تجریش این روزها
/ توسعهی حرم امامزاده صالح /
امینه شکرآمیز، انصاف نیوز: چند ماهی است که برای توسعهی حرم امامزاده صالح، محل توقف اصلی اتوبوسهای خط بیآرتی میدان تجریش را با دیوارهارهای سیاهی محصور کردهاند. برخی مخاطبین انصاف نیوز از این موضوع اظهار نگرانی کردهاند که این کار برای توقف اتوبوسها و جابجایی مردم مشکل ایجاد میکند.
خبرنگار انصاف نیوز برای بررسی این موضوع به میدان تجریش رفته و گزارشی میدانی از اوضاع و احوال این روزهای میدان تجریش تهیه کرده است. در این گزارش به این موضوع پرداخته شده که توسیع حرم چه تاثیری روی وضعیت زائرین، مغازهدارها و مردم میگذارد.
در میدان تجریش از بیآرتی پیاده میشوم. چند ماهی است که برای توسعهی حرم امامزاده صالح، محل توقف اصلی اتوبوسهای خط بیآرتی میدان تجریش را با دیوارهای سیاهی محصور کردهاند و اتوبوسها دور میدان میایستند. به سمت حرم امامزاده صالح میروم. جلوی در دو خادم ایستادهاند و مردم را راهنمایی میکنند. از یکی از آنها دربارهی طرح توسعهی حرم میپرسم. میگوید «شما برید داخل یه چادر سرتون بفرمایید، برید دفتر روابط عمومی اونها هم کارت بهتون میدهند و هم صحبت میکنند. اونا درمورد نقشه و تشکیلات طرح اطلاعات دارند و توضیح میدهند. ما اطلاع درستی نداریم. بدون اجازهی روابط عمومی هم حق نداریم حرفی بزنیم. اطلاعات هیچکدوم از بچههایی که دم در میایستند جامع و کامل نیست. ما خودمون هم دقیق نمیدونیم چه جوریه و کی به بهرهبرداری میرسه، دور و ورش هم که بسته است».
از سمت در بانوان به داخل حرم میروم. قبل از در ورودی حرم یک میز گذاشتهاند و روی آن چادرهای رنگیِ تاشده داخل پلاستیک قرار دادهاند. زیر میز جعبهای قرار دارد که چادرهای استفادهشده را داخل آن میریزند. خانمی در کنار میز نشسته و به هرکس که میخواهد وارد شود میگوید چادر سرش کند. یکی از پلاستیکها را باز میکنم و چادر داخل آن را سرم میکنم. به داخل حرم میروم. حرم به نسبت شلوغ است اما رفتوآمد زیاد نیست. مردم بیشتر در گوشهای ایستادهاند. تعدادی دورتادور محلی که روی آن نوشته شده «مقبرة الشهدا» جمع شدهاند. روی آن چندین قبر وجود دارد و مردم بر سر آن قبرها دعا میخوانند.
به سمت خانمی که چادری مشکی پوشیده و کنار یکی از قبرها ایستاده است میروم و از او میپرسم برای چه به حرم آمده است؟ میگوید «حرم امامزاده صالح را دیگه همه میشناسند، همه میدونند چجوری حاجت میده. منم اومدم اینجا ایشالا که حاجتروا بشم». میپرسم زیاد به اینجا میآیید؟ میگوید «خونهی ما به اینجا دوره ما پایینشهر میشینیم. ولی من سعی میکنم هر وقت فرصت کنم بیام. حرم بهم آرامش میده. هر یکی-دو ماه یک بار سعی میکنم بیام». میپرسم چگونه به اینجا آمدید؟ میگوید «من یه تیکه اول خونه تا مترو را تاکسی گرفتم، بعدشم با مترو اومدم». میپرسم تا به حال برای آمدن به اینجا از اتوبوس استفاده کردهاید؟ میگوید «والا من هر بار با مترو اومدم. ولی اتوبوسها هم خوبند. مثل اینکه برنامهشون منظمه». میگویم برای توسعهی حرم محل توقف اتوبوسها را به جای دیگری منتقل کردهاند، به نظرتان خوب است که میخواهند حرم را توسعه دهند؟ میگوید «این حرم هر چقدر توسعه پیدا کنه برکته. ایشالا که توسعهش بدند و بزرگترش کنند. ما الان مشکل جا نداریم ولی اگه بخواند بزرگترش کنند که چه بهتر».
