چرا همهچیز ممکن است تعطیل شود، به جز امتحان؟
ترجمهی مقالهی جان گاستون در آنهرد که با عنوان «چرا همهچیز ممکن است تعطیل شود، به جز امتحان؟» در وبسایت ترجمان منتشر شده میخوانید:
نظام آزمونهای عمومی مثلِ هیولایی شکستناپذیر است. حتی در دوران جنگ جهانی دوم و هنگامی که از آسمان بمب فرو میریخت هم برخی از آزمونهای عمومی در پناهگاهها برگزار شد. در اسناد کودکانی را میبینیم که با اینکه خانههایشان ویران شده بود و سرپناه و لباس مناسب نداشتند، ولی فصل امتحانات را پشت سر گذاشتند. چند دهه پیش از جنگ جهانی دوم، و در دوران جنگ جهانی اول و همهگیریِ آنفلونزای اسپانیایی، ابتکاراتی انجام شد تا روند ارزیابی رسمی دانشآموزان و دانشجویان قطع نشود. برای نخستین بار، دختران و پسران با هم امتحان دادند و زنان برای اولینبار ناظر امتحانات شدند. ارادهای قوی برای برپایی آزمونها وجود داشته است، حالا هر اتفاقی که میخواهد بیفتد. این نشان میدهد ما انسانها آزمونها را بخشی حیاتی از نظم طبیعی امور میدانیم.
آنچه بمبارانهای نیروی هوایی آلمان نازی نتوانستند انجام دهند، همهگیری کویید-۱۹ توانست. پس از اینکه در اواخر فوریه مشخص شد مدارس تعطیل خواهد شد، بلافاصله توجهها به سمت لغو آزمونها جلب شد و این پرسش سخت مطرح گردید که در فقدان روند معمول امتحانگیری، ارزیابی شایستگیها چگونه باید انجام شود. بدنۀ اجرایی و مدیریتی سازمانهای آموزشی بریتانیا بر سر نظام «ارزیابی مرکزی نمرات» به توافق رسیدند. در این شیوه، مدارس نمرۀ تخمینی هر دانشآموز برای هر درس را ثبت کردند. هیئتهای امتحانات نیز این نمرات را طی نوعی فرایند معتدلسازی بررسی کردند و در صورت نیاز تغییر دادند تا هم سطحی از انصاف رعایت شود و هم از بالارفتنِ بیحساب نمرات جلوگیری شود.
این شیوۀ جدید که مسبوق به سابقه نبود، برای اقلیتی از ترقیخواهان همچون دریچهای به سوی فرصتهای آتی به نظر آمد. اگر نظام ارزیابی معلممحور بتواند کارایی خودش را نشان دهد، میتوان آن را آخرین میخ بر تابوت ارزیابی آزمونمحور دانست که ترقیخواهان آن را متعلق به عصر حجر و ظالمانه میدانند. چنانکه سایمون جنکینز چند ماه پیش در روزنامۀ گاردین نوشت: «کووید-۱۹ برکاتی نیز در پی داشت و شاید یکی از آنها آزادسازی نظام آموزش از زیر یوغ دیکتاتوری آزمون باشد». اخیراً پژوهشی انجام گرفته است و برمبنای نتایج آن به دولتهای آمریکا و بریتانیا پیشنهاد شده است ارزیابی معلممحور را سرلوحۀ کار خود قرار دهند. تمرکز اصلی این پژوهش بر این ایده است که آزمونها صرفاً نوعی حواسپرتی مخرب هستند که سد راه لذت یادگیری میشوند.
ولی به نظر میرسد مدل ارزیابی معلممحور هنوز پانگرفته رو به موت است. نهاد ارزشیابی اسکاتلند، برای مقابله با افزایش بیحساب نمرات، نوعی معتدلسازی انجام داد که منجر به کاهش نمرات دانشآموزان شد و جالب اینکه نمرات دانشآموزان مناطق محروم بیشتر از بقیه کاهش یافت. در پی اتهاماتی مبنیبر بیعدالتی و احتمال طرح شکایتهای متعدد، دیروز وزیر آموزش جان سوئینی اعلام کرد که نمرات نهاد ارزشیابی لغو شده و همان نمرههای خام معلمان لحاظ خواهد شد.
