آیا کسی قانع شد؟
بهروز گرانپایه، روزنامهنگار در ایرنا نوشت: پاسخهای آقای رییس جمهوری به پرسشهای پنجگانه مجلس، ظاهرا کسی را قانع نکرد؛ نه نمایندگان مجلس رضایت کامل داشتند و نه مردم یا افکار عمومی.
طرح، برنامه و راهبرد آقای روحانی برای حضور در مجلس و پاسخگویی به سوالات (چه به تنهایی اتخاذ شده باشد و چه با کمک مشاورانش) موفق نبود. علت را در کدام عامل باید جستجو کرد؟ 1- منش رییس جمهور، 2- گروه مشاوران یا 3- استراتژی اشتباه برای پاسخگویی؟ این سه عامل البته در عمل از هم جدا نیستند، اما اگر مولفههایی مانند میل به رفتار فردی، توانمندی و نفوذ و قدرت مشاوره و نیز نحوه تشخیص اولویتها و مصلحتها را دخالت دهیم، پاسخِ مسأله میتواند بر یکی از عوامل، بیشتر متمرکز شود.
برای پاسخگویی به پرسشهای نمایندگان سه رویکرد یا استراتژی قابل تصور بود:
1- رویکرد آشتیجویانه- محافظهکارانه
2- رویکرد افشاگرانه- پوپولیستی
3- رویکرد روشنگرانه- کارشناسی
روشن است که آقای روحانی در قالب رویکرد و استراتژی نخست به پرسشها پاسخ داد. اشارهها و نشانههای مشخصی برای اتخاذ این رویکرد رییس جمهوری وجود داشت. شرایط عمومی اقتصادی- سیاسی کشور، چالش دیرپای دیپلماتیک با امریکا و توجه به رعایت توصیه رهبری، آقای روحانی را بر اتخاذ راهبردی محافظهکارانه و آشتیجویانه سوق میداد. وی ضمن قبول مسایل و مشکلاتی که نمایندگان بر آنها تأکید داشتند و برشمردن اقداماتی که دولت برای حل آنها انجام داده و در حال انجام دادن است، به ضرورت وحدت نیروها هم در مقابل دشمنان و هم برای کمک به حل مشکلات اشاره کرد و سعی کرد با کلیگویی و پرهیز از ورود به جزییات و ارجاع دادن نمایندگان به گزارشهای تخصصی وزارتخانههای مربوطه، از کنار مسایل بگذرد. بازتاب سخنان آقای روحانی، چه در آراء نمایندگان و چه در بین مردم و نخبگان از ضعف، اشتباه و شکست این راهبرد – حداقل در نحوه اجرا- حکایت دارد.
طبیعی است که راهبرد و رویکرد دوم، یعنی بیان سخنانی افشاگرانه اساسا نه به مصلحت بود و نه سودمند. هرچند غلبه پوپولیسم بر فضای مجازی، عصبانیت بخشهایی از مردم از مناسبات اقتصادی- سیاسی موجود، نگرانی نخبگان و تصویری که آقای روحانی در فعالیتهای انتخاباتی از میزان اطلاعات خود از لایههای ناآشکار دروم نظام ارائه کرد، بر انتظار افشاگری دامن میزد، اما این رویکرد در شرایط کنونی نمیتوانست اقدامی مسئولانه قلمداد شود. پرهیز از این رویکرد که میتوانست ساختارشکنانه ارزیابی شود و بر التهاب اجتماعی بیافزاید، تصمیمی هوشیارانه بود.
اما چرا آقای روحانی سعی نکرد در قالب رویکرد روشنگرانه و کارشناسی به پرسشها پاسخ دهد و با اتخاذ یک مدل نظری و علمی به تجزیه و تحلیل مشکلات اقتصادی کشور(موضوع بیکاری، عبور از رکود، نرخ ارز، قاچاق کالا و تحریم) بپردازد، به جنبه های ساختاری و مزمن مسایل اشاره کند، مستند و با عدد و رقم و جزییاتی که مدعی بود در گزارش وزارتخانهها آمده- به حدِ کفایت- سخن بگوید، اگر در مسیر حرکت دولت تصمیم اشتباهی اتخاذ شده و بازنگری صورت گرفته اشاره و فروتنانه عذرخواهی کند، برای بخش پنهان اقتصاد و جنبههای سیاستی و موانع سهمی قایل شود(که به رغم رویکرد کلی سخنانش، اشاراتی مثل ‘ بحران آفرینی دقیقا از 5 دی ماه 96 شروع شد’ یا ‘ چرا جرئت کردند و رییس جمهور را تهدید به مرگ کردند’ داشت) ، و صادقانه وعده دهد به تذکرات و توصیههای اساتید و کارشناسهای اقتصادی که شفاهی و مکتوب و از سر دلسوزی مشورت دادهاند، توجه خواهد کرد؟
میتوان احتمال داد اتخاذ این رویکرد که در صورت اجرای موفق، از جامعیت در هدفمندی برخوردار میشد و میتوانست بهره بیشتری از فرصتی که بخشی از نمایندگان فراهم کردند برای نشان دادن قدرت دولت و اقتدار ریاست جمهوری، و جلب رضایت نخبگان و حفظ پیوند صمیمانه با مردم در پی داشته باشد. اما افسوس!
آقای روحانی ممکن است مشی کنونی خود را با برخی ملاحظات آیندهنگرانه تنظیم کرده باشد. اما باید دریابد که موفقیت در عرصه سیاست آینده کشور از مسیر بازسازی اعتماد نخبگان و مردم در شرایط کنونی میگذرد. این مسیر با فروتنی در برابر مردم، ترمیم کابینه از موضعی مستقل و عزتمندانه باید طی شود، چرا که دولت فعلی آقای روحانی نماد اعتدال نیست.
انتهای پیام
ما اگر مردمیم که قانع شدیم . کد 5 دی ماه و چراغ سبز تندرو ها برای نابودی ایران جهت انتقام از ملت رای دهنده و انتخاب روحانی و کینه شتری پایداری ها و سر کرده شان در تهران و مشهد و اصفهان و شیراز و ….. و اشوب و بلوا و ترامپ و سکه و ارز و دلار و کاسبان تحریم .و……