تصمیم راهبردی | حشمت الله فلاحت پیشه
حشمتالله فلاحتپیشه طی یادداشتی در روزنامه جهان صنعت نوشت:
کانون تحولات سیاسی منطقه هفته گذشته در سرزمینهای اشغالی و عربستان بود اما الان در تهران است. دلیلش نیز میزبانی تهران از دو تن از رهبران کشورهای منطقه است که شاید بتوان گفت بیشترین نقش را در تحولات منطقه و دنیای امروز دارند. آنها در قالب یک روند موفق مذاکرات را شکل میدهند منتها از ابتکار آستانه که مربوط به سوریه بود فقط شکل و پروتکل آن باقی است و مباحثی که مطرح میشود خیلی فراتر است. به ویژه با توجه به نقشی که ترکیه در سوریه بازی میکند، این مذاکرات اهمیت مضاعفی دارند.
ضمن اینکه مسائل دیگری به سفر پوتین و اردوغان به تهران اهمیت میدهد. در آن بخشی که به منافع ملی ایران مرتبط است باید به چند نکته اشاره کرد. اولین و مهمترین موضوع، سفر بایدن به منطقه بود که طی آن نوعی سانسور مشترک در برخی رسانهها در ایران و برخی سیاستمداران در کشورهای عرب و مجامع بینالمللی شکل گرفت. آن چیزی که سانسور شد این بود که بایدن واقعا وارد بازی صهیونیستی و ارتجاعی نشد. حداقل آنطور که دلخواه آنان بود وارد بازی نشد و مشخص شد که بایدن یک ماموریت سرمایهدارانه را دنبال میکرد. یعنی چون در نظام سرمایهداری اصل بر سود و سرمایه و مناسبات اقتصادی است، او نیز هدف اصلی خود را بر تقویت بازار انرژی با نفت عربستان و سایر کشورهای عرب قرار داده بود و در سایر حوزهها نیز وارد مباحث ادعایی مثل ناتوی عربی، فشار حداکثری بر ایران و… نشد. تاکید هم کرد که مانع دسترسی ایران به بمب خواهیم شد منتها سیاست اساسی ما دیپلماسی است لذا از سفر بایدن یک دستاورد راهبردی برای صهیونیستها و مرتجعین حاصل نشد. بر همین اساس دیدیم که در ادامه این سفر و حتی در خود محافل آمریکایی اینطور تفسیر شد که در مقابل نقدهای حقوق بشری که به بایدن وارد شد، دستاوردی بین ۵۰ تا حداکثر ۱۵۰ هزار بشکه نفت بود که میتوان گفت هیچ دستاوردی نداشته است. بعد از آن نیز مواضع مقامات آمریکایی حاکی از نگرانیها از احتمال شکل دادن یک قطببندی تازه از سوی ایران و روسیه بود و سعی داشتند که کماکان کانون دیپلماسی را حفظ کنند و گفتند که توافق همچنان روی میز است و دنیا به نفت ایران نیاز دارد. همانطور که هنگام سفر بایدن به منطقه برخی مقامات ایرانی سعی داشتند با اعلام اینکه با عربستان چالش راهبردی ندارند، در این زمینه در ائتلاف آنها خلل ایجاد کنند؛ آمریکاییها نیز سعی دارند به گونهای چالش با ایران را قابل حل نشان دهند.
نکته مهمی که وجود داشت نیز تشکر آقای بایدن از نخست وزیر عراق برای تلاش در راستای ایجاد توافق بین عربستان و ایران بود و به نوعی از تنش در منطقه استقبال نکرد. دلیل اصلی نیز آن است که در حال حاضر چالش اصلی آمریکاییها چالش هژمونی است که با چین دنبال میکنند. به همین دلیل نیز بایدن گفت که ما سرباز مامور آمریکایی در منطقه نداریم و یک سری سرباز مستقر هستند که وظایف آنها در قالب معاهدههای امنیتی و… مشخص شده است. این یعنی آمریکا به ماموریت خاورمیانهای خود پایان داده است و به چالش هژمونی در شرق آسیا میپردازد.
