یک بررسی درباره «مرد سایه ها»
روزنامه هم میهن دو مطلب جداگانه به سعید جلیلی اختصاص داده است که در پی میآید.
مرد سایهها
بازخوانی مسیر حرکت سعید جلیلی در سیاست ایران
فرهاد فخر آور نوشت:
سیدابراهیم رئیسی، مهمان مراسم روز دانشجو در دانشگاه تهران بود؛ مراسمی با حضور حداکثری موافقان رئیسی و در غیبت مخالفان و منتقدان او و دولت سیزدهم؛ دانشجویی پشت تریبون رفته و درباره علت غیبت سعید جلیلی در کابینه از رئیسی سوال میٰپرسد و رئیس دولت پاسخ میٰدهد: «من خودم شخصا چند مسئولیت را به ایشان پیشنهاد دادم و ایشان نپذیرفتند. البته الان ایشان در سایه قرار دارند و به دولت کمک میٰکنند». رئیس دولت سیزدهم هم تایید میٰکند که سعید جلیلی در سایه بودن را دوست دارد، حالا چه دولت حسن روحانی روی کار باشد که دولت در سایه تشکیل دهد و چه دولت ابراهیم رئیسی که با حضور در سایه تلاش میٰکند تاثیری بزرگ در تصمیمات بزرگ داشته باشد.
تحصیل در جنگ (از 44 تا 68)
از سالٰهای ابتدایی زندگی سعید جلیلی همانطور که انتظار میٰرود، آمار و اطلاعات در حد ابتدایی و بسیار خلاصه موجود است. او در آخرین روزهای تابستان سال 44 در خانوادهٰای بهدنیا میٰآید که پدر خانواده معلم بوده است. بنابر آنچه در زندگیٰنامهٰ سعید جلیلی که توسط رسانهٰهای مختلف در زمان انتخاباتٰهای ریاستجمهوری نوشته شده، او تا دورانی که بتواند مدرک دیپلم بگیرد در مشهد بوده و سال 62 با قبولی در دانشگاه امام صادق راهی تهران شده و به دانشگاه میٰرود. بنابر آنچه از سعید جلیلی در جریان انتخابات مجلس ششم منتشر شده است، او سال 62 وارد دانشگاه امام صادق شده و سال 68 هم مدرک فوقلیسانس خود را از همین دانشگاه میٰگیرد. نکته جالب توجه این است که سعید جلیلی در همان دوران تحصیل در دانشگاه راهی جبهه میٰشود و در قالب تیپ 21 امامرضا(ع) که فرماندهی این تیم در آن مقطع با اسماعیل قاآنی بوده است، در جبهه حضور پیدا کرده و در سال 66 پای راست خود را در عملیات کربلای 5 از دست میٰدهد. او بلافاصله پس از پایان دوران دبیرستان راهی دانشگاه شده و تا سال 68 هم دانشجو بوده و پس از کسب مدرک فوقلیسانس استخدام وزارت امور خارجه میٰشود. جلیلی احتمالا بهواسطه جانبازی در دوران جنگ معافیت گرفته است.
دوران سازندگی و اصلاحات (از 68 تا 84)
پس از اینکه مدرک فوقلیسانس خود را در رشته علومسیاسی دانشگاه امام صادق دریافت کرد، در سال 68 وارد وزارت خارجه شد و در دو سال اول بهعنوان وابسته سیاسی مشغول به کار شد و در سال 70 ارتقا گرفت و بهعنوان رئیس اداره بازرسی این وزارتٰخانه منصوب شد. پیشرفت در این وزارتٰخانه را طی سالٰهای 70 تا 76 طی کرد و طی این سالٰها بهترتیب بهعنوان دبیر سوم، دبیر دوم و دبیر اول مشغول بود تا در سال 76 و پیش از آغاز به کار دولت سیدمحمد خاتمی، بهعنوان رایزن سوم وزارت خارجه منصوب شد. اما با آغاز به کار دولت اصلاحات و حضور کمال خرازی در رأس این وزارتٰخانه، به معاونت اداره اول آمریکای وزارت خارجه رسید و در دولت هفتم این سمت را به مدت چهار سال حفظ کرد.
