«عدهای وطندوستی و حب میهن را ناسیونالیسم کور ترجمه میکنند»
نسرین نیکنام در دیدار نیوز نوشت: در سلسله برنامههای اصل ۲۷ که کلید آن از دی ماه سال گذشته زده شد، عمده مهمانان که اغلب جامعه شناس، حقوقدان و فعال سیاسی بودند به دلایل بروز حوادث سال ۱۴۰۱ پرداختند و نسبت به وضعیت بحرانی جامعه هشدار و راهکار دادند. ما همچنان در این برنامه در گفتوگو با صاحبان اندیشه و تحلیلگران به دنبال راه حلهایی برای برونرفت از شرایط کنونی هستیم.
از سوی دیگر توجه به موضوعات مناسبتی ما را برآن داشت تا در چهاردهم مردادماه ۱۴۰۲ ـ سالروز صدور فرمان مشروطیت ـ میزبان دکتر محمد امیر قدوسی حقوقدان و مدرس دانشگاه باشیم و از زوایای دیگر و ریشهایتر به سلسله مشکلاتی که در طول دههها و قرنهای اخیر بر ایران گذشته بیندازیم.
گفتوگو با دکتر امیر محمد قدوسی بیش از یک ساعت به طول انجامید و بخشی از متن این مصاحبه را میتوانید اینجا بخوانید.
آقای دکتر سال ۹۹ نشر نگاه معاصر، کتابی با عنوان “چهار نظریه دربارۀ حکمرانی” از شما منتشر کرد که ذیل آن کتاب عنوان “پژوهشی دربارۀ نسبت مشروطیت و مشروعیت” به چشم میخورد؛ منظور شما از این نسبت چیست و آن چهار نظریه چه هستند.
کتابی که به آن اشاره میکنید با نام «چهار نظریه دربارۀ حکمرانی» که انتشارات نگاه معاصر در سال ۹۹ منتشر کرده و عنوان فرعی کتاب «پژوهشی درباره نسبت مشروطیت و مشروعیت» است. این کتاب در واقع میخواهد این سوال را پاسخ بدهد که آیا میشود حکومتی به ارزشهای جهان جدید وفادار باشد و همزمان یک حکومت دینی باشد؟ مشروطیت در واقع عنوان حکومتی است که یک سری شاخصهها را رعایت میکند و خودش را عهدهدار این شاخصهها میداند، مثلا حکومت قانون، دموکراسی، حقوقبشر و پاسداشت سنتها به آن تعبیری که من در کتاب دارم و قابل توضیح است. سوال اصلی که در این کتاب میخواهد به آن پاسخ دهد این است که آیا میشود یک حکومتی شرعی باشد و دستورات شرعی را رعایت کند؟ مشروعیت بدین معناست یعنی حکومتی که براساس قوانین شرع اداره میشود. آیا حکومتی که میخواهد براساس قواعد شرع اداره شود میتواند حکومتی باشد که حقوقبشر را پاس بدارد و با حکومت قانون در معنای دقیق کلمه سازگار باشد؟ میتواند حکومتی باشد که به معنای دقیق کلمه دموکراتیک باشد؟
و در جواب این سوال چهار نظریه مطرح شده است: نظریه اول میگوید خیر، حکومت شرعی نمیتواند یک حکومت مشروطه باشد. یعنی نمیتواند حکومتی باشد که حقوقبشر، حکومت قانون و دموکراسی را در معنایی که غربیها بیان میکنند، بپذیرد و وظیفه ما این است که اینها را کنار بگذاریم. اینها عناصر وارداتی است و متناسب با فرهنگ ما نیست و ما باید یک حکومت شرعی داشته باشیم. اینها را تحت عنوان مشروعهخواهان مینامند. چنانچه میدانید ما در تاریخ، مشروعهخواهان زیادی در این کشور داشتیم که سردمدارشان شیخ فضلالله نوری است و در دوره ما هم از بنیانگذار جمهوری اسلامی به عنوان یکی از مشروعهخواهان میتوان یاد کرد.
گروه دوم کسانی هستند که میگویند در حکومت، مشروطه و مشروعه قابل جمع نیست مثل گروه اول، با این تفاوت که حکومتی میخواهند که دموکراتیک و حقوقبشری باشد و قانون را پاس بدارد. این طیف کسانی هستند که نگاهشان به شرع نگاهی است که اساسا یا متدین نیستند یا اگر متدین هستند معتقدند تدین غیر از این تشرع تاریخی و فتاوای فقها در رسالههای عملی است و خداوند از ما نخواسته که از این رسالهها که از نظر آنها با اشتباه استنباط دریافت شده تبعیت کنیم یا اینکه اساسا متدین نیستند.
