پای چوبین اصلاح طلبان پیشرو
مصطفی رسته مقدم، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان “پای چوبین اصلاح طلبان پیشرو” نوشت:
۱. وضعیت این روزهای اصلاح طلبان پیشرو مصداق شعر نیماست، “دستها می سایند تا دری بگشایند.”
آنها که روزگاری در تبیین استراتژی و خطی و مشی اصلاح طلبان دست بالا را داشتند، به واسطه تغییر مختصات سپهر سیاسی عرصه را به تکنوکرات ها و همچنین تا حدودی راست مدرن واگذار کردند، امروز دوگانه ای در پیشِ رویِ خود میبینند که اگر طرحی نو در نیاندازند، بازی دو سر باخت است. از یک سو دل بستن به صندوق رای بدون در نظر داشتنِ ملزومات اساسی اش، نه تنها آنگونه که باید و شاید نتیجه نداده بلکه باعث شده تا مناسبات غیر دموکراتیک بازتولید و همچون “رنج فتاده به دایره ای” تکرار شود.
از دیگر سو نیز، طیف موسوم به برانداز، با این استدلال که اصلاح طلبان در طول بیست سال گذشته دستاورد چندانی نداشته اند، “انقلابیِ مضاعف” شده و راه های سریع گذر از چارچوب را مطرح می کنند. این طیف اگرچه در طول عمر چهل ساله نظام همیشه بوده اند اما هیچگاه تا بدین حد صدای شان پر طنین نبوده و شنیده نمی شده است.
٢. این روزها اما شماری از چهره های شاخص اصلاح طلبان پیشرو، استراتژی اتخاذ شده جبهه اصلاحات از 92 تا کنون را مورد بازنگری دوباره قرار داده اند. چهره هایی مانند علیرضا علوی تبار، سعید حجاریان و مصطفی تاجزاده بر این عقیده اند که هرچند رویکرد مطالبه حداقلی، زمینه ساز بازگشت کشور به ریل عقلانیت شد اما به دلیل شرایط موجود، اهتمام لازم بر محور دموکراسی خواهی را نداشت.
این دسته بر این نظرند که هرچند مطالبه حداقلی به حفظ ظاهری صندوق رای می انجامد اما از یک طرف بوروکرات هایی که در غیاب سیاست ورزان فرصت حضور در نهادهای انتخابی را یافته اند را یارای پیشبرد گفتمان دموکراسی خواهی اصلاح طلبانه را دارند و از سوی دیگر اقتدارگرایان با استفاده از اهرم هایی که در اختیار دارند، عملا صندوق رای را بی مفهوم و جمهوریتِ نظام را تهی از معنا کرده اند و از همین منظر باید استراتژی آینده باید هدفش احیای جمهوریت و معنادهی به صندوق رای باشد.
البته این هرسه نیز در عین داشتن هدف مشترک، راهی متفاوت در پیش می نهند. علوی تبار، رادیکالیسم را تجویز می کند. حجاریان تز دو پایه فشار از پایین و چانه زنی از بالا را به روز کرده و این بار بیش از پیش بر اصلاح طلبی جامعه محور تاکید کرده تا بدانجا که در سطح تاکتیک حتی مقاومت مدنی را هم از راه های قابل توجه می داند. تاجزاده هم در عین اینکه به نگاه جامعه محور توجه دارد، معتقد است هیچ آلترناتیوی برای صندوق رای وجود ندارد و اصلاح طلبان حتما باید حداقل از فرصت قبل از انتخابات برای سخن گفتن با جامعه استفاده کنند.
٣. هرچند این نظریات با استقبال طیف وسیعی از بدنه اصلاح طلبان و به خصوص طیف جوان مواجه شده است اما نقدی که می توان به آنها وارد کرد این است که پای بر زمین واقعیت ندارند. به سخن دیگر هیچ کدام از این رویکردها توضیح نمی دهند که چگونه می خواهند دموکراسی خواهی اصلاح طلبانه را فقط و فقط یک گام به پیش ببرند بدون اینکه دغدغه بازگشت پذیر بودن آن را داشته باشیم؟ یا چگونه قادرند به تثبیت مواضع اصلاح طلبانه در جامعه بپردازند؟ برای مثال علوی تبار به درستی تبیین نمی کند که در صورت اتخاذ روش های رادیکال برای گفتگو با بدنه اجتماعی، چگونه بدون داشتن ابزارهای مناسب می توانیم پاسخگوی مطالبات بدنه اجتماعی باشیم؟ یا اصلا جامعه یا حتی بدنه کنشگر همراه، در حالی که هنوز فقط یک دهه از وقایع تلخ هشتاد و هشت گذشته است،تاب و توان همراهی با رادیکالیسم مورد نظر علوی تبار را دارد؟
همچنین سخن حجاریان در تحلیل نهایی این است که اصلاح طلبان پیشرو با قطع امید از دولت و اصلاح طلبی پارلمانتاریستی دوباره روی به جامعه بگردانند و راه سیاست ورزی جامعه محور را در پیش بگیرند. اما آیا پیامد برون رفت اصلاح طلبان از قدرت پس از شکست هشتاد و چهار، قدرت گرفتن بیش از حد نهادهای خاص که منجر به تقویت اقتدارگرایی شد، نبود؟ آیا قدرت دولت پنهانی که هم اکنون به دولت مستقر فشار می آورد نتیجه این نبود که پس از ٨۴ بیش از پیش به منابع ثروت دست یافتند و به واسطه حضور دولت مهرورز عملا شریان های مهم اقتصادی را به دست گرفتند؟ حجاریان توضیح نمی دهد که اصلاح طلبی جامعه محور چگونه مشکل هسته سخت و دولت پنهان را تدبیر خواهد کرد؟
تاجزاده هم که از ضرورت تدوین پلتفرم برای حضور موثر در انتخابات سخن می گوید، توضیح نمی دهد که با کدام ابزار فی المثل می خواهیم برای حذف نظارت استصوابی به شورای نگهبان فشار وارد کنیم؟ یا حتی می توان این سوال را مطرح کرد که در صورت تهیه شدن پلتفرم، موارد مطروحه در آن با چه منطق و مکانیسمی انتخاب خواهند شد و معیار گزینش آنها چیست؟
البته قطعا این نظرات با بحث و فحث صیقل خواهند خورد و می توان امیدوار بود که از دل این مباحثات راهکاری منطقی، عقلانی و دموکراتیک زاده شود، چه اینکه این نظرات بر خلاف اکثر رویکردهای اتخاذ شده از ٩٢ تاکنون، چشم انداز بلند مدت را در نظر دارد و نه منافع کوتاه مدت.
به هر حال نکته بدیهی این است که اگر اصلاح طلبان پیشرو نتوانند گفتمان شان را به روز رسانی کنند، احتمالا دیر و دور نیست که شاهد گفتمان نوظهوری باشند که نه دغدغه اصلاح دارد و نه ترویج و تثبیت دموکراسی.
انتهای پیام