البته در همین دوران که معاونت آمریکای وزارت امور خارجه به جلیلی سپرده شده بود، در سال 78 اولین گام بلند سیاسی خود را برداشت و نامزد حضور در مجلس ششم شد. او از حوزه مشهد وارد کارزار انتخاباتی شد، اما چون آن زمان چهره شناختهشدهٰای نبود، نتوانست بهعنوان یکی از پنج نماینده مشهد انتخاب شود و اولین تجربه در این عرصه را با شکست پشت سر گذاشت.
در سال 80 از وزارت امور خارجه موقتا خارج شد و فضای جدیدی از کار را بهعنوان مدیر بررسیٰهای جاری دفتر رهبری آغاز کرد و تا چهار سال، در همین پست حضور داشت. طی همین مدت مدرک دکتری خود را در سال 81 از دانشگاه امام صادق با دفاع از رساله «بنیاد اندیشه سیاسی اسلام در قرآن» دریافت کرد تا تیرماه 84 از راه رسید و محمود احمدیٰنژاد ریاست دولت را در اختیار گرفت.
دوران قطعنامهٰها (از 84 تا 92)
انتخابات دوره نهم ریاستجمهوری و رسیدن محمود احمدیٰنژاد به ریاست دولت، زمانی بود که سعید جلیلی داشت آرامآرام به یک چهره سیاسی شناختهشده بدل میٰشد. پس از برگزاری مراسم تحلیف احمدیٰنژاد و پایان دولت سیدمحمد خاتمی، در مقطعی کوتاه نام سعید جلیلی بهعنوان گزینه احتمالی معرفی به مجلس هفتم برای کسب سمت وزارت امور خارجه مطرح شد، اما این موضوع محقق نشد و منوچهر متکی مورد اعتماد دولت و مجلس و وزیر امور خارجه قرار گرفت. البته حضور احمدیٰنژاد در دولت باعث شد او یکبار دیگر به وزارت خارجه برگردد و با پایان کار در بیت رهبری، درحالیکه مشاور احمدیٰنژاد بود، بهعنوان معاون اروپا و آمریکا در وزارت خارجه منصوب شود تا اولین سمت بلندپایه خود در این وزارتٰخانه را در اختیار بگیرد. او دو سال در این پست حضور داشت و در سال 86 دوره جدیدی از زندگیاش آغاز شد.
با استعفای علی لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی، سعید جلیلی جانشین وی شد و ریاست تیم مذاکرهکننده هستهٰای را در اختیار گرفت. درحالیکه از سال 87، بهعنوان نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی معرفی شد (و همچنان این عنوان را در اختیار دارد) تا پایان دولت محمود احمدیٰنژاد، یعنی به مدت شش سال ریاست تیم مذاکرهکننده را برعهده گرفت؛ دورانی پرحاشیه که طی سه سال اول آن، سه قطعنامه علیه ایران از سوی شورای امنیت به تصویب رسید که البته سعید جلیلی برخلاف قطعنامهٰهای صادرشده معتقد است؛ قطعنامهٰهای شمارهٰهای 1803، 1835 و 1929 قطعنامه نبوده است. او درباره این موضوع گفته است: «از سه قطعنامه دوران بنده، یکی از آنها جنبه بیانیه داشت و بر قطعنامهٰهای قبلی تاکید میٰکرد و دو تای دیگر زمانی صادر شد که به لحاظ حقوقی، با آژانس بهعنوان مرجع رسمی و بینٰالمللی به توافق رسیدیم و این قطعنامهٰها در واکنش به این توافق صادر شد.» (در جمع دانشجویان، 9 اردیبهشت 1400)
صدور سه قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت و نوع مذاکراتی که سعید جلیلی انجام میٰداد، دلیل محکمی است که او منتقدان بزرگی به واسطه شش سال ریاست بر تیم مذاکرهکننده هستهٰای به خود اختصاص دهد؛ بهگونهٰای که در جریان مناظرهٰهای انتخابات ریاستجمهوری سال 92، علیاکبر ولایتی که 16 سال وزیر امور خارجه بود، جلیلی را مخاطب قرار داد و گفت: «دیپلماسی این نیست که انسان برود در برابر کشورهای دیگر خطابه بخواند و مطلبی را بیان کند؛ دیپلماسی این نیست که ما یک طرف بنشینیم و طرف مقابل هم بنشیند و ما یک حرف مشخصی را بزنیم، بدون اینکه اقدامات دیگری خارج از اینها انجام دهیم.»
