شجریان، آینه فرهنگ و هنر
سیدمصطفی حسینی، دکترای جغرافیای سیاسی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «شجریان، آینه فرهنگ و هنر» به بهانهی چهلمین روز درگذشت استاد محمدرضا شجریان نوشت:
چند پارگی فرهنگی و اجتماعی یکی از دلایل شکنندگی اجتماعی و بی ثباتی سیاسی در جوامع بهویژه در کشورهای در حال گذار است. چون گرایشها و منافع برآمده از هویتهای متفاوت قومی و مذهبی عرصه تقابل این هویتها را در عرصه کشایش زندگی اجتماعی فراهم ساخته است. از طرف دیگر فرایند جهانی شدن، از یکسو، ثبات و همگونی و یکپارچگی را بر هم زده و جامعه را به فضایی نفوذپذیر و پارهپاره تبدیل کرده و از سوی دیگر، دربرگیرنده ارتباط، نزدیکی، وابستگی متقابل میان انسانها، گروهها و جوامع مختلف و افزایش آگاهی جهانی انسانها و زمینه فراگیرتر شدن فرهنگها و هویتهاست و با توجه به اینکه هویتها اساساً ساخته میشوند، اما در هر دورهای شیوه خاصی برای ساختن هویت رایج میشود. دولت های مدرن در ایران چه در زمان پهلوی و چه همکنون سیاست های کلانی را جهت پروسه هویت و ملت سازی در پیش گرفتند اما چون برآمده از گفتمان مسلط بوده دچار نوعی کژفهمی در مفهوم هویت شده اند و با توجه به گسیختگی های اجتماعی این هویت ها تولید و باز تولید شدهاند. لاجرم هویت ملی ما دچار مناقشه و ستیز بود تا جاییکه خوانشهای ساختارگرایانه، شکل گیری هویت را برای تحقق جامعه حق مدار و آزاد سد کرده بود. هنوز ما در کمند حافظ، سعدی و مولوی و فردوسی گرفتار بودیم ولی این نمی توانست غایت استفاده ما از این مواریث و مفاخر فرهنگی جامعه باشد. همه این موارد بوجود آورنده حرکت به سمتی بود که قرائت جدیدی را طلب می کرد.
درست در این زمان است که شجریان با خوانش جدید از مواریث فرهنگی، افق تازه ای را از هویت و فرهنگ در پسامدرن ترسیم می کند. شجریان با جهت گیری الگومدارانه، با ایجاد هویت ملی یکپارچه به منظور گذار از هویت های اولیه (هویت قومی، مذهبی و غیره) در تلاش است تا با کاهش تباینات زمینه اختلافات درون سیستمی را بر پایه بنیادگرای کم کند. تا جایی که این تفکر با گرایشات به همانند سازی فرهنگی و هویتی به سمت یک عدالت ساختاری قدم برمی دارد به همین دلیل در این گفتمان سنت، مذهب، قومیت و گروهای اجتماعی هیچگاه به عنوان اغیار گفتمان تلقی نمی شوند بلکه تماما عواملی همبسته و یکپارچه ساز هویتی به حساب می آیند.
نغمه های شجریان همیشه نمود عمیق و چند بعدی داشته است. شجریان در اشاعه فرهنگ و ادب فارسی از طریق نغمه خوانی شاهکارهایی همچون: بیداد(شور)، قاصدک مدرن (ماهور)، زمستان در قالب داد و بیداد(مفاهیم جامعه شناختی)، شب، سکوت،کویر(رسانس موسیقیایی) در حوزه تفکرات انتقادی پست مدرن پوست اندازی می کند . همچنین با آلبوم فریاد، نیچه ای دیگردر دل ما بوجود می آورد که جنبیدن و حرکت را در قالب بازخوانش تاریخ جهت احیای هویت ملی مان شکل می دهد و در تلاش است هم به گذشته معنا دهد و هم آینده را محکم کند به طوری که بدون تکلف به نوعی به سمت ساختار شکنی گفتمانی در حرکت است.
از طرفی دیگر با آثاری همچون: در خیال(سه گاه)، سر عشق(ماهور)، آستان جانان در قالب بیات زند، غوغای عشقبازان، عشق و جان تازه ای به فرهنگ و ادب این مرز و بوم بخشیده است. بر این اساس می توان ادعا کرد نقش وی در فرهنگ و اجتماع باورکردنی نیست و غیر قابل اغماض است.
حجم آثار و ثغور استاد در حوزه کالچریسم محدود به سطح آثار هنری صرف و تفکران انتقادی وی نمی باشد بلکه سوابقی به روشنی تاریخ و فرهنگ این زیست و بوم دارد. به عبارتی شجریان با گذار از فرهنگ تاریخ شفاهی به نوشتاری پیوندهای مستحکمی را درقالب میهن پرستی بواسطه ایجاد حس قدرت، یگانگی و فرهنگ متمایز بین قلمرو و هویت ایجاد کرد. ایشان انزوای فرهنگی را در قالب جغرافیای صلح به روابط و تعامل میان فرهنگی و از دورانی که مشخصه آن استقلال فرهنگی جزیرهای بود، به دوران تعمیم روابط متقابل و ارتباطات تغییر داد. ایشان با خلق اثر ماندگار ربنا در مایه عراق و در آواز افشار و ماهور با مقام عراقی ارتباط و بین موسیقی ایرانی و عربی تعامل برقرار می کند.
بدون تردید شجریان نقطه عطفی است در ثبات، همگونی و یکپارچگی هویتی تا جایی که می توان گفت: شجریانیسم گفتمانی است جهت هویت سازی و هویت یابی ملی به طوری که این مبانی ساخته شدن هویت، ساختار و وجوه مشترکی می یابد و مدام در حال احیا شدن است. در همین زمان است که هویت ملی از مرزهای جغرافیا خارج و به سوی وسیع و بشریشدن سیر میکند.
انتهای پیام
شجریانیسم ؟!!
ایشان هنرمند بزرگی در زمینه موسیقی هستند ( دقت فرمائید فقط موسیقی) ولی واقعا ایشون الگوی هویت ایرانی هستند ؟!!