در وسط حیاط حرم حوضی قرار گرفته و مردم روی لبههای آن نشستهاند. دورتادور دیوارهی حوض شیرهای آبی قرار دارد و روی آن نوشته شده «آب آشامیدنی». به سمت خانمی که چادر رنگی به سر دارد و به همراه بچهاش روی لبهی حوض نشسته میروم. از او میپرسم چرا به اینجا آمدید؟ میگوید «برادرم چند وقتیه که مریضه، اومدم براش دعا کنم. چند وقته که سرطان خون داره. دکترا جوابش کردند. اومدم دست به دامن امامزاده صالح بشم بلکه یه فرجی بشه حال برادرم خوب بشه». میپرسم چگونه به اینجا آمدید؟ میگوید «با همین اتوبوسهای بیآرتی». میگویم چند وقتی است که برای توسعهی حرم محل توقف اتوبوسها را به دور میدان منتقل کردهاند، آیا رفتوآمد مشکلتر نشده است؟ میگوید «ما که راحت اومدیم. اتوبوس همین دو قدمی حرم وایساد. اینکه قبلش چجوری بوده رو خیلی نمیدونم. چون من زیاد اینجا نمیآم امروز بهخاطر برادرم اومدم اینجا». میپرسم به نظرتان طرح خوبی است که حرم را توسعه دهند؟ میگوید «توسعهاش بدند که خوبه، چرا بد باشه؟ هر چقدر بزرگتر باشه مردم راحتترند».
شنیدههای انصاف نیوز حاکی از این است که طرح توسعهی حرم امامزاده صالح از طرف پارکینگ اتوبوسرانی در حال پیشروی است. قرار است آن قسمت به اسم «قدمگاه» جزو امامزاده شود. فعلا در حال درست کردن آن هستند و کارهای آن به پایان نرسیده است. بعد از اینکه کفساریها و کارهای دیگر آن را انجام بدهند دیوارهای اطراف آن برداشته میشود و آنجا بخشی از امامزاده میشود. ایستگاه اتوبوسها هم به دور میدان انتقال داده شده است. تعداد اتوبوسها را کمی کمتر کردهاند و اتوبوسهایی که قرار است داخل ایستگاه بیایند به دور میدان منتقل شدهاند. هر اتوبوسی که میآید وقتی پر شد اتوبوس دیگری جایگزین آن میشود. ضلع جنوب میدان یک تورفتگی دارد که آن تورفتگی را ایستگاه اتوبوس کردهاند.
همچنین شنیدههای انصاف نیوز حاکی از این است که این ناحیه متعلق به شهرداری بوده و به امامزاده صالح داده شده است. که این برنامه جزوی از طرح توسعهی امامزاده بوده و از چند سال قبل این ناحیه به امامزاده داده شده است.
وقتی میخواهم از حرم خارج شوم به سمت در میروم تا چادرم را تحویل دهم. میخواهم آن را تا کنم و داخل جعبهی چادرهای استفادهشده بیندازم. ولی خانمی که آنجا نشسته است میگوید «لازم نیست تا کنید. همهی چادرها دوباره شسته میشه و تو مشما قرار داده میشه». از او تشکر میکنم و راهم را به سمت بیرون حرم ادامه میدهم.
به مغازههای دور میدان سری میزنم تا نظر آنها را درمورد طرح توسعهی حرم بدانم. سرتاسر میدان جلوی مغازهها ماموران انتظامات محل ایستادهاند. بساط دستفروشها را جمع کردهاند و نگذاشتهاند مغازهدارها بساط خود را در داخل پیادهرو بچینند. مغازهدارها به همین دلیل عصبانی هستند. به داخل یک خواروبار فروشی میروم و نظرش را درمورد طرح توسعهی حرم میپرسم. میگوید «بابا ولمون کن جون مادرت! اینجا مصاحبه نکن، بیرون از تجریش مصاحبه کن، الان همهی کاسبها اعصابشون خرده». همکارش همینطور که کار میکند میگوید «همهی بساطمون رو جمع کردند نمیذارند کاسبی کنیم». میپرسم چرا جمع کردند؟ میگوید «ما نمیدونیم. برید ازشون بپرسید».