درباره نوع مذاکرات جلیلی در دوره ششساله، ویلیام برنز، معاون وقت وزارت خارجه آمریکا در کتاب خاطرات خود تحت عنوان «کانال پشت پرده» نوشته است: «جلیلی وقتی میٰخواست از پاسخگویی مستقیم طفره رود، به طرز شوکهکنندهٰای، سخنان مبهم به زبان میٰآورد و این دقیقا یکی از همان لحظات بود.» و یا رابرتجیهون، مذاکرهکننده ارشد آمریکا در دوران ریاستجمهوری احمدیٰنژاد در این زمینه گفته بود: «جلیلی در مذاکرات، نطق میٰکرد و تاریخ اسلام و ایران میٰگفت، حسابی تاریخ آموختیم.» (مصاحبه با هفتهٰنامه طلوع صبح، 13 تیر 94) موضوعی که صادق خرازی نماینده اسبق ایران در سازمان ملل درباره آن گفته بود: «آنها با طرح پرسشٰهای فلسفی میٰخواستند با غرب مواجهه فکری کنند. آنچه انجام شد، مذاکره نبود، تبادل مجهولات بود. در دوران آقای جلیلی مذاکره انجام نشد، ایشان نقش حامل پیام را داشتند. ایشان توان مذاکره و تعیین سقف و کف برای مطالبات را نداشت. مشکل بزرگ دیگر، ناواردی به ادبیات دیپلماتیک در گفتوگو با غرب بود. نامهای در دوره جلیلی از شورای عالی امنیت ملی برای مذاکرهکننده ارشد اروپایی فرستاده شد که پر از غلطٰهای ماهوی و شکلی بود که طرف خارجی نامه را برگرداند. در آن دوره مسائل شکلی مهمٰتر از محتوایی شده بود.»
دولت سایه (از 92 تا 1400)
اما نزدیک شدن به پایان دوران ریاست دولت محمود احمدیٰنژاد، برای سعید جلیلی هم ورود به عرصهٰای جدید را همراه داشت؛ او دیگر فرد ناشناس ابتدای دولت احمدیٰنژاد نبود و به واسطه حضور در مذاکرات هستهٰای مردم نام و چهره او را میٰشناختند، موضوعی که باعث شد او طعم یکبار سابقه شکست انتخاباتی در مجلس ششم را بچشد و اینبار به واسطه حمایتٰهای سیاسی که در بدنه اصولٰگرایان دیده بود، دست به حرکتی بزند که کمتر تحلیلٰگری در آخرین ماهٰهای دولت احمدیٰنژاد حتی میٰتوانست درباره آن فکر کند. در آخرین ساعات ثبتنام انتخابات ریاستجمهوری سال 92، سعید جلیلی وارد وزارت کشور شد و ثبتنام خود را انجام داد و با تکیه بر حمایت محمدتقی مصباحیزدی، انصار حزبٰالله و جبهه پایداری، رویای وحدت انتخاباتی اصولٰگرایان را بهصورت کامل بر باد داد و بهراحتی چهار میلیون رای را از سبد رای اصولٰگرایان جدا کرد. البته نباید فراموش کرد که او در بین چهار اصولٰگرایی که تا روز آخر در انتخابات حضور داشتند، از محسن رضایی و علیاکبر ولایتی بیشتر رای آورد.
