احزاب اصلاح طلب در غیاب آموزش
«محمد صابریان»، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، در یادداشتی با عنوان «درغیاب آموزش»، دربارهی لزوم آموزش در احزاب اصلاح طلب برای کارآمدتر کردن آنها، نوشت:
نقل قولی وجود دارد از فریره به عنوان بنیانگذار نظریه انتقادی در تعلیم و تربیت که : ستمدیدگان اگر قدرت را به دست بگیرند چون جهان دیگری را بلد نیستند؛ کارهایی که ستمگران انجام دادهاند را به نحوی دیگر بازنشانی میکنند.
این روزها که انتقادات به عملکرد اصلاح طلبان اوج گرفته است شاید بتوان این جمله را به این شکل بازخوانی کرد که افرادی که سالها خارج از قدرت بودند اگر قدرت را به دست بگیرند چون مبانی قدرت را بلد نیستند؛ از پس انجام درست وظایف قدرت برنمیآیند.
درست است که اخیرا جمعی از جوانان اصلاح طلب طی یک نامه اصلاح اصلاحات را مطالبه کرده بودند ولی متن این نامه بیش تر از اینکه ناظر گفتمان، مبانی نظری، راهبردها و پروژه های اصلاح طلبی باشد ناظر به افراد و ترکیب نهاد بازتوزیع قدرت در اصلاح طلبان بود که در جای خودش مطالبهی قابل قبولی است. ولی از نظر نگارنده به مسالهی اصلی ضعف و ناکارآمدیهای جریان نمیپردازد. برخی از بزرگان اصلاحات نقطه ضعف اصلی امروز جریان را نزدیکی بیش از اندازه به استیت و به تبع آن گسترش محافظهکاری میدانند و راهبرد حضور در حاکمیت را زیر سوال میبرند. اما به نظر نگارنده مشکل نه از خود حضور در قدرت است بلکه ازآنجا ناشی میشود که در هنگام قرارگیری در قدرت نمیدانیم باید چه کنیم؟ به صورتی که جریان اصلاحات هیچ راهحل جدی و جامعی برای اقتصاد، محیط زیست، آسیبهای اجتماعی و… ندارد. به این معنا میتوان گفت که اصلیترین نقاط ضعف جریان اصلاحات که در سالهای شکست بیشتر و در سالهای پیروزی کمتر به آن پرداخته شده است ضعف تئوریک جریان و بحران نیروی انسانی متخصص است که در گذشته ذیل مباحثی چون تدوین منشور اصلاح طلبی، تدوین مانفیست اصلاح طلبی و … مطرح شده بود.
از سوی دیگر برخی از مسایل و مشکلاتی که در سالهای اخیر گریبانگیر جریان اصلاحات شده ناشی از عدم تجربه و دانش نیروهای حزبی جوان بوده است، به طوری که میشود گفت کمتر حزبی میتواند بگویید مهارتهای تشکیلاتی را به خوبی در سطح نیروهای جوان خود گسترش داده است. همین امر باعث شده گاها وقایع پر هزینهای برای جریان، حزب و افراد پیش آید که حتی آیندهی سیاسی جوانان درگیر درآن واقایع را به صورت کامل از بین ببرد. از سمت دیگر نیز عدم گسترش اخلاق و منش تشکیلاتی در سطح جوانان اصلاح طلب در مواردی باعث شده است که فردی پس از قرارگیری در منصب و جایگاهی منکر سبقه و علقهی تشکیلاتی خود شود.
موارد سهگانهی ذکر شده در بالا یعنی: 1- ضعف تئوریک جریان 2- عدم تربیت نیروی متخصص 3- ضعف مهارتهای سیاسی و تشکیلاتی، بیش از هر چیز ضرورت امر مغفول ماندهی آموزش را در احزاب و جریان اصلاح طلب نان میدهد.
امروز پس از پنج سال فرصت تنفس جامعهی مدنی باید این سوال و مطالبهی جدی مطرح شود که در این سالها جریان اصلاحات چه تعداد متخصص اقتصاد با رویکردهای مشخص هر حزب تربیت کرده است؟ امروزه چه تعداد فعال اجتماعی در زمینهی آسیبهای اجتماعی در احزاب ما حضور دارند؟ امروزه چه تعداد خبرنگار حرفهای در حوزهی اصلاحات خروجی داشتهایم؟ امروزه چند ایدهپرداز و کنشگر فرهنگی تربیت کردهایم؟ و….
احزاب اصلاح طلب باید برنامههای بلند مدت و کوتاه مدت در قالبهای جذاب و متفاوت برای آموزش داشته باشند و باید بیشتر از پیش و به صورت جدیتر به علوم انسانی نگاه کنند. هر روز تاخیر برای شروع آموزش دیر است و بهتر است در آغاز راه احزاب و فعالین سیاسی فرصت تابستانی را از دست نداده و برنامههای آموزشی خود را زودتر برنامهریزی کنند.
انتهای پیام
اگر باد به پرچم اصلاح طلبی خورد ما هم آخر عمری در کلاس آموزش اصلاح طلبی شرکت میکنیم ، نه اینکه آموزش چهل ساله اصولگرایی راه به جایی برده است !