به موضوع دعوا را داشته باشد؛ به این صلاحیت، «صلاحیت عام» یا «صلاحیت بینالمللی دادگاه صادرکننده حکم » میگویند (صفایی ،1388،ص 182 )
مادهی ۹۷۲ قانون مدنی ایران نیز اشعار میدارد: «احکام صادره از دادگاههای خارجه و همچنین اسناد رسمی لازمالاجرای تنظیم شده در خارجه را نمیتوان در ایران اجرا کرد؛ مگر این که مطابق قوانین ایران، امر به اجرای آنها صادر شده باشد» و در این زمینه مادهی ۱۶۹ قانون اجرای احکام مدنی ایران، اجرای احکام صادره از دادگاههای خارجی را صرفاً باشرایط احصایی خاصی قابل اجرا و بدان اهتمام و در غیر موارد و شرایط آتی الذکر امکان اجرای احکام خارجی را منتفی اعلام کرده است که در ابتدای ورود به بحث باید اذعان داشت: بیشک تفاوتهایی از حیث اقدام وشیوهی اجرای احکام کیفری وحقوقی و از ابعاد هزینههای دادرسی و آثار هر یک و تمایز بین هریک از احکام کیفری و حقوقی وجود دارد و چنانکه این ابعاد تمایز نیز بین احکام صادره از دادگاههای خارجی در خصوص موضوعات مدنی و کیفری نیز متصور و وجوددارد و از آنجایی که نظام قضایی ایران براساس حقوق نوشته است، باتصویب قانون مدنی درکشور ایران، مادهی 972 قانون مرقوم تصریح داشت:« احکام صادره از محاکم خارجه و همچنین اسناد رسمی لاز الاجرای تنظیم شده درخارجه را نمیتوان در ایران اجرا کرد؛ مگر این که مطابق قوانین ایران امر به اجرای آنها صادر شده باشد»که در حقیقت مفاد این ماده متضمن شناسایی احکام مدنی است، اما مراتب لازم الاجرا بودن آن را منوط به درجهی صدور امر اجرای آن تلقی و متعاقباً قانونگذار ایران در مادهی 1295 قانون مدنی، احکام دادگاههای خارجی را جزو اسناد تنظیم شده در خارج از ایران تلقی کرده و در این باره اعلام میدارد: که آن اسناد دارای همان اعتباری خواهند بود که مطابق قوانین محل صدور دارند؛ مشروط براین که اولاً : اسناد مزبوره به علتی از علل قانونی از اعتبار نیفتاده باشد. ثانیاً: مفادآنها مخالف با قوانین مربوط به نظم عمومی یا اخلاق حسنه ایران نباشد. ثالثاً : کشوری که اسناد در آنجا تنظیم شده به موجب قوانین خود یا عهوداسناد تنظیم شده در ایران را نیز معتبر بشناسد . رابعاً : نمایندهی سیاسی یا قنسولی ایران درکشوری که سند درآنجا تنظیم شده یا نمایندهی سیاسی و قنسولی کشور مزبور در ایران تصدیق کرده باشدکه سند موافق قوانین محل تنظیم یافته است و از آنجایی که اجرای احکام قضایی مربوط به کشورخارجی به منزلهی اعمال حاکمیت دولت صادرکننده حکم در محور قلمرو دولت اجراکنندهی آن محسوب میشود ؛ لذا قانونگذار ایران در قانون مدنی به شرح ابرازی با تخصیصی ظریف یک استثناء را در حاکمیت دولت ایران در رسیدگی به امور مرتبط به آن را قائل با لحاظ وترتیب انحصاری و مطلق دولت در امر رسیدگیهای قضایی حقوقی، قید احکام خارجی را نوعاً به رسمیت شناخته، ولیکن اجرای آن را در حوزهی انحصاری خویش تعریف کرده و جزیی لاینفک در محور حاکمیت ملی خویش ملحوظ امر قرار داده است و دراصل قانونگذار محترم در قانون مدنی ایران، ضمن به رسمیت شناختن احکام خارجی از سوی دیگر فیمابین امر شناسایی احکام خارجی با موضوعات حقوقی وکیفری و لازمالاجرا بودن آن از حیث موارد احصایی و عدم تعارض آن با منافع و قوانین ملی خویش و حفظ مقصود خویش قائل به تفکیک وتمایز در حوزهی قانونی خویش کرده است وچنانکه در بحث اجرای احکام کیفری صادره از دادگاههای خارجی در رویهی متداول قضایی خویش در حدود موافقتنامهها، مقاولهنامهها و معاهدات و قوانین موضوعه خاص مربوط به استرداد مجرمان و انتقال محکومین آن بدان اعتنای قانونی وآن را در چهارچوب موارد مذکوره قابل بررسی و قابلیت اجرا ملحوظ نظر قرار داده است و در غیر موارد استنادی در خصوص امکان اجرای احکام کیفری صادره از دادگاههای خارجی، در کشور ایران با سکوت مواجه است.
