پدیده آبان ماه، سخن گفتن خوب و آوای نرم! (۱۱)
عطاالله مهاجرانی وزیر دولت اصلاحات در بخش ۱۱ سلسله یادداشتهایش دردبارهی پدیده آبان ماه در وبلاگ خود نوشت:
حکومتگران با مردم خود، و با دشمنان خود، با چه واژگان و زبانی صحبت میکنند؟ روزگاری بود که سخنرانی در سالن شهری کوچک، یا هنگامی که روحانی در گوشه مسجد گمنامی سخنی میگفت، نه تنها در شهر بازتاب و واکنشی نداشت، چه بسا که اهل محله هم با خبر نمیشدند.
اما در جهان امروز، کافی ست که نوجوان و یا جوانی با موبایلش صدا و سیمای سخنران را ضبط کند. ساعتی بعد دنیا باخبر میشود.
یک وقتی! در سالهای مسوولیتم، گزارشی در شورای انقلاب فرهنگی به ابتکار برخی از اعضای اصولگرا مطرح شد. گزارش علیه وزارت ارشاد بود، و به مصادیقی از نشریات و کتابهای منتشره اشاره کرده بود. دو ساعتی قرائت گزارش به طول انجامید. از من خواسته شد که پاسخ بگویم. گفتم پاسخ را فی المجلس نمیتوانم بدهم. گزارش در اختیار ما قرار گیرد، ما پاسخی مکتوب و نیز شفاهی در جلسه شورای انقلاب فرهنگی خواهیم داد.
گفتم صد مسجد مشهور را در مراکز استانها شناسایی کنند، و از ده سخنرانی در هر مسجد نوار صوتی بگیرند. نتیجه میشود هزار سخنرانی، این هزار سخنرانی را بررسی کنند، و موارد ذیل را مشخص کنند:
۱- آقایان آیات قرآنی را از لحاظ نحو آیات اشتباه خواندهاند.
۲- حدیثی را به جای آیه و یا به عکس مطرح کردهاند.
۳- مطالب غیر مستند و مساله ساز
گزارش قابل تاملی بود. سرجمع وقتی این گزارش را با گزارش علیه کتاب و مطبوعات با هم سنجیدم، بدیهی بود که کتاب و مطبوعات شرایط بهتری داشتند، یا نمره بهتری میگرفتند. بیمطالعه سخن گفتن، بر اساس تداعی حرف زدن، بی نتیجه و رها بودن سخن، همان که در حوزهها مشهور بود که: «آقا! قایل به ربط نیست!» مشخصهی اکثریت قریب به اتفاق خطابهها بود.
وقتی یک روحانی که برای منبرش پول خوبی هم میگیرد، وقتی صرف نمیکند و به شنونده احترام نمیگذارد، و بدتر از آن از زبان تهمت و ناسزا استفاده میکند، بدیهی است که بین او و مردم مستمع فاصله ایجاد میشود، و مسجد خلوت میشود. اگر روحانی چهره حکومتی هم داشته باشد، این فاصله تبدیل به فاصله دولت-ملت میشود.
چرا روحانیان ما اینگونه با تحکم سخن میگویند، و به آثار و جوانب اینگونه سخن گفتن توجه ندارند؟ شما شیوه سخن گفتن آیت الله شیخ محمد یزدی – رییس جامعه مدرسین قم – با دو نفر از مراجع تقلید، آیت الله شبیری زنجانی و آیت الله علوی بروجردی را به یاد دارید. سخن نبود، طشتی از آتش و خاکستر بود که آقای یزدی به ظاهر بر سر مراجع و در حقیقت بر سر خود ریخت. نمونه جدید ترش جدال اَسوَء شیخ محمد یزدی و شیخ صادق لاریجانی با ادبیات ویژه عتیق بود. وقتی آقایان با خودشان که همگی اهل اصطلاحند، چنین سخن میگویند، با دیگران چگونه سخنی خواهند گفت؟
این شیوه سخن گفتن، دو دلیل عمده دارد. یکم: روحانیان ما خود را عالم میدانند. واژه «علما» را احتکار کردهاند. مثلا در دانشکده ادبیات و یا حقوق، اگر پنجاه نفر اعضای هیات علمی باشند و دو نفر آنان در زیّ آخوندی، آن دو نفر عالمند و بقیه فاضل!
