لوتیهای سینمایی و غیاب دولت
شهرام مکری، کارگردان و محمدرضا جوادی یگانه، جامعه شناس، دلایل «قهرمانسازی از لاتها» در سینما را مورد بررسی قرار دادند.
تعداد قهرمانانی با منش موسوم به لاتی در سینما افزایش چشمگیری داشته است و این بازگشت شائبهی عقبگرد به دوره «قیصر» و عبور از عصر «هامون» را هر روز پررنگتر میکند. اما چرا دوباره لاتهای قهرمان به سینما بازگشتهاند؟ لاتهایی که خود قانون و قاضی و پلیساند و بجای هرسه وارد عمل میشوند. دلیل اقبال دوببارهی مردم به این قهرمانان طبقهی فرودست چیست؟
بیشتر بخوانید: چرا لمپنها به سینما بازگشتند؟ | فریدون جیرانی: از باخت اصولگرایان در مجلس ششم شروع شد
محمدرضا جوادی یگانه، جامعهشناس در پاسخ به این سوال به خبرنگار اجتماعی انصافنیوز گفت: چون شنای پروانه را دیدم براساس این فیلم صحبت میکنم. موضوع این فیلمها با قیصر فرق دارد. در جامعه ایران از دولت انتظار میرود نظمی را برقرار کرده، خاطیان را به سزای عملشان برساند. در حقیقت انتظار جامعه این است که با بزهکاریهایی مانند سرقت و… برخورد شود و حتی برای بیگناهان (چیزی که در شنای پروانه میبینیم) اعاده حیثیت کند. در صورت محقق نشدن این انتظارات، طبیعی است که مردم در غیاب دولت حامی به دنبال نظم تازهای باشند.
عقبگرد جامعه به دوره قاجار؟!
او با بیان این که آن نظم تازه به ریشههای تاریخی برمیگردد، افزود: در تاریخ ایران و دوره قاجار نظم محلات توسط روحانیان یا ریشسفیدان و با کمک لوتیها اداره میشد. به نظر میرسد جامعه به سمتی در حال حرکت است که دوباره آن فضا ایجاد شود. مسئله همیشه فقدان دولت به معنای نهاد برقرارکننده نظم را برقرار و مجازاتکننده خاطیان است. دولت نه به معنای هماهنگ کننده یا بروکراسی بلکه به عنوان سیاستگذار. وقتی دولت به عنوان سیاستگذار یا نهادی که انحصار زور را در دست دارد، نقش خود را به اندازه کافی ایفا نمیکند، جایگزینهایی پیدا میکند. در حقیقت به سمت نظم اجتماعی به نوعی تقریبا جایگزین دولت در حال حرکت هستیم.
جوادی یگانه در پاسخ به این سوال که چرا قشر متوسط بیشتر درگیر اقبال از این فیلمهاست؟ گفت: در جامعه ایرانی همیشه قهرمان، لوتی یا جوانمرد مانند قیصر مورد اقبال عموم قرار گرفته است. اما به نظرم بخشی از این اقبال هم برمیگردد به اینکه با نوعی آوانومی روبرو هستیم که روابط را بهم زده است و دولت به معنای نهاد هماهنگ کننده نمیتواند نقش خود را ایفا کند و جامعه به دنبال جایگزین است. به عنوان مثال در فیلم «شنای پروانه» چه کسی باید از پروانه دفاع کند؟ اگر خیال جامعه راحت باشد که با منتشر کننده فیلم یا عکس در حال شنای این زن، برخورد میشود، کار به اینجایی نمیرسد شخصا این برخورد شکل میگیرد. یعنی یک نظم تازه در غیاب دولت در حال شکلگیری است.
او در پاسخ به این سوال که در این روش عصیانگری و انقلابیگری جای روشفکری را میگیرد؟ تاکید کرد: مسئله جایگزین کردن موضوعی به جای روشنفکری نیست بلکه برخورد توسط نهادهای مربوطه انجام نمی شود. بنابراین بیش از آن که مسئله روشنفکران و روشنفکری باشد بیشتر دولت است.
اختلاف طبقاتی لاتهای جوانمرد را به سینما کشاند!
شهرام مکری، کارگردان نیز درباره قهرمان سازی از لاتها در سینما به خبرنگار انصافنیوز گفت: اختلاف طبقاتی از جمله موضوعات مورد علاقه سینماست و در تاریخ سینما فیلمهای متنوعی با این موضوع ساخته شده است. زمانی که اختلاف طبقاتی در جوامع بیشتری دیده میشود انعکاس این موضوع در سینما هم افزایش یافته است و مورد توجه مخاطب قرار میگیرد. ایده لات جوانمرد صرفا در ایران مطرح نمیشود، بلکه سالها به دلیل مسئله اختلاف طبقاتی که در تمام جوامع وجود دارد، فیلمها با این مضمون مورد اقبال بیشتری است.
