وقتی اپوزیسیون ایرانی، یک حزب چپگرای کانادایی را تبدیل به یک حزب راستگرا میکند!
یادداشت نسیم نوروزی، دکترای فلسفه آموزش، دانشگاه مک گیل کانادا، در نقد رفتاری از اپوزیسیون ایرانی در کانادا، منتشر شده در وبسایت The Canada Files [لینک] را با ترجمهی آلان ویسی به فارسی در انصاف نیوز میخوانید:
برای کنشگران ایرانی ضد جنگ، ضد تحریم، دانشگاهیان و به طور اعم، برای ایرانیان چپگرا، حزب NDP (حزب نو-دموکراتیک کانادا) سنگری بود از امید که در پناه آن سنگرگاه، میشد منطق صلح را تبیین کرد و اشاعه داد. درخواستهای مداخلهجویانهایی که اخیراً، NDP در ارتباط با ایران مطرح کرده است، امیدهای یادشده را که خودش به تارِ موئی بند بود را هم، از بین برده است. NDP اخیراً حزب لیبرال را بهدلیل عدم مداخلهجوئی در معرفیکردن یکی از شاخههای ارتش کشور ایران، موسوم به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک سازمان تروریستی سرزنش کرده است.
(درخواست برای تروریستی اعلامشدن سپاه پاسداران) حرکتی بود که به طور جدّی، از سوی سازمان مجاهدین خلق، تشویق و حمایت شد؛ فرقهای منفور که خود به دلیل اتحادِ با رژیم بعث عراق در جنگ علیه ایران و جنایتهای جنگیای که از سویِ این فرقه علیه ایران انجام شده بود در بُرههای طولانی از تاریخ، به عنوان سازمان تروریستی شناخته شده بود؛ و صد البته جنایتِ جنگیِ سازمان مجاهدین علیه ایران، یکی از سیاهترین دلیلها، و نه تنها دلیل (برای احراز کردن سازمان مجاهدین خلق به عنوان سازمان تروریستی) بود. این حرکت، همچنین از سویِ طیفی از ایرانیانِ مقیم کانادا نیز مورد حمایت واقع شد؛ چرا که «به چالش کشیدن اقتدار ایران» را به عنوان تنها راهحل، بدانها القاء کرده بودند. نویسنده این نوشتار، در عین اینکه میبایست خاطرنشان کند که حامیِ دولت ایران نیست، طیفی از ایرانیانِ مقیم کانادا هستند که از دولت ایران حمایت میکنند. حمایت طیفی از ایرانیانِ مهاجر از «تروریستی اعلام نمودن شاخهای از قوای نظامیِ رسمیِ ایران» درحالی صورت میگیرد که مشخصاً و به وضوح، اقدامی است غیردیپلماتیک و هموارکننده راهی است که منتهی به جنگ میشود.
درباره سیاستهای تهاجمی در ارتباط با مداخله در امور داخلیِ کشوری که صاحبِ تمام منابع ملّی خود است صحبت میکنیم. آقای جگمیت سینگ، (رهبر «ان دی پی») حتی از اشاره به اینکه «تحریم، یعنی مجبور کردن مردم به رنج کشیدن» عاجز میماند و ایشان، عملاً، بستر سیاستورزی حزب NDP را محافظهکارانه کرده است.
حالا که صحبت از یک «حزب حامی تحریم» در ارتباط با ایران به میان آمد، برنامههای مداخلهجویانه حزب NDP را میتوان با آرمانهای جنگطلبانه ترامپ قیاس کرد؛ برنامه اجرائیای که در دستور کار قرار دادهاند، اگر چه شاید به ظاهر، تلاشِ حقیرانهای برای کسبِ رأی به نظر آید، اما تمام آن اقداماتِ جنگطلبانهای است که ترامپ و گروههای حامیِ جنگ، فقط آرزوی آن را داشتند.
تحریمها و قطع روابط دیپلماتیک، اقداماتی ظالمانه از سوی دولت کانادا است زیرا معیشت مالی ایرانیان را تحت تأثیر قرار میدهد. تحریمها همچنین موجب بروز فساد در ساختار دولت ایران میشود، زیرا دولت مجبور است کانالهایی برای فروش منابع ملی ایجاد کند، که متعاقباً نظارتِ ملی بر نحوه مدیریت منابع ملی را مختل میکند.
سیاستهای نومحافظهکارانه NDP میتواند نشاتگرفته از سرخوردگی طیفی از ایرانیان مهاجرِ ساکن کانادا از دولت ایران باشد. همین امر باعث میشود که کنشگران ایرانیِ عضو NDP متوجه نباشند که این سرخوردگی از دولت، درواقع فکر آنها را نسبت به رنج اعمالِ تحریم علیه ایران حساسیت زدایی میکند.
فعالین ایرانی NDP به تبع این حساسیتزدایی، متوجه نخواهند شد که اعمال تحریم علیه ایران، در واقع امتداد پروژهٔ توسعهطلبانهٔ غرب است که ریشه در دخالت بریتانیا و سیا در براندازیِ دولتی دموکراتیک دارد، دولتی که صنعت نفت را در دهه سی شمسی ملّی کرد.