در زمینهی شرایط اجرای احکام مدنی خارجی در کشور ایران باید اذعان داشت :1- حکم صادره دادگاه خارجی از زمرهی احکام مدنی باشد؛چراکه برابر مادهی ۱۶۹ قانون اجرای احکام مدنی، آرای مدنی اصداری از سوی دادگاههای خارجی در ایران قابل اجرا هستند و قانون مزبور نیز مرتبط به اجرای دامنهی احکام مدنی صادره و لذا با اوصاف مذکور احکام جزایی با وجود بهرهمندی ازشرایط مندرج در مادهی مذکور، از آن خروج موضوعی دارند و اگرچه قانونگذار محترم در مادهی ۹۷۲ قانون مدنی مبادرت به استفاده از وجه مطلق لفظ «احکام » کرده، لیکن چون موقعیت وضع قانون مربوطه، مدنی بوده ،قانونگذار درمفاد آن ، توجهی را به احکام جزایی معطوف نداشته است. 2- به موجب قانون اجرای احکام مدنی، شرط اجرای حکمی که در دادگاههای خارجی اصدار یافته است، در وهلهی دیگر باید در دادگاه ایران تنفیذ و تأیید تا قابلیت اجرایی بدان مترتب و چنانکه مادهی ۱۶۹ قانون مرقوم، احکام مدنی صادره از دادگاههای خارجی را در صورتی درحوزهی قلمروی حاکمیتی ایران قابل اجرا میداند که واجد شرایط تعیینشده از سوی قانونگذار یا در قانون موضوعه دیگر ترتیب دیگری برای اجرای آن تعیین و مقرر شده شده باشد.3 – از دیگر شروط مهم بحث این نکته بدیهی است که حکم خارجی مورد درخواست اجرا باید از کشوری صادر شده باشد که به موجب قوانین خود یا قراردادهای منعقده بینالمللی و متقابل خویش با دولت ایران، احکام صادره از دادگاههای ایران در آن کشور نیز از قابلیت و امتیاز قانونی اجرا بهرهمند و یا در خصوص آن معاملهی متقابل انجام پذیرد.
چنانکه کشور ایران با کشورهای متعددی دارای قرارداد دوجانبه در این خصوص مبادرت به انعقاد آنها کرده؛ برای مثال در مادهی 5 قانون قرارداد اقامت و دریانوردی بین دولت ایران و فرانسه «مصوب 18/2/1345 » در مورد بهرهمندی اتباع قانونی هر دو کشور از حقوق مساوی در قلمرو یکدیگرمبادرت به پذیرش فصلهای سه و چهار قرارداد عمومی لاهه مورخ اول مارس 1954 را در خصوص آیین دادرسی مدنی در مورد موضوعاتی که فصول مزبور ناظر برآن است بین خود مجری دارند.
براساس آن هر یک از دولتهای ایران و فرانسه به نحو ضمنی وتحت شرایطی، قابل اجرا بودن احکام مدنی قطعی کشور دیگر را درحوزهی حاکمیتی و سرزمینی کشور خود مورد پذیرش قراردادهاند و یا قانون موافقتنامه بین دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت فدراسیون روسیه جهت معاضدت در پروندههای مدنی و جزایی«مصوب 18/7/1378مجلس شورای اسلامی و مصوب 20/9/1378 مجمع تشخیص مصلحت نظام که مادهی 3 آن بیان میدارد:« معاضدت حقوقی شامل نحوه اجرای اعمال دادرسی مطابق با قوانین طرف متعاهد موردتقاضا، از جمله تحقیق از طرفین، متهمین و محکومین، شهود،کارشناسان، اجرای تحقیق و معاینه محلی و رسیدگی در دادگاه، ارایهی آلات مادی جرم، تشکیل پرونده، پیگرد جزایی و استرداد مجرمین، شناسایی و اجرای تصمیمات قضایی در پروندههای مدنی، تسلیم و ارسال اسناد و مدارک و ارایه اطلاعات به طرف دیگر دربارهی سابقه جزایی متهمین است..»