مشروطهخواهانی که حکومت شرعی را نفی میکنند در تاریخ ما نمونه روشنشان کسانی مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکمخان ناظمالدوله و در دوره ما مثل جناب آقای دکتر حسین بشیریه هستند. نظریه سوم کسانی هستند که میگویند هم حقوقبشر، دموکراسی و قانون و عناصر دیگر مشروطیت و هم اینها با دستورات شرع سازگار است. اینها روشنفکران دینی هستند که میخواهند به یک نحوی دستورات دینی و مشروطیت را با هم جمع کنند. من در این کتاب بنای قضاوت نداشتم که بگویم چه کسی راست میگوید و چه کسی اشتباه؛ البته در این زمینه بینظر نیستم، اما مقامم در این کتاب مقام گزارشگری و گردآوری بوده نه داوری. هرچند که انتقاداتی را به سازواری و دقتکلام هرکدام از آقایان آوردهام.
در عین حال این نظریه جمع مشروطیت و مشروعیت را به دو گروه تقسیم کردم: آنهایی که مثل آقای دکتر ابوالقاسم فنایی قائل به این هستند که شرع باید در چارچوب مشروطیت بگنجد و خداوند حکیم نمیتواند دستوراتی مخالف حقوقبشر و عقل عقلای زمان بدهد و اساسا ما باید فهممان را از کلام خدا با ارزشهای اجتنابناپذیر جهان جدید موزون کنیم. این نگاهی است که خودش را متشرع میداند در عینحال با تمام ارزشهای جهان جدید خودش را سازگار میداند و علت آن هم این است که اساسا یک پارادایم در نحوه استنباط احکام شرعی به وجود آورده است.
در بخش دیگری از این گفتوگو با این استاد دانشگاه درباره جایگاه دموکراسی، حقوق بشر، قانون و سنت در حکومت مشروطه صحبت کردیم و او اینطور توضیح داد.تبلیغ✔تا 40% تخفیف پیراهن ترک | ارسال رایگاناز دست نده!
“تصور کنید مجلسی که اولین پارلمان آسیا بوده، از بعد از انقلاب تا اواسط دهه ۷۰ متروکه بوده و در حال حاضر هم که شما به سردرش نگاه میکنید شیر و خورشیدهایش را برداشتهاند و احتمالا عدل مظفرش را هم برداشتهاند و فکر کنم عدل مظفر را هم در موزه نگهداری میکنند. یعنی شما حتی با یک میراث تاریخی که اولین پارلمان آسیا هم هست به نحو نادیده گرفتن برخورد کردید یعنی در اصل خیلی سلیقهای برخورد شده است.”
“در حال حاضر در ترکیه امروز که میخواهند هویتسازی کنند از این نشان هلال و ستارهای که دارند چقدر استفاده میکنند. این نشان هلال و ستاره ماجراهای تاریخی دارد، اما در زمان گذشته نشان امپراتوری عثمانی بوده است. مصطفی کمال پاشا آتاتورک که جمهوری را در آنجا به وجود آورد، این نشان هلال و ستاره را به نشان ترکیه تبدیل کرد بعد ما یک نشان تاریخی به اسم شیر و خورشید داشتیم که اساسا هم مربوط به یک دودمانی مثلا پهلوی نبوده، از دوره صفوی و حتی قبل از آن در دوره حکومتهای پیش از اسلام این نشان بوده، حالا گاهی شمشیر دست شیر بوده گاهی نبوده، خورشیدش یک وضعیت دیگر و ما به جای اینکه این سرمایه ملی را برجسته کنیم و از آن استفاده کنیم، مدام میخواهیم آن را پاک کنیم. این نشان میدهد که مغز متفکر در کشور ما اختلال دارد و نشان میدهد که ما اساسا درک درستی از پدیده ملیت نداریم. ما هر زمان از وطندوستی و حب میهن صحبت میکنیم آن را به یک ناسیونالیسم کور ترجمه میکنند و بعد آن را میزنند که در منطق اصطلاحا به آن مغالطه پهلوان پنبه میگویند.”