به سمت مامورانی که جلوی مغازهها ایستادهاند میروم. به یکی از آنها میگویم مغازهدارها میگویند ماموران برای ما مزاحمت ایجاد کردهاند. میگوید «نه، اون دستفروشهایی که بساط میکردند را جمع کردهایم. مغازهدارها هم با وسایلشون تا نصف پیادهرو را میگرفتند و راه نبود که مردم رفتوآمد کنند، بساط اونا را هم به داخل مغازه منتقل کردیم».
به یک مغازهی مسفروشی میروم و میپرسم چه مدتی است طرح توسعهی حرم در حال پیگیری است؟ میگوید «من هیچ خبری ندارم». میپرسم به نظرتان وقتی پروژه تمام شود به نفع کاسبان خواهد بود؟ میگوید «نمیدونم، خبر ندارم. باید ببینیم بعدا چی میشه، چه کارهایی میخوان بکنند». میپرسم چه مدت است دیوار کشیدهاند؟ میگوید «تقریبا ۶-۷ ماهی میشه». از او درمورد طرح پیادهراه بین میدان قدس و میدان تجریش میپرسم. میگوید «من خبر ندارم، هر کی میآد یه حرفی میزنه. نمیدونم اگه این کار رو بکنند بهتر میشه یا بدتر میشه».
به سمت مغازهی بزرگی که هم میوهفروشی است و هم سوپر مارکت میروم. از مردی که کنار در ایستاده میپرسم شما مغازهدار هستید؟ میگوید «بفرمایید». میگویم راجع به طرح توسعهی حرم میخواستم بپرسم. میگوید «از صندوقدار سوال کنید». به سمت صندوقدار که میروم سرش خیلی شلوغ است و صف طولانی مردم ایستادهاند تا اجناسشان را خریداری کنند. میگوید «الان وقت ندارم». بعد از مدتی مرد دیگری را با لهجهای که برایم ناآشنا است صدا میزند و از او میخواهد پاسخ من را بدهد. او درمورد طرح توسعه میگوید «والا من نمیدونم میخوان چی کارش کنند. دورتادورش بسته است و اصلا مشخص نیست دارند چی کار میکنند. ولی فکر کنم آنجا دارند حیاط برای امامزاده درست میکنند، دارند فضای سبز درست میکنند». میپرسم فکر میکنید این طرح برای آسایش مردم مفید است؟ میگوید «صد درصد. مردم که میآن زیارت میرن اونجا میشینن، دیگه اینور و اونور علاف نیستند. فکر میکنم طرح خوبیه، طرح بدی نیست». میپرسم چه مدت است که دیوار کشیدهاند؟ میگوید «نزدیک یک ساله که اینجوریه». میپرسم برای رفتوآمد اتوبوسها مشکل ایجاد نکرده است؟ میگوید «نه دیگه، ایستگاه اتوبوس را بردند اونور». میپرسم درمورد طرح پیادهراه بین میدان قدس و میدان تجریش چیزی شنیدهاید؟ میگوید «نه والا! خبر ندارم». میپرسم اگر این طرح اجرا شود کسبوکار مغازهدارها بهتر میشود؟ میگوید «صد درصد بهتره. البته برای رفتوآمد مردم خیلی بهتر میشه. برای مردم بهتر میشه، برای کسبوکار ما فرقی نمیکنه چون مشتری به هر حال به بهونهی بازار به اینجا میآد. برای ما زیاد فرقی نمیکنه. ولی برای مردم خیلی خوبه».
به پیرمردی که در کنار مغازهی میوهفروشی ایستاده است نزدیک میشوم. از او درمورد طرح توسعه میپرسم. به جای طرح توسعه راجع به مامورانی که روبروی مغازهها ایستادهاند میگوید «ببین! اینها که اینجا وایسادند مشتریهامون را میپرونن. مشتریها میگند چی شده که اینا اینجوریان. از نظر کاسبی هم دستفروشها بندهخداها یکسریهاشون واقعا کاسباند، نون زن و بچهشون رو درمیآوردند ولی اینکه ول کنی همه بیان بساط کنند هم خوب نیست. اینجا یه جای سیاسی-اقتصادی ایرانه، باید تروتمیز باشه».