به نظر میرسد که وزارت آموزش نیز هراسان شده بود و در تغییر موضعی ناگهانی اعلام کرد دانشآموزان انگلستانیای که نمراتشان کاهش یافته است، اگر نمرۀ امتحان میانترمشان بالاتر از نمرۀ هیئت امتحانات باشد، میتوانند از نمرۀ میانترمشان استفاده کنند. این اقدام لحظۀآخری برای مدارس دردسرهای بسیاری به همراه آورد و مدیران مدارس منطق این اقدام را شدیداً نقد کردند. اینک دیگر جای تعجب نیست که امتحانات از ماه اکتبر دوباره آغاز خواهند شد. تاجاییکه به مقامات مربوط است، آنها دوست دارند هرچه زودتر امتحانات از سر گرفته شود.
بسیاری از انتقاداتی که از آزمونها بهمثابۀ چهارچوبی برای یادگیری و ابزاری برای ارزیابی میشود بجاست. سالهاست که تلاشهای شجاعانۀ بسیاری انجام میگیرد تا تعادلی میان ارزیابی رسمی و یادگیری درسمحور و ارزیابی معلممحور برقرار شود و این روند بهدرستی نیز در بسیاری از دروس فنی و حرفهای اجرا شده است. با اینکه آزمونها نیز ایراداتی دارند، ولی آزمونها آنقدر نیز بد نیستند و برخلاف آنچه مخالفان کودکمحور میگویند، موجب رشد و شکوفایی مجموعهای از مهارتها و ارزشها میشوند و مشخص است که این دستاوردها و کیفیات برای دانشآموزان و اولیا مهم است. آمادگی برای یک امتحان مستلزم پرورش مهارتهای اولویتسنجی و برنامهریزی و تابآوری عاطفی و خوداتکایی و انضباط است. موفقیت در یک آزمون نیازمند قاطعیت و ایستادگی و حفظ خونسردی در شرایط پُرفشار است. ورای همۀ این موارد، کسب و حفظ دانش اهمیت بالایی دارد.
نکتۀ آشکار و جالب دربارۀ این ارزشها و مهارتها این است که تا حد زیادی بیانگر محافظهکاری اجتماعی هستند. عجیب نیست که میبینیم برخی از ترقیخواهان این نظام آموزشی را پس میزنند، زیرا تقریباً تأکیدی بر ارزشهایی مانند خلاقیت و فردیت در آن نیست، ارزشهایی که از اصول کلیدی هویت ترقیخواهان به شمار میرود. پژوهشی که دربارۀ انتخابات عمومی سال ۲۰۱۵ بریتانیا انجام گرفته است، نشان میدهد که محافظهکاران اولویت بیشتری به اخلاق و رفتار ذیل عنوان «وظیفهشناسی» میدهند، چیزی که با نظام آموزشی آزمونمحور بسیار همخوان است. از آن سو، ترقیخواهان بیشتر برای «گشودگی» ارزش قائل هستند که با خلاقیت در ارتباط است و بیشتر مساعد «روانرنجوری» و «عدم تعادل عاطفی» است. پس عجیب نیست که سالن امتحانات توان آنها را زایل میکند.