چالش دوم آمریکا، میتوان گفت چالش گرم شدن بخشهایی از جنگ سرد با روسیه است که مشخصا بخشهایی از آن در اوکراین ادامه دارد و جالب این است که موضوع ایران به عنوان یک چالش منطقهای برای آمریکا مطرح است و آنها سعی دارند که در قالب دیپلماسی منطقهای به آن بپردازند. این یک واقعیت است و من این را قابل توجیه نمیدانم که برخی محافل سیاسی در ایران سعی دارند همواره ایران را سیبل اصلی آمریکا نشان دهند درحالی که به نظر من آمریکاییها در شرایط فعلی حتی اگر بخواهند، در قالب راهبرد امنیت ملی آمریکا برای قرن ۲۱، ایران چالش راهبردی آنها نیست.
حال به روسیه نگاه کنیم، اخیرا چند خبر مطرح شد؛ خبر اول بحث فروش پهپادهای ایران به روسیه برای جنگ در اوکراین بود که از دل آن بیش از هر چیز نوعی شریک جرم قرار دادن ایران در جنگ غیرقابل توجیه اوکراین برمیآمد. به هر حال روسیه با کشورهای مختلف مبادلات و خرید نظامی دارد و ایران نیز میتواند یکی از آن کشورها باشد. اما اینکه یک خرید و فروش را مستقیما به جنگ اوکراین ربط دادند، به معنی آن است که روسیه دنبال شریک جرم است.
خبر دوم، صحبت سفیر روسیه بود که میتوان آن را طنزی تلخ دانست. او گفت که غربیها سعی دارند همجنسبازی و کارهای کثیف دیگری را در ایران گسترش دهند و ما نمیگذاریم! این صحبت سفیر روسیه با وجود اینکه یک طنز تلخ است، نشاندهنده عمق مناسبات روسیه با ایران است.
یعنی واقعا روسها بیشتر نگاه خاکریزی به ایران دارند و برخی دیپلماتهای ایرانی به حدی سادهلوحانه با دیپلماتهای روسی رفتار و برخورد دارند که میبینیم سفیر روسیه در این حد سعی میکند به شعور ایرانیها توهین کند. البته نمونه این را قبلا هم داشتیم و وقتی که توافق در حال انجام بود، اولیانوف برای اینکه یک ائتلاف صهیونیستی و محافظهکارانه آمریکایی علیه برجام را شکل دهد، در زمانی که متن اصلی در شرف امضا بود، گفت که ایرانیها مثل شیر جنگیدند و فراتر از تصور من دستاورد داشتند و بعد دیدیم که بلافاصله از دل جمهوریخواهان در آمریکا و صهیونیستها ائتلافی علیه برجام شکل گرفت و همه تحولات به سود روسیه تمام شد به نحوی که در دنیای امروز که آقای بایدن به عنوان کسی که خیلی از آمریکاییها او را سیاستمدار اول دنیا میدانند، حاضر است برای افزایش صدهزار بشکه نفت روزانه به خاورمیانه بیاید و هنوز نتوانستهاند بیش از سه میلیون بشکه نفت ایران یعنی بکرترین معدن نفت دنیا را وارد بازار کنند و روسها از این بیشترین بهره را بردهاند.
حال باید دید که در تهران چه میگذرد. به اعتقاد من باید یک سامان تحلیلی برای ارزیابی سفر پوتین به تهران بررسی کنیم. الان ایران و روسیه در گروه کشورهای تحریم شده از سوی آمریکا هستند. معتقدم که یک تحلیلگر سیاسی در ایران در شرایط کنونی سیاست خارجی نقش یک پزشک اورژانس را دارد، باید در بدترین شرایط نیز راهکارهایی را در راستای منافع ملی ارائه دهد. به نظر من اگر پوتین در تهران از اینکه یک بلوک ضدتحریمی شکل بگیرد، استقبال کند میتوان گفت که روسها فراتر از حرف سفیر روسیه در تهران به سوی روابط راهبردی با ایران حرکت میکنند.