به داخل یک مغازهی لباسفروشی میروم و از مغازهدار درمورد طرح توسعه میپرسم؛ میگوید «این طرح، طرح خوبیه، ولی کی مثمرثمر بشه اون رو نمیدونم». میپرسم چرا فکر میکنید طرح خوبی است؟ میگوید «طرحش بهخاطر طبیعت و درختهاش خیلی خوبه. از لحاظ طبیعت و تمیزی خوبه. یک شکلوشمایلی میگیره». میپرسم روی کسبوکار شما چه تاثیری میگذارد؟ میگوید «حالا بذار باز بشه ببینیم چه جوریه. الان شما نگاه کن به این دیوار، اصلا شکلوشمایلی داره؟ باید باز بشه ببینیم چه جوریه، باید دید مردم استقبال میکنند یا نه، رفتوآمد چه جوریه، تمیزه یا نه. یک چنین جهتهایی باید داشته باشه. آیا میخواد بشه پاتوق معتادها یا میخواد جور دیگهای بشه. اینا همهش بعد از اتمام کار مشخص میشه». درمورد طرح پیادهراه بین میدان قدس و میدان تجریش از او میپرسم. میگوید «من این را از ۱۰-۲۰ سال پیش شنیدم ولی تا الان که اجرا نشده». میپرسم اگر این اتفاق بیافتد به نفع کسبوکار شما خواهد بود؟ میگوید «تا عملی نشه نمیشه گفت».
به داخل یک سوپرمارکت میروم دو نفر پشت میز نشستهاند. از یکی از آنها درمورد طرح توسعهی حرم میپرسم. میگوید «کدوم طرح؟!». میگویم همین طرحی که دیوار کشیدهاند و میخواهند حرم را توسعه دهند. میگوید «من تازه از شهرستان اومدم» و به همکارش اشاره میکند که جواب من را بدهد. میپرسم چه مدت است دیوار کشیدهاند؟ میگوید «تقریبا یه چند ماهی میشه». میپرسم چه تاثیری روی کسبوکار شما گذاشته است؟ میگوید «تاثیر خاصی نداره». میپرسم اگر طرح را کامل کنند اوضاع بهتر میشود؟ میگوید «ما که نمیدونیم قراره چی بشه. چیزی به ما اطلاع ندادند. هیچکس نمیدونه قراره چی کار بکنند. دورش یک حصار کشیدند، داخلش هم مشغول کارند. معلوم نیست چه فعالیتی دارند میکنند». میپرسم درمورد طرح پیادهراه بین میدان قدس و میدان تجریش چیزی شنیدهاید؟ میگوید «نه، چیزی نشنیدم». میپرسم اگر این اتفاق بیفتد برای کسبوکار شما بهتر میشود؟ میگوید «باید ببینیم چی میشه دیگه». یکی از مشتریان سوپرمارکت که صدایمان را میشنود به سمت من میآید و میگوید «نه خانم این بهتر نمیشه، مردم بدتر علاف میشن».
در ضلع شمالی میدان تجریش پاساژ ارگ قرار گرفته است. سری به داخل پاساژ میزنم. این پاساژ بزرگ ۵ طبقهی تجاری دارد و علاوه بر اینکه یک مرکز خرید است شامل امکاناتی از قبیل کافیشاپ، رستوران، کارواش، آمفیتئاتر، شهربازی و بام سبز نیز هست. طبقهی همکف اول و همکف دوم تقریبا خلوت است، شلوغترین طبقهی آن طبقهی اول است. در طبقهی اول به سمت دو خانم چادری میروم و از آنها میپرسم برای چه به اینجا آمدهاید؟ یکی از آنها میگوید «اومدیم ناهار بخوریم. ما اومدیم برای زیارت حرم امامزاده صالح، کارمون که تموم شد، اومدیم اینجا غذا بخوریم». میپرسم در کدام رستوران میخواهید غذا بخورید؟ خانم دیگر میگوید «اینجا رستوران زیاد داره همهاش هم خوبه. ما زیاد میآیم اینجا برای زیارت. بعدشم میآیم اینجا غذا میخوریم یا کافیشاپی جایی میریم. امروز احتمالا تو همین رستوران پیکاسو غذا میخوریم». تغییر جایگاه اتوبوسها برای آنها هم مشکلی ایجاد نکرده است و یکی از آنها میگوید «قبلا اتوبوسها اونور تو ایستگاه میایستادند، حالا ایستگاه را آوردند اینور دور میدون. ولی اینکه بگی اذیت شدیم اصلا. فرقی نکرده بازم اتوبوسها نزدیک حرم میایستن. یه چند ماهیه که اینطوری شده. اون تیکهای که دیوار کشیدند را میخوان به حرم اضافه کنند. خب خیلی هم کارشون خوبه. بهتر که حرم بزرگتر بشه».
