والت روستو و راهی که پیمودیم
عبدالله شهبازی تاریخ پژوه در یادداشتی تلگرامی با عنوان «والت روستو و راهی که پیمودیم» نوشت:
✔️ در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰ میلادی) که در ۳۵ سالگی جلد دوم کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» را با عنوان «جُستارهایی از تاریخ معاصر ایران» مینوشتم (چاپ اول، دهه فجر ۱۳۶۹)، در تبیین «انقلاب سفید» بر اهمیت نظرات روستو تأکید کردم برای فهم راهی که برای ایران ترسیم شد. اهمیت این شناخت از آنرو است که در اوائل دهه ۱۳۴۰ شمسی «استراتژی توسعه»ای بنیان نهاده شد که تاکنون مسیر حرکت جامعه ایرانی را تعیین کرده است. بعبارت دیگر، در آن زمان و بر بنیاد نظرات روستو نگاه کارشناسی تنومندی شکل گرفت که تا به امروز، بدون بازبینی اساسی و بیرقیب، در پایه برنامهٰریزی توسعه در ایران بوده و همان غایتی را برای جامعه ایرانی رقم زده که آرمان روستو بود: «جامعه مصرف انبوه».
والت ویتمن روستو (۱۹۱۶- ۲۰۰۳) نظریهپرداز سیاست خارجی دولتهای جان کندی و لیندون جانسون در دهه ۱۹۶۰ میلادی/ ۱۳۴۰ شمسی بود. او در ۲۰ ژانویه ۱۹۶۱/ ۳۰ دی ۱۳۳۹ با شروع دولت کندی برکشیده شد با سمت معاون مشاور امنیت ملی و سپس (از ۴ دسامبر ۱۹۶۱ تا ۳۱ دسامبر ۱۹۶۶) ریاست ستاد برنامهریزی سیاستگذاریهای وزارت امور خارجه آمریکا را به دست داشت که «تینک تَنک» یا «مغز متفکر» دولتهای کندی و جانسون در سیاست خارجی بشمار میرفت. روستو در اول آوریل ۱۹۶۶ مشاور امنیت ملی رئیس جمهور شد و با پایان دولت جانسون (۲۰ ژانویه ۱۹۶۹/ ۳۰ دی ۱۳۴۷) و صعود دولت ریچارد نیکسون، هنری کیسینجر در این سمت جای گرفت.
✔️ سی سال پیش نوشتم:
«پیش از پیگیری سرگذشت امینی، بجاست دیدگاه کندی را در قبال ایران، و در واقع آن تحلیل تئوریکی را که در شالوده استراتژی آن روز آمریکا در کشورهای “جهان سوم” قرار داشت، بررسی کنیم. این دیدگاه با نام والت ویتمن روستو، جامعهشناس معروف آمریکایی…، پیوند خورده است. والت روستو، که… برای قریب به یک دهه (۱۹۶۰- ۱۹۷۰) نام او بر جامعهشناسی دانشگاهی غرب سنگینی میکرد، در زمان کندی یک سلسله رفورمهای اقتصادی، و بویژه طرح “اصلاحات ارضی”، را در کشورهای آمریکای جنوبی و خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی پی ریخت… اقتدار آکادمیک روستو، که در واقع بر اَهرُم دیوانسالاری آمریکا مبتنی بود، بویژه در پنجمین کنگره جهانی جامعهشناسی (سپتامبر ۱۹۶۲) در واشنگتن نمایان شد که در آن حدود یکهزار جامعهشناس از سراسر جهان شرکت کردند…
روستو تئوریهای خود را در سال ۱۹۶۰ با انتشار کتاب “مراحل توسعه اقتصادی: مانیفستی غیرکمونیستی” اعلام کرد. بررسی تئوری اجتماعی روستو میتواند به خوبی ماهیت “دکترین کندی” و اهداف “انقلاب سفید” را روشن کند.
