واقعیت، همهی واقعیت
دکتر محمدعلی عبداللهی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
دلسوزانِ این مُلک و مملکت خیرخواهانه بارها به یاد روشنفکران و نواندیشان، آورده اند که به کار اساسی خود مشغول باشید. روشنگری وروشن اندیشی را وجهه همّت خود سازید. از سرِ صدق قلم بر کاغذ بگذارید، واقعیت را تام بگویید وتمامِ واقعیت را بگویید. بر بادهایی که گاه و بیگاه از غرب و شرق میوزد تکیه نکنید، به فحش و فضیحت امید واهی نبندید که بسی بیشتر فحش و فضیحت نصیبتان خواهد شد. جانب حق فروگذارنکنید. بر خونِ ریخته جوانان مومن و برومند حافظ امنیت جشن نگیرید، پایکوبی نکنید، نعره مستانه سر ندهید،.قلم به تایید دروغهای رسانه ای آلوده نکنید. قند پارسی به پای خوکان نریزید. با رقیبِ خود ناجوانمردانه مقابله نکنید، فریب و دروغ در کار نکنید، نقد به طعن و سُخره نیالایید، خشونت عریان را تشویق و تحسین نکنید. از اشک و آهِ مادرانِ جوان از دست داده اندیشه کنید. درفرنگ نشسته، جوانانِ سرخوش از عاطفه و احساس را به میدان خشونت و خونریزی نفرستید. ایران عزیز را، ایرانستان مپسندید.
امّا نصیحتِ ناصحانِ دلسوز و خیرخواهی خیرخواهانِ مشفق به خرجتان نرفت که نرفت. اکنون شاهد از غیب رسیده است. احمد زیدابادی نویسنده ی بیش فعّالِ سپهر سیاست، پس از نوشتن یادداشتی در باب نفی خشونت و بیانِ سخنی درست در شرحِ معنای سیاست، چنان آماجِ “فحاشی چارپاداری و تهدید به قتل و تجاوز جنسی” شده که مجبور شده با سیاست خدا حافظی کند. اکنون که زیدآبادی از بُن دندان و با گوشت و پوست و استخوان به فهم این نکته نایل آمده که میان دوغ و دوشاب بسی تفاوت است، از هر سو به او فشار می آورند که در برابر تهدید، فحش و فضاحت مقاومت کن، پا از میدان پس نکش، شمشیر قلم در نیام نکن. شگفت اینکه کسانی زیدآبادی را به نوشتن و فعلِ سیاسی مطابق میل خود تشویق میکنند که در فرنگ به تماشا نشستهاند و فرصت طلبانه گاهی رجزی میخوانند و شعری سر می دهند. اینها که در بیرون گود نشستهاند نمیدانند مسئله زیدآبادی مسئله ای شخصی نیست که او را دلداری دهیم، نصیحتش کنیم که قهر نکن و تحمل کن. مسئله این است که او در داخل کشور است، صحنه را از نزدیک میبیند، درک دقیق و درستی دارد از آنچه این روزها در جریان است. به خوبی میداند که میان مادری که فرزند خود را تقدیم امنیت وطن میکند و مادری که بر جنازه کودک خود تنفر دینی میپراکند و شعر هجو می خواند، بسیار تفاوت است. میان پدری که جوان از دست داده است و خود را بدهکار وطن میداند و پدر دختر از دست داده ای که بی باک دروغ می گوید و به لوازم سخن دروغ خود هم توجه ندارد، فرق بسیار است. زیدآبادی در یادداشت خود نوشته است که کارش تنها “بلاغ” است.او جانب بلاغ را فروگذار نکرده است. مهمترین شرط بلاغ آن است که پرده از روی امر واقع چنانکه هست برداریم، حقد و کینه در کار نکنیم، تمام واقعیت را بیان کنیم.
باید از زیدآبادی و هر صاحب بنان و بیانی طلب کرد که بدونِ واهمه و لکنت زبان بگوید و بنویسد اما صادقانه و زلال. واقعیت را بنویسد اما تمام واقعیت را. چقدر تفاوت است میان کسی که کارِ خود را پیامبر گونه “بلاغ” میداند، انصاف را در داوری حکَم میکند و کسی که نیش قلم تیز کرده تا از هر فرصتی به این و آن نیش و نیشتری فرو کند. تا خون جوانی به زمین میریزد و صدایی از حلقوم همان کسانی که “سفله و بوزینه” میخوانندش، بلند میشود بیدرنگ در خیال خود “بخت خود را می بینند که دامن کشان می رود”. صدای گوش خراش فحش و فضیحت همان کسانی که جزو “بهائم و انعام بل هم اضلّ” مینامندش، “شیپور بیداری و مژده پیروزی”، توهم میکنند. چند سال بر شما باید بگذرد تا از خواب غفلت بیدار شوید. شما تشنه قدرتاید نه شیفته خدمت. جناب زیدآبادی از نوشتن باز نایست اما اینبار بنویس که ملت ایران نمیخواهند سمّ را در زرورق به جای شکلات بخورند. ملت ایران واقعیت را طلب می کنند، همهی واقعیت را.
انتهای پیام
جناب دکتر احتمالاحرفهای خیلی قشنگی زدید ولی دریغ از کمی انصاف . و باید متذکر شد این روزها خیلی ها که مدرک تحصیلی شما را ندارند ؛ از شما بهتر به میدان آمده اند و رجز خوانی کردند و خود را ملت نامیدند . کاش گفتارتان با مدرک تحصیلی تان کمی مطابقت می داشت . که اگر چنین بود هرگز دیوار را یک طرفه گل نمی گردید و ذره ای هم برای آن مادر سینه سوخته حق قائل می شدید .
سلام – این طعنه های شما به آقای سروش را , خودتان میدانید و ایشان – اما از منظر ما ملت چندان تفاوتی ندارد که شما به او بتازید یا بنازید و یا او به شما – خروجی آن از این جیب به آن جیب است – راهی که او 40 سال پیش رفت شما تازه میخواهید آغاز کنید و عبرتی هم در کار نیست !
جناب عبداللهی..بازهم وبازهم..خروج از انصاف..چنان از مادران فرزندحافظ امنیت نوشته ایدکه گویافقط وفقط مادران کودکان مظلوم ودختران مظلومترندکه دروغ میگویند…نه نه نه همه انان چه حافظان امنیت وچه معترضین فرزندان همین دیارند..که بعضی هاشان برامتثال امرمولی(که ظهوردرفوردارد)دراین وادی به ..مشغولند…کمی انصاف..
هر که باد بکارد، توفان برداشت میکند. این کرکسان وقیح امروز همان جوجه های بازیگوش رهاشده دیروزند که امثال زیدآبادی با بحران سازی و مشغول کردن نظام، فرصت جمع آوری و تربیت صحیح آنان و والدینشان را به نظام ندادند. اکنون نوش جان کنید از آشی که خودتان پختید.