پس از شکست در انتخابات ریاستجمهوری، دوران دبیری در شورای عالی امنیت ملی و ریاست بر تیم مذاکرهکننده هستهٰای برای سعید جلیلی به پایان رسید، اما همچنان بهعنوان «نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی» حضور داشت و البته حکم جدیدی از رهبری دریافت کرد و بهعنوان «عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام» منصوب شد و همچنان در چرخه قدرت باقی ماند. یکسال بعد سومین حکم خود را از رهبری دریافت کرد و عضو شورای راهبردی روابط خارجی شد و در این شورا ریاست کمیسیون سیاسی را در اختیار گرفت؛ جایگاهی که هنوز هم در اختیار سعید جلیلی است.
جدا از ماجرای پستٰهایی که سعید جلیلی، پس از دولت احمدیٰٰنژاد بهدست آورد، ماجرای جالب توجه حضورش در فضایی جدید از عرصه سیاسی بود. او که در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال 92 مشخص شده بود سمتوسوی کدام طیف از اصولٰگرایان قرار دارد، با تکیه بر همان جریان سیاسی حضور در بازیٰهای پشتپرده سیاست را آغاز کرد و به عبارت دقیقٰتر «دولت سایه» را تشکیل داد؛ موضوعی که توسط خود جلیلی بارها مورد تایید قرار گرفت؛ بهگونهٰای که پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 در گفتٰوگویی که از شبکه خبر در تاریخ 7 خرداد پخش شد، گفت:«تفاوت اصلی ما با سایر نامزدها در تشکیل دولت سایه بوده و کار دولت را به موازات دولت تمرین کردیم.»
البته تعریفی که سعید جلیلی از دولت سایه بهصورت رسمی ارائه داد، در علم سیاست عجیب و منحصربهفرد بود و هیچ نشانهٰای از تعریف آکادمیک «دولت سایه» در آن یافت نمیٰشد. در مباحث آکادمیک علوم سیاسی، در جهان دولت سایه را اینگونه تعریف کردهٰاند: «دولت سایه در اصطلاح سیاسی به هیئت دولت روی کار نیامده اطلاق میٰشود که با هدف در دست گرفتن کنترل دولت در واکنش به یک حادثه منتظر مانده است. در نظامٰهای پارلمانی اغلب بزرگترین حزب مخالف خود را دولت سایه میٰنامند.» اما تعریفی که سعید جلیلی از دولت سایت ارائه کرد، هیچ نشانهٰای از تعریف علمی آن نداشت. او در بیانیهٰای که پس از شکست در انتخابات 92 منتشر کرد و البته در آن فضا چندان مورد توجه قرار نگرفت، تشکیل دولت سایه را برای کمک به دولت معرفی کرد؛ موضعی که پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 96 تکرار شد. او که در انتخابات دوره دوازدهم ریاستجمهوری حامی ابراهیم رئیسی بود و در تجمعٰهای حامیان رئیسی، سخنرانی هم انجام میٰداد، پس از انتخابات با انتشار پیامی باز هم بر حضور دولت سایه تاکید کرد. در بخشی از پیام سعید جلیلی که پس از انتخابات در کانال تلگرامیٰاش منتشر کرد، نوشت: «معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی وظیفه و حق خود میٰدانند به مثابه دولت در سایه در چارچوب قانون و اخلاق، منتخب ملت و دولت او را یاری کنند.»
البته به نظر میٰرسد تعریفی که سعید جلیلی از دولت سایه دارد، با آنچه در واقعیت از سوی او و همطیفٰهایش انجام شده متفاوت است و حتی در مجلس دهم، او جلساتی را هم در همین راستا با برخی نمایندگان نزدیک به طیف سیاسیٰاش برگزار کرده است؛ موضوعی که تایید هم شده است. برای مثال ابوالفضل ابوترابی یکی از نمایندهٰهای نزدیک به جبهه پایداری در مجلس دهم در گفتٰوگویی که 9 دی 98 با اعتمادآنلاین انجام داد، تشکیل این جلسه را تایید کرد، اما تاکید داشت این جلسات برای حمایت از دولت بوده است. البته در مقابل، جلال میرزایی، از نمایندگان اصلاحطلب مجلس دهم در گفتٰوگویی که 10 دی 98 با خبرآنلاین انجام داده بود، گفت: «در کشور ما آنچه تحت عنوان دولت سایه مطرح میٰشود، بیشتر شبیه به گروه فشار است که این گروه فشار اعضا و افراد تشکیلدهندهٰاش نامشخص هستند. عجیب هم این است که این گروه فشار یا دولت سایه انتظار دارد دولت مستقر به جای پیگیری و برنامهٰهایی که بابت آن از مردم رای اعتماد گرفته است، مطالبات آنها را اجرا کند که این یک بدعتی است.»