این حساسیتزدایی، همچنین خودِ فعالین ایرانی NDP را نسبت به مشکلزا بودنِ نفسِ تحریم و تاریخ پردردسری که تحریم تحمیل ایران کرده است بیتفاوت کرده است. فعالین محافظهکار و لیبرال ایرانی، در اغلب مواقع با ظاهر شدن در نقشِ «یک بومی مخبر» در جهانِ غرب مشکلی نداشتهاند و اغلب در این مقام ظاهر شدهاند؛ اما بخش به غایت نگرانکننده ماجرا در سناریوی ما این است که این «ایرانیان مخبر بومی» به عنوان یک «تحلیلگر» و یا یک «متخصص سیاست» دیده میشوند، صرفاً چون «ایرانی هستند» و یا «از یک جغرافیا به نام ایران آمدهاند» و این خطرناک است، چرا که در مورد ایران، این به اصطلاح «متخصصان» اغلب بی اندازه نسبت به تاریخِ مداخلهجویانه غرب علیه ایران ناآگاه هستند، و یا ترجیح میدهند که ناآگاه بمانند. عطف به این دغدغهها، به نظر میرسد که اعضاء ایرانی NDP، دنباله رو این گونه (مخبرین بومی) شدهاند که در احزاب دیگر از آنها به وفور یافت میشد و ان دی پی تا حدی ازین نوع مخبران بومی ایرانی در امان مانده بود.
وقتی از ایران صحبت میشود، اعمال تحریمها را باید اقدام تنبیهیای علیه خواستههای حاکمیت ایران دانست. این تنبیه در واقع تاکتیکی از سوی بریتانیا برای حصول اطمینان از حفظ شدن منافع استعماریاش بود. ملّیشدن صنعت نفت، منافع بریتانیا را به خطر میانداخت: به همین دلیل، فشارهای طاقتفرسا از طریق تحریم و مسدود کردن دارائیهای ایران در خارج از کشور شروع شد.. و در ادامهٔ این تحریمها، توسط سازمان سیا کودتایی علیه نخستوزیر منتخب دموکراتیکِ متکی به حمایت مردم انجام شد، و سیا شاه را بازگرداند. از آن موقع به بعد آزار و اذیت غرب از زمان انقلاب 1357 هم ادامه دارد. فعالین ایرانی NDP که خواستار چنین اقدامات تنبیهیای علیه ایران هستند، باید این حقائق را بدانند و هوشیار باشند که تمام این عملیاتها، پیشدرآمد و مقدمهای برای جنگ علیه ایران است؛ و نیز، از این اقداماتی تنبیهی، برای تحمیلِ درد و رنج، علیه مردمِ کشور خودشان، بارها، با موفقیت استفاده شده است.
تمام این مطالب گفته شد که گفته شود بخش عظیمی از ایرانیان مهاجر ساکن کانادا، به دلیل یاس و سرخوردگی از دولت ایران، نسبت به آسیبهای جدیای که تحریمها بر ایران و مردم ایران تحمیل میکنند، بیحس شدهاند و به عبارتی، نسبت به آسیب تحریمها، حساسیتزدایی شده است. این امر، موجب میشود که NDP، حزبی که تا حدودی چپگرا بود، برنامههای نومحافظهکارانه ارائه بدهد و راه را باز کند تا اپوزیسون بودجه دار بتوانند اعمال فشار و نفوذ خود را انجام دهند.
مسالهٔ اصلی اینجاست: وقتی صحبت از ایدههای پیشرو و ضد استعماری میشود، احزاب سیاسی نباید «فقط» صدای مردم باشند. بگذارید اینطور بگویم: وقتی صلح، و استعمارستیزی، به عنوان هدف و غایت یک حزب لحاظ شدهاند، آن حزب مسوولیت دارد که به طرفداران خود کار سختِ توضیح دادن اینکه چرا چنین موضعی دارند را انجام دهد (در مورد حزب NDP، مشخصاً توضیح “چراییِ اتخاذ موضع ضد مداخله جویانه”). احزابی که مخالف مداخله کردن کشور خود در امور داخلی کشورهای دیگر هستند باید از موضع خود دفاع کنند و شفافانه آن را تبیین کنند: چرا که در غالب مواقع، جریان رسانهای غالب، که روایتِ بهظاهر دلچسبتری را هم ارائه میکند میتوانند رایهای بیشتری را هم از مردم بگیرند.
درحالیکه که شاید اینطور به نظر برسد که درخواست حزبان دی پی در مورد تروریستی اعلام کردنِ سپاه، تلاشِی مذموم و موقتی برای جلب آراء باشد، اما در عمل اعتبار NDP برای همیشه دستخوش تغییر شد و از این به بعد از آن به عنوان همدستِ پیاده کردنِ سیاستهای مداخله جویانهٔ غرب یاد خواهد شد. در واقع، موضع پیشینِ آنها در قِبال فلسطین را نیز ازین به بعد نمیتوانم جدی بگیرم. وقتی صحبت از مواضع غیراستعماری به میان میآید، تا جایی که میشود نباید ریاکارانه عمل کرد. ان دی پی به عنوان یک حزب، تا حدی در راستای این عدم ریاکاری جلو میرفت. دیگر اینطور نیست.
وقتی صحبت از رابطه دیپلماتیک با ایران میشود، اتخاذ این سیاست تهاجمی از سوی NDP را شاید اینطور بتوان فهم کرد که این سیاست، تا حدی متأثر از نقش نگرانکنندهِ احتمالیای برخی از چهرههای سیاسی ایرانی-کبکی است و احتمال این میرود که در تلاش باشند که دستور کار حزب را به نوعی بربایند و آن را به سمت مفاهیم سادهانگارانه “براندازی نظام ایران” سوق دهند.
شاید اکنون زمان این رسیده است که با NDP و آرمانهای پیشرویی که در زمینه سیاست خارجی داشت و مواضع مترقیای که اتخاذ میکرد خداحافظی کنیم. و زین پس، از منظرِ «یک حزب نومحافظهکار» به آنها بنگریم. اصلاً بهتر است نام اختصاری خود را از NDP به NCP تغییر دهند: حزب نو-محافظهکار کانادا.
انتهای پیام