حشدالشعبی در خوزستان چه میکند؟
مجید یونسیان، روزنامهنگار پیشکسوت و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی برای “راهبرد” نوشت: حضور نیروهای حشدالشعبی عراق در خوزستان ابهامات و سوالاتی را برانگیخته و زمینهساز طرح برخی نظریههای سیاسی شده است.
اینکه چنین برداشتهایی درست است یا غلط و اینکه این حضور با چه اهدافی صورت پذیرفته؛ نکاتی است که همه در چارچوب ظن و گمان میگنجد. اما با این حال، دو نگاه به این موضوع محتملتر به نظر میرسد:
نگاه اول، اینکه نیروهای حشدالشعبی در چارچوب کمکرسانی به مردم سیلزده خوزستان و با اذن نیروهای امنیتی بخصوص در چارچوب مدیریت فرماندهی قدس سپاه آمدهاند که ایرادی بر آن نیست.
به هرحال، همدردی و کمک یک امر انسانی است؛ فارغ از دین، ملیت و تمایزهای دیگر. ضمن آنکه مردم عراق بخصوص مردم شهرهای هممرز با ایران هم خود را مدیون حمایت ایران از آنها در سرکوب داعش میدانند و هم وجدان تاریخی آنها در تحمیل جنگ از سوی صدام و ظلمی که به مردم ایران شد، آزرده است.
نگاه دوم نگاهی بدبینانهای است که معتقد است این حضور با اهدافی سیاسی صورت گرفته و کمکرسانی به سیلزدگان پوشش و بهانه است. این نگاه سه مولفه تحلیلی دارد:
اول: نظارت بر اوضاع اقلیمی و جلوگیری از انتقال آب به سوی بصره، العماره و چاههای نفت عراق.
این نگاه و مولفه تحلیلی فاقد مستندات است؛ چون این نیروها اولا، از توان فنی و مدیریتی برای این کار برخوردار نیستند. دوم اینکه چنین احتمالی بسیار با واقعیت تناسبی ندارد؛ یعنی از فوریت برخوردار نیست.
اما نگاه و موضع تحلیلی دوم این است که میگویند این اقدام به چالش کشیدن قدرت دولت است. محور این تحلیل همان است که چندی قبل حول استعفای وزیرخارجه شکل گرفت و آن تاکید بر رشد تدریجی قدرت سپاه است.
این گروه در مستندسازی تحلیل خود تنها براین نکته تاکید میکنند که اولا این نیروها با لباس رسمی و پرچم عراق آمدهاند و دوم اینکه در استقبال از آنها فقط از سپاه و برخی روحانیون و نهادهای انتصابی حضور داشتند و از دولت، وزارت خارجه و… کسی اطلاع نداشته است.
نگاه سوم و مولفه تحلیلی آن که چارچوبی تئوریک دارد و از سوی محافل روشنفکری مطرح میشود، این است که میگویند این حرکت یک اقدام سمبولیک در چارچوب جایگزین کردن “امت” به جای “ملت” است و برای مستند کردن آن به اظهارات چندی قبل یک از مسئولان سپاه اشاره میکنند که گفته بود: “اگر در حمایت از انقلاب و ارزشهای آن کوتاهی شود، حشدالشعبی، زینبیون، فاطمیون و… به کمک انقلاب خواهند آمد”.
اما حال باید پرسید که این مولفههای خبری و تحلیلی چرا مطرح میشود؟ آیا میتوان یا باید به آن اعتنا کرد؟ چند نکته درباره این موضوع قابل تامل است:
طرح این موضوع اساسا نباید موجب واکنش منفی شود؛ چون: اولا این نشان میدهد که جامعه زنده و حساس است و همه تحولات پیرامون خود را زیر نظر دارد. دوم اینکه طرح این موضوعات به فرهنگ پرسشگری دامن میزند. سوم، اینکه با ایجاد حساسیت، عملکرد همه نهادها را به چالش میکشد.
طرح این موضوع نشان میدهد که زمینه برای رشد بیاعتمادی به نهادهایی چون سپاه همچنان وجود دارد و مسئولان هنوز اهمیت شفافیت را جدی نگرفتهاند و رابطه خبری، اطلاعرسانی به موقع و ابهامزدایی همچنان نادیده گرفته میشود.
درحالیکه مهمترین ابزار مشروعیت نهادهای حکومتی و دولتی شفافیت در اطلاعرسانی و فهم این موضوع است که در برابر جامعهای حساس و پرسشگر باید پاسخگویی مستند و مستدل را جایگزین سکوت و ابهام کرد.
بخش عمدهای از دو مولفه تحلیلی اول ناشی از قوت، قدرت وفعالیت کانون مدیریت جنگ روانی است که هدف آن افزایش انشقاق حاکمیتی از یک سو و گسترش بیاعتمادی میان بدنه اجتماعی و نظام حکومتی از سوی دیگر است.
درحالیکه کاملا روشن است که حشدالشعبی فاقد اراده مستقل و توان برای هر نوع عملی خارج از مرزهای عراق، آن هم در حیطه مدیریت و حاکمیت کشوری چون ایران است.
اما بحث درباره مولفه سوم در حوزه نظری یک بحث جدی و واقعی است که البته ربط وثیقی با حشدالشعبی ندارد و این بحث در میان محافل فکری داخل ایران سابقه و دیرینهای به وسعت حداقل هزاروسیصدچهارصد سال دارد.
اما در مجموع می توان گفت که طرح ابهامات درباره اهداف واقعی از حضور نیروهای حشدالشعبی در خوزستان بیش از آنکه در چارچوب این مولفههای تحلیلی بگنجد؛ نوعی ابهامآفرینی سازمانیافته و غیرمستند است.
اگر بخواهیم خوشبین باشیم میتوانیم آن را صرفا یک اتفاق در نشان دادن همدردی دو ملت دانست؛ گرچه این خوشبینی هرگز توصیهای برای چشم بستن بر هر احتمال دیگری نیست.
اما منطق وعقلانیت حکم میکند که هر نگاهی را که مستند به واقعیت است، ارجح بدانیم و در مقابل، خواهان پاسخگویی شفاف نهادهای مسئول باشیم.
انتهای پیام