نگاهی به عملکرد صداوسیما در حادثهی پلاسکو
سید محمد طباطبائی حسینی – کارشناس رسانه در یادداشتی در ایسنا نگاهی دارد به عملکرد رسانهی ملی در موضوع حادثهی ساختمان پلاسکو:
وقتی سوت اولین ایستگاه آتشنشانی برای حادثهی پلاسکو به صدا درآمد کمتر کسی فکر میکرد فاجعهای در راه باشد. سوتها اما چنان پشت سر هم به صدا درآمدند که امتدادشان دلهره و آشوب در دل مردم شهر ایجاد کرد. صدای سوت ایستگاهها به سرعت به رسانهها رسید و زنگ رسانهها در روزِ نیمه تعطیل، خبرنگاران و عکاسان را به میان آتش و دود فراخواند تا از آن ساعت تا حالا که سک هفته پس از حادثه است همراه با آتشنشانها و امدادگران در پلاسکو باشند. مقدمه کوتاه میکنم و به موضوع اصلی این یادداشت که نگاهی به عملکرد رسانهی ملی در موضوع حادثه ساختمان پلاسکو است میپردازم؛ چه اینکه حاشیه برای بحث درباره پلاسکو همین اندازهاش هم از حوصله خارج است.
بررسی عملکرد رسانهها در موضوع ساختمان پلاسکو باید (نگارنده بر قید باید تاکید دارد) در سه مقطع زمانی انجام شود؛ پیش از حادثه، زمان حادثه و بعد از حادثه. حتی شاید بررسی عملکرد رسانهها در مقطع زمانیِ پیش از حادثه به دلیل نقش پیشگیرانهای که میتوانست داشته باشد بسیار مهمتر از دو مقطع دیگر باشد. در این بررسی البته میتوان رسانهها را از منظر شکلی و محتوایی نیز تقسیم کرد که شاید از حوصله این یادداشت خارج و نیازمند تحقیقی جامع باشد. از این رو بیشتر نقش و عملکرد رسانهی ملی مورد توجه نگارنده است.
یکی از مهمترین و اصلیترین وظایف و نقشهایی که برای رسانه میتوان قائل شد آموزشهای اجتماعی است. این وظیفه اگرچه برای همه رسانهها باید مورد توجه و اهمیت باشد اما در این میان رسانههایی که از گستردگی بیشتر، جایگاه ملی و بودجه دولتی بهره میبرند باید وظیفه سنگینتری بر دوش خود احساس کنند. رادیو و تلویزیون به عنوان رسانه ملی که از بودجه قابل توجه و نیز درآمدهای بسیار بالا برخوردار است وظیفه اصلی در آموزشهای اجتماعی را بر عهده دارد. اگر مدیران شبکههای گوناگون رادیو و تلویزیون در کنار برنامه سازیهای متعدد در موضوعاتی همچون آشپزی به دلیل اسپانسرهای موجود برای برنامه سازی در این موضوع (حتی شبکه نمایش هم برنامه آموزش آشپزی دارد) برنامههایی هم درباره اهمیت رعایت ایمنی در محل کار یا مستندهایی درباره ساختمانهای بزرگ و ناامن در تهران و کلانشهرها تولید و پخش میکردند؛ شاید مالک ساختمان یا هیئت مدیره پلاسکو به فکر میافتادند، شاید شهرداری به اهمیت موضوع بیشتر پِی میبرد و در کنار دعواهای سیاسی و املاک نجومی و پلمپ واحدهای تجاری به خاطر عدم پرداخت عوارض به ساختمانهای ناامن هم توجه میکرد. شاید اگر رسانهها به آموزش کارکرد رسانههای اجتماعی در جامعهی شبکهای بیشتر توجه میکردند تعداد کمتری از همشهریها به سلفی گرفتن با ساختمانِ در حال ریزش فکر میکردند. حالا که مدیران برای فرار از مسئولیت پذیری انگشت اتهام را به سمت مردم گرفتهاند و آنها را به دو دلیل عدم رعایت و توجه به نکات ایمنی و ایجاد خلل در امدادرسانی متهم میکنند بد نیست بگوییم ما خطاهامان را معترف هستیم اما مدیران رسانهی ملی و رسانههای دولتی چطور؟ (بررسی نقش مدیران شهری البته در جای دیگری باید بررسی شود). این مردمی که متهم شدهاند کجا آموزش دیدهاند؟ به طور حتم این آموزش را در سریالهای بی سر و تَه تلویزیون یا گزارشهای ممتد خبری از خشونت پلیس در آمریکا یا برنامههای آشپزی نباید جستجو کرد.
