برجام، پمپئو و منطق باینری
سید قائم موسوی در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «برجام، پمپئو و منطق باینری» نوشت:
وزیر امور خارجه آمریکا مسأله برجام و تغییر موضع ایران را یک امر ِ باینِری خوانده است. منطق باینِری یا کلاسیک یا صفر-یکی امور را به صورت سياه و سفید میبیند. یا شب است یا روز! یا میروی یا نمیروی! یا در برجام هستی یا نیستی! و مسائلی از این دست! همه چیز مشخص و شفاف است. سیاستها و عملکردها واضح و مبرهن است.
پمپئو میگوید ما از توافق خارج شدیم و ایرانیها باید در مورد اینکه چگونه ادامه دهند خودشان انتخاب کنند. ایران دقیقا در سالروز خروج آمریکا از برجام بخشی از تعهداتش را تقلیل داده و فرصت شصت روزه به 4 بعلاوه 1 داده تا منافع ایران از برجام را تضمین عینی کنند.
اینکه چرا ایران در تقابل با خروج ستون اصلی برجام یک سال بعد تصمیم به اتخاذ اقداماتی کرد ناشی از تحلیلهایی است که برآیند درستی نداشتند. هر چه آمریکا بر اساس منطق ارسطویی قاطعانه اقدام به خروج از برجام کرد، ایران طبق معمول در مواجهه با موضوعات اساسی دست به دامان منطق فازی شد. این منطق بر خلاف منطق کلاسیک مسائل را در بازهی صفر و یک تعریف میکند. به آن منطق خاکستری هم میگویند. همه چیز الزاما سفید یا سیاه نیست، منطقهی خاکستری بخش اعظمی از حقایق را در بر میگیرد. علی رغم اینکه منطق ارسطویی شفاف و روشن است منطق فازی منطق ابهام است.
اگر ما زمانیکه ترامپ برجام را پاره کرد آنرا آتش میزدیم از منطق خودشان که همان باینری است پیروی میکردیم اما مثل سایر مسائل نه تنها پیش بینی درستی از رفتار آمریکا نداشتهایم بلکه با ژستی همهچیزدان آنالیز میکردیم که برجام ایده آل آمریکا و اسرائیل است و امکان خروجش از آن منتفی است.
نکتهی حائز اهمیت این است که ما در قبال مسائل مهمی که منافع حیاتیمان به آن مربوط میشود نمیتوانیم مواضع قاطع مبتنی بر شرایط زمانی اتخاذ کنیم و همیشه در بازهی صفر و یکی در نوسان هستیم. تکلیفمان نه با خودمان روشن است و نه با دنیا.
مشخصا در مورد برجام با خروج آمریکا از آن که عمدهی مشکلاتمان هم با همین کشور است، ما در ورطهی منطق فازی گرفتار شدیم. حضور در آن منفعتی در بر نداشت و خروج از آن سودی نیز نداشت و شاید باعث اجماع عملی اروپا و آمریکا و دیگران هم میشد. در حالت آچمز قرار گرفتیم، تمامی محدودیتهای برجام را به جان خریدیم اما هیچ مزیتی از آن نصیبمان نشد. بازی را اینقدر بد چیدیم که هر حرکت جدیدی قابلیت دردسرساز شدن را دارد.
آمریکا سوای حرکت در چارچوب منطق باینری در تلاش است تا منطق فرسایشی را نیز در مورد ایران پیاده کند. آنها بنا دارند اینقدر تحریمهای گسترده را اعمال بکنند تا اقتصاد کشور رنجور و لرزان شود و به تبع آن میزان نارضایتیها و ناملایمات داخلی همهگیر شود. آنگاه زیر سایهی این شرایط یکطرفه ایران را وادار به حضور در میز مذاکره کرده و اهداف خود را تحمیل کنند.
ایران اما در حالت آچمز قرار گرفته است، فلسفهی شکلگیری برجام رفع تحریمها بود، اما خروج آمریکا منجر به برگشت تحریمها شد. عملا ماندن در برجام بیفایده است و خروجش 5 بعلاوه 1 را متحد خواهد کرد. امیدی به حمایت روسیه و چین هم ندارد. مجموعهی اقدامات اخیر آمریکا اعم از خروج از برجام، برگشت تحریمها، تروریستی اعلام کردن سپاه و اعزام ناوگروه لینکلن به منطقه باید ایران را به سمت گریز از منطق فازی هدایت کند و تکلیفش را با خودش، برجام و اروپا روشن و شفاف کند. خلاصه اینکه منطق باینریِ مد نظر پمپئو یعنی:
شترسواری دولا دولا نمیشه!
انتهای پیام