سایه در دولت محبوب (از 1400 تاکنون)
سعید جلیلی که در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال 96 در لیست حامیان ابراهیم رئیسی بود، با نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری دوره سیزدهم در سال 1400 برای دومینبار بهعنوان نامزد انتخاباتی راهی وزارت کشور شد و در انتخابات ثبتنام کرد و باز هم تایید صلاحیت شد، اما اینبار برخلاف سال 92، همانطور که پیشٰبینی میٰشد، در مسیر بر هم زدن معادلات انتخاباتی اصولٰگرایان قرار نگرفت و مانند علیرضا زاکانی، 48 ساعت مانده به انتخابات به نفع ابراهیم رئیسی از حضور در انتخابات کنارهٰگیری کرد تا دولت در اختیار گزینهٰای قرار بگیرد که آنها با تمام توان تلاش کرده بودند به ریاست دولت برسد.
با آغاز دولت رئیسی، مسیری که جلیلی طی کرد برخلاف علیرضا زاکانی بود و درحالیکه در گمانهٰزنیٰها، او را پس از انتخابات سال 1400 بهعنوان گزینه احتمالی معاون اولی یا وزیر خارجه دولت سیزدهم معرفی کرده بودند، تشخیص داد در دولت پست نگیرد و البته بهگونهٰای دیگر فعالیت خود را ادامه دهد و تاثیرگذار در روند مذاکراتی باشد که تحت عنوان احیای برجام در دولت ابراهیم رئیسی صورت گرفت و همچنان ادامه دارد.
ریاست تیم مذاکرهکننده هستهٰای در دولت ابراهیم رئیسی بر عهده علی باقری است؛ فردی که در انتخابات سال 92 رئیس ستاد سعید جلیلی بود. نکتهٰای که شاید اولین گام موفق سعید جلیلی در دولت ابراهیم رئیسی تلقی میٰشد، اما ظاهرا آنطور که جلیلی دوست دارد و طی شش سال در دولت احمدیٰنژاد عمل کرده بود، روند مذاکرات حتی توسط رئیس ستاد سابقش پیش نرفته است و حتی در این مسیر گفته میٰشد که او نامهای 200صفحهٰای خطاب به رهبری نوشته و در آن پیشنهاد داده است ایران از برجام خارج شود؛ موضوعی که البته توسط خود جلیلی نه مهر تایید گرفته و نه قاطعانه تکذیب شده و صرفا او در سخنرانیای که 19 بهمن 1400 در جماران داشت، درباره آن گفته بود: «من که قبلا گفتهام، برجام سند طلبکاری ملت است و در دانشگاه باید برجام وانی راه بیفتد. من همیشه مکاتباتی داشتم و وظیفه خود میٰدانم نظراتم را بیان کنم. دولت قبل در پایان دوره خود گزارشی درباره برجام داد. من آن را بررسی کردم و مواردی که با واقعیت مطابقت نداشت، بیان کردم. این نامه مربوط به شش ماه پیش و در نقد گزارش دولت قبلی در زمینه دستاوردهای برجام بود.»
سخن پایانی
سعید جلیلی، شاید خودش هم به این نقطه رسیده است که نمیٰتواند گزینهٰای باشد که اصولٰگرایان سنتی و نواصولٰگرایان روی او حساب باز کنند و بهعبارتی اصولٰگرایی است که سایر همسنگریٰهایش او چندان تمایلی به او نشان نمیٰدهند و احتمالا از دل همین تحلیل است که دوست دارد بیشتر از اینکه در صحنه اصلی حضور داشته باشد، پشت صحنه را انتخاب کرده و تلاش میٰکند روی تصمیمات اصولٰگرایان محبوبٰتر تاثیرگذار باشد.
