پنج گروهی که عقلانیت را در یونان ممکن کردند
«ظهور فلسفه (گذر از میتوس به لوگوس) در یونان رویدادی اتفاقی نبود. گروههای مختلفی در این گذار مشارکت کردند تا جامعه یونانی به سمت عقلانیت به پیش رود.»
فیلو آن نت نوشت: «منظور از گذار به عقلانیت، فرایندی است که طی آن تفکر یونانی این قابلیت را بهدست آورد که جهان اطراف خود را فارغ از اسطورهها توصیف کند.
الهیات در یونان باستان بسیار جدی بود تا حدی که اگر در شهر قدم میزدید، به سختی میتوانستید از میان خدایان متعدد عبور کنید. خدایان ابرانسانگون جهان یونانی، مناسبات مختلف را مدیریت و سامان میدانند. موجوداتی سعادتمند و قدرتمندتر از انسان که در مواقع بسیاری با انسانها دچار تضاد منافع میشدند.
این خدایان در امور جهان مشارکت داشتند و در جنگهای بین انسانها هر کدام در دفاع از گروهی و ستیز با گروهی دیگر از انسانها وارد میدان میشدند. عقل یونانی در طی گذار خود به این قابلیت رسید که بتواند چنین الهیاتی را نقد کند و گام در عقلانیت لوگوسی بگذارد. زمانهای که کم کم فلسفه شکل میگرفت.
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که این گذار فقط با مشارکت به اصطلاح فلاسفه انجام نشد بلکه گروههای مختلفی در آن سهیم بودند.
در این جستار برای شما پنج دسته شاخص از مشارکتکنندگان در این گذار را معرفی خواهم کرد تا با سهم هر یک از آنها در ممکن کردن عقلانیت در یونان آشنا شوید.
- فیلسوفان پیشسقراطی
به طور حتم فلاسفه مشارکت داشتند. فیلسوفان پیشسقراطی تلاش کردند تا تبیینی غیراسطورهای از طبیعت ارائه دهند. برای آنها دیگر باریدن باران، رعد و برق، موج دریا و … ماحصل فعالیت خدایان نبود بلکه هر یک از این رویدادهای طبیعی تبیینی طبیعی داشت.
آنها به دنبال بنیان جهان (آرخه) ما بودند و با پیدا کردن آن، تغییرات در جهان را مبتنی بر آن توصیف میکردند. نمایندههای بنیان جهان دیگر زئوس و هرا و آتنا و … نبود بلکه اینک تبیین جهان با آرخههایی محسوس و ملموس مثل آب، هوا، خاک، آتش یا نامحسوس مثل امر بیکران (آپایرون) انجام میشد. همه این کوششها جهان یونانی را اسطورهزدایی میکرد. - اهالی شعر
شعرا هم در این گذار سهیم بودند. هومر از تنش و تضاد بین خدایان خسته شده بود. کثرت و تضاد منافع بین آنها دیگر قابل قبول نبود.
هسیود معتقد بود در جهانی پر از خدایان گوناگون با منافع مختلف نباید انتظار عدالت داشت و آرزو داشت کاش خدایان عادل و با اخلاق بودند. تلاش کرد سروسامانی به خدایان بدهد از این رو زاد و ولد و نسبتهای خانوادگی خدایان را مرتب و منظم کند. ماحصل این کوشش نوشتن تبارنامه خدایان بود. - اهالی تاریخ
هرودت رویدادهای جهان یونانی را ثبت میکرد. هر چه بر این سرزمین میگذشت با قلم هرودت به یادگار میماند اما برای جهان یونانی دیگر تنها ثبت رویدادها کافی نبود.
توسیدید معتقد بود در ثبت رویدادها باید به حقیقی بودن آنها هم توجه کرد و راستیآزمایی رویدادها حائز اهمیت است. برای او فراتر از مستند کردن رویدادهای حقیقی، علل جنگها و مسائل اخلاقی ناظر به تاریخ یونانی قابل توجه بود. - اهالی ادبیات نمایشی
مخاطب و نظر او برای نمایشنامهنویسها ارزشمند بود و از این رو تلاش کردند با استفاده از شیوههای اقناع و ظرافتهای زبانی نظر مخاطبان خود را جلب کنند. این چنین زبان و شیوههای مختلف بیانی و قابلیتهای اقناعی آن موردی پژوهشی برای اهالی ادبیات نمایشی شد. قدرت زیاد خدایان و فریبکاری آنها اجازه پرورش قهرمانان انسانی را نمیداد.
اورپید بدین منظور منتقد قدرت خدایان شد و بر مسئولیت انسانی تاکید کرد. قهرمانان دیگر تابع تقدیر و قدرت خدایان نبودند بلکه میتوانستند با اراده خود سرنوشت خود را رقم بزنند. - اهالی سیاست
گذار از میتوس به لوگوس در هر جامعهای ممکن نبود. شرایط اجتماعی و سیاسی به مثابه بستری برای تغییر، نقش آفرینی کردند.
سولون معتقد بود برای تقویت قدرت مردم در برابر اشراف باید قانون داشت. او تبار را بهعنوان پیششرط دستیابی به مناصب سیاسی حذف کرد.
در ادامه این روند پریکلس برای همه شهروندان فارغ از شغل و میزان ثروت، برای تصمیمات سیاسی شهر حق رای برابر قائل شد. جهان یونانی با اصلاحات مردان سیاسی خود به سمت امکان مشارکت مردم در سیاست و حکمرانی حرکت کرد.
رویداد امکان عقلانیت در یونان باستان، وامدار فیلسوفان پیشسقراطی، اهالی شعر، تاریخ، ادبیات نمایشی و اهالی سیاست بود و همه این جریانها در این گذار مشارکت داشتند.
میتوان دید که امکان عقلانیت در یونان وابسته به گروهی خاص یا رویدادی اتفاقی نبود بلکه عوامل متعدد در امکان فعالیتی مشارکتی همچون عقلانیت سهیم بودند.
انتهای پیام
خوب بود
شماره بندی خرابه