به این ترتیب درجهت تبیین قانونی بیشتر این موضوع میتوان به موضع اتخاذی قانونگذار ایران درمادهی 171 قانون اجرای احکام مدنی اشاره کرده که تصریح دارد :« در صورتی که در معاهدات و قراردادهای بین دولت ایران و کشور صادرکننده حکم ترتیب و شرایطی برای اجرای حکم مقرر شده باشدهمان ترتیب و شرائط متبع خواهدبود.» که نتیجهی بدیهی آن متضمن این افاده و معنای قانونی است که ؛ مقررات مندرج در مفاد موافقتنامهها ومعاضدتنامه ومعاهدهنامههای استنادی مزبور به نوعی بر قانون ایران جنبه رجحان و برتری یافته و اگرچه که درکشور مقابل نیز ساری و جاری در موضوعات معنونه است و امرشناسایی احکام خارجی دول مذکوره و شرایط اجرایی آن ر ا در مفاد احکام آن جلوهگر وتسهیل کرده است وکما این که پارهای از دادگاههای دولت ایران بر مبنای مفاد دیگر موافقتنامهها و معاضدتنامه ومعاهدهنامههای مستند به مواد 169 و 170 قانون اجرای احکام مدنی مصوب سال 1356 و مواد 972 و 971 قانون مدنی دادگاه قرار لازمالاجرا بودن یا مراتب تأیید و تنفیذ آرای خارجی دولتهای طرف آن با دولت ایران در جهت بهرهمندی از قابلیت اجرایی احکام خارجی مورد درخواست از سوی متقاضیان وخواهان اجرا را به نحو قطعی صادر کردهاند4- از دیگر شرایط و نکات اتکایی دیگر که در این باره باید بدان اشاره داشت : ذکراین نکته مهم است که مفاد حکم خارجی نباید با قوانین مربوط به نظم عمومی Public order یا اخلاق حسنه، مخالف و مغایر باشد ونظم عمومی ازدیدگاه پارهای اندیشوران حقوقی نظیر دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی درکتاب ترمینولوژی حقوق وی عبارتنداز: به نظمی گفته میشود که از طریق قوانین و مقررات برای برقراری آرامش و امنیت در حوزهی عمومی و در سطح کلان کشور برقرار میشود ( جعفری لنگرودی،1387 ، ش 3653) و اگرچه ارایهی تعریف کاملی از نظم عمومی بسیار دشوار جلوهگر شده است ؛ اما درنظر برخی مشاهیر حقوقی دیگر همچون استاد دکترمرحوم کاتوزیان در برخی از آثار وی، همچون کتاب فلسفهی حقوق استاد مرحوم نظم عمومی اینگونه تعبیرشده ؛ «..اما به طور کلی نظم عمومی عبارت است از مجموعهی تاسیسات حقوقی و قوانین وابسته به حسن جریان لازم امور مربوط به ادارهی کشور و یا راجع به صیانت امنیت و اخلاق در روابط مردم که ارادهی افراد جامعه در خلاف جهت آنها بلااثر باشد، بنابراین نظم عمومی بطور آشکار با منافع و مصالح جامعه مرتبط بوده و طبیعت آن به گونهای است که همهی افراد باید آن را محترم شمرده و تجاوز به آن غیرممکن باشد» (کاتوزیان، 1387،ص 52)