ولی تناقضی اینجا وجود دارد. به نظر میرسد موضوع امتحان بستری عالی برای یک جدال فرهنگی آتشین باشد، بهخصوص در این زمانۀ پُرتبوتاب. ولی بااینحال وقتی مایکل گوو وزیر محافظهکار آموزش و مشاورش دامینیک کامینگز در سال ۲۰۱۱ برنامهای برای انجام اصلاحات در نظام ارزشیابی مدارک دبیرستانی و پیشدانشگاهی ارائه کردند چندان جنجالی به راه نیفتاد. به نظر میرسید حزب مخالف ترقیخواه بیشتر نگران جزئیات سرفصلهای تاریخ و ادبیات انگلیسی بود، نه اینکه حجم ارزشیابیهای پروژهمحور و معلممحور بسیار کم شده است. با این برنامۀ جدید، آزمونها دوباره در اولویت قرار گرفتند و حتی سختتر و اضطرابآورتر از پیش شدند، ولی حتی میان مترقیترین افراد جامعه نیز تلاش زیادی برای بهزیرسوالبردن شیوههای نظام ارزیابی جدید دیده نشد. چرایی این قضیه جای تأمل دارد.
به نظر من، پاسخ این معما ریشه در دو چیز دارد: نخست در فضیلت عدالت که ارزشی مشترک است. سالهاست که دربارۀ مسائل مرتبط با آزمونها مطالعه میکنم و تحقیر و تمسخرهای متنوعی دربارۀ آزمون شنیدهام، اینکه «بیرحمانه» و «آسیبزننده» و «تهی از لذت» و «خستهکننده» هستند، ولی بهندرت شنیدهام که کسی بگوید آزمونها «ناعادلانه» هستند. آزمونها بستری بیطرفانه و مستقل برای قضاوت دربارۀ عملکرد دانشآموزان فراهم میکنند.
محافظهکاران و حتی بسیاری از لیبرالها موافق آزمونها هستند زیرا مطابق با معیارهای شایستهسالاری هستند و مستعد فساد و پارتیبازی نیستند. شاید دامنۀ آنچه ارزیابی میشود محدود باشد ولی بههرحال هیچ سیستم بینقصی وجود ندارد. برای ترقیخواهان، نظامی مبتنیبر ارزیابی معلمان ازلحاظ برابریخواهی عادلانهتر و همهشمولتر است، زیرا اولویتش فقط مجموعۀ مشخصی از مهارتها نیست. ولی اطمیناندادن به اکثرِ افراد جامعه دربارۀ اینکه این نظام شایستهسالارانه است کاری بس دشوار خواهد بود.
ماجرای نمرهها در اسکاتلند که اول مقاله به آن اشاره کردم، اینجاست که آموزنده میشود. برخلاف برداشت بسیاری که آن متعادلسازی را نادرست و شتابزده میدانستند، درواقع نهاد ارزشیابی اسکاتلند، با تلاش برای یکدستکردن نمرات سال ۲۰۲۰ با سالهای گذشته، سعی در برقراری انصاف داشت. مشخص است که نمیتوان الگوریتمی ابداع کرد که در این شرایط، به طور کامل، شایستهسالارانه باشد. ولی یکی از دلایلی که بسیاری بر این باورند که آزمونهای رسمی عادلانه هستند و رویکرد نهاد ارزشیابی اسکاتلند ناعادلانه بود، این است که نظام مبتنیبر آزمون هر داوطلب را بهمثابۀ یک فرد در نظر میگیرد و فردیت او دستنخورده باقی میماند. آن جمعگراییِ عمومی و تجمیعیِ روندِ معتدلسازی نمرات از لحاظ اخلاقی اقدامی سرد و بیروح بود. بهقول استفن بوش: «زندگی ما جمعی جلو نمیرود. در حالت کلی، نتایجی که متعادلسازی شده، عادلانه است. ولی تکتک آدمها چنین حسی ندارند … مخصوصاً آنهایی که نمراتشان پایینتر آمده».