او طی 8 سال حضور حسن روحانی، دولت سایه تشکیل داده بود و جلسات متعددی را طی آن سالٰها برگزار کرد، اما با یکدست شدن کامل قدرت، همچنان در سایه بودن را ادامه داد و با آغاز کار دولت سیزدهم، تلاش کرد مسیر حرکت دولت حداقل در فاز سیاست خارجی براساس تئوریٰهایی باشد که خودش دوست دارد. شاید از دل همین تلاش است که علی باقری به ریاست تیم مذاکرهکننده هستهٰای رسید و البته تلاشٰهای جلیلی برای بهثمر رسیدن تفکرش در سیاست خارجی به نظر میٰرسد همچنان ادامه دارد. حال که بخش عمدهای از تحولات کشور به تصمیمات بینالمللی بازمیگردد؛ با این تعریف جدید از دولت در سایه و تلاشی که برای بهکرسی نشاندن نظرات آن شاهد هستیم، باردیگر با همان ادبیاتی روبهروییم که در شش سال ریاست او بر تیم مذاکرهکننده هستهٰای گذشت، با تکرار تاریخ و تجربه تاریخیِ «تاریخٰخوانی و درس دادنٰهای اخلاقی او به غرب، که منتهی به سه قطعنامه علیه ایران شد.»
ساخته جلیلی شباهتی با دولت در سایه ندارد
رحیم ابوالحسنی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران:
رئیس دولت سیزدهم در سخنرانی روز دانشجو که در دانشگاه تهران انجام داد، سعید جلیلی را بهعنوان مرد در سایه دولت سیزدهم خطاب کرد و فردی دانست که در سایه تلاش میکند به دولت کمک کند؛ هر چند به نظر میرسد اختلافنظرهایی اساسی حداقل در موضوع سیاست خارجی بین دولت و سعید جلیلی وجود دارد که منجر به نگارش نامه جلیلی به رهبری شده است. رحیم ابوالحسنی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی در گفتوگویی که با خبرنگار هممیهن انجام داده، معتقد است عملکرد دولت رئیسی نشان داده که ادعای سعید جلیلی درباره وجود دولت در سایه در دوره حسن روحانی درست نبوده است.
ابراهیم رئیسی در سخنرانی روز دانشجو از حضور سعید جلیلی در سایه دولت سیزدهم سخن گفت. در دولت حسن روحانی هم خودِ جلیلی از دولت در سایه حرف زده بود؛ تعریفی که سعید جلیلی از دولت در سایه دارد چقدر با تعاریف علمی منطبق است؟
بیشتر مسائل در ایران با تعاریف علمی تفاوت دارد و باید از آنها پرسید چرا زیر بار مسائل علمی نمیروند. دولت در سایه براساس تعاریف علمی دولتی است که زمانی که حزبی در دولت حضور ندارد، برنامه تدوین کرده و کادر تربیت کند که اگر نوبت دولت به آنها رسید، بتوانند با برنامه و کادر آماده سیاستها را پیش ببرند. من فکر میکردم با تلاشی که در دولت حسن روحانی برای کارشکنی در کار دولت صورت گرفت، حتما اینها دولت در سایه خوبی را تشکیل دادهاند که برنامه مدونی دارد و نیروهای خوبی را تربیت میکنند تا مشکلات دوره احمدینژاد تکرار نشود. اما با تکیه بر همین برنامهها و نیروها، این همه هزینه ایجاد کردند و از دل انتخابات 48 درصدی، دولت را در اختیار گرفتند. اما وقتی دولت آقای رئیسی روی کار آمد، بسیار برای کشور متاثر شدم که این همه هزینه برای این نیروها صورت گرفته است. وقتی آقای رئیسی وزرا را معرفی کرد، متوجه شدم که نه سعید جلیلی و نه مجموعه اصولگرایان دولت در سایه وجود نداشتند و برنامه آنها چیزی جز یکسری شعار و گزارههای غیرقابل استناد نبود. دولت در سایهای که این جریان میگوید اصولا دولت در سایه نیست، بلکه گروههای نفوذ یا فشار یا منافع هستند. نقش آنها را باید در چارچوب گروههای فشار و نفوذ تعریف کرد که اگر گروههای منافع باشند، آشکار هستند، اما وقتی تبدیل به گروه نفوذ میشوند مخفیتر هستند و اگر گروه فشار باشند کاملا مخفی میشوند.
