عشقنامه یا خشیّتنامه؟
مرتضی زارعی، مدرس دانشگاه در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «عشقنامه یا خشیّتنامه؟» دربارهی سخنان اخیر عبدالکریم سروش نوشت:
دکتر سروش در سخنرانیهای اخیر خود (دین و قدرت) نکات و نظریات جدیدی را در رابطه دین اسلام و قدرت مطرح نمودهاند که بر روش بحث و نتایج آن نقدهای جدی وارد است و در این نوشته به نقد یک نکته اساسی از گفتههای او میپردازیم و آن گفته ایشان است که قرآن کتاب خوف و خشیتنامه است برخلاف مثنوی که عشقنامه است.
دکتر سروش با این تعبیر در عین حال که گوهر آموزه های اسلام و قرآن را خوف و خشیت دانستهاند مدعی تقابل بین خشیت و عشق گشتهاند و به نظر میرسد پایه و مایه پر ایراد نگاه جدید ایشان در نسبت اسلام و قدرت نیز بر اساس همین تقابل بنا شده است.
و اما ضعف نظر ایشان وقتی آشکار میشود که از سویی در ماهیت عشق و از سوی دیگر در آیات قرآن قدری تامل کنیم که میبینیم نه تنها بین عشق و خوف تقابلی نیست، بلکه این دو مکمّل یکدیگرند به عنوان نمونه وقتی که قرآن از زبان اولیاء الهی ومومنان عاشق خداوند کیفیت انفاق آنها را در سوره انسان روایت میکند، چنین می فرماید: «إِنمَا نُطْعِمُكم لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكمُ جَزَاءً وَ لَا شُكُورًا* ِنَّا نخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا «ما براى خشنودى خداست كه به شما میخورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم. ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت، هراسناكيم.» (انسان، 9-10)
در آیات فوق (که طبق گفته بسیاری از مفسران از جمله سیوطی در الدرالمنثور درباره اهل بیت (ع) نازل شده است) از طرفی اطعام به نیازمند، لِوجهالله و داری جهت عشق الهی دانسته شده است و از طرف دیگر بلافاصله از خوف خداوند سخن رفته است. بنابراین عشق الهی ومهر به مردم و خوف از خدا باهم گره خوردهاند و برخلاف ادعای تقابل، جمع بین عشق وخوف صورت گرفته است. دلیل آن هم روشن است عاشق در عین عشق به محبوب خود از او خوف دارد واین خوف به ترس از دست دادن توجه و عنایت معشوق باز میگردد و اساسا دوام عشق به همین خوف و خشیّت است که دائم عاشق در اندیشه است که مبادا کاری کند که معشوقش به او بی اعتنا شود و تمام همّ عاشق در همین متمرکز است.
لذا بین خوف و عشق نه تنها تقابل نیست بلکه نوعی تلازم نیز هست و علاوه بر آن این عشق خائفانه، عشق و مهر به بندگان خدا را نیز با خود به بار میآورد و البته تفاوت مهم خوف عاشق با خوف دیگران در این است که عاشق از نفس عدم رضایت و ناخشنودی معشوق میهراسد و دیگران از کیفر عملی و مجازات و امثال آن، لذا خوف عاشق خالص است که عشق خوف را تعالی بخشیده وآن را پاک و جذاب و دلکش میسازد. از این روست که امام علی (ع)، این دانش آموخته ممتاز قرآن در دعای کمیل فراتر از عذاب جهنّم از خوف فراق و بیاعتنایی الهی مینالد ومی فرماید: گیرم که بر عذاب جهنًم طاقت آورم، با فراق تو چه کنم؟
بنابراین قرآن هم عشقنامه وهم خوفنامه و خشیتنامه است و در آمیختن عشق و خوف است که عشق را پر ابهّت و خوف را لطیف و در خدمت خدا و انسان قرار میدهد و با درک این همراهی و تلازم، نظرات پیامبر اسلام و پایههای قدرت در دین اسلام و لوازم آن نیز البته درج ای خود قرار میگیرند و فهم میشوند.
و پروژه توجه به قدرت پیامبر اسلام بر پایه غیرتورزی ایشان بر عشق الهی استوار میگردد و تمام جنبههای قدرتورزی ایشان نیز بر این اساس است و همانطور که در بیان آیه شریفه نیز اشاره شد از لوازم غیرتورزی و توجه تامّ بر عشق به خداوند غیرتورزی و توجّه به مخلوقات و بندگان او و انسانها نیز هست، لذا پیامبر اکرم (ص) علاوه بر کار تبلیغ و رساندن پیام الهی دغدغه قدرت را نیز دارد تا از آن عشق الهی در همه سطوح و از حق خدا ومردم پاسداری نماید و بر آنها غیور باشد. در واقع قدرت این جا در خدمت عشق است، آن هم عشقی کامل و وسیع که از حدّ و حقّ خداوند آغاز میشود و تا حقوق بندگان خدا را در برمیگیرد؛ پیامبری که به گونهای دغدغه «ناس» را دارد که خداوند او را خطاب میکند که نزدیک است به خاطر مردم خود را به هلاک افکنی (شعراء، 3) و این عشق است که خوف ایمانی را از افتادن در خشونت باز می دارد و پیامبر را رحمت برای جهانیان طبق فرموده قرآن قرار میدهد.
و در پایان برای فهم درست سیره وسنت پیامبر اسلام به نکته درست و دقیقی که دکتر شریعتی درباره تشیع میگفت و خود دکتر سروش نیز در برخی سخنرانیهایش آن را تایید کردهاند توجه میدهم که شیعه، علی (ع) را گرفت تا محمّد (ص) را گم نکند؛ لذا به عنوان یک شیعه معتقد باید در نظر داشته باشیم که در فهم گفتار و رفتار پیامبر اسلام و تمییز سره از ناسره در نقلهای منتسب به ایشان بهترین ملاک سیره امام علی (ع) است که مفسّر و مبیّن سیره و سنت نبوی است که از جمله در حاکمیّت خود خصوصا در برخورد با مخالفان به نوعی رفتار نمودند که به تعبیر شهید مطهری در کتاب (سیری در نهج البلاغه) بهترین دموکراسیهای موجود نیز تاب و توان چنان مداراها و پاس داشتن حقوق مخالف را ندارند.
انتهای پیام