اما در مقطع دوم و در زمان حادثه هم شاید بتوان گفت اگرچه رسانهی ملی به طور عام چندان مناسب عمل نکرد اما شبکهی خبر به طور خاص، نسبت به رویدادهای دیگر (به طور مثال درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی) چهره بهتری از خود نشان داد. حضور گروههای خبریِ شبکهی خبر و ارتباطهای مستقیم این شبکه از نخستین ساعت حادثه و حتی در لحظهی فروریختن ساختمان را میتوان امتیاز مثبت در بررسی عملکرد رسانهی ملی در زمان وقوع حادثهی پلاسکو حساب کرد. اگرچه محتوای این گزارشها هم باید در جای دیگری و با دقت بیشتر بررسی شود.
ارتباطهای زنده از تلویزیون و رادیو بعد از فروریختن ساختمان پلاسکو گستردهتر شد تا آنجا که بخشهای خبری صدا و سیما هرکدام نسبت به برقراری ارتباط زنده با محل حادثه مبادرت کردند و شبکهی خبر هم در گوشهی تصویر خود نسبت به پخش مستقیم عملیات آواربرداری و نجات اقدام کرد. اما هرچه پیش رفتیم و از وقوع حادثه ساعت و روزها گذشت نقش و تاثیر این ارتباطهای زنده و پخش مستقیم کمتر شد تا آنجا که بیراهه نرفتهایم اگر بگوییم این ارتباطهای مستقیم حالا تاثیر معکوس دارند. تکذیبهای مکرر و عدم نگاه کارشناسیِ به دور از ملاحظات سیاسی در گزارشها و برنامههای تولید و پخش شده در ارتباط با موضوع این حادثه اعتماد عمومی را به رسانهی ملی کم و کمتر کرده است. این که ما مُدام تصویر عملیات آواربرداری را بدون صدا و از فاصلهی زیاد در گوشهی تصویر خود داشته باشیم، شاید خوب باشد (به اعتقاد نگارنده اینطور نیست) اما این کار چه کمکی در راستای اطلاع رسانی دقیق به جامعه میکند؟ بویژه اینکه این ارتباط مستقیم در زمان نشست خبری حادثه پلاسکو که شاید مهمترین بخش در مسیر اطلاع رسانی باشد قطع میشود. از سوی دیگر همانطور که گفته شد تکذیبهای مکرر اخبار، حتی خبرهای پخش شده توسط رسانهی ملی، باعث بی اعتمادی مردم به خبرها شده است. شاید برای یک رسانه فاجعه بالاتر از این نباشد که خبرش منبع رسانه دیگر بشود و بعد آن رسانه بابت اعتماد به رسانهی منبع از مخاطبانش عذرخواهی کند، اتفاقی که در مسیر اطلاع رسانی حادثهی پلاسکو برای رسانهی ملی افتاد. عدم استفاده از کارشناسان و متخصصان در گفت و گوها و برنامهها و عدم ارائه تحلیل از واقعه بدون ملاحظات سیاسی هم گامی دیگر در مسیر اعتمادزدایی مردم از رسانهی ملی در حادثهی پلاسکو بود. اما باید توجه داشت هنوز زمان برای جبران هست. کاش پلاسکو درسی شود برای مدیران رسانهی ملی تا به آموزشهای اجتماعی در راستای وظیفه آموزشی خود توجه کنند. کاش در روزهای آینده تحلیل و بررسیهای واقعی و کارشناسی از این حادثه را تلویزیون و رادیو ببینیم. میتوان به این کاشها دل بست؛ حتی اگر آروز باشد.
انتهای پیام