تعریفی از «حکومت های ایدئولوژیک»
سایت انگاره نوشت:
ایدئولوژی نوعی نظام اعتقادی ذاتگرایانه است که در آن انسان موظف به تحقق اهداف تعیین شده و متعین است. ذاتانگاری آن نوع از تلقی است که مدعی دستیابی انحصاری به حقیقت است. حقیقتی که وظایف مشخصی برای انسان تعریف و برای تحقق آن بایدها و نبایدهای ثابت و انعطاف ناپذیری را دیکته میکند.
حکومتهای ایدئولوژیک، مشروعیت خود را از یک نظام اعتقادی کسب میکنند که آن نظام تکالیف و وظایف مشخصی را در برنامه کاری خود دارد. وظایفی که خارج از اراده و حاکمیت مردم تعیین و همگان موظف به انجام آن هستند.
در نظام های اعتقادی همه چیز در خدمت به اهداف آرمانی تعریف میشود و قدرت نیز در بدو امر همچون سایر منابع برای پیشبرد اهداف مصرف میشود.
در مراحل نخستین شکل گیری حکومتهای اعتقادی، قدرت تابعی از عوامل مشروعیتبخش است که در قالب احکام و پارادایمهای ثابت پشتیبانی میشود. هم سنخی بین باور توده ها با مبانی اعتقادی نظام ایدئولوژیک، بسیج تودهها را برای حمایت از نظام سامان میبخشد. البته این فرایند به شکل مستمر از طریق طوفان تبلیغات انحصاری از سوی نظام تقویت میشود.
با امنیتی تر شدن ساختار نظام، چرخشی در ترکیب هیئت حاکمه صورت پذیرفته و از وزن نیروهای فکری به نفع سرکردگان نظامی کاسته میشود. با تغییر جایگاه گروههای مرجع در درون حاکمیت، رفته رفته نظریه پردازان اعتقادی نظام جایگاه مرجعیت خود را از دست خواهند داد. نه تنها از نقش آنان کاسته خواهد شد، بلکه وجود گروههای مرجع و مستقل برای نظام تحملناپذیر میشود. از این منظر جامعه به تودهای بی شکل و فرمانبردار مبدل و دستگاه تبلیغی رفتار اجتماعی مردم را شرطی میکند.
همزمان با کم وزن شدن نظام اعتقادی، ریزش از محیط و بدنه نظام آغاز میشود. ابتدا نیروهای چپ، سپس میانه و سرانجام نیروهای راست وفادار به نظام از گرد آن پراکنده میشوند. با فاصله گرفتن نظام از عاملیت دستگاه اعتقادی، فساد شکل عریان پذیرفته و غارت اموال عمومیاز سوی صاحبان قدرت فراگیر میشود. هر بار خبر از اختلاس و فساد اخلاقی از گوشه و کنار به گوش خواهد رسید.
دستگاه قضایی نیز با حمایت از صاحبان قدرت به چرخه فساد دامن خواهد زد. ارزش های اجتماعی افول و ناهنجاری رواج مییابد. با کاهش سرمایه اجتماعی، اعتماد متقابل در بین مردم تقلیل و هزینه مبادله افزایش مییابد.
در این هنگام با بی ثباتی مستمر نظام اقتصادی و کارایی پایین عملکرد دولت، دستگاه سرکوب بیش از پیش تقویت میشود و حاصل این دور باطل، نارضایتی فزاینده توده مردم از عملکرد حاکمیت است
آن نوع از حکومتهای ایدئولوژیک که مبانی اعتقادیشان قدرت بقا ندارند (مذهبیون افراطی یا مارکسیسم) سرانجامیجز فروپاشی نخواهند داشت، اما در سایر اشکال حکومت های اعتقادی، تداوم حکومت زمانی امکان پذیر میشود که دستگاه اعتقادی از قابلیت انعطاف و تطبیق با نیازهای روز برخوردار شود. تطبیق با نیاز روز از طریق نقد درونی حاصل میشود.
چنانچه فرایند انجام اصلاحات نیازمند نقد مبانی اعتقادی برای سازگاری با نیازهای روز شده و انجام نقد درونی نیز منجر به تغییر هویت آن نظام فکری نشود، امکان انجام اصلاحات بنیادی وجود خواهد داشت، در غیر این صورت، اصلاحات صرفا ناظر بر تغییرات شکلی و در نهایت محدود به تغییر آرایش سیاسی میشود، مطلوب ترین گزینه برای انجام اصلاحات همه جانبه در شرایطی که نارضایتی در حال گسترش است آن است که مرجعیت دستگاه اعتقادی، خود را از دستگاه قدرت و سیاست جدا سازد تا امکان بقای خود را با کمترین هزینه فراهم کند. آنگاه صاحبان قدرت حاکم میتوانند با جریان سیاسی رقیب به تفاهم رسیده و مانع از افزایش هزینه های اجتماعی شوند
انتهای پیام