مثلا فیلم «انگل» محصول کشور کره جنوبی که اسکارهای بسیاری گرفت، در مورد اختلاف طبقاتی بود. حتی فیلم «مثلث غم» که نخل طلایی امسال جشنواره کن را به خود اختصاص داد هم به مضمون اختلاف طبقاتی پرداخته و روایت آدمهای بسیار پولدار را در مقابل آدمهای بسیار فقیر مطرح میکند. این ایدهها زمانی بیشتر میشود که آدمها حس کنند طبقه متوسط از بین میرود و یک طبقه پولدار در کنار طبقه فقیر قرار میگیرد. در حال حاضر اکثریت جامعه ما جزو طبقه فقیر محسوب میشوند و دوست دارد شاهد تلاشهایی باشند که مستقیما به طبقه پولدار وصل شود. چون در آن میان ایده آدمهای طبقه متوسط یا خود طبقه متوسط از بین رفته است. طبقه حاشیهنشین یا طبقه فقیرتر جامعه از قدیم به اسم مرام پهلوانی، لات جوانمرد یا مضمونهایی از این دست گره خورده است. به همین دلیل وقتی فیلمسازان به سمت نشان دادن آن طبقه میروند، علاوه بر به تصویر کشیدن معضلات در مورد این طبقه قهرمانپروری هم میکنند. آنها مستقیما سراغ قهرمان کلیشهای این طبقه یعنی پهلوان یا لات جوانمرد میروند.
این کارگران درباره دلیل دوست داشتن چنین ایدههایی از سوی مخاطبان، افزود: مخاطب خود را متمایل یا در حال عبور به سمت آن طبقه میبیند و دوست دارد در سینما قهرمان آن طبقه نمایش داده شود.
او در پاسخ به این سوال که قهرمان در این فیلمها راسا اقدام میکند و تمایل به حذف ساختارهای رسمی مانند پلیس بسیار زیاد است، تحلیل شما از این اقدامات در فیلمها چیست؟ تاکید کرد: خواستگاه قانون، حاکمیت طبقه متوسط است. یعنی وقتی طبقه متوسط قدرت میگیرد، قانون و قانونمداری بیشتر نمایان میشود. اگر دقت کرده باشید ایدهها و شعارهای سیاسی طبقه متوسط قالبا بازگشت به قانون یا شکل دادن به قانون است. نهادهای رسمی و پلیس هم نماینده قانون محسوب میشوند. در نتیجه وقتی جای طبقه متوسط در فیلمها خالی است یعنی قانونمداری به هر شکلی در حال تضعیف است. پلیس در داستانها درباره طبقه مرفه و فقیر غایب است چون پلیس نماینده قانونمداری محسوب شده و خواستگاه و نماینده قانونمداری طبقه متوسط است.
شهرام مکری در پاسخ به این سوال که این فیلمها به حذف روشنفکری و جایگزینی عصیانگری و انقلابیگری منجر میشود؟ گفت: اگر منظور شما از انقلابیگری و عصیانگری اقدامات فردی باشد، پاسخ مثبت است. در واقع این مدل داستانها یک قهرمانی دارد که به صورت فردی و شخصی شورش میکند. این شورش فردی و طغیانگری، برای بهبود شرایط کسانی است که نسبت سنتی با قهرمان دارند. قهرمان چنین طبقهای دوست ندارد یک تظاهرات مثلا برای از بین بردن مثلا قوانین گرمایش زمین ترتیب دهد، بلکه میخواهد شورش کند تا خانوادهاش در شرایط بهتری زندگی کنند.
او درباره تاثیر این فیلمها بر مخاطب، تاکید کرد: تجربه تاریخی سینما نشان میدهد که دورههای سینمایی شروع میشوند، به اوج میرسند و در نهایت یک روز به پایان میرسند. هر دوره سینمایی در زمان خودش بر مخاطب تاثیر میگذارد. اما مسئله این است که با تغییر شرایط اجتماعی این مدل فیلمسازی هم تغییر میکند. باید توجه داشت که سبکها و مکاتب سینما محصول شرایط اجتماعی و در حال تغییر هستند.
این کارگردان سینما افزود: ساختار اصلی سینمای قبل از انقلاب از دو مدل فیلم تشکیل شده بود. فیلمهایی که به عنوان فیلمفارسی شناخته میشوند و محصول استودیوهای فیلمسازی بودند و فیلمهایی که بعد از جریان «موج نو» تولید شدند و اصطلاحا فیلمهای هنری هستند. بعد از انقلاب تولید فیلمفارسی متوقف شد. اما این توقف بهمعنای آن نبود که مسئولان دولتی ایران نمیخواهند سینما قهرمان داشته باشد. آنها میخواستند قهرمانهایی از جنس سیاستهای خودشان داشته باشند وگرنه فیلمهایی مثل تاراج، عقابها، سناتور، یوزپلنگ، افعی و… قهرمان داشتند اما مردم نسبت به آنان اقبال نداشتند. در واقع مردم قهرمانهایی از جنس خودشان میخواستند و اما قهرمانهای فیلمها از این جنس نبودند.
شهرام مکری در پایان تاکید کرد: تاریخ سینمای جنگی و پلیسی ایران به ویژه در دهه 60 و نیمه اول دهه 70 مملو از قهرمانانی است که اتفاقات شبیه فیلمهای آمریکایی یا هندی رفتار میکردند. اما جریانی که در حال حاضر از آن صحبت میکنیم (قهرمانسازی از لاتها) نتیجه طبیعی رفتن جامعه به سمت فقر بیشتر است.
وقتی برای همه چیز خط قرمز تعیین شده، کمکم اون چیزهایی برجسته میشن که برای دولت و مسئولین حساسیتبرانگیز نیست؛ مثل همین نشون دادن لاتها. وگرنه الآن بیشتر از اینکه لات داشته باشیم، دزد و فاسد داریم.