البته اقوال گوناگون دیگری نیز در این زمینه به عقیدهی سایر نویسندگان حقوقی وجوددارد؛به نحوی که نباید تصور کرد که نظم عمومی دارای مفاهیم و مبانی گوناگون است، زیرا در تمام مواردی که به نظم عمومی استناد میشود، مقصود این است که چون اجرای قاعدهای با مصالح عالی دولت و منافع جامعه ملازمه دارد، بر قراردادها حکومت میکند( حدادی، 1389. صص 157-184) و در واقع، اگر موضوعی که بصورت شرعی یا قانونی یا عرفی، مخالف اخلاق حسنه یا نظم عمومی تلقی شود، درکشور ایران قابلیت اجرایی را نخواهدداشت و چنانکه در قانونگذار ایران در مادهی 975 قانون مدنی تصریح دارد: « محکمه نمیتواند قوانین خارجی و یا قراردادهای خصوصی را که برخلاف اخلاق حسنه بوده و یا به واسطه جریحهدارکردن احساسات جامعه یا به علت دیگر مخالف با نظم عمومی محسوب میشود بموقع اجرا گذارد، اگرچه اجرای قوانین مزبور اصولاً مجاز باشد» 5- نکته حایز اهمیتتر این که درخواست اجرای حکم خارجی نیز نباید دارای مباینت و مخالف با قراردادهای بینالمللی و موافقتنامهها و معاهدات قضایی و بینالمللی که دولت ایران، آن را امضا وپایبندی بدان داشته یا مخالف قوانین مخصوص باشد و بند ۳ ماده ۱۶۹ قانون اجرای احکام مدنی مشعر به تأیید موضوع وتصریح دارد :« اجرای حکم مخالف با عهود بینالمللی که دولت ایران آن را امضا کرده یا مخالف قوانین مخصوص نباشد» 6- ازسوی دیگر این که حکم در قلمروی حاکمیتی کشوری که نسبت به صدور آن اقدام کرده، قطعی و لازمالاجرا بوده واعتبار امر مختومه را داشته و اگرچه وصف قانونی قطعیت و لازمالاجرابودن حکم دادگاه خارجی را طبق قانون کشور صادرکننده حکم باید تشخیص داد ولیکن درصورت قطعیت به هیچ وجه این خصیصه از حکم دادگاه خارجی سلب نشده و در صورت احراز شرایط اجرایی در دادگاههای ایران، حق رسیدگی ماهوی، به دادگاه ایرانی تجویز نشده است و این شرط قانونی به عقیدهی نگارنده این نوشتار ، همانا ناظر به درجهی اعتبار امر مختومه و قضیه محکوم بها است که از قواعد نظم عمومی نشأت وتلقی میگیرد و قوه قضاییه هر دو کشور به نوعی آن را در حوزهی کشف حق و حصول آن برای ذینفع در احکام صادره خویش به نحو قطعی به رسمیت شناخته باشند و در هرحال معتقد به زاویهی ختم دعوی بر مبنای حکم قطعی صادره خویش شده باشد؛چنانکه قانونگذار ایران به این موضوع توجه خاصی را معطوف داشته و در سیستم آیین دادرسی مربوط به دعاوی و امور مدنی خویش دربند6 ماده 84 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب ایران در امورمدنی در دعاوی مدنی بدان اشاره کرده و مورد پذیرش خویش قرارداده و طرفین اصحاب دعوی نیز مکلف به پذیرش نتیجهی قطعی دعوی کردهاند.