این حقوقدان در بخش دیگری از این گفتوگو درباره شخصیتهای تاریخی و فرهنگی کشور صحبت کرد که امروزه نه درباره آنها صحبت میشود نه فیلمی ساخته میشود.
“ما اگر برای معرفی شاپور، رستم فرخزاد، آریوبرزن کاری نکنیم و حتی اگر در مورد کوروش و داریوش، فتح تهران توسط مشروطهخواهان بعد از استبداد صغیر فیلم نسازیم، این کارها روی زمین نخواهد ماند. من تردیدی ندارم که آیندگان در تمام این موارد کار خودشان را خواهند کرد و روزی در سینماها و پلتفرمهای پخش فیلم و سریال در این کشور ماجرای فتح تهران به بهترین وجه به نمایش خواهد آمد که یک غرور ملی است و نشان میدهد که ما در آن دوران پوزه یک پادشاه مستبد و زباننفهم را به خاک مالیدیم. این کار انجام خواهد شد، اما این نشانه ناکارآمدی ما است که توجهی نداریم. “
“احساس میکنم در این کشور بعضی مایل هستند آثار تاریخی قبل از دوره صفویه و به طور اخص آثار تاریخی قبل از دوره اسلام، نباشد ولی چون نمیخواهند هزینه خراب کردن آن را پرداخت کنند اینها را به امان خدا رها کردهاند یا در حالت گمنامی یا در حالتی که به آن رسیدگی نکنند تا آب و باد و باران کار اینها را یکسره کند. البته ملت ایران این اجازه را نخواهد داد. کما اینکه امروز میبینیم درباره بافت تاریخی شیراز چطور مردم وسط میدان آمدند. در فضای مجازی و جاهای مختلف، بعضیها حتی با هزینه شخصی خانههای تاریخی را پیدا و بازسازی میکنند.”
از سوی دیگر سالهاست که هموطنان در استان خوزستان، استانی که منبع مهم نفت و گاز کشور است از لحاظ منابع آبی بسیار غنی بوده و هست، وقتی شیر آب را باز می کنند به جای داشتن یک آب زلال، آب گل آلود دارند و مسئولان کشور به جای حل این مشکل به دنبال طراحی لایحه عفاف و حجاب هستند.
آقای دکتر، حاکم شرع یعنی کسی که به عنوان حکمران در هر دوره زمانی حضور داشته، میتوانسته بر اساس ظرف زمان و یکسری ملاحظات بخواهد چیزهایی را تقلیل داده و کمرنگ نشان بدهد و برعکس چیزهایی را پررنگ؟ آیا این موضوع باعث نمیشود یکسری موضوعات دستخوش تغییرات عجیب و غریب شود؟
دست گذاشتید روی مهمترین مسأله روشنفکری در ایران. وقتی که یک مسألهای را آنچنان که واقعا هست بیان کنیم مخاطب پس میزند و اگر بخواهیم او پس نزند مجبور هستیم مفهوم را تقلیل دهیم که آن وقت سوءتفاهم تاریخی پیش میآید. دو طرف قضیه محذور دارد؛ به قول آقایان میگویند دوران بین محذورین. یعنی دو طرف ماجرا گرفتاری دارد و همین است که تبدیل شده به اینکه کسانی مثل فتحعلی آخوندزاده که البته من نمیخواهم از همه اندیشههای فتحعلی آخوندزاده دفاع کنم. ایشان مثل همه ما و اندیشمندان اشتباهات بزرگی داشته اما غرب و ارزشهای جهان غرب در حوزه فلسفه سیاست و فلسفه دولت را خوب فهمیده بود، با این توضیح که من با مباحث الهیاتیاش کار ندارم. او به میرزا یوسف مستشار، نامه مینویسد که اینهایی که تو میگویی خلاف واقع است و او هم جواب میدهد که تو هم داری مته به خشخاش میگذاری این کار را نکن و بگذار خردهخرده پیش برویم.
در نهایت اگر راه عدم تقلیل را رفته بودیم شاید اینطور نمیشد. البته به تعبیری ما این راه را رفتیم و سنواتش را دیدیم، راه دیگری را انتخاب نکردیم و شاید اگر میرفتیم از این بدتر میشد. این پرسش مهمی است و به نظرم جای تأمل و اندیشهورزی فراوانی دارد و جوابش هم آسان نیست.
انتهای پیام