رسانه ملی با اعتمادترین است؟
امید کاجیان، روزنامهنگار، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت: در هیبت شوالیهای قدرتمند شمایلش در یکی از نشریههای درون سازمانی صداوسیما انتشار یافته بود در واپسین روزهای سال 98. به عنوان نماد کسی که به موفقیتی عظیم دست یافته هرچند زخم زبانها شنیده. علی عسگری، رئیس سازمان صداوسیما از دید خیلی از همفکرانش آدم بسیار توانمندی است و صداوسیمای ایران هم بر خلاف ادعاهایی که در اینباره مطرح میکنند اتفاقاً موفق است و پر مخاطب. در اوج شرایطی که بسیاری از عدم اقبال و اعتماد به رسانه ملی سخن به میان میآورند، این اواخر نظرسنجیهایی از سوی خود آنها نیز منتشر میشود. نظرسنجیهایی که ادعا میکند تلویزیون بالای هشتاد و پنج درصد مخاطب دارد. یعنی چیزی حدود 90 درصد مردم برنامههای سیما را با همین شکل و شمایل فعلی که میبینید، تماشا میکنند، خبر 20:30 هم با بیان این آمار اعلام میکند که برنامهاش پر مخاطبترین و اعتمادترین اخبار از دید مردم است.
این اظهارات در حالی مطرح میشود که خیلی پیشتر از سال 98، بسیاری به بودجههای اختصاص یافته سازمان انتقاد داشتند و این بودجهها و تعداد پرسنل مشغول به کار این سازمان را بسیار بیشتر از خروجی برنامههای آن میدانستند. حتی عدهای ز این بابت گلایه کردند که چگونه است یک شبکه ماهوارهای شاید با یک صدم این تعداد پرسنل، گوی سبقت را از صداوسیمای ایران در جذب مخاطب ربوده و از این بابت عملکرد این رسانه را زیر سؤال میبردند. در تمام این سالها بعضاً برخی شعارها در زبان معترضین نیز بیانگر همین حس عدم اعتماد به این رسانه بود. اما از سال 98 به بعد فضای این بی اعتمادی بیش از قبل هم شد و برخی اقدامات از این تاریخ به عنوان گافهای رسانه ملی مورد نکوهش قرار گرفت.
*آن جهیزیه و برخی مصاحبههای تقطیعی
در میانه حوادث آبان ماه 98 و رفتارخاص صداوسیما در آن زمان فردی مقابل دوربینهای صدا و سیما در حالی که گریه میکرد ظاهر شد و گفت که جهیزیه دخترش توسط معترضین به آتش کشیده شده است، دقایقی پس از انتشار این فیلم از صداوسیما، تصاویری از وی منتشر شد که او را در لوکیشنی دیگر از مصاحبههای سیما نشان میداد و بعد هم عکسهایی لاکچری از وی انتشار یافت که باعث شد درست یا غلط بسیاری آن مصاحبهی گریهآوررا زیر سؤال برده و سپس به یک طنز تبدیل کنند. یکبارهم مصاحبهای از فردی پخش شد که از بابت قطعی اینترنت تشکرکرده بود اما بعداً او به این امر اعتراض کرد که مصاحبهاش سانسور شده و او به شدت از بابت قطعی اینترنت گلایه دارد. البته خیلی وقتتر پیش از این ماجراها سوژههای مشابهی هم بودند. مثلاً پدری که به عنوان مصاحبه کننده در تلویزیون ظاهر شد و گریه کرد و از مشکلاتی که تحریمها برای فرزندش که سر طان دارد پیش آورده گف اماا بعدها مشخص شد که مثلاً فرزند او چندسال قبلتر مراحل درمانیش طی شده و یا داستانها آن گونه که او تعریف میکرده نبوده است.
*اعترافات
تلویزیون ایران در کنار پخش پر ماجرای اعترافات تلویزیونی سیاسی مانند آنچه اخیراً در ارتباط با روح الله زم داشت و یا داستان بر ملا شدن واقعیات اعترافات تلویزیونی متهمان پرونده شهدای هستهای، یا آنچه که در پرونده اعترافات کسانی مانند اسماعیل بخشی، فعال کارگری در تلویزیون به نمایش در آمد، پخش برخی از اعترافات غیر سیاسیاش نیز جنجال ساز شد. مثلاً یک خانم مدل که به عنوان کار آفرین روزی میهمان برنامه تلویزیونی بود و روز دیگر شرمسار از کار مدلینگ، سرافکنده روی کانالهای تلویزیونی آمد.
شاید جنجالیترین نمونههای آن، اعترافات مائده هژبری، دختر نوجوان 17 ساله بود. کسی که به واسطه حرکات موزون در شبکههای اجتماعی پایش به مقابل دوربینهای صداوسیما باز شد و با اشک و بغض از انجام کارهایش عذر خواهی میکرد. هنوزهم بسیاری از خود میپرسند که حضور یک دختر دراین سن و سال که نه فعالیت خاص سیاسی داشته است نه چیزی دیگر با حالت گریه و زاری در تلویزیون چه معنایی میتوانست داشته باشد؟
پخش اعتراف فاطمه خویشوند معروف به «سحر تبر» یکی دیگر از چهرههای اینستاگرامی هجده ساله که البته با کارهای نا مطلوب و غیر قابل توجیه اقدام به جذب فالوور میکرد نیز از نگاه عدهای اقدام درستی ازتلویزیون نبود.