این جریان تمام تلاش خود را برای یکدست شدن قدرت انجام داد و با همه توان خود توانستند هر دو قوه مجربه و مقننه را در اختیار بگیرند. اما چرا با اینکه قدرت را در اختیار دارند، همچنان تقابل در بین آنها دیده میشود و حتی با دولتی هم که از خودشان روی کار آمده مشکل دارند؟
مسئلهای که در ایران وجود دارد این است که ما میگوییم حاکمیت یکدست شده است، اما واقعیت این است که یکدست نشده است. من اعتقاد دارم در کشوری که دارای گفتمان سیاسی مشخص و مدون با نیروهای تربیتشده معین نیست، نمیتوان حرفی از یکدست شدن حاکمیت زد. اینها اشخاصی هستند که هر کدام برای خود افرادی دارند و یکدست نیستند. یک حزب ندارند که از درون یک حزب، هویت سیاسی معینی را تعریف کنند که بعد آن گفتمان، تبدیل به گفتمان معین شده و براساس آن گفتمان با هم تبادل آرا کنند. اینها نیروهای سیاسی متعدد و متفرق هستند که هر کسی در چارچوب روانشناسی و مطالبات خودش کار میکند. به عبارت دیگر، اینها در ظاهر شاید یک طیف واحد باشند، اما واقعیت این است که درون خودشان گروههای نفوذ متعددی هستند که گروه شبکه حامی پیرو متعدد دارند که سعید جلیلی و ابراهیم رئیسی برخی از آنها هستند. اینها چندین گروه نفوذ هستند که در یک چیز اشتراک دارند که میتوان آن را سنتگرایی دانست. روانشناسی سعید جلیلی با زاکانی و رئیسی خیلی تفاوت دارد، رفتار آنها برگرفته از شخصیت آنهاست (روانشناسی است) نه اینکه برآمده از ایدئولوژی سیاسی معین باشد. اینها وقتی به قدرت میرسند چون فاقد ایدئولوژی و جهانبینی معین هستند، نمیتوانند با هم کار کنند و هر کدام دنبال مطالبات خاص خودشان هستند. تحلیلهای ما اساسا ساختارگراست و توجهی به روانشناسی افراد ندارد. هر کدام از این افراد را باید از حیث روانشناسی سیاسی به صورت جداگانه بررسی کرد. مثلا آقای احمدینژاد را هرگز نمیتوان در چارچوب اینها تحلیل کرد و ویژگیهای متفاوتی دارد.
تفاوت نظری که مثلا در موضوع برجام در بین همان جریانی که تلاش کرد ابراهیم رئیسی روی کار بیاید را ناشی از چه چیزی میدانید و آیا میتوان گفت در بین حامیان 1400 رئیسی شکاف ایجاد شده است؟
یک سر شکاف اگر روانشناسی است، سر دیگر ناشی از بیاطلاعی این افراد است که نسبت به قدرت شناخت مناسب ندارند و وقتی وارد عرصه سیاسی میشوند، متوجه میشوند که واقعیتها خلاف چیزی است که میپنداشتند. اگر بنا بر این است که اینها راستگو بودند و قولهایی که میدادند صادقانه بود، بخش اعظم ناشی از این است که آنها واقعیت سیاسی را درک نمیکنند و واقعیت ویژگیهای جامعه و بینالملل را نمیدانند و به همین علت قولهایی میدهند اما وقتی وارد عمل میشوند، متوجه میشوند چیزی که میخواستند نخواهد شد و اینجاست که مواضع براساس روانشناسی تغییر میکند و در این بین آنها که مردمگراتر باشند میگویند چیزی که ما فکر میکردیم اشتباه بوده است.
انتهای پیام