این امر هم موجبی برای جلوگیری از صدور حکم مجدد و متناقض و هم از سوی دیگر بانظم عمومی در تضاد و مباینت آشکارخواهد بود و حیثیت آرای صادره را در دامنهی قوانین مدنی مرتبط بدان که مبنای صدور حکم واقع شده را نیز حفظ و از اغراض خاص اصحاب دعوی در نیل به اخلال در این نظم و نفع عمومی ممانعت خواهد کرد 7-مزید بر شرایط احصایی مذکوره پیشگفته ازسویی حکم خارجی، باید دارای جنبه تداوم وبقای اعتبارونفوذ قانونی و از سوی دادگاههای ایران نیز احکامی مغایرومخالف دادگاه خارجی صادر حکم خارجی مورد درخواست اجراء ننموده باشددرغیراین صورت حکم مدنی خارجی برابر بند 5 ماده 169 قانون اجرای احکام مدنی ایران قابلیت اجرایی خودرا ازدست خواهد داد وازسوی دیگر نیز امر رسیدگی به موضوع دعوی مطابق قوانین ایران نیز اختصاص به دادگاههای ایران نداشته باشدودر واقع این موضوع ناظر به قواعد حقوق بینالملل خصوصی است که اگر موضوعی داخل در صلاحیت رسیدگی دادگاه ایران تعریف شده باشد ، دادگاه خارجی نمیتواند در خصوص آن حکم صادر کند و اگر حکمی هم صادر کند، از قابلیت ونفوذ قانونی بهرهمند نخواهد بود 8- البته از دیگر شرایطی که در این رهگذر باید بدان اشاره و تصریح کرد؛ذکر این نکته مهم و مبنایی است که حکم صادره خارجی راجع به اموال غیرمنقول واقع در ایران و حقوقات و امتیازات قانونی مترتب وتخصیصی بدان نباشد، زیرا امر رسیدگی به این موارد صرفاً داخل در حوزهی صلاحیت دادگاه محل وقوع مال غیرمنقول در ایران معرفی و دادگاههای خارجی فارغ ازصلاحیت رسیدگی به این موضوعات هستند وبند7 مادهی 169 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 56 کشور ایران نیز دلالت صریح برتأیید مراتب واشعار میدارد :« حکم راجع به اموال غیر منقول واقع در ایران و حقوق متعلق به آن نباشد»
چنانکه وفق مادهی ۹۶۶ قانون مدنی ایران، تصرف و مالكیت اموال منقول و غیرمنقول در هر كشوری تابع قانون محل وقوع مال واقع درآن است و هر حكمی كه مخالف این قاعده باشد، مخالف نظم عمومی دولت ایران محسوب میشود و بنابراین احکام مدنی که که در خارج از حاکمیت دولت ایران صادر شود، صرفاً با رعایت قانون آیین دادرسی مدنی و صلاحیت محکمه خارجی برابر قانون محل صدور حکم با رعایت مقررات آمره مندرج در مادهی 1295 قانونی مدنی یک حکم خارجی تلقی میشود واگرچه با تصویب قانون اجرای احکام مدنی در سال 1356 تحولی عظیم در امر شناسایی وشرایط اجرای احکام خارجی در داخل کشور ایران ایجاد و موادقانونی 169 تا 179 قانون اجرای احکام مدنی تصریحاً شرایط اجرای احکام مدنی در ایران را به خود اختصاص داده است و اجرای احکام خارجی مدنی در دولت ایران در هرحال برابر قانون اجرای احکام مدنی محقق و در صورت بروز اختلاف ناشی از اجرای حکم نیز برابر ماده 26 قانون اجرای احکام مدنی از سوی دادگاه اجراکنندهی حکم موضوع بررسی وحل میشود و باید با رعایت شرایط مقرر در مادهی 169 قانون اجرای احکام مدنی اجرا شود و تقاضای اجرای حکم با تقدیم درخواست اجرای حکم قطعی برابر مادهی 173قانون اجرای احکام و متابعت از موارد و مدارک احصایی درآن میسرخواهد بود و نیازی به تقدیم دادخواست ندارد و در هر حال برابر بند1 ازمادهی 173 قانون مرقوم باید نسخهای از رونوشت حکم دادگاه خارجی که صحت مطابقت آن با اصل بهوسیله مأمور سیاسی یا کنسولی کشور صادرکننده حکم گواهیشده باشد با ترجمهی رسمی گواهی شده آن به زبان فارسی ضمیمهی درخواست تقدیمی و از سویی نکته مهم این که برابر بند 3 از مادهی 173 قانون مرقوم میبایست متقاضی درخواست اجرای حکم خارجی ایضاً گواهی نماینده سیاسی یا کنسولی ایران در کشوری که حکم از آنجا صادر شده یا نماینده سیاسی یا کنسولی کشور صادرکننده حکم در ایرآن