بلوک ضدتحریمی نیز به این معنا است که ایران و روسیه در صدر کشورهای تحریمشده هستند و کشورهای دیگر مثل ونزوئلا و… را جمع کرده و شرایطی را ایجاد کنند مثل عضویت ایران در گروه بریکس که ۲۸ درصد تولید ناخالص دنیا و ۲۴ درصد گردش مالی دنیا را شکل میدهد. ایران بارها درخواست عضویت در بریکس را داده و کشورهایی مثل روسیه و چین میتوانند ایران را به عنوان عضو دائم بریک بپذیرند و یک فضای ضدتحریمی برای ایران فراهم شود. ضمن اینکه به جای رقابت روسیه و ایران در فروش نفت، میتوان شرایطی را ایجاد کرد که به فروش نفت آنها در شرایط تحریمی آسیب زده نشود. همچنین ناوگانهای نظامی و دریایی دو طرف امنیت نفتکشها را در آبهای بینالمللی حفظ کنند تا بتوان در شرایط تحریم به راحتی انتقال و تهاتر نفت و سایر فرآوردهها را مثلا با ونزوئلا و… انجام داد. این یعنی یک کار راهبردی که در راستای همکاری راهبردی ضدتحریمی است. اگر چنین اقداماتی از دل این مذاکرات برنیاید یعنی کماکان ایران و روسیه قیمت نفت یکدیگر را به خاطر ربودن بازارهای یکدیگر کاهش دهند و این همان طنز تلخ سفیر روسیه است که حاکم بر این مناسبات میشود.
نکته دیگر اینکه در زمینه نظامی، بارها ایران با تهدیدهای نیابتی از سوی متحدان آمریکا به ویژه رژیم صهیونیستی مواجه شده و انتظار این است که بالاترین همکاری نظامی بین ایران و روسیه شکل بگیرد و در قالب انتقال فناوریهای اس۴۰۰ و سایر موارد بتوان همکاری کرد. تا وقتی که صهیونیستها به دنبال سامانه دفاع هوایی یکپارچه هستند، ایرانیها باید یک راهبرد هوایی مشترک با روسها را پیشنهاد کنند و این بخشی از یک راهبرد دفاعی است. دیدیم که متاسفانه در سوریه روسها اجازه استفاده از اس۳۰۰ها را در حملاتی که به پایگاههای طرفداران ایران میشد، ندادند. باید این شرایط در مناسبات شکل بگیرد تا بتوانیم همکاری دو کشور را مناسبات راهبردی بخوانیم. در غیر این صورت به نظر من طرح اخباری مثل فروش پهپاد ایرانی به روسیه و مواضعی که شکل میگیرد، سبب میشود که ایران روزبهروز از امضای برجام دور شود و اینها در راستای منافع ملی ایران نیست چون این ایران است که روزی سه میلیون بشکه نفت را نمیتواند صادر کند. ایرانی که همین الان با فرآوردهها و نفتکشهایی که روی دریا دارد، میتواند به یک باره بازار انرژی دنیا را تحت تاثیر قرار دهد و به نظر من این شرایط بیش از هر چیز تحت تاثیر ملاحظات راهبردی با روسیه شکل نمیگیرد.
در نهایت امیدواریم که مسوولان کشور در تهران و بعد از این نشستها یک تصمیم راهبردی بگیرند. اگر قرار بر مقابله با غرب است، حتما باید دستاوردهای راهبردی در شرق مثل پیوستن به گروه بریسک و دیگر مواردی که ذکر شد، حاصل شود. اگر هم پوتین سطح بالاتری از صحبت سفیر روسیه در تهران را به مقامات ما تحویل داد، ایران باید وارد تنشزدایی جدیتر در زمینه برجام شود، زیرا به اعتقاد من آمریکاییها در شرایط فعلی که به خصوص در حوزه انرژی دارند، آمادگی این را دارند که برجام را به نحوی امضا کنند که منافع ایران تامین شود.
* تحلیلگر مسائل بینالملل