از آنها تشکر میکنم و به سمت دو خانمی که به نظر میآید مادر و دخترند میروم. از آنها میپرسم برای چه به اینجا آمدید؟ دختر جوان میگوید «برای تهیهی سیسمونی اومدیم»، مادرش ادامه میدهد «دخترم الان ۳ ماهشه، دکتر گفته ممکنه نیاز باشه استراحت کامل بهش بده، گفتیم زودتر بیایم تا دخترم میتونه خریدهامون را بکنیم». میپرسم چگونه به میدان تجریش آمدید؟ دختر جوان میگوید «ما با ماشین اومدیم». میپرسم ماشین را کجا پارک کردید؟ میگوید «داخل پارکینگ ارگ. اینجا خودش پارکینگ داره دیگه، پارکینگشم بزرگه راحت جای پارک توش پیدا میشه». مادرش ادامه میدهد «حالا دکتر که به دخترم گفته رانندگی هم نکن. ولی دیگه امروز ما از سر ناچاری اومدیم».
به طبقهی سوم پاساژ ارگ میروم. این طبقه مفرحترین و سرگرمکنندهترین طبقهی پاساژ محسوب میشود و برای گذراندن اوقات فراغت خانوادهها مکان مناسبی است. این طبقه شامل چندین سالن سینمایی، شهربازی و فودکورت است. به سمت دو خانمی که دو دختربچه به همراه آنها هستند میروم. از آنها میپرسم برای چه به اینجا آمدید؟ یکی از آنها میگوید «بچهها را آوردیم شهربازی». خانم دیگر ادامه میدهد «چند روز بود بچهها گیر داده بودن هی شهربازی، شهربازی میکردن. دیگه امروز همتش را کردیم آوردیمشون». از آنها میپرسم چگونه به میدان تجریش آمدید؟ یکی از آنها میگوید «ما با مترو اومدیم میدون قدس بعد یه تاکسی گرفتیم تا اینجا». میپرسم آیا از اتوبوسهای بیآرتی تجریش تا به حال استفاده کردهاید؟ یکی از آنها میگوید «نه ما معمولا با مترو میآیم. ولی اینطور که من میدونم اتوبوسهام برنامهشون خیلی منظمه، منتها به مسیر ما نمیخوره».
از پاساژ ارگ دوباره به سمت حرم امامزاده صالح میروم. به یک مامور انتظامات محل نزدیک میشوم. از او درمورد طرح توسعهی حرم میپرسم. میگوید «هدف از این طرح اینه که یک چیزی شبیه حسینه برای بانوان درست کنند که در زمان برگزاری مراسم بتونند ازش استفاده کنند». از او میپرسم این طرح روی کسبوکار مغازهدارها چه تاثیری میگذارد؟ میگوید «بعد از انجام این طرح وضعیت مغازهدارهای اطراف حرم بهتر میشه، چون حجم مردمی که قرار بود به اینجا بیایند کمتر میشه و این جمعیت به سمت مغازهها میرن».
برای بازگشت، به سمت ایستگاه اتوبوسهای بیآرتی به دور میدان تجریش میروم. میخواهم اتوبوسهای بیآرتی ولیعصر (میدان راهآهن-میدان تجریش) را سوار شوم. یکی از این اتوبوسها در ایستگاه ایستاده است و تعداد کمی از افراد سوار آن شدهاند، بهطوری که جای نشستن پیدا میکنم. راننده در اتوبوس نیست. مشخص است که منتظر است اتوبوس پر شود و سپس راه بیافتد. بعد از مدت کوتاهی که اتوبوس کمی شلوغ میشود، به راه میافتد. احتمالا بعد از حرکت کردن این اتوبوس، اتوبوس دیگری جایگزین آن میشود. به نظر میرسد رفتوآمد اتوبوسها با برنامهی منظمی انجام میشود.
انتهای پیام