دیدگاه روستو “تاریخگرایانه” است. او برای رشد جامعه بشری سیری تکاملی قائل است و ملاک این تکامل را سطح رشد تکنولوژی میداند… از این زاویه، روستو جامعه بشری را به “جامعه سنتی” و “جامعه صنعتی” تقسیم میکند. او معتقد است که جامعه پس از طی مرحله “سنتی” وارد مرحله “ماقبل طَیَران” میشود. این مرحله در واقع دوران گذار از “کهنه” به “نو” است. در این مرحله برای ایجاد ساختار نوین صنعتی تدارک دیده میشود و لذا باید در رشتههای غیرصنعتی، بویژه کشاورزی، تحولات انقلابی صورت گیرد. روستو معتقد است که این تحولات عمیق باید به دست دولت مرکزی نیرومند انجام گیرد و مهمترین این دگرگونیها “اصلاحات ارضی” است. در این مرحله “ماقبل طیران” یک گروه اجتماعی جدید (نخبگان elite) پدید میشود که دربرگیرنده بازرگانان، روشنفکران و نظامیان است. این گروه اجتماعی جدید (نخبگان) نیروی محرکه جامعه از “مرحله سنتی” به “مرحله صنعتی” است و میان آن با نیروهای “محافظهکار” و مدافعین “جامعه سنتی” تصادم رخ میدهد… پس از این اصلاحات جامعه وارد مرحله طَیَران (Take – off) میشود. در “مرحله طیران” حکومت در دست “نخبگان” [الیت] است و حکومتگران “سنتی”، که عاجز از تطبیق خود با شرایط “طیران” هستند، از قدرت کنار زده میشوند. بعلاوه بر اثر “اصلاحات ارضی” یک قشر جدید دهقانی پدید میشود که به توسعه بازار یاری میرساند و طیران را سرعت میبخشد. عالیترین مرحله تکامل و در واقع “کمونیسم” روستو، که جامعه پس از طیران بدان خواهد رسید، “مرحله مصرف پایدار کالاها و خدمات” است…
تئوری روستو در واقع نوعی مانیفست امپریالیستی برای کشورهای جهان سوّم است. این تئوری فرهنگها و تمدنهای جوامع تحت سلطه امپریالیسم را تحقیر میکند و… “جامعه مصرف انبوه” را بعنوان الگو فراروی آنان قرار میدهد و… در این راه تمام جاذبهها و روشهایی را که مارکسیسم برای ارائه تئوری اجتماعی خود بهره جسته به کار میگیرد. روستو در کتاب خود به این امر اذعان دارد و مینویسد: اکنون که این رساله را در دست تألیف دارم نه به ایالات متحده آمریکا بلکه به جاکارتا، رانگون، دهلی نو، کراچی، تهران، بغداد و قاهره میاندیشم.» (عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، صص ۳۰۲- ۳۰۴)
✔️ امروز کتاب برایان گیبسون (۲۰۱۵) را درباره سیاستهای آمریکا در قبال عراق در دوران «جنگ سرد» میخواندم:
Bryan R. Gibson, Sold Out? US Foreign Policy, Iraq, the Kurds, and the Cold War, Palgrave Macmillan, 2015.
گیبسون نیز در تبیین سیاست دهه ۱۹۶۰ دولت آمریکا در قبال عراق بر جایگاه بنیادین نظرات روستو تأکید کرده است. او در آغاز فصل «کندی و رژیم قاسم: ژانویه ۱۹۶۱- فوریه ۱۹۶۳» مینویسد:
«به قدرت رسیدن دولت جان اف. کندی در دوران گذار بزرگ سیاستهای هم آمریکا هم شوروی به سوی [تشدید] جنگ سرد، بويژه در جهان سوم، رخ داد.
زمانی که کندی زمام امور را به دست گرفت گروهی از سیاستسازان حوزه خارجی را برکشید که بیانگر تأکید بزرگ او بر ارزش اندیشمندان آکادمیک بود. بخشی از این رویکرد کندی به دلیل انتصاب والت روستو، استاد سرشناس اقتصاد، ابتدا بعنوان معاون مشاور امنیت ملی و سپس رئیس شورای برنامهریزی سیاستگذاری در وزارت امور خارجه بود.
سال قبل [۱۹۶۰] روستو با کتاب “مراحل رشد اقتصادی: مانیفستی غیرکمونیستی” کندی را تحت تأثیر قرار داده بود. این کتاب مدلی نظری را برای توسعه عنوان میکرد که امروزه بعنوان تئوری مدرنیزاسیون شناخته میشود.
همانگونه که وستد بیان کرده این تئوری بر این پایه بود که مبارزه با کمونیسم در جهان سوم باید بر حل مسائلی چون گرسنگی و نابسامانیهای اجتماعی و بهبود آموزش و بهداشت و ارتقاء اصلاحات اجتماعی و دمکراسی مبتنی باشد تا نشان دهد که “مداخله توسعهگرایانه جایگزینی است برای مداخله نظامی.” اندیشه مرکزی این بود که تأکید بر کمک به توسعه اقتصادی، چه دریافتکننده کمک متحد آمریکا باشد چه نباشد، بهترین وسیله برای ایجاد ثبات در منطقه و بهترین دفاع علیه تهدید شوروی است.
در ارزیابی سیاست دو سال اول دولت کندی در قبال عراق باید گفت که این حرکت اولیه با اشتیاق و برای انطباق کامل مدل روستو بر عراق بود از طریق تلاش برای توسعه روابط نه اقدامات خصمانه آشکار. این سیاست سرانجام، به دلیل بیثباتی فزاینده سالهای ۱۹۶۱- ۱۹۶۲، بويژه سرنگونی رژیم عبدالکریم قاسم در فوریه ۱۹۶۳، منتفی شد. این کودتا سبب شد که بار دیگر عراق به صحنه نبرد جنگ سرد تبدیل شود.» (گیبسون، ص ۳۳)
انتهای پیام