راجع به صدور و دستور اجرای حکم از مقامات صلاحیتدار و مطابق با بند4 از مادهی قانونی استنادی ایضاً گواهی امضای نماینده سیاسی یا کنسولی کشور خارجی مقیم ایران از طرف وزارت امور خارجه را نیز به همراه داشته وضمیمهی درخواست اجرای حکم استنادی خویش نماید و در هرحال برابر مادهی 170قانون اجرای احکام مدنی درخواست اجرای حکم به دادگاه صالح باید ارایه شود. دادگاه صالح برای اجرای حکم، دادگاه عمومی شهرستان محل اقامت یا سکونت محکوم علیه و یا اگر محل اقامت یا سکونت در ایران نداشته باشد، دادگاه عمومی حقوقی شهرستان تهران است ودر صورت رعایت شرایط درخواست اجرای حکم خارجی به شرح ابرازی مدیر دفتر دادگاه برابر مادهی 174 ازقانون اجرای احکام مدنی، عین تقاضا و پیوستهای آن را به دادگاه میفرستد و دادگاه در جلسهی اداری فوقالعاده با بررسی تقاضا و مدارک ضمیمهآن قرار قبول تقاضا و لازمالاجرا بودن حکم را صادر کرده و دستور اجرا میدهد و یا با ذکر علل و جهات رد تقاضا را اعلام مینماید ودر صورت قرار رد تقاضا مراتب باید به متقاضی ابلاغ شود و نامبرده میتواند ظرف ده روز از آن وفق موازین مقرردر مادهی 175 قانون مزبور از آن پژوهش بخواهدکه لازم به ذکراست دادگاه مرجع پژوهش نیز وفق مقررات وتشریفات مندرج در مادهی 176 قانون استنادی در جلسهی اداری فوقالعاده به موضوع رسیدگی شده و در صورت وارد بودن شکایت با فسخ رأی پژوهشخواسته امر به اجرای حکم صادر مینماید و در غیر اینصورت، آن را تأیید میکند و رأی دادگاه قابل فرجام نخواهد بود.
لازم به ذکراست قانونگذار ایران در مادهی 15 قانون حمایت خانواده مصوب 1/12/91 احکام صادره از دادگاههای خارجی در مورد اتباع ایرانی مقیم خارج از کشور در خصوص امور و دعاوی خانوادگی در ایران اجرا نمیشود، مگر این که احکام مذکور در دادگاههای صلاحیتدار ایران تنفیذ شود و نظریه مشورتی نظريه شماره 7/92/1260 مورخ 30/7/92 نیز دراین باره رهنمون ارشادی و قضایی خویش را اعلام کرده است و در پایان به عنوان نتیجهی این جستار علمی نگارنده معتقداست: درنظام حقوقی ایران اصل بر عدم اجرای احکام خارجی صادره از دادگاههای کشورهای خارجی است و مگردر صورت رفتار متقابل دوکشور، وجود عهدنامهها ؛ معاهدات بینالمللی یا قراردادهای تعاون و معاضدت قضایی که در صورت وجود مذکور و احراز شرایط مترتبه برآنها و منطبق با مفاد مندرج در مادهی 169 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 که حسب درخواست متقاضی و درخواست کننده وذینفع آن، دادگاه ذیصلاح کشور ایران موظف است مبادرت به صدور دستور اجرای آن کند.
فهرست منابع و ارجاعات :
جعفری لنگرودی، محمد جعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، جلد پنجم، تهران: انتشارات کتابخانه گنج دانش؛1387. ش 3653.
حدادی، مهدی. مقایسه مفهوم و کارکرد نظم عمومی در نظام حقوق بینالملل با نظامهای حقوقی ملی. فصلنامه حقوق خصوصی، سال هفتم، شماره شانزدهم؛1389. صص 157-184
صفایی،سیدحسین (1388)،مباحثی ازحقوق بین الملل خصوصی،تهران ،نشرمیزان
قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب درامورمدنی مصوب 1379
قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356
قانون موافقتنامه بین دولت جمهوری اسلامی ایران ودولت فدراسیون روسیه جهت معاضدت در پروندههای مدنی وجزایی«مصوب 18/7/1378مجلس شورای اسلامی ومصوب 20/9/1378 مجمع تشخیص مصلحت نظام
قانون قرارداد اقامت و دریانوردی بین دولت ایران و فرانسه «مصوب 18/2/1345
کاتوزیان، ناصر. فلسفه حقوق. تهران: انتشارات شرکت سهامی انتشار،1387. ص 52
نظریات مشورتی شماره های شماره 1097/7 مورخ 5/4/70 و 7/92/1260 مورخ 30/7/92 اداره کل حقوقی قوه قضاییه
انتهای پیام