یک احتمال بدبینانهتر این است که سهلگیری دربارۀ آزمونها دلیل دیگری هم داشته باشد که کمتر شرافتمندانه است. بیشتر منتقدان احتمالی آزمونها کسانی هستند که خواهان جایگزینی نظام آزمونمحور با نظامی هستند که دیدگاهی مترقی به امر آموزش داشته باشد، ولی همین دسته از افراد هیچگونه انگیزۀ مادیای برای این کار ندارند. بیسبب نیست که ورنون باگدانِر، متخصص قانون اساسی، به طبقۀ متوسط میگوید «طبقۀ قبولشده در امتحان». نسیم طالبِ نویسنده، همین موضوع را با لحنی بیادبانهتر، اما جذابتر بیان میکند. او در کتابش به نام پا گذاشتن در گودِ بازی۱ از آدمهایی سخن میگوید که «روشنفکر اما همچنان نادان» هستند و «در جزیرۀ نارگیلها نیز نمیتوانند یک نارگیل پیدا کنند … مهارت اصلیشان قبولشدن در امتحاناتی است که کسانی مثلِ خودشان طراحی کردهاند». به عبارت دیگر، آزمونها هالهای نازک از عدالت شایستهسالارانه ایجاد میکنند که صرفاً برای کسانی مفید است که بیشترین استفادۀ مادی را از آن میبرند.
در جهان انگلیسیزبان، عادی است که ترقیخواهان در خلوت، سبک زندگی و ارزشهایی داشته باشند که با آنچه موعظه میکنند تفاوتِ بسیار داشته باشد. چنانکه اِد وِست در مقالهای استدلال میکند، «ترقیخواهانه فکر کن ولی محافظهکارانه زندگی کن» یا «لیبرالیسم اجتماعی برای دیگران، اما نه برای خودم» ریاکاریهایی شایع است. والدین ترقیخواهِ طبقۀ متوسط در رویکردشان به آموزش و دستاوردهای فرزندانشان غالباً اخلاقی هابزی را پیش میگیرند، اخلاقی که در آن ثبات و امنیت پیششرط ضروری شکوفایی فردی دانسته میشود. آزمونها نیز با بهرهگیری از هنجارها و رفتارهای محافظهکاری اجتماعی ساختار محکمی برای این موضوع فراهم میکنند. علاوهبراین، آزمونها این مزیت اضافی را نیز دارند که میتوان موفقیت در آنها را به نوعی برتری اخلاقی در فرد نیز نسبت داد، ولی در نظام ارزیابی معلممحور چنین موقعیتی تا بدان حد فراهم نیست. یک چهارچوبِ شایستهسالارانۀ مشخص این امکان را برای افراد برتر فراهم میسازد تا هم باور کنند که سزاوار موفقیت هستند و هم با افراد پایینتر از خودشان همدردی کمتری نشان بدهند. ارجی که ترقیخواهان برای یادگیری کودکمحور و تجربههای جدید در آموزشپرورش قائل هستند نیز بیشتر جنبۀ نمایشی دارد و راهی برای کسب منزلت اجتماعی میان همتایان است.
درنهایت، به نظر میرسد آزمونها از گزند کووید-۱۹ در امان خواهند ماند، چنانکه در گذشته نیز از تهدیدات دیگر جان سالم به در بردند. به نظر میرسد پایبندی ما به نظام آزمونمحور تزلزلناپذیر است. دلیل عمدۀ آن را با الهام از گفتۀ چرچیل دربارۀ دموکراسی میتوان چنین بیان کرد: امتحان بدترین راه ارزیابی است، ولی بهترین راهی است که فعلاً میشناسیم. البته دلیل دیگری نیز دارد: کسانی که از آنها انتظار میرود سختترین چالشها را برای وضع موجود به وجود بیاورند همانهایی هستند که بیشترین فایده را از آن میبرند.
پینوشتها:
• این مطلب را جان گاستون در تاریخ ۱۲ آگوست ۲۰۲۰ با عنوان «Why exams pass the test of time» در وبسایت آنهرد منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۹۹ با عنوان «چرا همهچیز ممکن است تعطیل شود، به جز امتحان؟» و ترجمۀ بابک طهماسبی منتشر کرده است.
•• جان گاستون (John Gaston) معلم دبیرستان بوده است و سالهاست که روی تأثیر امتحانات در آموزش و پرورش تحقیق میکند.
انتهای پیام