در جلسهای که دکتر سید جعفر شهیدی حضور داشتند، یکی از روحانیون مشهور کنار دستم بود. بعد از صحبت دکتر شهیدی گفت: ایشان فاضل هستند! گفتم نه! ایشان از همه آخوندهای این جلسه از جمله جنابعالی سواد فقهی و اصولی و ادبیت و عربیتشان بیشتر است، شما فاضلی!
البته واژه دانشمند هم در ادبیات ما همین سرنوشت را داشته است، به فقیهان، دانشمند میگفتهاند.
نکتهای دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند!
دوم: روحانیان در مناصبی هستند که قدرت پیدا کردهاند. درباره صلاحیت اشخاص تصمیم میگیرند، پاسخگو هم نیستند. قدرت به انسان زبان و واژگان جدیدی میبخشد.
قبلا شاهد بودیم که روحانیون زبان خاص خودشان را داشتند، تکیه کلامها و واژگانی متفاوت از زبان زنده و روزمرّه مردم. امام خمینی در صحبتهایشان، زبانی ساده و صمیمی و قابل فهم برای توده مردم به کار میبردند. آیت الله هاشمی رفسنجانی، سبک سخن گفتن کشدار و مطنطن آخوندی را عوض کرد، و در نماز جمعه به شیوهای تازه، ساده و روان، سخن میگفت.
بدیهیست که سبک سخن هر کس، نشانهای از سبک اندیشه و سلوک اوست. با تاسف، در موارد متعددی شاهد خشونت کلامی در خطبههای جمعه و یا سخنرانیهای روحانیان به مناسبتهای مختلف بوده و هستیم. این سبک سخن گفتن به بدنه اجتماعی هم تسرّی پیدا کرده است. اخیرا در جلسه شورای انقلاب فرهنگی، بگومگویی بین حسن روحانی و رحیم ازغدی پور اتفاق افتاده است. علی مطهری روایتی از ادبیات مواجهه را نقل کرده است. اگر سخن علی مطهری درست باشد، میبایست به همین یک دلیل، رحیم پور ازغدی پاسخگوی چنان زبانی بوده و در جای دیگری مشغول کار شود! البته آن واژه را اعلیحضرت همایونی، به روایت اسدالله علم، برای هویدا و خلعتبری و اقبال و ملت مصر و البته علم بهم بینصیب نمیماند. نقل و نبات سخن شاه همان واژه بود. اما او که تربیت اسلامی نداشت و مدعی اخلاق نبود.
این نحوه گویش، زبان و ادبیات، مردم را از حکومت و دولت جدا میکند. به همین خاطر، خداوند پیامبر را از داشتن دو صفت منفی به دور میداند:
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ﴿١٥٩، سوره آل عمران)
پس به [برکت] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُرمِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مىشدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار[ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکلکنندگان را دوست مىدارد.
آیه مثل یک منشور، ابعاد مختلف را در بر گرفته است. برای این که مفهوم «لنت» به معنای نرمی و مهربانی، که صفت پیامبر اسلام بود، به روشنی تبیین شود، مفهوم مخالف آن، «فظّ» به معنای تند خویی و بد زبانی، نفی شده است. نرمی، مبتنی و متکی بر رحمت خداوند است، و تندی، مبتنی بر سخت دلی و قساوت!
پیامبر توصیه میشود که مردم را ببخشد، از خطاهای آنان در گذرد. برای مردم از خداوند طلب استغفار کند، و مهمتر از همه، مردم را در امر حکومت دخالت دهد و با آنان مشورت کند.
اگر چنین راه و رسمی داشتیم نمیبایست در امر تصمیم گیری برای افزایش نرخ بنزین، مجلس که نمایندگان مردمند و شأن کار و حضورشان هم مشورت است، بی خبر بمانند و دور زده شوند.
امروزه همه سخنانی که از تریبونهای عمومی، از بالای منبر و یا گوشه محراب و سالن سخنرانی گفته میشود، ساعتی یا حتی لحظاتی بعد، در دنیا منتشر میشود. شیوه تصمیم گیریها و رفتار حکومتها در جلوی چشم دنیاست. اعمال محدودیتها پایدار نیست، و موقتی و مقطعی خواهد بود. جهان جام جهان نماست! همه چیز آشکارست. در چنین جهانی، حاکمان به توصیه پیامبر اسلام، میبایست کیّس، فطن و حذر باشند، و هوشیار و دوراندیش و باریک بین و مراقب، به ویژه در شیوه و سبک سخن گفتن با مردم. به قول فردوسی: سخن گفتن خوب و آوای نرم!
انتهای پیام