*آوردن میهمانان عجیب به برنامه
صداو سیما در سالهای اخیر تلاش میکرد تا با ساخت برخی برنامههای مصاحبهمحورو عبرتآموز و آوردن بعضاً میهمانان خاص و جنجالی اقدام به جذب مخاطب کند. اما عدهای از این میهمانان خود دلیل دیگری برای ضربه به اعتبار این رسانه بودند. میهمانی که چندی بعد ادعای امام زمانی کرد یا میهمانی که به عنوان نیازمند برایش کمک جمع شد اما…
* هواپیمای اوکراینی
به عقیده گروهی داستان عملکرد صداوسیما در سقوط هواپیمای اوکراینی نیز از جمله اقدامات قابل بحث صداوسیماست. در حالی که هنوز تحقیقات در مورد هواپیمای اوکراینی در حال پیگیری بود، صداوسیما از همان ابتدا بدون توجه به این موضوع از اینکه امکان برخورد موشک به این هواپیما وجود ندارد سخن میگفت و با دعوت از کارشناسان و ساخت برنامههای متفاوت به صورت 24 ساعته و به مدت چهارروز برروی نقص فنی این هواپیما و نه برخورد موشک مانور میداد و ناگهان انتشار آن بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح عملاً صداقت این رسانه را با اما و اگر روبه رو کرد. نحوه رفتار این رسانه در آن بحبوحه آسیب زیادی به اعتماد مردم زد.
*ماجرای جدید بلال فروش
یکی ازجدیدترین موضوع ادعایی که به صداوسیما نسبت میدادند، در ارتباط با هواپیمایی ماهان و ماجرایش در سوریه است. پرواز 1152 هواپیمایی ماهان از تهران به مقصد بیروت به دلیل حرکت دو جنگنده بر فراز آسمان سوریه مجبور به کاهش سریع ارتفاع شد که در این بین برخی مسافران این پرواز آسیب دیدند.
تلویزیون مصاحبهای با فرد مصدوم هواپیمای ماهان میکند. دراین مصاحبه فرد مصدوم از حادثه میگوید اینکه هواپیمای جنگی آمریکا چسبیده به هواپیمای ما بود و چون هواپیما ناچار به کاهش ارتفاع شده سرم به سقف خورده است، اما نکته این مصاحبه کسی است که در کنار وی نشسته. فردی که او هم شرح ماوقع میدهد. چهرهای که در شبکههای اجتماعی به عنوان «بلال فروش معروف» از او یاد میشود. شبکههای مجازی با پخش فیلم دیگری از وی ادعا میکنند او همان فردی است که چندی پیش در یکی دیگر از مصاحبههای تلویزیونی در نقش بلال فروش ظاهر شده بود. بلال فروشی که در باره آتشسوزیها و انفجارات اخیر در بخشهای مختلف کشور از جمله غرب تهران در مقابل دوربین صداوسیما ظاهر شد، به این معنا که در آن لحظه در غرب تهران گویی در حال فروش بلال بوده و هیچ صدای انفجاری هم نشنیده.
پخش این دوفیلم درکنارهم بیش از همیشه به مصاحبهها و روشهای خبری صداوسیما شبهه وارد کرد و باعث شد تا باردیگر موضوع صداقت صداوسیما زیر سؤال برود. جدای از اینکه این مورد آخری یعنی داستان مصاحبه بلال فروش یکبار در غرب تهران و یکبار در هواپیما کنار فرد مصدوم واقعی باشد یا نه، بسیاری مدعی هستند که رسانه ملی با استفاده از بازیگران و هنروران ویا مصاحبههای غیر معمول با افراد در شرایط خاص در صدد القای خواستههای خود بوده اما نتیجه این روش برعکس از آب در آمده است.
مقایسه تعداد کشتههای کرونا با شهدای هواپیمایی اوکراین؟
یکی از عجیبترین اقدامات اما تلاش صداوسیما در مقایسه تعداد کشته شدگان ویروس کرونا با سقوط هواپیماست. مقایسهای که گاه به صورت زیر نویس در صفحه رسانه ملی انجام میشد و گاه به صورت مصاحبههای مردمی. اقدامی که هنوز جای پرسش دارد و بسیاری آن را نه تنها غیر حرفهای بلکه توهینآمیز تلقی میکنند. این اقدام نیز شاید تیر خلاص بر اعتماد افکار عمومی وارد کرد.
این در حالی است که این سازمان حتی در حفظ و نگهداری برنامههای پرمخاطب یا بعضاً مجریان معروف و محبوب خود نیز طی سالهای گذشته موفق نبوده است حذف برخی چهرهها و برنامههای محبوب از یک سو توسط مدیران این رسانه و یا خدا حافظی همیشگی چهرههای تلویزیونی و خروج آنها از کشور نمونه دیگری از این موارد است.
حال آنکه خود این رسانه با تمامی این احوال مدعی است مخاطبانش هشتادو پنج درصد هستند.
انتهای پیام